به گزارش ایسنا، حمیدرضا اکبرپور، دکترای حقوق بین الملل عمومی و پژوهشگر مهمان پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه در یادداشتی با عنوان «دوره انتقالی تصمیمسازی در نظام سیاسی ایالات متحده» نوشته است: دوران ترامپ را باید از استثناهای زمامداری در حیات سیاسی ایالات متحده به ویژه پس از جنگ جهانی دوم دانست که به طور عملی، مدیریت جهانی و نقش ابرقدرتی از بریتانیا به ایالات متحده منتقل شد. این وضعیت نوپدید و قاعدتاً واکنشهایی که ابرقدرت جدید باید به موقعیتهای متنوع و متعدد پیشرو میداد، نقش نهادها و گروههای تصمیمساز را در ابرقدرت جدید یعنی ایالات متحده آمریکا، بیش از پیش تثبیت و در امتداد آن توسعه داد.
اما دوران ترامپ به یکباره به مانند بسیاری از زمینههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، تصمیمسازی در آمریکا را از یک حرکت جمعی و نهادی به یک کنش فردی تقلیل داد. سیاستهای یکجانبه در سطح ملی و بینالمللی در همین راستا بود. خروج از بسیاری از سازمانهای بینالمللی تاثیرگذار هم در راستای فرار از تصمیمسازی چندجانبه بود.
با آمدن بایدن و شروع دوران ریاست جمهوری او، به نظر میرسد دوران یکجانبهگرایی در سطح ملی و بینالمللی فروکش کند. با توجه به اشاراتی که از افراد و نهادهای حزبی نزدیک به بایدن صادر میشود، میتوان قریب به یقین گفت که دوران طلایی تصمیمسازی و حتی تصمیمگیری جمعی در بعد ملی و بینالمللی در ایالات متحده آغاز خواهد شد. کهولت سن بایدن، دامنه وسیع حامیان بایدن از جمهوریخواهان میانهرو تا چپهای دموکراتهای و تیم فراجنسیتی و فرانژادی بایدن از مهمترین محرکهایی است که به نظر میرسد دوره انتقال تصمیمسازی فردی را به تصمیمسازی جمعی و نهادی تسریع کند.
با توجه به اهمیتی که در فرایند تصمیمسازی جمعی به نهادهای بینالمللی و البته ماحصل توافقات جمعی داده میشود که در قالب معاهده، کنوانسیون، موافقتنامه، توافق و ... منعقد و نشر مییابد، ایران میتواند با داشتههای خود نقشی اساسی را ایفا کند و در بستر برجام که چارچوبی معلق اما هنوز موجه در بعد بینالمللی است به بیان و مطالبه خواستههای مشروع متعلق به خویش در برجام بپردازد. بیشک فرصتی طلایی در باب تشریح خواستههای مشروع ایران در بستر برجام و البته با بازگشت ایالات متحده به نهادها و تصمیمسازی جمعی مستتر است که نادیده گرفتن آن میتواند به بار کردن هزینههای نامرتبط دیگر بر دوش دولت و ملت ایران منجر شود.
انتهای پیام
نظرات