رسانههای بیگانه خبر از حمله نقابداران به مهاجرین و کشته شدن ۶ نفر از اتباع افغانستان و تجاوز به زنان و دختران را مطرح ساختند. برخی سایتهای داخلی، واقعه را حمله چند نوجوان چهارده پانزده ساله به منزل پنج افغانی مخابره کردند. سخنگوی وزارت کشور از این اتفاق ابراز بیاطلاعی کرد و گفت که تا کنون هیچ خبری درباره حمله تعدادی از اهالی روستای نظامآباد قزوین به تعدادی از کسانی که تبعه کشور افغانستان هستند را نشنیده است.
به گزارش ایسنا، «الف» در ادامه با طرح این سوال که «واقعیت چه بود؟» نوشت: بعد از پوشش این خبر از سوی شبکه بیبیسی فارسی و موج تازهای از اختلافافکنی میان مردم ایران و افغانستان در فضای مجازی، برای اطلاع از حقیقت ماجرا به روستای نظامآباد قزوین رفتیم. روستای نظامآباد در ۱۲ کیلومتری جاده قزوین - رشت و با جمعیتی حدود ۴۷۰۰ نفر در حاشیه اتوبان قرار دارد. عمده درآمد مردم از کشاورزی و کارگری است. تا پیش از وقوع درگیری اخیر ۱۴۰ خانوار افغانی در این روستا زندگی میکردند که تعداد آنها امروز به ۱۵ خانوار رسیده است. قدمت حضور مهاجرین که همگی اتباع افغانستان هستند، به حدود ۳۰ سال میرسد.
شامگاه دوشنبه ۱۸ فروردین با مطرح شدن شایعهای مبنی بر تجاوز یک افغان به دختری معلول، بهانهای به دست افرادی هیجانزده میافتد که انتقام آن دختر را از ساکنین افغان نظامآباد بگیرند. حمله ابتدا به دو موتورسوار افغان صورت میگیرد که پس از ضرب و شتم، موتورشان به آتش کشیده میشود. اراذل و اوباش مناطق اطراف نظیر محمودآباد، سلطانآباد، آقا بابا و ... نیز برای ماجراجویی به نظامآباد میآیند و جمعیت مهاجمان افزایش مییابد.
ناموس افغان، ناموس ماست
حاج صفر آقایی رئیس شورای اسلامی روستای نظامآباد میگوید: ما به پلیس اطلاع دادیم تا به منطقه بیایند اما آنها موتور داشتند و به داخل کوچهها می رفتند و به خانهها سنگ میزدند. مردم با ما تماس میگرفتند که آنان در کوچه ما هستند و وقتی ما به کوچه میرفتیم آنان به مکان دیگری میرفتند و چون جمعیتشان بیشتر از پلیس بود، امکان دستگیری وجود نداشت.
حاج صفر، خسارت حمله را شکسته شدن شیشههای چند خانه و به آتش کشیدن دو موتور میداند. وقتی از او میپرسیم که آیا افغانها مورد ضرب و شتم هم قرار گرفتهاند یا نه، میگوید ضرب و شتم و غارت لوازم منزل را شنیده است اما نه تایید میکند و نه رد، چون چیزی به چشم خود ندیده است.
حاج صفر میگوید: ناموس افغان، ناموس ماست. ما با آنان برادریم و این خبرهایی که میگویند در نظامآباد آدم کشته شده و تجاوز شده، صحت ندارد و دروغسازی رسانههای ضد انقلاب است. آنها غلو کردهاند و شایعات بسیاری علیه ما مطرح کردهاند که اصلا صحت ندارد.
فقط ۱۵ خانوار در روستا ماندهاند
به سراغ افغانهای مقیم روستا میرویم. از ۱۴۰ خانوار تقریبا ۱۲۵ خانوار افغان، خانه خود را رها کرده و به مناطق اطراف رفتهاند. ۱۵ خانواری که در روستا ماندهاند هم حاضر به مصاحبه نیستند. میگویند اگر بفهمند به شما چیزی گفتهایم، ما را اذیت میکنند. در این میان با قاری حافظ آشنا میشویم؛ معلم قرآن روستا که حاضر به مصاحبه میشود. قاری حافظ میگوید که سالها به نظامآبادیها قرآن درس داده و برایش ایرانی و افغان فرقی نداشته است. «جوانان روستا مرا میشناسند و به من احترام میگذارند.» پرسیدم پس چه کسانی به شما حمله کردند، گفت: آنان اراذل و اوباش بودند. همه مردم نظامآباد که اینطور نیستند.
قاری حافظ با افتخار میگوید: شاگردان کلاس قرآن من دانشجو شدهاند.
تجاوز به دختری ناقصالعقل
او از شب درگیری به عنوان شبی تلخ یاد میکند و میگوید: وقتی در روستا پخش شد که به دختری ناقصالعقل تجاوز شده، به ما حمله کردند. ما هم مسلمانیم! اگر کسی تجاوز کرده خب او را اعدام کنید، چرا به ما حمله میکنید؟ چرا زن، بچه و پیرمرد را کتک میزنید؟
قاری حافظ از همشهریانش میگوید که روستا را ترک کردهاند و به مناطق اطراف از جمله محمودآباد پناه بردهاند. خانه و زندگی چندین ساله را از ترس آن شب رها کرده و حتی فرصت نکردهاند که لوازم منزل را با خودشان ببرند. وقتی از او میپرسم که آیا شکایت هم کردهاید یا خیر، می گوید: فردای حمله، به اداره اتباع خارجه قزوین رفتیم و شکایت کردیم اما تا الان رسیدگی نشده است. ما از مسئولان توقع داریم که به شکایت ما رسیدگی کنند. ما مسلمانیم و به جمهوری اسلامی پناه آوردهایم.
