به گزارش ایسنا، روزنامه شرق نوشت: «قرارمان خانه جدید عفت مرعشی است؛ خانهای که پس از مرگ اکبر هاشمی رفسنجانی، عفتخانم به آن کوچ کرده است. هم طاقت دیدن جای خالی همسر در جماران را نداشت، هم قرار بود خانه تبدیل به موزه شود؛ خانهای که متعلق به خود خانم مرعشی است و حالا او و یکی از دخترانش، فائزه، میزبان ما هستند. فائزه دو طبقه بالاتر از مادر زندگی میکند و در خانه عفتخانم منتظر ماست. روی در ورودی خانه یک دعا چسبانده شده است. پیش از ورود از خانم هاشمی میپرسم که چه دعایی است؟ او میگوید: «زن محسن نوشته. دعا برای سلامته. به خاطر کرونا... .» وارد خانهای میشویم که حالا عفت مرعشی روزهای تنهایی و بعد از فوت همسرش را در آن سپری میکند؛ خانهای که هر چند بزرگ است و در یکی از خیابانهای شمالی تهران واقع شده اما ساده است؛ خانهای که میتواند نشانههایی از زندگی خانواده یک شیخ را به همراه داشته باشد. عکس بزرگ هاشمی رفسنجانی در قسمت پذیرایی نصب شده است. کنار تلویزیون عکسی دو نفره از آیتالله و همسرش عفت مرعشی است و روبهروی این عکس عفت خانم نشسته، زنی ۸۵ ساله که فارغ از همسرِ یکی از قدرتمندترین سیاستمدارانِ ایران بودن، خود همیشه زنی خبرساز و تأثیرگذار بوده است. فرزندانش هر کدام به نحوی در سیاست دست دارند. او با واکنشهایش و همچنین نجات جان همسر در اوایل انقلاب، جزء چهرههای ماندگار زنانی است که در عرصه سیاست نامشان شنیده شده است. در یکی از همین روزها به خانهاش رفتهایم تا درباره حضور زنان در سیاست و عرصه ریاستجمهوری صحبت کنیم.
«مامان بعد از فوت بابا، تارک دنیا شد. خبرها را کمتر دنبال میکند و حال و حوصله هم ندارد.» این جملات فائزه است؛ همان طور که پرتقالها را برای ما پوست میکند؛ بدون این که سرش را بلند کند، به مادرش میگوید: «مامان، من کاندیدای ریاستجمهوری بشم بهم رأی میدی؟» مادر سرش را بلند میکند و میخندد و میگوید: «نه!» چرای بلندی تحویلش میدهیم و او میگوید: «اذیتش میکنند. فحشش میدهند، حوصله ندارم... .» بعد دوباره با خنده میگوید: «اصلا کی به تو رأی میده آخه؟»، «این طور نگویید خانم مرعشی، فائزه خانم خیلی طرفدار دارد...» این را من میگویم و عفت خانم میگوید: «فائزه طرفدار داره؟ راستی؟ خب اگر میتونه کار کنه، کار از دستش برمیاد، بره کاندیدا شه... منم فکرام رو میکنم بهش رأی بدم یا نه... .»
فائزه میگوید: «زنها کارهای بزرگ زیادی میتونن انجام بدن. شاید باورتون نشه اما ارتباط اولیه با عربستان رو مامان باعث شد... مامان براشون تعریف کن... .»
خانم مرعشی به سفرش به مکه بازمیگردد: «ما سفر مکه رفته بودیم. به کسی هم اطلاع نداده بودیم و ماجرا تشریفاتی نبود اما همسر ملک عبدالله باخبر شد و آمد هتل پیش ما. ما را شام خانهشان دعوت کرد... خیلی خانواده خونگرمی بودند. در واقع روابط ایران و عربستان از یک رابطه خانوادگی آغاز شد... بعد ما اونها رو دعوت کردیم و همسرانمان هم با هم ارتباط گرفتند و مسئله سیاسی شد... » از خانم مرعشی سؤال میکنیم که خبری از آنها دارند؟ او میگوید: «تا سالها تلفنی حرف میزدیم. اما این اواخر دیگر نه...»
از عفتخانم درباره زندگیاش با هاشمی رفسنجانی سؤال میکنیم. از او میپرسم که هیچ وقت با آقای هاشمی دعوا کردند؟ او میگوید، هیچوقت و فائزه سرش را بلند میکند و میگوید: «خیلی دعوا میکرد. مامان با بابا دعوا میکرد... اما بابا هیچی نمیگفت. مامان رو دوست داشت خیلی... » خانم مرعشی میگوید: «من با بابات دعوا میکردم؟ کی دعوا کردم؟ منم دوستش داشتم...»
انتهای پیام