ورزش زورخانهای موسیقی خاص خود را دارد و در حقیقت تمام مراحل آن با موسیقی پیوند خورده است. بر همین اساس درباره تاریخچه زورخانه، ابزار آن، عناوینش و موسیقی آن با یک پژوهشگر و کارشناس حوزه موسیقی گفت وگویی داشته ام.
اسناد ما از تاریخ زورخانه محدود و پراکنده است
علی مغازهای ـ کارشناس و پژوهشگر موسیقی ـ درباره موسیقی زورخانه به ایسنا میگوید: در مبحث تاریخچه زورخانه باید گفت این مقوله نیز همانند بسیاری از آداب و فرهنگها و خردهفرهنگهای ملی یا ایرانی در میان لایههای غبار فراموشی مدفون یا ناآشکار مینماید و ما تنها بر اساس اسناد و شواهد بسیار پراکنده با نظرورزی و چیدن قطعات پراکنده در کنار یکدیگر میتوانیم به سطوحی از ماهیت وجودی آن پی ببریم. و طبیعی است این نظرورزیها ممکن است دارای اشکالات و اختلالاتی هم باشد. در این ارتباط میتوان اشاره داشت که در پی گسستهای تاریخی و اجتماعی و جابجاییهای حاکمیتی و دگرگونیهای عظیم فرهنگی، این سنت ورزشی و فرهنگی تغییرات و تحولات پیچیدهای به خود دیده که ریشه و منشأ تاریخ آن را گنگ و محو، ناپیدا و شاید دور از دسترس میکند. تمام اندیشمندان، مورخان و پژوهشگران هر کدام از منظر و دریچهای به این بحث نگاه کردهاند که اینها همه بر پایه شکل کل اجرایی موجود یا بر پایه اسناد متأخر بوده است. به همین جهت جز گمانهزنی درباره تاریخچه این ورزش که آن هم توسط پژوهشگران برجسته تاریخ ایران باستان صورت گرفته که در آنها تنها اشاراتی به گذشته باستانی این ورزش شده است. چارهای هم نیست و در حال حاضر باید همان اشارات را با شرح و بسط بیشتر مورد توجه قرار دهیم.
او ادامه میدهد: در وهله اول باید بگویم که اصولاً ورزش باستانی و موضوع زورخانه، مسئلهای میان رشتهای است که الزاماً باید میان رشتهای به آن نگاه کرد؛ چراکه مفهوم زورخانه آمیختهای است از اسطوره، تاریخ، فلسفه، عرفان، ادبیات، شعر، جنگاوری، کار، شکار، موسیقی و رقص. که در وجه و ساحت کلیتر و نمادین خود، ورزش، زورمندی و قدرتمندی را به نمایش میگذارد. این مباحث همه در مفهوم زورخانه درآمیختهاند. به این اعتبار، این آمیزش مفهومی ما را موظف و مجبور میکند که نتوانیم تنها از یک دریچه به آن نگاه کنیم.
مغازهای تصریح میکند: کسانی از جمله پهلوانان وقتی به این موضوع نظری میکنند و سعی دارند نوشتهای برای آشنایی مخاطبان و مردم با مفهوم زورخانه طراحی و تدوین کنند، نوشتهها و تحقیقاتشان بسیار نارسا و ضعیف است؛ چراکه تنها از منظر ورزش، پهلوانی و مفاهیمی چون عیاری، جوانمردی و فتوت به آن نگاه کردهاند. این مفاهیمی در کلیت موضوع زورخانه وجود دارد ولی خود همینها هر کدام تاریخ و تاریخچه بس دراز آهنگ دارند.
ایده و بنیان اجتماعی زورخانه را چهار مفهوم ساختاری تشکیل میدهند
او در این زمینه اظهار میکند: چهار مفهوم در راستای یکدیگر ساختار متاخر زورخانه را تشکیل میدهند؛ نخست امر و موضوع، پهلوانی است که بر زورمندی و قدرت مردانه مبتنی است. دوم جوانمردی، فتوت و رادمردی، سوم خردورزی، خردمندی و هوشمندی و چهارم موسیقی است. عنصر موسیقی عامل نظم دهنده و ابزار راهبردی و رهبری ورزشکاران در محیط زورخانه است.
