عطر حضورت در کلاس آرامش دل هاست. تو آمده ای تا رازدار دل های کوچکمان باشی. اصلا تو آمده ای تا چهره زیبای زمین را به ما نشان دهی...
«مسعود آتشی» در ۱۶ آذرماه سال ۱۳۴۱ در کوی جمشیدآباد شهر آبادان متولد شد. پدر وی کارمند شرکت نفت بود و در سال هایی که به سال قحطی یا سفیدو مشهور بود به آبادان هجرت کرده و در زمان کودکی اش به برازجان برمی گردند.
معلمی نماد یک عشق درونی است
در یک غروب زیبای اردیبهشتی در خانه کتاب شهر برازجان میزبان این معلم پیشکسوت و فرهیخته شدیم تا با ما از گفته ها و نگفته های قلب بزرگش و سال ها تعلیم در کلاس های درس بگوید.
آتشی اینگونه از خاطرات و روزهای گذشته اش به ایسنا می گوید: معلمی را هیچ وقت به عنوان شغل نگاه نکردم و همیشه به آن عشق می ورزیدم. در سال های دانش آموزی تمامی معلم هایم بسیار تاثیرگذار بودند و من آن ها را همیشه برای رسیدن به این آرزوی دیرینه الگوی خود قرار دادم تا اینکه موفق شدم ۳۰ سال در کسوت معلمی به جامعه فرهنگیان دشتستان خدمت کنم.
او افزود: شبانه و به مدت ۱۰ دقیقه تمام نکات با جزئیات در دفتر خاطرات روزانه من نگاشته می شود که آن روز چه بر من گذشته و کجا رفته ام و چه کرده ام، حتی این مصاحبه را قطعاً در دفترم می نویسم و این دفترها تا الان خیلی به من کمک کرده اند. من در جریان انقلاب ۱۶ سال داشتم، تمام آن جریانات را دیده ام و روزانه هم خاطراتم را نوشته ام، همین ها باعث شده که وقتی دوستی درباره چگونگی روند انقلاب می پرسد اطلاعات موثقی بدهم چون از آن دفاتر بهره می گیرم.
این معلم با مرور سال های جوانی خود و چگونگی ورود به کار می گوید: وقتی در سال ۱۳۶۰ دیپلم گرفتم، مدت دو سال به سربازی رفتم. پس از اتمام سربازی به اداره کشاورزی رفتم و کارم را با کارگری شروع کردم هر چند که به حقوق آن نیازی نداشتم و پدرم وضع مالی خوبی داشت دوست داشتم کار کنم. سنگ چینی های اولیه دانشکده کشاورزی در جاده شاهزاده ابراهیم را من با دوستانم انجام دادیم، و به صورت یک کارگر ساده با بیل و کلنگ و حتی روی لودر کار می کردم، بعد از آن بود که در تربیت معلم پذیرفته شدم.
او با اشاره به اولین تجربه تدریس خود ادامه می دهد: در سال ۱۳۶۳ وارد مرکز تربیت معلم شهید رجایی برازجان شدم و دو سال دانشجوی تربیت معلم بودم، سال ۱۳۶۵ اولین سال خدمت و اولین تجربه ام محسوب می شود که به روستای دورافتاده شهر خورموج به نام سرمک -در شهرستان دشتی- رفتم.
این معلم بازنشسته درباره روستاهای محل خدمت خود می گوید: اوایل استخدام از دشتی و خورموج شروع کردم، اولین روستا سرمک و سال ۶۵ بود، همان سالی که سیل آمد و به سال سیل معروف شد. اتفاق ناگواری در دشتی رخ داد و تعداد زیادی از مردم جان خود را از دست دادند و برای من هم سختی پیش آمد. بعد از آن ۲ سال در روستای چاه حسین جمال در منطقه دشتی معلم بودم، بعد به روستای حسین زائری آمدم و آخرین سال خدمت در شهرستان دشتی هم در روستای تلخو از بخش کاکی خدمت داشتم. سپس به بوشهر و روستای حسینکی منتقل شدم و از آنجا به برازجان آمدم و پس از یک سال تدریس و دو سال معاونت بقیه سال های خدمتم معلم راهنما بودم.
