به گزارش ایسنا، روزنامه «اعتماد» نوشته است: «هواپیما زمان تیکآف با سرعت خیلی زیاد و تکانههای شدید از باند فرودگاه خارج و ٣٠ ثانیهای روی خاک کشیده شد. وقتی با لرزش دلهرهآوری ایستاد، کابین پر از دود و خاک شده بود و مسافران خیلی ترسیده بودند. فشار همهشان افتاده بود پایین. چراغها خاموش شده و بوی سوختگی راه نفسها را گرفته بود. یک ربع که گذشت، چراغ ماشینهای آتش نشانی و آمبولانسها را دیدیم و صدای آژیرشان را شنیدیم. آمده بودند کمکمان کنند. هنگام پایین آمدن از پلههای هواپیما دیدم که چرخ آن در خاک گیر کرده. بعضیها میگویند تبحر خلبان بود که نگذاشت اتفاق بدتری پیش بیاید. در گوشیام عکسهای سانحه را دارم.»
سعید، یکی از ١٥٠ مسافر هواپیمای تهران - مشهد خطوط هوایی اترک است که ساعت ٢٢:١٥ شامگاه شنبه در حالی که قصد داشت از باند فرودگاه مهرآباد تهران به سمت مشهد به پرواز درآید به دلیل شکستن چرخ جلو از باند خارج و با کشیده شدن در حاشیه آن متوقف شد. نیروهای امدادی و آتشنشانان پس از چند دقیقه تمام مسافران را که به دلیل گرد و خاک و دود داخل کابین، دچار ترس و تنگی نفس شده بودند از هواپیما خارج و به داخل سالن شماره ٤ منتقل کردند. حادثه باعث شد باند فرودگاه تا یک ساعت و نیم بسته شود و پروازهای ورودی مجبور شوند در فرودگاه اصفهان فرود بیایند. مسافران پرواز خروجی اهواز نیز با همین میزان تاخیر روبهرو شدند. دقایقی پس از سانحه، مرتضی دهقان، مدیرکل دفتر نظارت بر فرودگاهها به ایرنا گفت «هیچ مشکلی برای مسافران به وجود نیامده و آنها با هواپیمای دیگری عازم مقصد میشوند» در حالی که شرایط کاملا متفاوتی بر مسافران حاکم بود.
نیم ساعت پس از حادثه، بیشتر مسافران در رستوران ترمینال ٤ فرودگاه مهرآباد جمع شده بودند و شام میخوردند. در بینشان کودک نیز وجود داشت و سه نفر هم ایتالیایی بودند. تعدادی در نمازخانه خوابیده و عدهای دیگر هم پا روی چمدانهایشان انداخته و روی صندلیها نشسته بودند. در فاصله چند قدمی از آنها صدای اعتراض یکی از مسافرها بلند بود: «چرا غرفه اترک تعطیل است و از نمایندهاش خبری نیست؟ الان تکلیف ما چیست؟ (با دست نشان میدهد) این همه مسافر، یکی در نمازخانه خوابیده، یکی روی صندلی ولو شده، آن همه هم که در رستوران هستند. بگویید ما چه کار کنیم؟»
چند نفر از ماموران پلیس انتظامات به حرفش گوش میدهند و تعدادی از مسافران دورش را گرفتهاند اما تا نماینده اترک نیاید تکلیف مشخص نمیشود. مسافران هرجا که مینشینند، حادثه را برای هم تعریف میکنند. هر یک تصاویری از لحظه خروج از هواپیما و چرخ و موتور آن که در خاک حاشیه باند گیر کرده در گوشیشان دارند. یکی از آنها زنی چادری است، حادثه نفسش را بند آورده بود: «پرواز ما نیم ساعت تاخیر داشت. قرار بود ساعت ٩:٤٥ شب از فرودگاه مهرآباد به سمت مشهد پرواز کنیم اما وقتی سوار شدیم، یک دفعه هواپیما خیلی بدجور انگار نیسان سوار شده باشی، از باند خارج شد و ناگهان و بهشدت ترمز زد. دودی غلیظ فضای هواپیما را پرکرده بود. همه هواکشها هم خاموش شده بود. من حالم به هم خورد که یکی از مهماندارها آمد دستم را گرفت و بهم آب داد تا حالم جا آمد. چند دقیقه بعد هم آتش نشانها و امدادگرها آمدند ما را به ترمینال رساندند.» او یک سوال دارد: «الان که نماینده اترک نیست، تکلیف ما چه میشود؟ بعضیها هتل رزرو کرده بودند، کلی خرجشان شده.»
علی، نوه ١٢ سالهاش در کنارش نشسته. حادثه او را یاد فیلمهای هیجانانگیزی انداخته که قبلا در تلویزیون دیده: «داشتیم پرواز میکردیم که دیدم هواپیما دارد میلرزد. هی اینور و آنور میرفت. یکهو خیلی بدجور ایستاد و خاک دورمان جمع شد. چراغها هم خاموش شد. خیلی ترسیده بودم. وقتی آمدیم بیرون دیدم چرخ هواپیما رفته زیر خاک.»
یک ساعت پس از سانحه (ساعت یک بامداد) هنوز جلوی نام پرواز «مشهد، اترک» در تابلوی پروازهای خروجی ترمینال ٤ مهرآباد نوشته شده: «تاخیر نقص فنی» پسری دانشجو به آن خیره شده: «هیچی معلوم نیست» ناگهان صدای چند نفر که مردی را دوره کردهاند توجهش را جلب میکند. او خود را نماینده حراست فرودگاه معرفی کرده: «من به شما قول میدهم تا یک ساعت و نیم دیگر یک هواپیما متعلق به اترک از اصفهان در باند فرود میآید و همه شما را به مشهد میبرد.»
