به گزارش ایسنا، سردار محمد درودیان نویسنده و پژوهشگر حوزه دفاع مقدس با اشاره به اینکه پرسش از پایان جنگ درواقع به علت آن معطوف نیست توضیح داد: زیرا هر جنگی درنهایت به پایان میرسد. این پرسش از ملاحظات دیگری ازجمله نحوه پایان جنگ و مقایسه آن با وضع دیگری که میتوانست جنگ در بستر آن به پایان برسد متأثر است. اینگونه استدلال میشود که اگر قرار بود جنگ با راهحل سیاسی پایان پذیرد، چرا این اقدام پیشازاین بهویژه پس از فتح خرمشهر انجام نشد؟ همچنین تغییر موقعیت نظامی ایران در ماههای پایانی جنگ و پذیرش قطعنامۀ ۵۹۸ یک سال پس از تصویب آن، این سؤال را مطرح کرد که چرا قطعنامه ۵۹۸ همزمان با تصویب آن در تیرماه ۱۳۶۶ پذیرفته نشد؟
چنانکه ملاحظه میشود پرسش سوم بر دو مسئله متمرکز است؛ نخست، وضعیت نظامی ماههای پایانی جنگ و ابهامی که نسبت به آن وجود دارد و دیگری روش پایان بخشیدن به جنگ با راهحل سیاسی و پذیرش قطعنامۀ ۵۹۸ میباشد. درنتیجه، این پرسش مطرح میشود که تحولات نظامی جنگ چه روندی را طی کرد که ماههای پایانی جنگ به تغییر وضعیت نظامی به زیان ایران و به سود عراق منجر شد؟
استراتژی ایران پس از فتح خرمشهر تهاجمی و باهدف دستیابی به یک منطقه با اهمیت برای پایان دادن به جنگ بود. عملیات رمضان در چارچوب همین استراتژی انجام شد ولی به نتیجه نرسید و موقعیت برتر ایران تحت تأثیر تحولات جدید و راهبرد عراق و حامیانش برای مهار پیروزیهای ایران قرار گرفت.
قدرت تهاجمی ایران با در هم کوبیدن نیروی نظامی عراق و استحکامات دفاعی این کشور مهمترین مشکل عراق و حامیانش بود؛ بنابراین، توقف آن در اولویت بود و با این هدف دنبال میشد که ایران با جنگی فرسایشی، درنهایت موافقت خود را با اتمام جنگ اعلام کند.
تغییر توازن نظامی به سود عراق
افزایش توازن نظامی عراق و سایر حمایتهایی که از این کشور میشد، تدریجاً توازن نظامی را به سود عراق تغییر داد. ضمن اینکه استراتژی تهاجمی در مقایسه با استراتژی تدافعی به توازن نظامی بیشتری نیازمند است، عراق درحالیکه استراتژی تدافعی داشت، از ایران برتر بود و استراتژی دفاع مطلق بر زمین را اتخاذ کرد و سیاست تهاجم در هوا و دریا را دنبال میکرد.
درعینحال، روحیه نیروهای ایران سبب شده بود، عراق با زمینگیر شدن مواضع دفاعی، قدرت تهاجمی خود را از دست بدهد. برتری نظامی دو امتیاز اساسی برای عراق داشت؛ نخست آنکه میزان آسیبپذیری نیروهای عراقی در برابر تهاجمات ایران کم بود و درنهایت برای تعیین سرنوشت یک عملیات برتری عراق مانع از کسب پیروزی قوای نظامی ایران میشد. علاوه بر این، خسارات واردشده به ارتش عراق، بهسرعت بازسازی میشد و انسجام اولیۀ خود را بازمییافت، درحالیکه تجدیدقوای نیروهای ایران به زمان نیاز داشت و همین امر در درازمدت به سود عراق تمام شد.