عدالت آموزشی زمینه ای برای عدالت اجتماعی
آتشی عدالت آموزشی را اینگونه تشریح کرد: عدالت آموزشی بحث گسترده ای است و به این آسانی نمی توان آن را مطرح کرد، اما عدالت آموزشی است که زمینه را برای دستیابی به عدالت اجتماعی فراهم میکند. عدالت آموزشی، یعنی تمام مناطق کشور از سیستان و بلوچستان تا خوزستان و حتی روستاهای دورافتاده استان بوشهر، از امکانات آموزشی مساوی برخوردار باشند. وقتی صحبت از عدالت آموزشی می شود یعنی تمام امکانات آموزشی برای تمام افراد در گوشه و کنار کشور محقق شود.
فاکتورهای معلم نمونه نواقصی دارد
این معلم بازنشسته اشاره می کند: در گذشته و اکنون، فاکتورهایی برای معرفی یک معلم نمونه در نظر گرفته میشده است گرچه چندان هم کامل نیست و قطعا نواقصی هم دارد ولی معلم نمونه، یک الگوی متمایز است و باید با داشتن ابتکار و نوآوری در بحث آموزشی خود، سبب تغییر و تحول گردد و بچه ها را به تفکر وادارد، نه اینکه تنها آموزش خشک و خالی ارائه دهد...
تغییر فرهنگ جامعه در گرو رسالت معلمی
هنگامی که از رسالت معلمی پرسیدیم، مکثی کرد و گفت: معلم بودن فقط داشتن معلومات دقیق و گسترده نیست بلکه معلم باید یک الگوی بسیار تاثیرگذار برای تمامی اقشار باشد، تا جایی که بتواند فرهنگ یک جامعه را دگرگون کرده و تغییر دهد؛ معلمی که می خواهد قویاً به رسالت خود عمل کند باید تمام جوانب اجتماعی را حتی در نوع لباس پوشیدن و رفتار و تفکر و سخن گفتن خود در نظر بگیرد؛ چرا که نگاه مردم به سمت جامعه ی فرهنگی است.
فضای مجازی، تهاجم فرهنگی و نقش معلم
وی نگرانی خود در مورد مسائل امروزی و رشد فضای مجازی را اینگونه به ایسنا بازگو گرد: روی کار آمدن ماهواره ها، فضای مجازی، و تهاجم فرهنگی غرب، سبب شده شرایط کاری معلم ها سخت شود چرا که امروزه دانش آموزان به کلیه بسترهای فضای مجازی و برنامه های مختلف و سایت ها دسترسی دارند و می توانند به راحتی از تمامی اطلاعات آگاه شوند، اینجاست که ریز نقش های معلمی پر رنگ می شود و باید بتواند فرهنگ اصیل اسلامی را در جامعه رونق ببخشد و دانش آموزان را به سوی راستی و عدالت خداوندی هدایت کند.
دانش آموز امروز را نمی توان با دانش آموز دیروز مقایسه کرد
مسعود آتشی با شوقی آشکار دوران زودگذر دانش آموزی خود را توصیف کرد و گفت: دانش آموزان نسل ما بسیار مطیع بودند و از معلم ها، مدیر و مدرسه حساب می بردند، راستش را بخواهید آن زمان آموزش و پرورش، مدیر، معاون، و معلم ابهت خاصی داشتند.
او از حالت ترس آمیخته با احترامشان نسبت به کادر آموزشی می گوید: یادم می آید وقتی دانش آموز بودیم هرجایی که معلمانمان را می دیدیم سعی می کردیم خودمان را پنهان کنیم. خلاصه ترس خاص و عجیبی داشتیم، اما دانش آموزان امروز، آن ترس را ندارند و همپای معلم ها به اطلاعات روز دسترسی دارند؛ و حتی در بعضی مواقع می بینید که دانش آموزان می توانند خیلی زودتر از معلم به یک سری اطلاعات دست پیدا کنند، پس دانش آموزان امروز را اصلا نمی توان با دانش آموزان نسل ما مقایسه کرد... یاد باد!
معلمان به دلیل مسائل معیشتی درگیر شغل دوم و سوم شده اند
به شوخی گفتم آقا اجازه، صحبت از ابهت شد، چرا؟ چه شد که شکست؟ ابهت را می گویم... معلم مهربان با نگاه پر رمز و رازش پاسخ داد: معلمی در سال های زمان تحصیل و دانش آموزی ما واقعا ابهت داشت. بعد از انقلاب ارزش و اعتبار معلمی کاسته نشد ولی متاسفانه تعدادی از افرادی که وارد آموزش و پرورش شدند به خاطر مسائل معیشتی خودشان را درگیر شغل دوم و سوم کردند که اینگونه مسائل دور از شان معلمی است و ابهت معلمی را پایین می کشد. هنوز هم این روال ادامه دارد اما از سال ۱۳۷۶ که با روی کار آمدن سید محمد خاتمی، حقوق معلم ها ۵ برابر شد، به لطف حق معلم ها از لحاظ معیشتی وضعیت مناسب تری پیدا کردند.