- اگر نخواهیم سوار هواپیمای اترک شویم تکلیف چیست؟ ما میترسیم.
- (کمی سکوت) بلیتتان را بدهید من مهر بزنم و باطل کنم تا بعداً بتوانید خسارتش را بگیرید
- (چند نفر همزمان صدایشان بالا میرود) ما هزارتا کار داریم، باید برویم مشهد.
نماینده پاسخ قانعکنندهای ندارد، تلفنش را برمیدارد و با فردی آنسوی خطوط حرف میزند.
در حالی تعدادی از مسافران دورهاش کردهاند که تعدادی دیگر از آنها، در نمازخانه خوابیدهاند و عدهای هم وسایلشان را زیر سرگذاشته، روی صندلیهای ترمینال دراز کشیدهاند. بیشتر مسافرها اما با چشمانی پف کرده و پرخواب به اعتراض چند مسافر خیره شدهاند. دو نفر از آنها مادر و فرزندی هستند که اگر تا سه ساعت دیگر به مشهد نرسند، از پرواز لندن جا میمانند: «من و پسرم ساعت ٥:٣٠ صبح امروز (یکشنبه) از فرودگاه مشهد به سمت استانبول بلیت داریم. میخواهیم برویم لندن. اگر نرسیم، ١٢ میلیون تومان پول بلیتمان از بین میرود. چه کسی میخواهد این خسارت را پرداخت کند؟»
لحظهای به ساعت بزرگ ترمینال نگاه میکند: «دو بامداد شده، سه ساعت دیگر پرواز داشتیم، هرگز نمیرسیم» هنوز کلامش در گلو خشک نشده که عدهای بلند فریاد میزنند؛ خبر جدیدی دارند: «نماینده اترک آمد» همه دورهاش میکنند؛ مرد کوتاه قامت، بیسیم در دست دارد. دهها مسافر همراه او تا غرفه اترک میروند اما حرفی که او میزند، صدای اعتراضشان را به هوا بلند میکند: «متاسفانه به دلیل تعطیلات و پر بودن پروازها، هیچ پرواز جایگزین دیگری به سمت مشهد نداریم. نزدیکترین پرواز هم ساعت ٩ صبح است. مسافرهایی که از سفر منصرف شدهاند بلیتشان را بدهند باطل کنم، بعدا به نمایندگی اترک مراجعه کنند، خسارتشان را بگیرند. آنهایی هم که میخواهند بروند مشهد، صبر کنند. براساس دستورالعمل، هر پروازی به سمت مشهد باشد در اختیار اترک قرار میگیرد و ما راهیشان میکنیم.»
- چرا همان اول نگفتید هواپیما نیست؟ شما که اول گفتید پرواز میآید؟
- داشتیم پیگیری میکردیم.
مسافران نمیپذیرند. نماینده اترک تا یک ساعت بعد، بارها حرفش را تکرار میکند. مسافری میگوید: «من پول ندارم بلیت جدید بخرم، الان پولم را میخواهم» همزمان، پیجر ترمینال، مسافران پرواز اترک را صدا میکند تا برای تحویل گرفتن بارهایشان به ترمینال ٦ مراجعه کنند. این یعنی مهر تایید بر نبود پرواز جایگزین: «بیا، بعد از چهار - پنج ساعت که گفتند هواپیمای جایگزین میآید حالا پیج میکنند که بارهایتان را بگیرید، یعنی نخود نخود هرکی رود خانه خود.»
تعدادی از مسافران بلیتهای خود را نشان نماینده اترک میدهند و از او میخواهند پولشان را پس بدهد اما بیشترشان روی صندلیها نشستهاند و منتظرند. سه توریست ایتالیایی در بین آنها هستند. یکی از آنها زنی میانسال است. دستش را روی گوشش میگذارد تا صدای داد و بیداد را نشنود: «الان چهارساعت است اینجا بلاتکلیف هستیم و بدترین چیز این است که کسی به ما جواب نمیدهد و همه فقط داد میزنند» او حادثه را «رعشه»ای توصیف میکند که به جان مسافرها افتاده بود: «پروازش مثل هیچکدام از پروازهایی که تا به حال تجربه کرده بودم نبود، لرزه و رعشه افتاد به تنمان تا ناگهان در حاشیه باند توقف کرد.»
هنوز صدای تعدادی از مسافرها میآید که میگویند از پرواز اترک ترسیدهاند اما مسافر ایتالیایی طور دیگری فکر میکند: «این اتفاق یک حادثه بود، ممکن است باز هم اتفاق بیفتد.» آنها اهل دو شهر زیبای parto و cittadella هستند و دو روز دیگر بلیت برگشت دارند.
حالا ساعت نزدیک ٤ بامداد است. بیشتر مسافرها با حرفهای نماینده اترک به این نتیجه رسیدهاند که چارهای جز صبر کردن و انتظار برای نزدیکترین پرواز به مشهد، تا ساعت ٩ صبح ندارند. خبری هم از اسکان مسافران در هتل نیست. چند نفر از آنها در کافی شاپ ترمینال نشستهاند و مسابقه وزنهبرداری سهراب مرادی در المپیک را میبینند. او که وزنه را بالا میبرد و قهرمان میشود، لحظهای حادثه را از یاد میبرند و هورا میکشند. در بینشان یک سرباز ٢٢ ساله هم هست. یک لیوان چای برای خود ریخته. حسرت دو روز مرخصیاش را میخورد که با این حادثه از کَفَش رفته: «٢٨٠ تومان پول دادم بلیت هواپیما خریدم که بروم مشهد زیارت. دو روز مرخصی داشتم. الان با این حادثه باید دوباره برگردم پادگان.»
انتهای پیام
نظرات