صبح ششم تیر، خبر خودکشی دکتر سعید قلی بیگلو، پژوهشگر پسا دکتری رشته فیزیک در دانشگاه فردوسی، منتشر شد. حدود سه روز از مرگ دکتر سعید قلیبیگلو میگذرد و هنوز فضای دانشگاه متاثر از این واقعه دردناک است و همچنان در فضای مجازی و حقیقی شاهد واکنشهای متفاوت نسبت به این موضوع و کارشناسی دلیل خودکشی این پژوهشگر هستیم.
پس از این اتفاق، دانشجویان برای ابراز همدردی در دانشکده علوم دانشگاه فردوسی گرد هم آمدند تا با مسئولان نشستی داشته باشند و دیدگاهها یا اعتراضات خود را در خصوص این مسئله بیان کنند. در ادامه پیگیریهای دانشجویان، دو تن از مسئولان این دانشگاه به صورت شفاهی اعلام کردند که در پی این حادثه از مسئولیت خود استعفا خواهند داد.
در ادامه این گزارش، برخی مطالبات دانشجویان در حضور محمد کافی، رئیس دانشگاه فردوسی، حمیدرضا طاهری، معاون فرهنگی دانشگاه و جمعی دیگر از مسئولان دانشگاه، در خصوص دلایل خودکشی سعید قلیبیگلو و مسئولیت دانشگاه در قبال این مساله را میخوانید.
همخوابگاهی دکتر سعید قلیبیگلو که از این حادثه بسیار متاثر است، بیان میکند: چرا شب قبل از حادثه که در اتاق کناری سعید بودم، گفتند به اتاق خودم بروم؟ سعید مثل خانواده من بود. همه کسانی که در خوابگاه زندگی میکنند مثل خانواده هستند. چرا مسئولان خوابگاه نگذاشتند من جنازه سعید را ببینم؟ اینکه مسئول فرهنگی دانشگاه اظهار میکند نمیخواستیم در بین دانشجویان جو ناخوشایندی ایجاد شود و به همین دلیل پیکر را از در پشتی بردیم، دروغ است؛ زیرا شب قبل خودکشی سعید، سرپرست خوابگاه به من اجازه نداد سعید را ببینم. سرپرست خوابگاه به من گفت چشمها و دستهای سعید سفید است. چرا باید فردی که در این وضعیت ناخوشایند قرار دارد را از بیمارستان به خوابگاه بیاورند و ساعتها تنهایش بگذارند؟ هرکسی از پزشک گرفته تا مسئولین خوابگاه و دانشگاه باید بیایند و در قبال این حادثه مسئولیتپذیر باشد.
وی ادامه میدهد: مسئولان مرکز مشاوره اظهار میکنند روانشناس با مرحوم صحبت کرده بود و در نهایت قانع شده که ایشان افکار خودکشی نداشته و در سلامت روانی به سر میبرد. این چه اظهار بیمنطقی است؟ دانشجوی پسادکتری فیزیک انقدر کمخرد نیست که نتواند یک رزیدنت را متقاعد کند. چرا آن رزیدنت باید قبول کند که فردی که دو بار اقدام به خودکشی کرده، در وضعیت روانی خوبی قرار دارد؟
اساتید دانشجویان را تبدیل به ماشین تولید مقاله کردهاند
یکی دیگر از دانشجویان ادامه میدهد: چطور یک دانشجو قرص خورده و اقدام به خودکشی کرده، اما مسئولین مرکز مشاوره ادعا میکنند افکار فعال نداشته است؟ این یعنی توهین به شعور دانشجویان. مرکز روانشناسی دانشگاه صلاحیت ندارد. همه مسئولین این مرکز باید جوابگو باشند و اول از همه یک تست از این افراد گرفته شود که بفهمیم صلاحیت این را دارند در خصوص وجود یا عدم وجود افکار فعال خودکشی در دانشجویی اظهار نظر بکنند یا نه. علاوه بر این موضوعات ما نباید بحث اساتید و فشارهای شدیدی که به دانشجویان وارد میکنند را فراموش کنیم. دانشگاه فردوسی، دانشگاهی مسئولسالار و استادسالار است. اساتید دانشجویان را تبدیل به ماشین تولید مقاله کردهاند.
