به گزارش ایسنا، «عصر ایران» نوشت: «امروز دوازدهم مرداد است؛ روزی که رییسانجمهوری در دورههای اخیر این مقام را رسما تحویل میگیرند. حکم هر رییسجمهوری منتخب در هر چهار سال در چنین روزی به امضای مقام معظم رهبری میرسد و روز بعد نیز در مجلس شورای اسلامی سوگند یاد میکند. مراسم اول به «تنفیذ» و دومی به «تحلیف» شهرت دارد و امروز سومین سالگرد آغاز رسمی ریاستجمهوری حسن روحانی در ۱۲ مرداد ۱۳۹۲ است.
انگار همین دیروز بود که به مناسبت آغاز دوران ریاستجمهوری او و پایان هشت سال پر سروصدای محمود احمدینژاد نوشتیم و به سرعت این سه سال هم سپری شد.
درباره این سه سال به نکات متفاوتی میتوان اشاره کرد. مهمترین آنها البته دو اصطلاح «برجام» و «تلگرام»اند که سه سال پیش رایج نبودند و اکنون همه از این دو میگویند. یکی نشانه تغییر نوع مواجهه با پرونده هستهای و نرمش در سیاست خارجی است و دیگری گشایش عرصه انتقال اخبار و تبادل اطلاعات که اگر چه این نرمافزار پیامرسان اختراع این دولت و ایرانیان نیست ولی همانگونه که رییسجمهوری هم گفته است با افزایش پهنای باند و مقاومت در مقابل فشارهای آشکار و پنهان اکنون این وسیله به مهمترین امکان ارتباطی بدل شده است. البته اگر صحبت از دستاوردها باشد، کاهش نرخ تورم نیز قابل ذکر است و بحثی اگر هست بر سر رکود است.
این گفتار اما بر آن است که سه سال اول صدارت چهار رییسجمهوری را در دورههای اخیر مقایسه کند و البته به این نتیجه برسد که سه سال روحانی سختتر بوده و به تعبیری خستهتر.
مقایسه بین چهار رییسجمهوری از ۶۸ به این سو به این خاطر است که از این سال و پس از بازنگری در قانون اساسی ساختار سیاسی از پارلمانی به ریاستی و حداقل نیمهریاستی تبدیل شد و ریاست دولت را نیز رییسجمهوری در اختیار گرفته است. حال آن که سه رییس جمهوری قبلی در حوزه اجرایی اختیارات چندانی نداشتند و دولتها با نخستوزیر وقت شناخته میشدند.
سه سال اول ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی (۶۸ تا ۷۱) هر چند پس از جنگ ۸ ساله و در غیاب امام خمینی (ره) سپری شد اما به خاطر پیشینه نفوذ و اقتدار هاشمی و سابقه دوستی دیرین با رهبری جدید جمهوری اسلامی و استقبال ایشان از ورود او به صحنه اجرایی حتی قبل از انتخابات با مانع جدی رو به رو نبود. هر چند اکثریت مجلس سوم را جناح چپ سنتی تشکیل میداد و از سکوت او در قبال تفسیر استصوابی از نظارت ناخرسند بودند اما همان نمایندگان هاشمی را به ریاست مجلس سوم انتخاب کرده بودند و در انتخابات نیز تنها یک رقیب صوری داشت.
مشکلات هاشمی بعد از آن سه سال و با شتاب گرفتن سیاست تعدیل در سالهای ۷۳ و ۷۴ شروع شد و میتوان گفت سه سال اول دوره هشت ساله را با مشکلاتی به مراتب کمتر از بعد از آن پشت سر گذاشت.
سه سال اول ریاستجمهوری خاتمی (۷۶ تا ۷۹) نیز اگر چه با کاهش فاحش قیمت نفت و نیز وقایعی چون ۱۸ تیر و قتلهای زنجیرهای و ترور سعید حجاریان - هر سه در سال ۷۸ - رو به رو بود اما حمایت گسترده مردم و فعالان جامعه مدنی و نقشآفرینی بیسابقه مطبوعات به او انرژی میداد و میتوان سه سال اول را به نسبت ۵ سال بعد شادابتر و موفقتر دانست؛ چرا که مهمترین وعده او - توسعه سیاسی - با تشکیل مجلس ششم تحقق یافته بود و با توقیف گسترده مطبوعات در پایان این سه سال صدای او کمتر و کمتر به گوش رسید.
