به گزارش ایسنا، هفتهنامه تماشاگران امروز نوشت: «جعفر شجونی را اگر تا یک سال پیش افراد عادی که چندان از سیاست سررشته ندارند، نمیشناختند بعد از آمدنش در برنامه «دید در شب» رضا رشیدپور و مصاحبه جالبی که آن زمان انجام داد، شناختند؛ حتی اگر کسی برنامه «دید در شب» را هم ندیده باشد، حتماً آن بخش از صحبتهای شجونی را که با آیتا... جنتی شوخی میکرد و در شبکههای اجتماعی دست به دست شد، دیده است. پیرمرد جاافتاده سیاستمداری که هیچ پروایی ندارد بر ضد مخالفان حرف بزند. مردی که در سالهای نخست انقلاب جزو پیشگامان بوده و به عنوان یکی از نمایندگان اولین دوره مجلس شورای اسلامی با سایر نمایندگان یکی از بینظیرترین مجلس سالهای بعد از انقلاب را رقم زدند. شجونی عضو جامعه روحانیت مبارز است و با ۸۴ سال سن تا به امروز جملات زیادی در مخالفت با بعضی از روشهای سیاستمداران از خود به یادگار گذاشته؛ از جمله گفته بود: «مهندس موسوی فقط میتواند آرا زنان خیابانی را جذب کند»، «روحانی هم فقط رأی نصف مردم را دارد و یک مشت زن بدحجاب به امید آن که بیحجاب شوند، رفتند و به او رأی دادند. حسن روحانی باید استعفا بدهد و به خانه برود و پس از او دوباره انتخابات آزاد برگزار کنیم و یک آدم حسابی بیاوریم»، «اگر آقا لبتر کند، خرخرهشان را میجویم»، «احمدینژاد مرده است»، «ما هوادار احمدینژاد بودیم ولی ریزش کردیم. ما تغییر نکردیم ولی عملکرد رئیسجمهور تغییر کرده است» و چندین جمله دیگر که در رسانهها بازخورد زیادی داشتند. شنیدن اتفاقات و حاشیههایی که در مجلس اول اتفاق افتاده از زبان جعفر شجونی خالی از لطف نیست. برای همین دقایقی با این روحانی سیاستمدار به گفتوگو پرداختیم که در ادامه میخوانید.
وقتی از او میخواهیم درباره اتفاقات حاشیههای مجلس اول بعد از انقلاب صحبت کند، لبخند میزند و به سالهای دور برمیگردد؛ سالهایی که به گفته خودش بسیاری از مسائل به صورت شوخی و جدی برگزار میشد. او یکی از حاشیههایی که موجب شد تا یک اتفاق خاطرهانگیز برایش رخ بدهد را اینطور تعریف میکند: «در ابتدای شروع مجلس اول صحبت بر این بود که نام مجلس را چه بگذاریم. میگفتیم مظفرالدین شاه نام مجلس را مجلس شورای اسلامی گذاشته اما حسن تقیزاده، رئیس مجلس سنای ایران نام آن را به مجلس شورای ملی تغییر داده بود و بعد مجلس دوره اول میخواست نام را به همان شورای اسلامی برگرداند. جبهه ملی و نهضت آزادی مخالفت کردند. تا جایی که مرحوم بازرگان قهر کرد و از مجلس بیرون رفت. من پیش او رفتم و گفتم، آقای بازرگان چه ایرادی دارد نام این مجلس را مجلس شورای اسلامی بگذاریم. گفت: ما که هنوز اسلامی نشدهایم، بخواهیم روی مجلس نام اسلامی بگذاریم. گفتم همه جای دنیا رسم است ابتدا یک نام خوب میگذارند بعد به سمت رسیدن آن نام میروند. گفت: نه آقا این حرفها چیست؟ گفتم: آقای بازرگان حاجی عباس علی، پدر خدابیامرزت که اسم تو را مهدی گذاشت مگر برای این نبود که وقتی بزرگ شدی راه مهدی(عج) را بروی؟ گفت: شجونی است دیگر کاریش نمیشود کرد. امثال این اتفاقات و بحثها زیاد بود.»
