شهروند به مثابه کنشگر سیاسی

شهر به‌عنوان تجلی‌گاه مدنیت پیوندی ناگسستنی با سیاست دارد. خاستگاه رخدادهای سیاسی عموماً شهرها هستند، نهادهای سیاست‌گذار و تصمیم‌ساز در شهرها مستقر هستند و ساکنان یک شهر لاجرم با برچسب خوردن به‌عنوان «شهروند» به این عرصه فراخوانی شده‌اند.

به واسطه چندین سال فعالیت پژوهشی در حوزه شهر و اظهار مداوم مسئولین شهری در راستای دغدغه‌مندی ارتقای کیفیت زندگی شهروندان، در این یادداشت به کنکاشی درمفهوم «شهروند» می‌پردازم. زیرا هم پژوهش در مورد مضمونی تهی از مفهوم، ابتر است و هم عمل مسئولین، نمایشی، بی‌معنا و غیراثربخش خواهد بود.

شهر به‌عنوان تجلی‌گاه مدنیت پیوندی ناگسستنی با سیاست دارد. خاستگاه رخدادهای سیاسی عموماً شهرها هستند، نهادهای سیاست‌گذار و تصمیم‌ساز در شهرها مستقر هستند و ساکنان یک شهر لاجرم با برچسب خوردن به‌عنوان «شهروند» به این عرصه فراخوانی شده‌اند. در برخی از تعاریف، تنها افراد ساکن در یک شهر، شهروند تلقی می‌شوند، اما با توجه به بار حقوقی این مفهوم، شهروندان تبعه یک کشور و شهروندی بازنمایی‌کننده رابطه فرد با دولت است. در این تعریف، بار سیاسی مفهوم شهروندی پررنگ‌ است و شهروند در تعامل با حاکمیت، کنشگری سیاسی فرض می‌شود که با نهادهای وابسته به قدرت در ارتباط است. این ارتباط، مناقشه همیشگی حق و تکلیف در مناسبات شهروند و حاکمیت را به همراه دارد؛ حق و تکلیفی که تنها در صورت استیفای هم‌زمان آن می‌توان ادعا کرد فرد به‌عنوان عضوی از اجتماع شهری، شأن واقعی شهروند به مثابه یک کنشگر سیاسی را پیدا کرده است.

از جمله مهم‌ترین تکالیف و حقوق شهروند به مثابه کنشگر سیاسی، مشارکت در تعیین سرنوشت کشور است. هنگامی که این اصل ملبس به تکلیف شهروندی می‌شود، از جانب کارگزاران نهاد قدرت به منزله اصلی اساسی در راستای حفظ و تقویت اقتدار کشور بر آن تأکید می‌شود. شرکت در انتخابات‌ برای مشروعیت‌بخشی به نظام ِحاکم، آشناترینِ این درخواست‌ها برای ایفای تکلیف شهروندی‌ در قبال نهادهای سیاسی حاکم است. به کارگیری تمامی رسانه‌ها، ابزارها و امکانات تهییجی، تشویقی و حتی تهدیدی برای همراهی و الزام به مشارکت شهروندان در این عرصه حاکی از رسمیت‌بخشی حداکثری مطالبات این‌چنینی و گوشزد به شهروندان برای به جا آوردن تکلیف شهروندی‌شان از سوی نهادهای قدرت است. اما طرف دیگر ماجرا، رعایت حق مشارکت همین شهروندان در تعیین سرنوشت کشورشان است. 

هنگامی که مشارکت در تعیین سرنوشت کشور، ملبس به حق شهروندی می‌شود، بازنمایی‌کننده حفظ و استمرار کرامت انسانی است. انسانی که نه به مثابه ابزاری برای تأیید قدرت، بلکه به مثابه موجودی ذی‌شعور، انتخاب، اعتراض و انتقاد می‌کند. بستر تحقق این مهم، آزادی و فراخی قلمروهای عمومی به‌عنوان عرصه کنشگری شهروندان برای اظهار نظر نسبت به سیاست‌ها و تصمیمات سیاست‌گذاران است. نوشتن، سخنرانی، اعتصاب، راهپیمایی، شرکت در تجمعات همگی اشکالی مختلف از اظهارنظر در قلمروهای عمومی است و چنانچه شهروندان به دور از تحمیل، تهدید و انحصارگری یک صدای تمامیت‌خواه یا یک عقیدة تحمیل‌کننده به آن‌ها دسترسی داشته باشند، کنشگر سیاسی به معنای واقعی قلمداد خواهند شد. تنها از مجرای این شیوه حقیقی از احقاق حقوق شهروندی است که به قول «هانا آرنت» فیلسوف و تاریخ‌نگار معاصر، می‌توان امید داشت هستی اجتماعی و سیاسی‌ فرد به‌عنوان یک انسان عمل‌گرا تحقق یابد و او با عمل خود جهان اجتماعی‌اش را با دیگر افراد جامعه پیوند زند. در غیر این صورت الصاق واژه شهروند به افرادی که دائماً برای انجام تکالیف سیاسی دیکته شده بدون در نظر حقوق متقابل فراخوانی می‌شوند، برچسبی تهی از معناست. در این شرایط نه با شهروندان به مثابه کنشگران سیاسی، بلکه با انبوهی از توده‌های تنها و رهاشده رو به‌رو هستیم که فقط دست و پازدنشان برای بقا، سرگرم شدنشان به روزمرگی‌ها و بسیج‌سازی‌شان در مقابل یکدیگر در بزنگاه‌های تاریخی به رسمیت شناخته و ترویج می‌شود.

مینا جلالی، عضو هیئت علمی جهاددانشگاهی واحد اصفهان 

انتهای پیام 

  • پنجشنبه/ ۲۴ آذر ۱۴۰۱ / ۱۶:۱۹
  • دسته‌بندی: اصفهان
  • کد خبر: 00062111847
  • خبرنگار :