آتشی از گذشته تا به امروز را به یاد می آورد و درباره رفتارش نسبت به دانش آموزان و نحوه برقراری ارتباط با آنان می گوید: خب در سال های خدمت ما، هنوز تنبیه بدنی رواج داشت و به هر صورت معلم های کم تجربه معمولاً از این روش استفاده می کردند. اما بعدها با کسب تجربه بیشتر متوجه شدند که بایستی روش ها را تغییر بدهند و با دانش آموزان ارتباط دوستانه و عاطفی تری برقرار کنند که خود سبب تفهیم بهتر درس و قوی تر شدن ارتباط خواهد شد.
شکوفایی استعداد دانش آموزان و راهکار آن
این معلم نمونه و نامدار با اشاره به خاطرات دوران دانشجویی خود اظهار کرد: اگر حمل بر خودستایی نباشد در زمان دانشجویی در تربیت معلم، دانشجوی ممتاز و در بین افراد، بسیار شخصیت تاثیرگذاری بودم. من پس از گذران دو سال تربیت معلم بین ۸۰ نفر، رتبه دوم شده بودم و قرار شد ما را مستقیماً بدون آزمون به دانشگاه ببرند، به همین دلیل همیشه سعی داشتم با روش های نوین تدریس آشنا شوم و اطلاعاتی در این راستا کسب کنم.
آتشی با نگاهی سرشار از یاد خاطرات گذشته و سختی هایی که کشیده ادامه داد: یادم می آید با نبود امکانات آموزشی خودمان شروع به ساخت وسایل کمک آموزشی می کردیم، با کمترین امکانات و در روستاها این کار را می کردیم چرا که تدریس برای ما از همه چیز مهم تر بود، چون که ما معلم شده بودیم تا تغییر و تحول در آموزش و رفتار دانش آموزان به وجود بیاوریم و قطعا این تغییر و تحول بدون وسیله آموزشی مناسب نمی توانست تحقق یابد. ما با تمام سختی هایی که خودمان را به روستا می رساندیم اما وسایل کمک آموزشی هم با خود می بردیم و سر کلاس مورد استفاده قرار می دادیم.
انسان های متفاوت با استعدادهای متفاوت
او با پاسخی هوشمندانه درباره نحوه برخورد با دانش آموزان اشاره کرد: همین طور که انسان ها متفاوت هستند، استعدادها هم متفاوت هستند اما من چندان راضی نیستم یعنی قبول ندارم که مدارس را طبقه بندی کنند. مثلا مدرسه فرهنگیان، شاهد و یا برای گروه های دیگر راه بیندازند. من می گویم باید یک مدرسه باشد که تمامی افراد بسیار سطح بالا و تیزهوش را پوشش دهند و از استعدادهای آنها استفاده و هدایتشان کنند. اما با طبقاتی کردن مدارس استعدادها در یک الی دو مدرسه جمع شده و همین امر سبب ضربه زدن به مدارس دیگر می شود.
این فعال فرهنگی با اشاره به ظهور مدارس غیر دولتی در این چند سال افزود: مدارس غیر دولتی ارتباطی به تیزهوش و کم هوش ندارد، همه نوع دانش آموزی در این مدارس هستند پس از لحاظ آموزشی بافت آن تغییر نمی کند و حتی می توان گفت مدارس غیردولتی، کمک حال آموزش و پرورش ما هستند و به دلیل اینکه سال ها مدرسه سازی نکرده اند باری را از دوش سیستم آموزشی برمی دارند.
از ناهنجاری ها تا راهنمایی دانش آموزان
مسعود آتشی از تجارب خود در ارتباط با دانش آموزان خاطی و یا دارای ناهنجاری در کلاس درس به ایسنا می گوید: من ابتدا سعی می کردم دانش آموزانی که در کلاس ناهنجاری داشتند را با آرامی راهنمایی کنم تا کم کم برخی رفتارها را کنار بگذارند و گاها همراه با مدیر و ولی دانش آموز به این ناهنجاری ها رسیدگی می کردیم تا با بررسی موضوع مشکلات دانش آموز سریع تر رفع گردد.
