احمد فریدمند در خصوص نگرههای داستانی در مجموعه شعر «کلاغ بعد از باغ» حسین جلالپور با خوانش غزلی از زندهیاد حسینپور به تحلیل روایی آن پرداخت.
وی خط روایی غزل جلالپور را نظیر غزل حافظ دانست؛ اما با ذکر این نکته که در ادبیات کلاسیک خط روایی منهای منظومهها (منظومه کلاسیک و منظومه نو) نمود پر رنگی ندارد و بر جوهره شعر غلبه میکند.
به گزارش ایسنا، فریدمند با بیان اینکه شاعر در بخشی از این مجموعه شعر بالانسها و تکنیکهایی که در هوای شاعرانگی با غلبه بر جوهره شعر به کار برده، بسیار بدیع و جاندار است، افزود: جلالپور با غزل گره روانی خودش را گشوده است؛ چراکه شاعر-راوی درمانگر خوبی است که توانسته در برخی از غزلهایش خوب ظاهر شود. بدیهی است هر هنری گرهگشای روانی هنرمند چه در شعر، چه در نقاشی و چه در آواز و... است.
این شاعر با بیان اینکه بعد از مطالعه مجموعه غزلهای جلالپور به این نکته رسیده است که اغلب غزلهای وی دارای ردیف هستند، این امر را نقطه ضعف روایت در غزل وی دانست. نکتهای که با واکنش برخی منتقدان حاضر در جلسه روبرو شد و آنها معتقد بودند که ردیف با روایت در غزل منافاتی ندارد.
هرچند این شاعر گذر از پایبندهای ساختاری شعر کلاسیک همچون قافیه و عروض را ضرورت شعر مدرن دانست که در این مورد نیز حسن صادقیپناه از داوران حاضر در نشست با ذکر این نکته که وقتی کسی نمیخواهد ساختارهای خاص غزل را رعایت کند چه ضرورتی دارد غزل بگوید، ساختارشکنیهای نامرسوم در این قالب را (بهویژه در شعر برخی جوانان) مورد انتقاد قرار داد.
از دیگر نکات مطرح شده در این نشست روایتپسندی ذاتی انسان بود که فریدمند با اشاره به آن، خاطرنشان کرد: انسان ذاتاً روایتپرور و روایتدوست است. ادبیات با نوشتن و سرودن از این ساختار استفاده میکند.
غزل جلالپور داستانواره نیست
در ادامه عبدالله رئیسی، شاعر، منتقد و پژوهشگر ادبی گفت: شعرهایی که آقای فریدمند از مجموعه غزل «کلاغ بعد از باغ» خواندند که شامل سرودههای دهه اول جلالپور بود که ما بر این باور هستیم اوج غزلهای جلالپور در دهه دوم شاعرانگیاش است. شاعر در شعرهای این دورهاش موقعیتآفرینی میکند و گونه روایت خطی که غیر روایی است در کلامش دیده میشود. در این غزلیات شخصیتها تن به یک موقعیت واحد نمیدهند؛ دائم با بازگشت زمان و مکان روبهرو هستیم. شاعر خودش را در شعر مورد خطاب قرار میدهد.
وی با اشاره به مولفههای داستانی در شعرهای دوره دوم جلالپور افزود: در غزل مفهوم مدرن به همت خوانساری و میرزایی معنا شد؛ آنها مفهوم روایت را با دید متوسطتری در غزل روایت کردند. بنابراین غزل جلالپور داستانواره نیست بلکه داستان تنها بخشی از غزلیات اوست؛ البته در بخش اول غزلیات او در بحث مولفهها به شدت به داستان پستمدرن نزدیک است به خصوص آنجا که بحث سوژه و ابژه است. در عین حال، برخلاف غزلهای صرفاً روایی، جنبه شاعرانگی، حس و عاطفه در غزلهایش نمود پررنگی دارد. در حقیقت در شعر جلالپور داستان تابعی از جریان کلی است که غزل دنبال میکند.