یکی دیگر از دانشجویان تاکید میکند: از زمان انتشار وقوع این حادثه تا به الان، با چندین روانشناس، این موضوع را مطرح کردهام و همگی اذعان کردند که وقتی شخصی در یک روزی و در یک جایی پرسشنامهای را پر میکند و نشانهای از افکار خودکشی در او دیده میشود، به این معناست که این فرد در وضعیت روانی مناسبی قرار ندارد و باید به صورت جدی به او رسیدگی شود. حالا چطور فردی اقدام به خودکشی کرده، اما مسئولان ادعا میکنند که او افکار فعال در زمینه خودکشی نداشته و حتی به خود زحمت ندادهاند که به خانواده او خبر دهند؟
مسئولین از ظرفیت دانشجویان بهره نمیگیرند
دانشجویی دیگر تصریح میکند: حادثهای که برای سعید اتفاق افتاد جنبش دانشجویی را ورقی زد و آن را دوباره احیا کرد. مسئولین از ظرفیت دانشجویان بهره نمیگیرند و توانایی دانشجویان خیلی جدی گرفته نمیشود. من در طی این ۶ سال که دانشجوی دانشگاه فردوسی هستم، به وضوح شاهد این قضیه بودهام که روز به روز همکاری دانشجویان با نهادها و کانونهای مختلف داخل دانشگاه کمتر و کمتر میشود. این بحران باید پیگیری شود. همچنین در بافت آموزش عالی سطح کشور این مسئله دیده میشود که یکسری از اساتید به شدت مغرور هستند و به دانشجو به چشم برده خود نگاه میکنند.
دستمان زیر ساطور اساتید است و اگر اعتراضی کنیم به راحتی میتوانند دستت را قطع کنند
وی ادامه میدهد: دیدگاه اساتید این است که دانشجو مقاله بنویسد تا به رشد شخصی برسد. این اساتید پوزیشن دانشگاهی دارند و ما حق اعتراض نداریم؛ دستمان زیر ساطور این افراد است و اگر اعتراضی کنیم به راحتی میتوانند دستت را قطع کنند. همین دیروز با یکی از دوستانم صحبت میکردم که میگفت یکی از اساتیدش در دانشگاه تهران مقالهاش را به نام خود ثبت کرده بود و کاری کرد که دوست من به تصمیم انصراف از دانشگاه رسید. نخبگان ما روز به روز از این سیستم آموزشی بیشتر ناامید میشوند و یکی یکی پر میکشند و از این کشور فراری میشوند؛ البته اگر قبل از آن منفجرشان نکنیم!
یکی از دانشجویان فارغالتحصیل روانشناسی در مقطع ارشد مطرح میکند: ادعا میشود بیمار افکار فعال خودکشی نداشته است؛ بنابراین مسئولین بر اساس خوداظهاری فردی که اقدام به خودکشی کرده او را به حال خود رها کردند. من به عنوان دانشجوی روانشناسی میدانم که پروتکل این چیزی نیست که در خصوص مسئله سعید اجرا شد. اولین خط پروتکل در خصوص فردی که اقدام به خودکشی کرده حمایت اجتماعی است که باید فورا فعال شود نه اینکه بیمار تنها رها شده و به خوداظهاریهای وی هیچ توجهی نشود. سعید اگر تحت نظارت قرار میگرفت، نمیتوانست انقدر راحت خود را بکشد.
کاش مسئولین به دانشجویان به عنوان یک انسان نگاه کنند، نه منشاء شعار!
وی ادامه میدهد: حدود دو سه سال پیش که من عضوی از شورای صنفی بودم و یکی دیگر از دانشجویان در آن زمان خودکشی کرد. اولین صحبت مسئولین با ما این بود که حرفی در این خصوص جایی نزنیم و موضوع را خفه نگه داریم. مسئولین بروند و بررسی کنند چند نفر از دانشجویان در اتاقهای خوابگاه افکار خودکشی دارند و چه میزان از این افراد امید دارند که با مراجعه به مرکز مشاوره دانشگاه، وضعیتشان بهبود پیدا میکند؟ رسیدگی به مرکز مشاوره دانشگاه همسان با رسیدگی به بخشهای دیگر دانشگاه از جمله نظارت و حراست دانشگاه نیست. همچنین مرکز مشاوره دانشگاه به شکل صحیحی اداره نمیشود و هیچگاه نقطه امید دانشجویان نبوده است. انقدری که روی حراست ورود و خروج دانشگاه هزینه میشود، ای کاش مسئولین فقط یک هفته در خوابگاه فجر دانشگاه اقامت کنند و ببینند آیا بعد از یک هفته افکار خودکشی به سراغ آنها هم میآید یا نه. دانشجویان خارجی به هر شکلی که بخواهند در خوابگاه زندگی میکنند. در سال ۹۶ در جلسه شورای صنفی به مسئولین گفتیم اگر سیگار کشیدن دانشجویان ایرانی ایراد دارد، باید جلوی دانشجویان خارجی هم گرفته شود. پاسخ ریاست این بود که آنها هزینه این کار را میدهند! ای کاش ما هم پول داشتیم تا بتوانیم حداقل امکانات از جمله کولر، رنگ دیوارها و... را در خوابگاه خود داشته باشیم. کاش مسئولین به دانشجویان به عنوان یک انسان نگاه کنند، نه منشاء شعار!