او که چهره ی مهربان و آرام و پدرانه ای دارد با لبخند کوچکی که نشان از مرور خاطرات آن زمان دارد، گفت: من ۷ سال تدریس کردم و مدتی هم مدیر بودم، اما ۱۵ سال معلم راهنما بودم که می توان گفت یک دوم عمر شغلی ام در کسوت معلم راهنما و بازرسی از مدارس سپری شده و بیشترین تجربه من در این قسمت است و بقیه هم مدیر مدارس بوده ام.
نخستین معلم های بومی در برازجان
می پرسیم راستی نخستین معلم آقا و خانم شهر چه کسانی بودند؟ او اندکی تامل کرد و گفت: یادش بخیر نخستین معلم آقا در شهر برازجان، مرحوم "حاج علی اکبرزاده" بود که چندی پیش و در سن ۱۰۳ سالگی فوت کرد و نخستین بانو نیز، "خانم قاضی زاده" بود، این را بگویم که نام کوچکش خانم بود که یکی دو سال پیش و در سن ۹۵ سالگی از میان ما رفتند.
از او در مورد سیستم آموزشی قبل از انقلاب و تفاوت های آن با امروز می پرسیم، پاسخ می دهد: سیستم آموزش در سال های اولی که مدرسه در برازجان بر روی کار آمد خیلی ابتدایی و ساده بود. غضنفرالسلطنه برای تعلیم و تربیت فرزندانش و همچنین فرزند کسانی که در دستگاه خانی او مشغول به کار بودند، تصمیم گرفت در سال ۱۲۹۴ خورشیدی شخصی به نام "میرزا مهدی کازرونی" را به عنوان معلم سرخانه در قلعه خود برای درس دادن به بچه ها به خدمت بگیرد. بعد مدرسه ای به نام اخوت ساختند که این مدرسه عمر زیادی نکرد و بعد از آن مدرسه فرخی راه اندازی شد. سپس اولین دبستان دخترانه با نام امید تاسیس شد که خانم قاضی زاده، یعنی اولین معلم برازجان خود دانش آموز این دبستان بود.
آتشی با اشاره به اینکه اولین مدرسه برازجان به نام فرخی در سال ۱۳۰۳ ساخته شد، اضافه می کند: یک سال از تاسیس مدرسه خان نگذشته بود که شهر برازجان در جریان جنگ جهانی اول، توسط نیروهای انگلیسی اشغال گردید و خان مجبور به ترک خانه و کاشانه شد، با پناهنده شدن خان به کوه های گیسکان مدرسه هم منحل می شود. تا اینکه در سال ۱۳۰۱ شخصی به نام "محمدحسن اقلیدوس" مامور تاسیس اداره فرهنگ در منطقه دشتستان می شود و با همکاری و همراهی "سلطان احمد اخگر" سه باب مدرسه در شهر برازجان و روستاهای احمدی و دالکی دایر کرد. اما این بار هم مدرسه برازجان فقط یک سال عمر می کند و با منتقل شدن اقلیدوس مدرسه نیز منحل می شود.
این معلم دشتستانی توضیح می دهد: برای سومین بار مجدداً در سال ۱۳۰۲ یک مدرسه ساخته می شود که آن هم دوام نمی آورد تا سرانجام در سال ۱۳۰۳ شخصی به نام "سید کاظم بهبهانی" با کمک "علی دشتی" مدارس چهار کلاسه ای را در شهرهای برازجان، دیلم و خورموج تاسیس می کند. در آن سال مدرسه برازجان با ۷۵ دانش آموز کار خود را با مدیریت "شیخ عبدالله یزدانی" آغاز می کند و نام آن مدرسه را اخوت می گذارند تا بعدها به فرخی تغییر نام پیدا می کند. دبستان فرخی تا شش دهه با همین نام به فعالیت خود ادامه داد تا اینکه در جریان حوادث سال های اول انقلاب یکی از دانش آموختگان آن مدرسه در کوه های خائیز تنگستان به شهادت رسید و برای ارج گذاشتن به مقام آن شهید بزرگوار نام مدرسه در سال ۱۳۶۲ به شهید جاوید کازرونی تغییر پیدا کرد و خود من نیز مدیر این مدرسه بوده ام.