مغازهای با بیان اینکه البته عناصر دیگری هم هستند که در ذیل این مفهوم زیرشاخهها را تشکیل میدهند، میگوید: اما برای بررسی این چهار مفهومی که به طور تفکیکی به آنها اشاره کردم، باید در بستر تاریخی، اسطورهای و فلسفی به آنها نگاه شود. وقتی بخواهیم به سابقه زورخانه توجه کنیم، مجبور هستیم چند برش تاریخی به آن دهیم؛ این برشهای تاریخی ناخواسته و لاجرم مفاهیمی را در خود دارند. بر اساس برخی شواهد که بسیار هم قوی هستند، میتوانیم زورخانه و گود زورخانه را به معبد و مهرابههای کیش مهری ایران و معابد میترایی در روم شرقی پیوند دهیم.
پیوند زورخانه با زروانپرستی در ایران
مغازهای بیان میکند: میدانیم که زروانپرستی یا دین مهر یا مهرپرستی دین برجسته و رسمی اواخر هخامنشی و در امتداد تاریخی کیش برجسته دوره اشکانیان است. یعنی در زمان اشکانیان زروانپرستی به طور کامل در تمام طبقات اجتماعی نفوذ و اعتبار داشته است. ریشههای آن را نیز میتوان در منابع باستانی مربوط در دو دسته کتیبههای متأخر و متقدم دوران هخامنشیان جستوجو کرد.
او ادامه میدهد: در اینجا منبع بحثم دیدگاههای استاد مهرداد بهار است که دو مقاله درخشان در پیوند زروان و مهرپرستی با زورخانه نوشته است که یکی در کتاب «از اسطوره تا تاریخ» چاپ شده و دیگری متأسفانه به صورت رسمی و درست به چاپ نرسیده است. چند سال پیش که برای آینهدار روی مقوله زورخانه تحقیق میکردم، به کپی این تحقیق استاد بهار برخوردم که البته نسخه آشفته و تحریف شدهای بود که توسط فدراسیون ورزشهای زورخانهای به صورت پیدیاف منتشر شده است. در این نسخه آقای بهار به وضوح و زیبایی شباهتها و اشتراکات زورخانه و میترائیزم را بررسی میکند.
ورود میترائیزم از ایران به اروپا
این کارشناس موسیقی با بیان اینکه مسیحیت در قرن چهارم میلادی رسمیت پیدا کرد، بیان میکند: آیین مهرپرستی از زمان اشکانیان در حدود ۲۰۰۰ سال پیش در ایران رسمیت گرفته بود؛ این دین و آیینهای آن توسط سربازان و در پی مراودات اروپاییان، رومیان و ایرانیانی که در ارتباط و آمد و شد فرهنگی و تجاری میان ایران و اروپا بودند، در روم هم رواج و گسترشی پیدا میکند. اما در ایران با سقوط امپراطوری اشکانیان، ساسانیان با برگزیدن دین زرتشتی به عنوان دین رسمی خود با زروانپرستی و مهرکیشی به شکل خیلی سنگینی برخورد و آن را سرکوب میکنند. در نتیجه مهرپرستی یا میتراییزم در ایران منسوخ و برانداخته شده و حتا سعی شده آثارش هم از بین برود در حالی که در همان زمان این کیش و باور در روم شرقی به شدت مورد استقبال قرار گرفته و در آنجا معابد یا مهرابههای زیادی برای پیروان آن درست میشود. درباره این گونه معابد و مهرابهها در ایران نمونههای چندانی در دست نیست جز یکسری شواهد در مراغه و چند نمونه دیگر و همچنین تداوم ایده آن در محرابهای مساجد در ایران. البته پژوهشگر ارجمند حسین پرتو بیضایی فرم ساختمان زورخانه را با خانقاهها و تکیهها مقایسهپذیر میداند و با این فرض و استناد به همگِنی معابد مهری با زورخانه میتوانیم پیوندی میان خانقاه و تکیه و زورخانه با معبد و مهرابه مهری در نظر بگیریم و پیرامون آن شواهد و اسناد را کنار هم قرار دهیم.
این کارشناس موسیقی ادامه میدهد: در اروپا، بخشهایی از ترکیه امروزی و ایتالیا معبدها و مهرابههایی حتا در زیر کلیساها پیدا شده که تمامشان مدل زورخانههای قدیم ایران هستند؛ به گونهای که کلیه آنها شکلی زیرزمینی، دالان مانند، دارای ورودیهای تنگ رو به پایین یا پایین رونده هستند یا حتا در غار بودهاند، غارهایی که در آنها چشمهها یا منابع آب هم بوده است و به اعماق زمین میرفتهاند. درواقع در معابد میترایی منافذ ورود نور نداشته و روشنایی آنها، نورهای آتشی بوده که پیروان مهر برمیافروختند. همین نسبت در زورخانهها هم دیده میشود و ورودی زورخانههای قدیم نیز به همین شکل بوده است؛ به این صورت که پلکان تنگ رو به پایینی داشته که باید با قدی خمیده از آنها گذر میکردند و برای عبور از در اصلی نیز باید سر را خم میکردند به این ترتیب از همان منظر ورودی گود را همانند مهرابهها میدیدند. در گذشته در زورخانهها گودهایی چهار ضلعی، شش ضلعی و هشت ضلعی ساخته میشده که دقیقاً مشابه معبد و مهرابهها در کنار یا دو سمت گودها صندلیها یا نیمکتهایی برای نشستن پیروان یا مهمانان و همکیشان قرار میگرفتند. در زورخانهها نیز درست شبیه به معابد مهری در کنار ورودی زورخانه، سر دم قرار دارد، جایی که مرشد مینشیند بلندایی دارد که حالت سکو پیدا میکند و آتشدانی زیر آن برای گرم کردن ضرب است و زنگی در کنار مرشد آویخته بر چوب قرار دارد.