دانشجو ترسناک نیست و دموکراسی و آزادی بیان جامعه را غنی میکند
یکی دیگر از دانشجویان بیان میکند: نادیدهانگاری دانشجو باید در سیستم دانشگاهی تمام شود. ما آدمیم و اگر دانشگاه اعتباری در سطح کشوری و بینالمللی کسب میکند، به خاطر وجود ما است. باید بررسی شود که چقدر نظر و وجود دانشجویان در تصمیمات مربوط به دانشگاه لحاظ میشود. اگر به فرض مثال زمینی از سرمایه دانشگاه به بیرون واگذار میشود، دانشجو هم باید در این مسئله دخیل باشد؛ مسئولین نباید از صحبت با دانشجوها بترسند. دانشجو ترسناک نیست و دموکراسی و آزادی بیان جامعه را غنی میکند.
وی خاطر نشان میکند: مسئولین مرکز مشاوره میگویند ما پروتکل را رعایت کردیم و پیگیریهایی که لازم بود را برای سعید انجام دادیم. اگر بچه خودشان هم بود همین را میگفتند، یا دنیا را به آب و آتش میکشیدند؟ ما انسانیم، اگر پروتکل هم بگوید بیمار را رها کن، ما نباید او را رها میکردیم. ساختار شورای صنفی باید مورد بحث و بررسی دانشجویان قرار بگیرد؛ صرفا نهادهایی خاص در شورای صنفی اجازه ورود پیدا میکنند که پاسخگوی هیچ مسئلهای نیستند و ترجیح میدهند منافع شخصی خود را پیش ببرند. بعضا افرادی هم که مطالبهگری میکنند، از سوی مسئولین زمینگیر میشوند. ما میتوانیم برای مسائلی که به خودمان مربوط است تصمیمگیری کنیم.
یکی از دانشجویان دکتری حاضر در مراسم میگوید: درب پشتی خوابگاه حدود ۲۰ سال است که قفل است. چرا باید بعد از خودکشی سعید، این در بعد از سالها باز شود و پیکر مرحوم را به صورت مخفیانه از این در خارج کنند؟ چرا همیشه در پی این هستند که این مسائل و واقعیتهای روز فضای دانشگاه را از دانشجویان پنهان کنند؟
یکی از دوستان مرحوم اظهار میکند: سعید یکی دو ماه قبل از خودکشی به من پیام داد و گفت اگر گروه طبیعتگردی میشناسی و جایی میروی به من معرفی کن. این نشان میدهد بخشی از وجود سعید تصمیم داشته که به خودش کمک کند و از افسردگی در بیاید. چرا در این مدت در دانشگاه حتی یک برنامه و تیم کوهنوردی یا طبیعتگردی نباید وجود داشته باشد تا دانشجویان با هم صمیمیتر شوند. اگر ما دوستان سعید با او کمی صمیمیتر بودیم و در این دوران از او دور نبودیم، میفهمیدیم که افکار خودکشی در سر دارد و شاید این فاجعه اتفاق نمیافتاد.
آنچه مسلم است قضاوت در خصوص دلایل خودکشی مرحوم قلیبیگلو هنوز بر همگان پنهان است، مطالبی که توسط جمعی از دانشجویان گفته شد، بخشی از حقیقت ماجرای این خودکشی است. اما این امر نشاندهنده این مطلب است که رابطه دانشجویان با اساتید، دانشجویان با یکدیگر، دانشجویان با ساختار دانشگاه و جامعه دچار عیوب و خلاءهایی است که نیازمند بررسیهایی جدی در این زمینه هستیم.
انتهای پیام