گروه هشت نفری دختران خط شکن
او درباره نخستین مدرسه دخترانه در برازجان می گوید: نخستین دبستان دخترانه برازجان پس از ۸ یا ۹ سال که از تولد نخستین دبستان پسرانه این شهر می گذشت و در سال ۱۳۱۲ و به نام امید تاسیس گردید اما در آن سال ها تعصبات قومی و مذهبی اجازه نمیداد که دخترها به مدرسه بروند و به همین علت از دبستان استقبال چندانی نشد تا جایی که در آستانه منحل شدن قرار گرفت ولی با همت و تلاش "سید عبدالکریم سعادت" این آموزشگاه با هشت دانش آموز کار خود را آغاز کرد. اسامی آن هشت دختر که در جبهه مبارزه با بیسوادی، خط شکن و تابوشکن شدند عبارتند از: "سیده عزت منصوری"، "منیژه کریمی"، "خاتون حقیقت"، "خیری فاطمی"، "خدیجه برازجانی"، "سید مدینه ساجدی"، "شیرین حسینی" و "خانم قاضی زاده" که نخستین معلم هم بودند، که بعدها این دانش آموزان به گروه هشت نفری مشهور شدند.
با دادن مداد در دانش آموزان انگیزه ایجاد می کردیم
این معلم باتجربه تاکید کرد: در زمانی که ما خودمان تدریس می کردیم، وضعیت معلم ها و ادارات خوب نبود که وسایل تشویقی به ما داده شود و دانش آموزان مورد حمایت قرار بگیرند، در آن زمان با دادن یک مداد، تشویق و انگیزه ایجاد می کردیم. اما امروزه اداره آموزش و پرورش و مدارس از وضعیت خوبی برخوردار هستند و بسیار حمایت می کنند.
از او می پرسم خودتان چطور سعی می کردید دانش آموزان را تشویق نمایید؟ می گوید: در سال هایی که معلم راهنما بودم و مدارس چندین روستا را تحت پوشش داشتم که از امکانات اداره آموزش و پرورش و ارتباط صمیمی و دوستانه با دیگر مسئولین شهرم، جایزه برای دانش آموزان و هدایایی برای معلمان در نظر می گرفتم تا سبب تشویق، رشد و انگیزه بخشی شود. در مجموع سعی می کردم رفتنم سر کلاس ها و پرسیدن سوال از دانش آموزان بدون جایزه نباشد.
فرآیند آموزش و موانع پیشرفت تحصیلی دانش آموزان
این معلم پیشکسوت از مشکلات پیش پای آموزش اینگونه سخن می گوید: مشکلات مالی آموزش و پرورش سبب شد دیگر مانند سابق جوابگوی مدارس نباشند که این در آموزش دانش آموزان بی تاثیر نیست و افت تحصیلی را همراه دارد و چندین سال است که نتوانسته مدارس را از لحاظ آموزشی مانند: کلاس ضمن خدمت قومی که بسیار برای معلم ها تاثیرگذار است و اخیرا افرادی را استخدام کردند که تخصص کاری کم تری داشته و سبب افت اموزشی شده است.
بز و بزغاله ای که در کلاس درس حاضر شدند!