بررسی تاریخی شواهد زورخانه باید چگونه صورت بگیرد؟
او میگوید: تطور زورخانه در سه مقطع تاریخی صورت میگیرد؛ مقطع پیش از اسلام که خواه ناخواه براساس گمانهزنیها و استناد به اوستا و مهریَشت و تحقیقات پرتو بیضایی و بهار و پژوهشگران دیگری همانند غلامرضا انصافپور و دیگران دست کم تا به دوران اشکانی برمیگردد که میتوان ریشههای آن را در متونی چون «سمک عیار» نیز دید. مهرداد بهار درباره سمک عیار معتقد است که این متن برخلاف آنچه که گفته میشود در قرن ششم هجری نوشته نشده است و بر اساس تمام شواهد ادبیاتی و نشانهشناسی این متن را میتوان به دوران اشکانیان منتصب دانست. او معتقد است این متن به گونهای ناشناخته باقی مانده و به دست کسی رسیده است که در قرن ششم هجری آن را بازنویسی و منتشر کرده است. من هم بر اساس نظریه بهار معتقدم به وضوح شواهد زیادی مبنی بر کهن بودن این متن وجود دارد و همچون اسم اثر در سرتاسر این متن کهن واژهی عیار را میخوانیم؛ پس به این اعتبار، مفهوم و مسئله عیاری و شطاری به پیش از اسلام مربوط میشود.
مغازهای ادامه میدهد: بخش دوم تاریخی آن به پس از اسلام برمیگردد که درواقع از سدههای اول هجری شمسی که به «ناصرالدینالله» آخرین خلیفه عباسی میرسد؛ فردی که به آیین فتوت علاقهمند بوده، با سواد و اهل مطالعه بوده، در تصوف تحقیق و کار کرده و از حامیان تشیع بوده است. ایرانیان بسیاری بعد از فاطمیان که تشیع خیلی جدی در بسیاری از نقاط رسمی شده بود در دربار او شیعه شده و نقش مهمی داشتند. درواقع ناصرالدینالله زمانی که به تصوف و مسائل عرفانی توجه میکند از همان دوره عرفان، عیاری و شاطری خیلی در هم تنیده میشود، به گونهای که به مرور پهلوان نامدار ایرانی «پوریای ولی» وارد عرصه حضور اجتماعی میشود و مسائل اهل تصوف نیز وارد مقوله ورزش باستانی شده و به این ترتیب زورخانه و عرفان به سمت هم گرایش مییابند.
پیوندهای عرفانگرایی و ورزش
او همچنین درباره ارتباط عرفان گرایی و ورزش توضیح میدهد: عرفان گرایی در ورزش دلایل زیادی دارد از جمله دلایل سیاسی. تصوف از بعضی جهات نه در تقابل ولی موازی با تشیع آن دوره تبلور و تعیُّن مییابد که این تصوف ایرانی باعث میشود مفاهیم عمیق تمدن باستانی ایرانی به ورزش و گود زورخانه ورود پیدا کند. پس از پوریای ولی و رشد و گسترش امر ورزش باستانی از دوره صفویان، تحول دیگری در ورزش باستانی رخ میدهد که آن هم حکومت شیعه ایرانی است که به ورزش باستانی بسیار توجه ویژهای مبذول و از آن تاریخ به بعد مفاهیم اسطورهای اسلام شیعه وارد ورزش باستانی میشود و در نهایت به جایی میرسد که نماد اصلی ورزش باستانی و گود زورخانه به نام امام اول شیعیان امام علی (ع) پیوند میخورد. در نهایت پوریای ولی نماد پهلوانی ایرانیان میشود و امام علی (ع) اسطوره مردانگی، فتوت اخلاق و باورهای مذهبی و رادمردی در نزد پهلوانان زورخانهای ایران. آنچه که ما امروز از فرهنگ زورخانه داریم به طور کلی میراثدار تحولات متأخر و از دوره صفویان به بعد است اما ساختار کلی آن به طور پیوسته، آبشخور معبد و مهرابههای میترایی است.