مخالفتها بر سر لایحه قصاص
مخالفتها بر سر لایحه قصاص که از سوی شهید بهشتی آورده شده بود نیز یکی از چالشهایی بود که در مجلس اول رخ داد. شجونی درباره این موضوع میگوید: «کارهای مختلفی میخواست صورت بگیرد اما همیشه مخالفتهایی با آن همراه میشد. آن زمان یادم هست مرحوم شهید بهشتی لایحه قصاص را آورد. بسیاری آن را رد کردند. همه تند شدند. گفتند اینها میخواهند یک مملکت گوش بریده، پا بریده، بینی بریده و... درست کنند. حتی یکی از اعضای نهضت آزادی پیش من آمد و به حالت مسخره گفت: آقای شجونی شما سیدمحمد حسینی را میشناسی؟ گفتم: سیدمحمد حسینی کیست؟ گفت: همان که به او میگویند بهشتی دیگر... . با این کار میخواست به آقای بهشتی اهانت کند. فهمیدم از دست لایحه قصاص عصبانی است. گفتم: آقای بهشتی لایحه قصاص را از جیبش آورده یا از قرآن آورده شده است؟ وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَاْ أُولِیْالأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ. از این مسائل کموبیش رخ میداد.»
چرا یک خیابان، یک میدان، یک سالن به نام کاشانی نشد؟
او از گلایه محمدتقی فلسفی زمانی که میخواستند نام خیابان پهلوی را به خیابان مصدق تغییر دهند، یاد میکند: «در زمان مجلس اول میخواستند نام خیابان پهلوی را به خیابان مصدق تغییر دهند. مرحوم فلسفی در نماز جمعه گفت: مصدق با کاشانی بود. کاشانی مردم را برای ملی کردن صنعت نفت ترغیب کرد. اسم این خیابان را کاشانی میگذاشتید. یا خیابان منیریه را کاشانی میگذاشتید. یا نام میدان راهآهن را کاشانی میگذاشتید. یک سالن را به نام کاشانی میگذاشتید. چرا شما این قدر بیانصافی میکنید؟ باز هم آنها مخالفت میکردند. از این اتفاقات جسته و گریخته در مجلس اول رخ میداد.»
من پیشنهاد اسلامخودرو را به شوخی گفتم
یکی از مسائلی که در زمان خودش موج خبری زیادی به وجود آورد، تغییر نام «ایرانناسیونال» به «ایرانخودرو» بود. وقتی که بهزاد نبوی (وزیر وقت وزارت صنایع) را به مجلس کشاندند و او را بابت تغییر نام «ایرانناسیونال» به «ایرانخودرو» به صلابه کشیدند.آقای شجونی اعتراض کرده بود که نامش را بگذارند «اسلام خودرو». گزارشهای مجلس هست و فریادهای آقای شجونی ثبت شده است. اگر چه پس از گذشت چند دهه وقتی این سؤال را از ایشان میپرسیم، میخندد و میگوید: «من از باب شوخی این حرف را زدم. روزنامهها و خبرنگارها آن را جدی گرفتند. آن مسألهای که من گفتم نام ایرانخودرو را اسلامخودرو بگذارید، دروغ است. من این حرف را از باب استهزا زدم. حتی بعدش گفتم حالا بعد از این پیشنهاد به من یک پیکان بدهید. نمایندهها خندیدند. چون به کسی که پیشنهاد نام ایرانخودرو داده بود، یک پیکان هدیه دادند. این حرف من کاملاً شوخی بود. مثل این که آدم بگوید بادنجان اسلامی، گوجه فرنگی اسلامی! ... نمیدانم شوخی است یا جدی؟ من عاقل هستم. چرا باید به شکل جدی این حرف را میگفتم؟ بیچاره اسلام... به هر حال کینههایی بود که وجود داشت و باعث میشد از حرفهای شوخی هم برداشت جدی شود.»
اسلحه به کمر دستشویی میرفتم، سلامتیان گفت او را تهدید کردهام
این روحانی سیاستمدار دامن زدن بعضی اتفاقات توسط روزنامهها را کار اشتباهی میداند و میگوید: «بعضی از خبرنگارها یک سری شوخیها را جدی میگیرند. مثل آن زمانی که آقای احمد سلامتیان، مسئول دفتر هماهنگی بنیصدر و نماینده اصفهان از پاریس آمده بود. یک زمانی من داشتم لباسم را درمیآوردم تا به دستشویی بروم. اسلحه به کمرم بود. او فوری با ۴۰ روزنامه روز مصاحبه کرد که شجونی من را با اسلحه تهدید کرد! در صورتی که اسلحه به کمر من آویزان بود و آقای سلامتیان همه جا مصاحبه کرد و گفت که من او را تهدید کردهام. من هم مصاحبه میکردم و میگفتم این کار را نکردهام. بیتقوایی و بیانصافی کموبیش وجود داشت.»