در غزل روایی، مرگ و پایان برای یک شاعر اجباری است
محمدسعید میرزایی نیز در نشست تخصصی «بررسی نگرههای داستانی در غزلیات حسین جلالپور» گفت: با توجه به اشرافی که بر حوزه روایتشناسی دارم؛ ذکر چند نکته در مورد شاکله غزل اینجا ضروری است. به طبع، روایت یک غایت هستیشناختی دارد؛ یعنی یک تولد دارد و به مرگ ختم میشود.
وی در ادامه با اشاره به اینکه شعر در شکل سنتی خود به چند صورت پیش میرود، افزود: غزل بر مبنای روایت دینامیک و خودزاینده پیش میرود؛ شاعر راوی در یک وضعیت روانشناختی قرار دارد. شعر هم اراده رسیدن به مرگ و هم اراده گریز از یک موقعیت تکراری دارد. بنابراین باید روایت ادامه بیابد تا بتواند خود را تمام کند، از اینرو در غزل روایی، مرگ و پایان برای یک شاعر اجباری است.
این شاعر غزلسرای نوآیین در ادامه با تاکید بر اینکه غزل در خدمت غایت هستیبخشی است، یادآور شد: ما در غزل دهه هفتاد تلاش کردیم روایت را در خدمت خلق شاعرانگی و موقعیتهای غافلگیرانه قرار بدهیم و خود را در غایت هستیشناختی قرار بدهیم که جلالپور به این غایت رسید.
میرزایی با تاکید بر اینکه در حقیقت در غزل روایی ما از شکل غزل خارج میشویم و به یک حالت سیال میرسیم، گفت: حسین جلالپور در کتاب «کلاغ بعد از باغ» برخوردش با زبان بسیار جدی بود که همین مساله موجب شد او را به عنوان یک شاعر جدی بپذیریم. او پشت زمان ایستاد و با غزل «چشم عمیق ته شب را، بر شانهام نشستی و وا کردی/ آنگاه زل زدی به صدای من، شب را که رفته بود، صدا کردی» پایان زندگیاش را به تصویر کشید.
این شاعر و روایتشناس با تاکید بر اینکه این شعر جلالپور به مرزی از ادراک میرسد که پشت کاغذ جهان است، گفت: مگر در جهان ما چند شاعر داشتیم که مرگ خودش را پیشبینی کرد؟! یکی از آنها حسین جلالپور بود که فقدان او امروز به شدت احساس میشود.
وی در خصوص نقش ردیف در روایت (غزل روایی) توضیح داد: ردیف میتواند یک امکان نحوی برای خلق گفتارهای جدید زبانی باشد، البته ما زیاد به غزل به چشم کلاسیک نگاه نمیکنیم؛ بلکه ردیف فقط ابزاری در دست ما برای تداعی یک روایت است.
میرزایی در پایان یادآور شد: بحث عروض در ذات زبان فارسی است، زبان فارسی موزیکال است؛ برای مثال بوف کور هدایت موزیکال است یا داستانهای ابراهیم گلستان دارای موسیقی است. در حقیقت قافیه و ردیف ذات هارمونیک زبان فارسی است.
به گزارش ایسنا، حسین جلالپور شاعر و ادیب گناوه ای، مدرس و عضو هیأت علمی دانشگاه، دبیر انجمن ادبی هوای تازه و مصحح و گردآورنده دیوان محمدخان دشتی است که ۱۰ فروردین سال جاری طی یک سانحه رانندگی در محور جاشک - خورموج جان خود را از دست داد.
وی متولد ۱۳۵۵ در شهر گناوه بوده و مجموعه غزل «کلاغِ بعد از باغ»، و تصحیحهایی چون «دیوان محمدخان دشتی»، «دیوان خواجوی کرمانی»، مثنوی «همای و همایون» خواجوی کرمانی، مثنوی «گل و نوروز» خواجوی کرمانی، مثنوی «گوهرنامه» خواجوی کرمانی، تصحیح مثنوی «کمالنامه» خواجوی کرمانی و… را در کارنامه خود دارد.
انتهای پیام
نظرات