مغازهای ادامه میدهد: آنچه که امروز به آن گود مقدس میگویند در مهرپرستی نیز گود معابد مقدس بوده است. و آنچه که امروز ما در ورزش باستانی داریم، ریشه در همان سبک زیست ایرانی مبتنی بر زورمندی و قدرتمندی و دلیری و رادی به منظور دفاع از جان، مال، ناموس، وطن، خاک و سرزمین و در سطحی کلانتر دفاع از تمدن و میراث نیاکان است که از اواخر هخامنشیان در ایران به شکل خیلی عمیق و عظیم در جامعه ایرانی شکل گرفته است؛ چراکه ما از همان زمان در متون تاریخی براساس کتیبههای هخامنشی میبینیم که زروانپرستی دین طبقه اشرافی نبوده بلکه در ابتدا دین طبقه دهقان و پیشه وران آزاد و مردمان عادی جامعه ایرانی بوده که به مرور چون طبقه اشراف به دنبال دفاع از کشور خود یا گسترش مرزهای خود و یا جنگ بودند، پس مجبور بودند از سردمداران، توانمندان و زورداران مردم عادی یاری بگیرند. این ارتباط طبقه عادی و اشراف باعث شد آیین مهرپرستی در هخامنشیان متأخر نفوذ کند تا تبلور و نمود اصلی آن در دوران اشکانی رخ دهد. پس مفهوم زورمندی که در ایران باستان شکل گرفته بود، در نهایت پس از اسلام هم به نوعی به نام عیاری و شاطری مشاهده میشود.
شوالیهها یا همان پهلوانان!
او درباره موارد مشابه عیاری و جوانمردی در اروپا توضیح میدهد: همانگونه که فرهنگ عیاری و جوانمردی را در ایران داریم، پس از سقوط مهرپرستی در روم در قرن چهارم میلادی با پذیرش دین مسیحیت توسط کنستانتین اول (امپراتور روم) به عنوان دین رسمی، میبینیم که چند قرن بعد جنگهایی بین مسلمانها و مسیحیان رخ میدهد که به جنگهای صلیبی معروف هستند. در همین بین با رسمیتیابی دین مسیحی، بنیانهای مهرستیزی در اروپا تقویت میشود. از حدود ۱۰۰۰ میلادی که جنگهای صلیبی کم کم شروع میشوند، ۹ جنگ صورت گرفته است که «صلاحالدین ایوبی» هم در حدود جنگهای سوم و چهارم در سمت مسلمانان حضور داشته که حضور او منجر میشود که در ۱۲۲۰ میلادی، اورشلیم به طور کامل در اختیار مسلمانان درآید.
این کارشناس موسیقی ادامه میدهد: در نهایت در جنگهای صلیبی گروهی با نام شوالیه به فارسی به معنای شهسوار توسط کلیسا سازماندهی میشود. این گروه که بعدها خودشان به چند دسته تقسیم میشوند، به شوالیههای معبد و شوالیههای هیکل معروف بودند. این افراد جوانمردان و پهلوانان و در واقع جنگاوران دلیری بودند که قرار بود از مردم مسیحی که برای زیارت به سوی اورشلیم رهسپار میشوند محافظت کنند ولی بعد از چند قرن کلیسا نسبت به آنها احساس خطر میکند و آنها را با بهانههایی از بین میبرد. شوالیهها دگرهای از عیاران ایران پیش و پس از اسلام بودند و درواقع پهلوانان و جوانمردان پیش از اسلام که در سمک عیار به آنها اشاره میشود، الگوهای اولیه همین شوالیههای صلیبی و مسیحی هستند.
ورود موسیقی به زورخانه
مغازه ای می گوید: اینکه از چه تاریخی موسیقی وارد زورخانه شده است، شواهد دقیقی و متقنی در دست نیست ولی به نظر میرسد براساس برخی شواهد، ریشههای موسیقایی که امروز از آن صحبت میکنیم، میبینیم و اجرا میکنیم به صفویان برمیگردد اما به این معنا نیست که موسیقی یا استفاده از موسیقی در زورخانههای پیش از صفویان وجود نداشته است. طبیعی است هر حرکت گروهی خواه ناخواه یک رهبری و هدایت نیاز دارد که فردی که ما پس از اسلام به او مرشد میگوییم، پیش از اسلام نیز در میان ورزشکاران و کسانی که عیاری میکردند و به شکلی فعالیت عملی و در قالبهای دیگر همچون کهنهسواران، پیران و قلندران حضور داشته است.