گلایه شجونی از اولین رئیس مجلس شورای اسلامی
جعفر شجونی یکی از مخالفان سیاستهای آیتا... رفسنجانی است؛ به طوری که بارها و بارها در گفتوگوهایی که انجام داده، مخالفتهایش را نسبت به ایشان نشان داده است. در زمان مجلس اول، هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس مجلس فعالیت میکرد. به همین دلیل از شجونی درباره رابطهاش با رئیس مجلس آن زمان سؤال کردیم. او گفت: «رابطهام با رئیس مجلس دوره اول بد نبود اما ایشان یک فرد مستبد بود. به او میگفتم دکتر شیبانی از آبادان زنگ زده و میگوید حمله عراقیها شروع شده اما آقای رفسنجانی به جای آن که چارهای بیاندیشد، میگفت بیخود زنگ زده. توام بیخود شنیدی. هر چه میگفتیم دکتر شیبانی در آبادان فرماندار ماست و حمله عراقیها حتمی است اما زیر بار نمیرفت. از این اتفاقات زیاد پیش میآمد که خیلی از آنها از یادم رفته.»
خودم دیدم غفاری با نعلین به سر معینفر کوبید، حالا منکر میشود
در جریان جلسات علنی مجلس اول یکی از حاشیههای تاریخی رخ داد که آن هم دعوا و کتککاری بود. یک طرف دعوا علیاکبر معینفر بود و طرف دیگر هادی غفاری، اسدینیا، دهقان و... اتفاقی که شجونی نیز شاهد آن بوده و میگوید: «در آن دعوا و درگیری هادی غفاری، علیاکبر معینفر را کتک زد و با نعلینش به سر ایشان کوبید. خودم این صحنه را دیدم اما او حالا منکر آن اتفاق میشود. در حالی که فیلمش موجود است. علت دعوا نطق هاشم صباغیان و حمله به معینفر بود. هنگام نطق پیش از دستور هاشم صباغیان، نیروهای موسوم به خط امام به این نطق اعتراض کرده و جلسه مجلس متشنج میشود. در این هنگام معینفر به سمت تریبون رئیس مجلس رفته و دو دستش را روی میز هاشمی زده و فریاد میزند: «آقای رئیس! این چه وضعیتی است؟ چرا مجلس را آرام نمیکنید؟ همین موقع عادل اسدی، نماینده اهواز، با سیلی محکمی با معینفر برخورد میکند و ادامه دعوا... .»
امام گفتند مانند شجونی مبارزه کنید
قبل از عزل بنیصدر، جعفر شجونی جزو اولین کسانی بود که نطقی بر ضد اولین رئیسجمهور کرد و بعد از آن بود که امام خمینی(ره) نیز فرمان عزل نخستین رئیسجمهور را داد. او درباره آن واقعه که در اولین مجلس شورای اسلامی به وقوع پیوست، میگوید: «من جزو کسانی بودم که نطق قبل از دستور عزل بنیصدر را کردم و رادیو هم آن نطق را پخش کرد. چهار نفر من را دیدند و گفتند آن موقع پیش امام بودهاند. امام رادیو را گوش میدادهاند و گفتهاند، آقای شجونی شروع کرده و شما هم این طور باید مبارزه کنید. این چهار نفر مقام معظم رهبری، عبایی خراسانی، جعفری لنگرودی و معادیخواه بودند که سه نفرشان زنده هستند و میتوانند شهادت دهند. آنها گفتند: ما پیش امام(ره) نشسته بودیم، رادیو نطق شما را پخش میکرد. یادم هست آن زمان که من نطق کردم نصف مجلس به من گفتند: احسنت و نصف دیگر به من کجکج نگاه کردند که چرا قبل از امام(ره) این حرفها را زدهام. گفتم امام دو روز دیگر کمر بنیصدر را میشکند. من امام را بهتر از شما میشناسم و همینطور هم شد.»
