به گزارش ایسنا، در یادداشت سردبیر روزنامه اطلاعات میخوانیم: «ماجرای دانشکده دندانپزشکی دانشگاه شهید بهشتی، هر چه باشد، نشان از رخدادهای رمزآلود و مبهمی است که کماکان در نظام اداری کشور رخ میدهد و روایتهایی که از افشای ماهیت آن برمیخیزد، به جای اطلاعرسانی و شفافسازی، بر حجم و عمق ابهام میافزاید.
از آن رو که طبق نظرسنجی علمی که سال گذشته انجام شد، هنوز میزان اعتماد مردم به آموزش عالی دولتی میزان درخوری است، لازم است که با چنین پدیدههایی که قابلیت تکثیر و از بین بردن اعتماد مردم به بخشی از نظام حاکمیتی را دارند، برخورد قاطع و بدون نرمش شود و چهره دانشگاه از انگ و اتهامهای بیشتر یا تخلف و فساد، پاکیزه شود.
ماجرا از آنجا شروع شد که دختری که به مدت یک سال در دانشکده دندانپزشکی دانشگاه شهید بهشتی مشغول تحصیل بوده، ناگهان دستگیر میشود و معلوم میشود او اصلاً کنکور نداده است. خود آن دختر به همکلاسیهایش گفته بود چند میلیارد تومان پول دادهام و ثبت نام کردهام. وقتی همکلاسیها به دانشگاه اعتراض میکنند، موضوع جدی میشود و با شکایت دانشگاه، کلانتری او را بازداشت میکند. طبق روایتهای پلیس او اذعان میکند چون به دندانپزشکی علاقه داشته، یک روز از غفلت حراست دانشگاه استفاده میکند و وارد کلاس دندانپزشکی میشود و بعد هر روز همان کار را میکند! دانشگاه هم میگوید او از در مخصوص بیماران وارد دانشکده شده بود. اما آن دختر بعد از آزادشدن، در اینستاگرام خود ویدئویی منتشر میکند و میگوید: من واقعاً ثبت نام شدهام و اگر غفلتاً وارد دانشکده شده بودم، پس چرا در سایت دانشگاه اسم من و نمرههای من هست و واحدهایی که گرفتهام هست؟!
البته اینجا این سؤال اساسی پیش میآید که مگر ممکن است کسی که از درِ مخصوص بیماران وارد دانشکده شده، نامش در سیستم آموزش متمرکز - در کنار کسانی که کنکور قبول شدهاند - ثبت شود؟! آن دختر مدعی است که من پول ندادهام بلکه رزومه بسیار قوی داشتهام از کشورهای دوبی و آلمان (احتمالاً منظورش از کشور دوبی کشور امارات است) و به همین دلیل مرجعترین(!) مقام دانشگاه مرا پذیرفت و ثبت نام کرد! اتفاقاً چون پول ندادهام این جنجال به پا شده و آبروی مرا بردهاند! دانشگاه شهید بهشتی اما در بیانیهای اعلام کرد که او یک متقلب است و در سیستم آموزش یکپارچه مبتنی بر کنکور، ثبت نام کسی در این رشته بدون کنکور مطلقاً محال است. اما موضوع وقتی پیچیدهتر شد که معلوم شد این دختر در یک برنامه تلویزیونی ۲۰ دقیقهای که از شبکه چهار سیما (شبکه فرهیختگان) پخش شد، بهعنوان رتبه برتر کنکور حضور یافته بود و مفصلاً به داوطلبان از رازهای موفقیت خودش در درسخواندن و رتبه برتر شدن توضیح داده بود و روشهای درسخواندن را به بقیه توضیح داده بود! (آن برنامه در اینترنت وجود دارد) دانشگاه شهید بهشتی اما معتقد است که این حاصل شبکه مافیایی آموزش است که در تلویزیون نیز نفوذ دارد.
با هر توضیحی بر دامنه ابهامها افزوده میشد، بهویژه آن که معلوم شد کسی که مالک مؤسسهای است که آن برنامه معرفی دختر رتبه برتر را از تلویزیون پخش کرده، تا چندی قبل کارگر چاپخانه بوده و ناگهان تبدیل به استاد شده است و… الی آخر.
به هر تقدیر ابعاد بسیاری از این ماجرا کماکان در سایه است. مردم حق دارند که از مسئولان اجرایی و نظارتی بخواهند همه ماجرا را بکاوند و شفاف کنند. خانوادههای بسیاری همه وقت و انرژی و آسایش و تفریح و پول خود را فدا میکنند تا فرزندشان درس بخواند و در رقابتی برابر و عادلانه وارد رشتههای برتر دانشگاههای معتبر شود. میدانید رخ دادن چنین اتفاقاتی چه تأثیر منفی و مخربی بر ذهن و روح دانشجویان واقعی و خانوادههایشان و اعتماد جامعه به دولت میگذارد؟
جامعه به دانشگاه نیاز دارد و به دانشگاه اعتماد دارد اما به دانشگاه پاکیزه نه به دانشگاه آلوده. وقتی سال گذشته مجله علمی «نیچر» اعلام کرد که ۳۹۸ استاد متقلب ایرانی را شناسایی کرده که مقالات کپی شده دیگران را به نام خود ارائه کرده بودند، این اعتماد دچار خدشه شد. وقتی اردیبهشت امسال معاون وزیر علوم اعلام کرد از ۳۵ مؤسسه متخلف علمی که پایاننامه میفروختند ۲۰ هزار قرارداد خرید و فروش پایاننامه کشف شده است، وقتی معلوم شد که خانم استادی تحقیق علمی یک آدم مشهور را عیناً به نام خودش منتشر کرده و در دانشگاه تهران ارتقاء شغلی گرفته است، وقتی هفته پیش اعلام شد که ۵۲۴ مقاله متقلبانه ایرانی از فهرست مقالات دنیا ابطال شده است و وقتی دختر ثروتمندی بهطرزی عجیب بدون کنکور سر کلاس دندانپزشکی مینشیند و در تلویزیون از او به عنوان رتبه برتر تجلیل میکنند… این اتفاقات رازآلود اعتماد مردم را هم از نظام آموزشی و هم از حاکمیت سلب میکند.
بنابراین ضروری است که مسئولان ماجرای واقعی مریم را کامل و بدون رتوش برای مردم بازگویند شاید مریمهای بیشتری به همینشیوهها، مشغول دکتر شدن باشند… .»
انتهای پیام