از مسعود آتشی درباره ماندگارترین هدیه روز معلم پرسیدیم، اندکی مکث کرده و بعد با لبخند گفت: یادش بخیر چه روزی بود، سال ۱۳۶۹ آموزگار کلاس سوم و پنجم دبستان شهید بی سر روستای تلخو از توابع شهر کاکی بودم. در اولین روز هفته مقام معلم، دانش آموزان با شور و شوق خاصی از همان زنگ اول هدایای خودشان را روی میزم گذاشتند و با لهجه شیرین دشتی، این روز را تبریک گفتند... تا این که نوبت به دانش آموزی به نام یعقوب درگویی رسید. چیزی نگذشته بود که با شلیک خنده ی بچه ها متوجه شدم که یعقوب وارد کلاس شده در حالی که بزغاله ای را بغل گرفته و بند بزی را هم به سختی می کشید، برایم خیلی جالب و غیرمنتظره بود زیرا تاکنون به مناسبت روز معلم چنین هدیه ای نگرفته بودم. من از تمام دانش آموزان تشکر کردم و از یعقوب هم خواستم که هدیه اش را به منزلشان ببرد تا روزی که خواستم به برازجان برگردم آن را... اما با نگاه اعتراض آمیز او متوجه شدم که دوست ندارد هدیه اش را از کلاس خارج کنم و او برای محکم کاری فی البداهه داستانی سر هم کرد که: پدرم گفته باید بز را سر کلاس تحویل آقای آتشی بدهید تا بچه ها آن را اذیت نکنند و... یادش بخیر ساعت اول به همین صحبت ها و تعارفات معمول گذشت و اما زنگ بعد که درس ریاضی بود و تدریس عدد مرکب، ثانیه ها را به دقیقه تبدیل می کردم و دقیقه را به ساعت... تا دانش آموزان سراپا گوش دهند و بز بیچاره هم که به حکم یعقوب، محکم به پایه ی میز آموزگار بسته شده بود همراه بزغاله ای که روی میز قرار داشت مجبور شدند تا پایان وقت اداری آن روز، کلاس درس و شیطنت های دانش آموزان و تدریس آقا معلم را تحمل کنند... همین را می دانم که از تدریس آن روزم نه بز چیزی فهمید و نه دانش آموزان! یاد روزهای شیرینم به خیر...
از حقوق ۶ هزار تومانی تا دریافتی ۳۶ هزار تومانی!
آتشی با ذکر بخش هایی از خاطراتش از معلم نمونه شدن تا اولین هدیه اظهار کرد: در سال ۱۳۷۶ معلم نمونه شدم، در آن زمان وضعیت آموزش و پرورش ضعیف تر بود و یک عطر و یک تقدیرنامه به من هدیه داده شد. او با اشاره به طعم لذت بخش اولین حقوق خود گفت: اولین حقوقم در حکم ۶۰۰۰ تومان بود که ۵۸۰۰ تومان دریافت کردم که تا شش ماه اول به ما حقوق ندادند اما پس از شش ماه، ۳۶ هزار تومان دادند که بسیار هم برای من ارزشمند بود.
دانش آموزانی که برای همیشه در ذهن معلم ماندگار شدند
همه چیز در ذهن این معلم مهربان به یادگار مانده حتی تمام اسامی و عکس های شاگردانش را از روز اول استخدام تا بازنشستگی می داند و نگهداری کرده و اینکه می داند اکثر آنها کجا هستند و چه شغلی دارند. او از زمان اخذ دیپلم در سال ۱۳۶۰ تمام خاطراتش را به روز و با جزئیات در دفترش می نویسد و همواره تمام لحظه های شاد و خاطرات آن را مرور و با یاد آنان زندگی می کند، به راستی که معلمی عشقی است ناتمام...
او مدت زیادی است که تمام خاطرات و تاریخ منطقه را به رشته تحریر درمی آورد و نوشته های ارزشمندش دنبال کننده های زیادی دارد. ما هم از مخاطبان یادنامه های او هستیم، می خواهیم از یادنامه برایمان بگوید. مسعود آتشی درباره نگارش و انتشار مطالب و خاطراتش در قالب یادنامه می گوید: در سال ۱۳۹۴ ابتدا با انتشار عکس های قدیمی و معرفی افراد و اشخاص قدیم و هم چنین، مکان ها و آداب و رسوم قدیم برازجان، فعالیتم را شروع کردم. اینها را در گروه فرهنگسازان سبزاندیش محیط زیست قرار می دادم و در ابتدا فکر نمی کردیم که یادنامه ها بتواند در فضای مجازی جایگاه خاصی برای خود پیدا کند. به همین علت ابتدا آن ها را شماره گذاری نکردیم و اکنون از شماره ۱ تا ۸ یادنامه ها را ندارم و متاسفانه در بایگانی ام موجود نیست. تا کنون یادنامه ها به شماره ۲۸۵ رسیده است؛ که بیشتر به تاریخ صد سال اخیر دشتستان و نخستین ها پرداخته ام.
از نوستالژی معروف تا یک اشتباه تایپی ماندگار
او در پاسخ به اینکه چه شد نام یادنامه را برای نوشته های خود انتخاب کردید، می گوید: از همان سالی که این نوشته ها را در شبکه های اجتماعی منتشر می کردم با نام نوستالوژی منتشر می شد تا اینکه یکی از دوستان پیشنهاد داد که به جای واژه ناملموس نوستالوژی از کلمه ی یادمانه استفاده کنم و من هم در شماره بعد به جای یادمانه، به اشتباه از کلمه یادنامه استفاده کردم که آن اشتباه تایپی، هم چنان ادامه دارد.