سه سال اول ریاستجمهوری محمود احمدینژاد نیز برای او از ۵ سال بعد با دشواری کمتری سپری شد. افزایش ناگهانی قیمت نفت موهبتی بود که به هیچ یک از دولتهای قبل از او اعطا نشده بود. درآمد متوسط دولت دوران جنگ از نفت هر سال ۱۴ میلیارد دلار بود، دولت سازندگی ۱۵ میلیارد دلار و در دولت اصلاحات به ۱۹ میلیارد دلار رسید. همین عدد در دولت مهرورزی به ۷۴ میلیارد دلار در سال رسید.
درآمد ۶ سال این دولت از نفت ۴۴۲ میلیارد دلار بود؛ در حالی که در کل ۸ سال دولت قبل از ۱۵۷ میلیارد دلار فراتر نرفته بود. به جز این حمایت کامل همه ارکان نظام دولت احمدینژاد را در سه سال اول معادل کلیت ساختار سیاسی تصویر میکرد.
سه سال اول ریاستجمهوری روحانی اما هیچ یک از ویژگیهای سه دوره قبل را نداشته و دو، سوم آن هم با انتظار نفسگیر توافق هستهای سپری شده و از یک سال اخیر نیز نیمی باز با انتظار تصویب و تایید برجام در داخل و اجرایی شدن آن گذشته و تازه از نیمه دی ماه ۱۳۹۴ و در حالی که ۳۰ ماه از عمر دولت گذشته بود، برجام وارد فاز اجرایی شد؛ در حالی که هنوز به خاطر حساسیت بر سر قوانین پولشویی، محدودیتهای بانکهای ایرانی را تمام و کمال برنداشتهاند.
از این روست که سه سال اول روحانی را میتوان در مقام قیاس با بازههای مشابه قبلی دشوارتر دانست و حتی دشوارترین و ناهموارترین لقب داد، زیرا نه مانند بازه ۶۸ تا ۷۱ از حمایت همهجانبه درون ارکان نظام برخوردار بوده، نه همچون دوره ۷۶ تا ۷۹ جامعه در تب و تاب و شور سیاسی است و نه مانند سال های ۸۴ تا ۸۷ پول مفت نفت در اختیار و دولت بختیار.
نه این که کاری نشده باشد که از ۹۲ تا ۹۵ انرژی اصلی صرف توقف خونریزی شده و کدام جراح قبل از توقف خونریزی میتواند عمل را آغاز کند.
در تمثیلی دیگر وقتی خودرو از راه اصلی منحرف شده و به روایتی در آستانه سقوط به دره است، همین که آن را به جاده و ریل اصلی بازگردانی، کاری است کارستان و در این سه سال دشوار وقت و همت روحانی و کارگزاران ارشد او در وهله نخست صرف عادیسازی امور شده است. همین عادیسازی را اما به خاطر دشواری کار میتوان فوقالعاده دانست. ولو در آن سو بدعهدیهایی شده باشد و همه انتظارات برآورده نشده باشد.
اگر تردید دارید به این نکته بیندیشید که ۸۰ درصد بودجه ایران صرف هزینههای جاری میشود و بخش قابل توجهی از این هزینه با درآمد نفت تأمین میشود؛ نفتی که بازارهای از دست داده را باز پس میگیرد و تا پایان سال عدد روزانه تولید به ۴ میلیون بشکه میرسد.
شاید به همین خاطر است که رییسجمهوری هر از گاهی یادآوری میکند، اگر برجام نبود اندکاندک نفت ما به صفر میرسید و البته در این یک سال پرسش غالب این که از غیر عادی به عادی رسیدیم اما قرار نیست در عادی توقف کنیم. چشمها در این یک سال به دنبال عبور از این نقطهاند... .»
انتهای پیام
نظرات