زورخانه دارای چه عبارات و اصطلاحاتی است؟
این پژوهشگر موسیقی درباره فرهنگ و لغات و عبارات و ابزارهای مهم زورخانه توضیح میدهد: در این باره باید به واژههای کارکرددار در فرهنگ زورخانه همانند فتوت (جوانمردی)، شاطری (چالاک و باهوش)، جوانمردی، عیاری (زرنگ و جسور بودن) و ... توجه کرد. اینها مفاهیمی هستند که به پهلوانان و فرهنگ پهلوانی در زورخانه بسیار مورد توجه ورزشکاران و پژوهشگران ورزشی قرار داشته است.
او ادامه میدهد: عناوین مختلفی برای زورخانه، ورزشکاران آن و ساختارش داریم؛ مثلاً در ساختمان زورخانه جایگاه مرشد یا ضربگیر را داریم که به آن سردَم میگویند که ارتفاع بیشتری دارد و منقل یا آتشدانی برای گرم کردن ضرب وجود دارد که البته امروز با بخاری برقی و هیتر انجام میشود. ضرب زورخانه ضربی است سفالین و بزرگتر از تمبک که دهانهای گشاد دارد ولی نفیر و انتهای آن تنگتر و کوچکتر است. بنا بر روایاتی، این ساز در گذشتههای دورتر از جنس چوب و مس و برنج نیر ساخته میشد. زنگ زورخانه یک ساز خودصدای کوبهای است و معمولاً رنگ طلایی دارد که با رنگ نقرهای نیز ساخته میشود که زنگهای مورد استفاده در ورزش کشتی هم بر همین اساس و ایده پهلوانی استوار است. در کنار مسئله موسیقی، ابزارهای ورزشی را داریم که اصل کاری و آنچه که بیشتر به عنوان نماد ورزش باستانی شناخته میشود، میل، تخت شنا، سنگ، کباده است که هر کدام روش مختص به خود را دارند.
مغازهای تصریح میکند: همچنین لباسهای ورزشی داریم که تُنکه یا تنبان نام دارند. تنکه (پیژامه یا زیرشلواری) که اسم قدیمیتری است، حالتی چرمی داشته است. نیمتنه بدن در این ورزش باید عریان باشد ولی برای رعایت ادب امروز جامعه ورزشکاران در حضور میهمان پیراهنی بر تن میکنند. زمین زورخانه هم پیشتر خاکی بوده که آب میپاشیدند که گردهای خاک به هوا بلند نشود ولی امروز با سنگهای سیقلخورده پوشیده شدهاند.
افراد حاضر در زورخانهها چه نقشهایی دارند؟
او اظهار میکند: نقش مرشد هدایت ورزشکاران با ریتم و اشعاری است که میخواند. اشعار انتخابی اصولاً از فردوسی، مولانا و سعدی و در کلام شاعران جدید آثاری از بهار و شهریار خوانده میشود. وظایف دیگری در زورخانه همچون پیشکسوت، میاندار، مشت و مال چی، نوچه و یا پهلوان داریم. ریتمهای موسیقی در زورخانه، دو چهار، چهار چهار، شش هشت، چهار هشت، شش چهارم است. اینها ریتمهایی هستند که استاد بهمن رجبی در کتاب «تنبک و نگرشی به ریتم از زوایای مختلف» به آنها اشاره کرده است. میاندار ورزشکاران را به داخل گود دعوت میکند. «میانداری» یکی از نقشهای اصلی این ورزش باستانی است. میاندار به مرور و به ترتیب ورزشکاران را به اجرای مراحل مختلف این ورزش همچون چرخ زدن دعوت میکند و این نقش گاه در میان ورزشکاران تعویض میشود. چرخ زدن نیز دارای چند نوع چرخ سبک، چرخ تکپر داریم و چرخ جنگلی است.
مغازهای همچنین درباره یکی از ابزار ورزش ورزشکاران زورخانه که خود دارای نوایی آهنگین است، میگوید: کباده کمانی است که خیلی سنگین است و ورزشکاران آن را بالای سر خود میگیرند که زنگهایی وسط زنجیر به آن آویزان است به هم کوبیده میشوند و حین اجرا صدای شنیدنی و شورآفرینی توام با خشخش دارد.
او در ارتباط با این ابزار زورخانه میافزاید: محمدرضا درویشی این وسیله را جزو سازهای خودصدای کوبهای در جلد دوم دایرهالمعارف سازها وارد کرده است.
انتهای پیام