این معلم پرخاطره تمام خاطراتش را لحظه به لحظه به یاد می آورد و تاریخ یک نسل را در سینه اش حمل می کند، آتشی از بهترین دوست و همکارش یاد می کند و می گوید: بهترین دوست و همکلاسی و همکار قدیمی ام "درویش دهقان" نام دارد که سال ها در سمت هسته گزینش اداره کل آموزش و پرورش بوشهر خدمت کرد و اکنون این دوست قدیمی بازنشسته شده است.
توصیه های یک معلم باتجربه به معلمان امروزی
او درباره انتخاب شغل معلمی عنوان می کند: تمام کسانی که می خواهند وارد این شغل شوند، اگر واقعا عشق و علاقه شان معلمی است، پا در این عرصه بگذارند در غیر این صورت اگر ورود کنند هم به خود و هم به دانش آموزان و بچه های مردم ظلم کرده اند. از آن ها می خواهم که با تمام وجود خود نوآوری و ابتکار داشته باشند تا باعث رشد و شکوفایی شوند. معلم، باید هر دانش آموز را یک پژوهشگر بار بیآورد که به دنبال تحقیق برود و کسب علم کند.
آموزش و پرورش در جریان کرونا بسیار غافلگیر شد
مسعود آتشی با بیان اینکه ویروس کرونا اپیدمی شده و تمام جهان را درگیر کرده است، افزود: تمام کشورها بایستی از قبل برای اینگونه مشکلات برنامه ریزی داشته باشند، ستاد بحران ها بایستی پیش بینی همه نوع مسائل را داشته باشند. مثلا آموزش و پرورش در این جریان بسیار غافلگیر شد و در حالی که 3 الی 4 ماه از سال تحصیلی باقی مانده بود اما نمی دانست باید چگونه از این بحران عبور کند.
او می افزاید: حتی ساخت برنامه ی شاد برای تدریس مجازی نیز با مشکلات بسیار متعددی برای خانواده ها و آموزش و پرورش همراه بوده و می بینید که کارآیی لازم را ندارد. در حالی که بایستی تمام ادارات، ارگان ها و کسانی که با مردم ارتباط دارند از قبل پیش بینی چنین مواردی را داشته باشند.
زیرساخت های تدریس آنلاین مهیا نبود
مسعود آتشی در پاسخ به اینکه چرا دانش آموزان امروز و نسل جدید آمادگی آموزش آنلاین را نداشتند با توجه به اینکه با زندگی دیجیتالی بیگانه نبودند، گفت: زیر ساخت های تدریس آنلاین مهیا نبود و همانطور که گفتم با شیوع ویروس کرونا، آموزش و پرورش غافلگیر شد و در یک شرایط بسیار بحرانی قرار گرفت و خیلی شتاب زده برنامه ناقصی به نام شاد را راه اندازی کرد که جوابگو هم نبود و این ضعف آموزش و پرورش است که نتوانست خود را از لحاظ مجازی تقویت کند.
بازنشستگی فرصتی برای خواندن کتاب
معلم پیشکسوت دشتستانی درباره شروع فعالیت های مجازی و تولید محتوا در این بستر به ایسنا گفت: از سال ۱۳۸۰ که کامپیوتر خانگی رواج پیدا کرد استفاده کرده و در زمانی که معلم راهنما بودم وبلاگی با همین نام داشتم و نه تنها در برازجان و استان بوشهر بلکه در سطح ملی نیز جا باز کرده بود و در گوشه ای از سایت وزارت آموزش و پرورش لینک شده بود و من در این وبلاگ برای تمام دبیران و آموزگاران مطالب آموزشی قرار می دادم.
او با بیانی ساده و روان در پاسخ به اینکه آرزویش بعد از بازنشستگی و تحقق آن گفت: من علاقه بسیار عجیبی به کتاب و کتابخوانی دارم و هر کتابی که مورد علاقه ام بود می خریدم اما متاسفانه فرصت کافی برای خواندن نداشتم تا اینکه بعد از بازنشستگی با وجود فضای مجازی که بخش عمده ای از وقت من را صرف خودش میکرد ولی شروعی بود برای کتاب خواندن هایم...
انتهای پیام
نظرات