قاری حافظ خانههای خالی از سکنه مهاجران را به ما نشان میدهد؛ خانههایی متروکه با شیشههایی شکسته! یکی از خانهها متعلق به برادر قاری حافظ است. با او تماس میگیرد که به نظامآباد بیاید و در خانه را باز کند.
غارت خانههای خالی از سکنه
وقتی وارد خانه شدیم از لولههای گاز تا کابلهای برق همه سرقت شده بود. برادر قاری حافظ میگوید: فرصت نکردم لوازم منزلمان را ببرم. وقتی حمله کردند فقط زن و بچهام را برداشتم و فرار کردم. وقتی برگشتم دیدم خانه را غارت کردهاند و هیچ چیزی برایم نگذاشتند. 10 سال کار کردم، یکشبه همه را به باد دادند!
چند موتورسوار دور ماشین ما میچرخند. قاری حافظ به شدت ترسیده و میگوید: اینها آدمهای خطرناکی هستند. اگر بفهمند به شما چه گفتهام مرا کتک میزنند و جای من هم دیگر امن نیست.
برای امنیت قاری حافظ موضوع را با کلانتری محمودآباد مطرح میکنیم. افسر نگهبان میگوید: از لاتهای نظامآباد هر چیزی بر میآید اما آدرس منزل قاری حافظ را بدهید، هر وقت چیزی شد با ما تماس بگیرد.
به محمودآباد می رویم تا با مهاجرانی که خانه خود را رها کردهاند صحبت کنیم. یکی از مهاجران ماشینش را به ما نشان میدهد که به شدت آسیب دیده و میگوید: وقتی وارد نظامآباد شدم، دوستم به من زنگ زد که به سمت مدرسه نروم، آنجا جمع شدهاند و افغانها را میزنند. سریع به خانه رفتم. وقتی به سمت خانه من آمدند ما سوار ماشین بودیم. به خاطر همین با سنگ و چوب به جان ماشین افتادند ولی ما فرار کردیم. بچههایم تا یک هفته از ترس گریه میکردند.
اینجا همه یک روایت دارند؛ عدهای اراذل و اوباش با سنگ به خانههایشان حمله کرده و لوازم منزلشان را به سرقت بردهاند. متفقالقول میگویند نه ماجرای قتل صحت دارد و نه تجاوز.
توهین به افغان، توهین به ایرانی است
اسدالله میگوید: این حرفها هم توهین به ماست، هم توهین به مردم ایران. ما همگی برادر و مسلمانیم. آنها که این کار را کردند لات بودند نه مردم! برای همین از مسئولان توقع داریم که به درد ما رسیدگی کنند و حق ما را از اینها بگیرند. ما از شبکه پیام افغان و سیامک ستوده (مجری برنامه) شاکی هستیم. چرا میگوید به یک زن بیوه و دو دخترش در نظامآباد تجاوز شده است؟ ما ۱۴۰ خانواریم و همه همدیگر را میشناسیم. بروید تحقیق کنید، اصلا زن بیوه در نظامآباد نداریم! ما راضی نیستیم این حرفها را بزنند علیه ایران چون دروغ است.
حدود ۱۲۵ خانوار که از نظامآباد متواری شدهاند در روستاهای اطراف در وضعیت نابسامانی زندگی میکنند. با بیتوجهی مسئولان به مهاجران، علیالخصوص در مناطق روستایی شاهد اتفاقاتی هستیم که در سطح کلان به اعتبار کشور ایران لطمه میزند و در صورت عدم رسیدگی، نتایج ناگواری در روابط دو ملت خواهد داشت. همچنین بیتدبیری مسئولان محلی در برخورد با اراذل و اوباش، زمینهساز وقوع درگیریهایی میشود که در رسانههای بیگانه به صورتی مطرح شده که زمینه تبلیغات منفی علیه نظام جمهوری اسلامی را فراهم میکند.
امکان تکرار ناامنیها در آقا بابا
بعد از حمله اراذل و اوباش به مردم نظامآباد و عدم برخورد با مهاجمان، امکان وقوع چنین حوادثی در روستاهای اطراف هم وجود دارد. به طور مثال شورای اسلامی روستای آقا بابا در مصوبهای از مهاجران خواسته که ۱ تیر ۱۳۹۳ با پایان سال تحصیلی مدارس، روستا را ترک کرده و در صورت امتناع، شورای روستا هیچ تضمینی برای امنیت این افراد به آنان نمیدهد و هیچ مسئولیتی در قبال حوادث آینده نخواهد داشت.
این ابلاغیه به شدت موجب ترس افغانهای روستای آقا بابا شده که اگر شورای روستا امنیت ما را تضمین نکند، پس چه کسی در برابر اراذل و اوباش از ما دفاع میکند و در صورت تکرار واقعه نظامآباد چه کسی حامی ما خواهد بود؟
عدم رسیدگی مسئولان استان قزوین به واقعه روستای نظامآباد میتواند زمینهساز اتفاقی مشابه در روستای آقا بابا و حتی مناطق دیگر باشد؛ اتفاقی که با ارزشهای جمهوری اسلامی ایران مغایرت دارد.
انتهای پیام
نظرات