/یادداشت/

بیم و امید و تعمیم در پدیده دلخراشِ خودپرپر کردنِ پژوهشگر پسادکترای دانشگاه فردوسی مشهد

شوک بزرگی  به دانشگاه فردوسی مشهد، وزارت علوم و کل کشور وارد شد؛ تمامی مسیرِ دوران دانش آموزی، کارشناسی، کارشناسی ارشد، دوره دکترا، امتحان جامع، امتحان زبان انگلیسی، دفاع پیشنهاده، چاپ مقاله، نوشتن پایان نامه، دفاع نهایی و همه را انجام داده باشی، پژوهشگرِ پسا دکترا هم باشی و این گونه در بن بست مانده باشی.

دکتر کامران شریفی، عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده، آورده است: «تا پیش از سال ۱۳۶۸ تقریباً ارتباطی تنگاتنگ بین میزان تحصیل و فرصت‌های شغلی وجود داشت، هر چند روندی شکل گرفته بود که به تدریج برای دستیابی به شغلی، عمدتاً دولتی، که بتوان آن را مطابق با شان هر فردی دانست که وارد هزارتوی (لابیرنت) تحصیل می‌شد، سطح انتظار بالا و بالاتر می‌رفت. یک زمانی ششم ابتداییِ دوران خیلی قدیم برای ریاست بر یک اداره، مثلاً دارایی کفایت می کرد. زمانی دیگر نهم خیلی قدیم (مشهور به سیکل) راضی کننده بود. کم کم خراب شدن پل‎های پشت سر به دنبال تحصیل بالاتر، سطح انتظار و سطح اضطراب را بالاتر می بُرد و همچنان می بَرَد. مدارک دیپلم و فوق دیپلم (کاردانی)، لیسانس (کارشناسی)، فوق لیسانس (کارشناسی ارشد) و دکترا و دکترای تخصصی و فوق تخصص و به الهام از پست مدرنیست‎ها، پسادکترا و پسآن‎دکترا تا کجا می خواهد ادامه پیدا کند؟ به تدریج باید در فکر سوپر دکترا و ماوراء دکترا هم باشیم. بن بستی که ناشی از تاخیر در ایجاد اشتغال ایجاد شده به دانشگاه سرازیر می شود و آن را غرق می کند. 

این اضطراب وجودی در نگاه‌های مجهز به عصایِ علامت استفهام همه جا بر دوش دانشجویان در هر مرحله‌‎ای سنگینی می‌کند با یک ضرب المثل به خوبی توصیف می‎‌شود: "این همه چریدی دنبه‌ات کو؟" 

سوالی حکیمانه و نافذ که چون اشعه از نگاه سنگین و عاقل اندر سفیه و پر از استفهامِ دیگران روانه عمق جان فردی می شود که با هزار بیم و تقریباً یک امیدِ عمده پا به طاسِ فوق العاده لغزنده تحصیل می‎گذارد. راستی خودِ "لوح بان" هم که این مطالب را می‌نویسد باید حجم دنبه‌اش را وارسی کند.

از ۱۳۶۸ و طرح تعدیل اقتصادی دست پختِ رئیس جمهور فقید و تیم اقتصادی‎اش، حوزه تحصیل از حوزه اشتغال جدا شد تا جایی که گزارش‎‌هایی از اشتغال افرادی مجهز به یک قبضه مدرک عالی به اموری چون پاکبانی می رود که کم کم عادی شود. با طولانی شدن سال‌های بدون رشد اقتصادیِ قابل توجه، تقریباً به مدت یک دهه، این مسئله را که سابقه‌‎ای طولانی دارد وخیم‌تر و بیش از پیش مزمن کرده و وسعت خواهد داد. سال ۷۴ معاون پژوهشی وقتِ وزارت علوم که آن زمان نام دیگری داشت، به همه توصیه کرد که دانشگاه باید پیوندهای خود را با صنعت مستحکم کند، و اعضای هیئت علمی باید به پژوهش روی بیاورند و دیگر خوب درس دادن افتخاری ندارد زیرا اکثر فارغ‎‌التحصیلان ما کار پیدا نمی‎‌کنند. توصیه به پژوهش ما به ازایی عینی هم باید داشته باشد و  آن هم رشد اقتصادی و مجهز شدن صنعت به فرهنگ صنعتی مستظهر به پژوهش است. 

با این اوصاف باید نیک نگریست که گسترش دوره‌‎های پسادکترا یک منطق علمی و اقتصادی دارد یا فقط برای به تاخیر انداختن یک بحران است که از چند دهه پیش علائم آن ظاهر شده بود.

مسئله تعمیم 

در هر حادثه‌‎ای باید توجه کرد که آیا با پدیده‎ای مجرد و تک افتاده روبرو هستیم یا ممکن است نمونه حاضر قابل تعمیم به یک خروار باشد. برای همین بدون ایجاد هر گونه موج و جریان احساسی باید منتظر گزارش یک تحقیق روشمند در مورد حادثه دلخراش اخیر باشیم، با این حال احتمال این که یک  مشکل بزرگ و نه چندان پنهان از یک جایی مثل دوره پسادکترای فیزیک بیرون زده باشد با توجه به شواهد دیگر بسیار مطرح است؛ به سیاق فیلسوفان پدیده‌ای وجود داشته که از خوابگاه دانشجویی پدیدار شده، به ویژه که اخیراً با پدیده خودکشی رزیدنت‌‎های پزشکی روبرو بوده‎‌ایم و اگر این دو حادثه از یک جنس باشند، وای بر ما و بر مستضعفان فرهنگی، و بر کسانی که چاره‌ای در دوگانه ماندن و رفتن گیر کرده‌‎اند و بر کسانی که راه‌های متعددی برای دیوانه کردنشان امتحان شده است. نگارنده بیست و سه چهار سال پیش زنگ‌ها را از بابت اضطراب وجودی دست کم در رشته دامپزشکی به صدا درآورده است ولی این زنگ به گوش مسئولین مسموع نبوده و کار به جایی رسیده که رزیدنت پزشکی هم وارد اغما شده است.

در این شرایط به غیر از خانواده، معاون دانشجویی دانشگاه فردوسی مشهد نیز نیاز به حمایت عاطفی و علمی دارد. تسلیتی از صمیم قلب و عمق جان نثار آن‌ها، دوستان و همکلاسانش باد.»

انتهای پیام

  • دوشنبه/ ۷ تیر ۱۴۰۰ / ۱۳:۱۷
  • دسته‌بندی: خراسان رضوی
  • کد خبر: 1400040704806
  • خبرنگار :