شهید حسین دایی جعفری در اردیبهشت ۱۳۴۵ در شهر قم به دنیا آمد. دوران کودکی را نزد پدر تعلیم و تربیت دید و در هفت سالگی وارد مدرسه شد و تا پنجم دبستان تحصیل کرد. به خاطر علاقهای که به امام خمینی (ره) داشت به جای مدرسه در تظاهرات و راهپیماییها شرکت میکرد و چند بار نیز هنگام پخش اعلامیههای امام (ره) مورد هجوم مأموران شاه قرار گرفت.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در حالی که فقط ۱۳ سال داشت روزها را به کار در کارگاه خیاطی مشغول بود و شبها در پایگاه مقاومت شهید ورزنده که در محل تشکیل شده بود پست میداد.
زمانی که صدام به مرزهای ایران حمله کرد حسین سر از پا نمیشناخت و مدام به پدر و مادرش اصرار میکرد که اجازه بدهند تا به جبهه برود؛ اما پدر و مادرش به حسین اجازه رفتن به جبهه را نمیدادند و به او میگفتند صبر کن تا برادرت، مصطفی، از جبهه برگردد.
بعد از اینکه برادرش از جبهه بازگشت حسین با اشتیاق فراوان در تاریخ پانزدهم تیرماه ۱۳۶۱ عازم جبهه جنوب شد و سرانجام در تاریخ در ۱۱ آبان ۱۳۶۱ در عملیات محرم شهید شد و در قطعه دو گلزار شهدای علی بن جعفر قم آرام گرفت.
برشی از وصیت نامه شهید حسین دایی جعفری:
سلام بر کسی که روح بر جسم ما دمید و روح را از جسم بیرون برد و سلام بر منجی صاحب الزمان که تمام جهان در انتظار اوست تا این عالم را پر از عدل و داد کند و انتقام خون شهیدان و مستضعفان را از حلقوم جهان خواران بیرون کشد و سلام درود بر امام و امت و نائب بر حق ولی عصر که همه بتها را بر سر جهان خواران کوبید و همه استکبار جهانی از نام او به لرزه افتادند.
و این امام خمینی است که صحنه تاریخ را عوض کرد و سلام و درود بر امت شهید پرور و خنثی کننده همه نیرنگها منافقین که با کمک مالی و جانی خود دین خود را به این انقلاب ادا نمودند و سلام گرم بر شهیدان از صدر اسلام گرفته تا به حال.
ای امت شهید پرور ایران
من کوچکتر از آن هستم که بتوانم شما را نصیحت کنم ولی این نصیحت را از برادر کوچکتر خود داشته باشید و آن این است که دست از این رهبر بر ندارید و از خداوند تبارک و تعالی بخواهید که عمر ایشان را روز به روز و سال به سال بلندتر کند.
ای ملت شهید پرور ایران
تا زمانی در ناز و نعمت به سر میبرید که دست از این رهبر بر نداشته باشید، اگر خدا نکرده از این امام دست برداری در ذلت و خواری همیشگی و جیره خوار مستکبرین و جهان خواران خواهید بود و آن موقع آن ها بر مال و نوامیس شما دخالت میکند و آن موقع شما هیچ کار نمیتوانید بکنید.
و شما ای ملت
پایه اسلام را یاری کردید که امروز تمامی کفر جهانی بر ضد اسلام قیام کردهاند و به شما میگویم که این حسین زمان، خمینی بت شکن، را تنها نگذارید و دستورهای او را عمل نمایید.
ای ملت به شما امید میدهم که در هر کاری و در هر اموری از زندگیتان با صبر بوده و امیدوار باشید زیرا خداوند با صبر کنندگان است.
و به شما ای منافقین بدتر از کفار بدانید که ما آگاهانه در این راه قدم برمی داریم زیرا بشر برای مادیت نیافرید شده است.
پدر و مادر عزیزم از شما تشکر میکنم که مرا در راه دین و اسلام کوشا کردهاید.
شما مأمور بودهاند که از من نگهداری کنید، خداوند به شما امانت دهد و شما از این امانت نگهداری کنید. ولی پدر و مادرم عزیزم این خود بودم که خواستم زودتر خود را به دست امانت دار بسپارم؛ چون میبایست این امانت برود و امانت دیگر جایگزین آن شود.
پدر گرامی اگر شهید شدم افتخار کن که فرزندی داشتهای و در این راه دادهای و از شما تقاضا دارم که اگر به شما همه احتیاج داشت با کمال افتخار راه فرزندت را ادامه بده.
خداوند انشاالله به شما پاداش و صبر و استقامت و شکیبایی عطا بفرماید.
ای خواهر گرامی همانطوری که برادرت حسین در میدان نبرد میجنگد تو هم زینب وار باش یعنی حجاب تو بزرگتر از خون من میباشد و این را از برادرتان داشته باشد که خداوند زنان مؤمن را در بهشت نزد فاطمه زهرا (س) میبرد.
انتهای پیام