در هر زمانی شیطان به نحوی مشغول است
حالا که ۱۰ دوره از مجلس شورای اسلامی بعد از انقلاب میگذرد و جعفر شجونی شاهد هر ۱۰ دوره بوده، از او میخواهیم تفاوتهای مجلس اول و ۹ مجلس بعدی را بگوید. او ادامه میدهد: «دوره اول همه ریش داشتند تا نافشان. دوره بعد ریششان آمد تا سینه رسید. دوره بعد به زیر چانهشان آمد. الان از همان موبر اسلامی استفاده میکنند تا از بیخ درنیاید. بعضی دورهها افراد تند زیاد بود که تهمت بیجا هم زیاد میزدند. مرحوم حاج سعید امامی، رئیس اصناف تهران بود. به من گفت: آقای شجونی انقلاب که شده من یک قران کاسبی نکردهام اما بعضیها در مجلس به من تهمت میزنند که ٣٠٠ میلیون تومان نخود و لوبیا بردهام. یا آقای هنردوست، معاون وزیر نفت بود. فردی پاکیزه، اما بعضی تندروها میگفتند همسرش در لندن دفتر دارد؛ اینها ِال هستند و بِل هستند. در صورتی که آنها از آب پاکتر بودند. الان هم آقای عارف مصاحبه میکند که میرحسین موسوی و کروبی باید آزاد شوند. من هم مصاحبه کردهام که آخر، درباره کاری که به تو ربطی ندارد، چرا حرف میزنی؟ متولی در این کار من و شما نیستیم. شورای عالی امنیت مملکت باید تصمیم بگیرد. علی مطهری هم رفته به رهبری گفته این دو نفر را آزاد کنید. رهبری هم گفته در کاری که به شما مربوط نیست، دخالت نکنید. الان از این جور حرفها زده میشود. برای خودشان اصلاحطلب و اصولگرا به وجود آوردهاند. متأسفانه شیطان نه میمیرد، نه بازخرید میشود و نه بازنشسته. در هر زمانی شیطان به نحوی مشغول است. اما به هر حال مجلس اول اصیلترین بود. مردم با کمال میل در انتخابات دوره اول مجلس شرکت کردند و رأی دادند. چون میدانستند این کاندیداها برای رسیدن به انقلاب سالها زندانی بودهاند، سخنرانی کردهاند و دوباره و سهباره و پنجباره دستگیر شدهاند. برای همین با کمال میل به نمایندهها رأی دادند. الان گاهی میگویند «برادر جهادگر»، «برادر شهید»، «برادر مهندس»، «برادر دانشمند» یا برای رأی آوردن از پول و پَله و وعدههای دروغی استفاده میکنند. در حال حاضر متأسفانه آن جهادها و مبارزهها تماما فراموش شدهاند.»
ماجرای ترور با ۶۵ گلوله به سمت شهید آیت
به عقیده شجونی، شهید آیت چون گفته بود میرحسین موسوی فراماسونری است، ترور شد: «ما در مجلس بودیم. مرحوم شهید آیت در زمان رأی گیری برای میرحسین موسوی در مجلس اظهارات مختلفی علیه او داشت و میگفت جزو دستگاه فراماسونری است. من دقیقاً یادم هست که گفت فردا مدارکش هم را میآورم. زنش میگفت تا صبح میگشت و اوراق جمع میکرد. اوراق را گذاشت کنار سفره و صبحانه را خورد. زنهای همسایه آمدند گفتند به آقای آیت بگویید امروز بیرون نرود، موتوریها زیادند و پیداست که تروریست هستند. به آیت گفتند اما او گفت: من امروز در مجلس کار مهمی دارم. اوراق را برداشت و خواست سوار پیکانش شود که به او ٦٥ گلوله زدند. دو، سه شب در زیرزمین مجلس بودم. تلویزیون پنج نفر از مجاهدین خلق را نشان داد. یکی از آنها فامیلیاش سیلی بود و صحبت میکرد که ما مأموریت داشتیم چهار نفر را بکشیم. حسن آیت، گودرز افتخار جهرمی، عضو شورای نگهبان، جعفر شجونی و عبدالمجید معادیخواه، نماینده مجلس در دور اول. اما یک نفر را کشتیم و گرفتار شدیم.»
درباره بهزاد نبوی هم معتقد است یکی از کسانی است که باعث شد گروگانهای آمریکایی آزاد شوند: «بهزاد نبوی را مرحوم شهید لاجوردی تحت تعقیب داشت. میگفت او جزو منافقان بیاسلحه است. روزی که قرار بود برای وزیر شدن نبوی رأیگیری شود، معقتد بودم که او سه رأی هم ندارد، چون همه به عنوان مخالف، حرف زدند اما هاشمی گفت من یک وقتی برای خودم گذاشتهام و از بهزاد نبوی آن چنان دفاع کرد که به جای سه رأی ۱۸۳ رأی آورد. من بعد از رأی گیری به رئیس مجلس گفتم که آقای هاشمی! شما چرا به عنوان موافق صحبت کردید، آن هم در حالی که بهزاد نبوی منافق است و در عین حال باید به دلیل معرفی کشمیری به شهید رجایی محاکمه شود. هاشمی گفت: این مملکت را باید بهزاد نبودی و میرحسین موسوی اداره کنند نه عسگراولادی و بازاریها. هیچ وقت بهزاد نبوی محاکمه نشد... .»
انتهای پیام
نظرات