با فتح فاو توازن نظامی به سود ایران تغییر کرد، ولی قدرت تهاجمی عراق در هوا و دریا به افزایش فشار برای خنثیسازی پیروزی ایران منجر شد تا هزینه هر پیروزی بیشتر از دستاوردهای آن باشد. آنچه در فاو حاصل شد اگر بلافاصله پس از فتح خرمشهر بهدستآمده بود قطعاً سرنوشت جنگ تغییر مییافت، ولی تأخیر در دستیابی به این پیروزی و برتری عراق در زمینههای مختلف و سایر ملاحظات، مانع از تحول جدی در جنگ شد.
تلاش برای تعیین سرنوشت جنگ با اجرای عملیات کربلای ۴ و ادامۀ آن با اجرای عملیات کربلای ۵ تمام توان نظامی ایران را صرف کرد و در نقطهای که قوای نظامی ایران تحلیل رفت توان نظامی عراق افزایش یافت. در سال ۱۳۶۶ استراتژی نظامی ایران در جنوب به بنبست رسید و در همین سال گسترش جنگ در خلیجفارس به درگیری ایران و آمریکا منجر شد و این تحولات فرصت مناسبی را در اختیار عراق قرار داد تا علاوه بر بازسازی ارتش عراق استراتژی این کشور را از پدافند به آفند تغییر دهد. تحولات نظامی در سال ۱۳۶۷ درواقع متأثر از این رخدادها و تحولات درنتیجۀ سرمایهگذاری عراق در سالهای قبل بهویژه سال ۱۳۶۶ و تغییر استراتژی این کشور با کمک مستشاری روسها بود.
سه وجه از استراتژیهای خصمانه معمول در جنگها
ادوارد لوتواک سه وجه از استراتژیهای خصمانه معمول در جنگها را توضیح میدهد. ازنظر وی وجه اول که بالاترین حد تأثیر یک استراتژی است، این است که همۀ اهداف تعیینشده با پیروزی تحقق یابد یا از دشمن کاملاً شکست بخورد. اگر این استراتژی موفق باشد پیروزی به همراه میآورد و اگر دشمن مقابله کند، بهناچار از استراتژیهای دیگر استفاده میشود که وجه دوم استراتژی میباشد. بدین معنا که در چرخۀ عمل و عکسالعمل، طرفین، استراتژی و اهداف یکدیگر را خنثی میکنند و تداوم این مرحله میتواند حالت سوم یعنی ماهیت متناقض استراتژی را به دنبال داشته باشد که در اوج ناباوری نتایج خطرناکی به همراه خواهد داشت. در حالت سوم پیشبینی تااندازهای دشوار است و دامنۀ جنگ تصاعدی افزایش مییابد. با این توضیح به نظر میرسد رخدادهای نظامی در ماههای پایان جنگ و نحوۀ اتمام آن مفهومی قابلدرک است، درحالیکه طی شش سال برتری با ایران بود ناگهان در فاصلۀ کمتر از پنج ماه اوضاع به زیان ایران و به سود عراق تغییر کرد.
پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران اساساً متأثر از تحولات نظامی در ماههای پایانی جنگ بود که به نحو غیرمنتظرهای موازنه را به زیان ایران و به سود عراق تغییر داد. این موضوع به همان اندازه که در تغییر موضع ایران برای پایان دادن به جنگ تأثیر داشت در مطرح کردن پرسش دربارۀ نحوۀ پایان جنگ نیز اثر گذاشت.
ماهیت سیاست عراق و حامیانش خنثیسازی و مهار تهاجمات ایران بود
نظر به اینکه ماهیت سیاست عراق و حامیانش خنثیسازی و مهار تهاجمات ایران و حفظ عراق در برابر تهاجمات ایران بود درنتیجه، به هر نحو از پذیرش برتری ایران و ارائه امتیاز به آن خودداری میکردند و همین سیاست تااندازهای در طولانی شدن جنگ مؤثر بود درحالیکه امتیاز دادن به ایران و متقاعد ساختن این کشور میتوانست برای پایان بخشیدن به جنگ کمک نماید چنانکه تصویب قطعنامۀ ۵۹۸ واکنش مثبت ایران را به دنبال داشت. ایران قطعنامه را رسماً نپذیرفت ولی رد نکرد و عملاً همکاری با دبیر کل سازمان ملل را آغاز کرد تا علاوه بر چانهزنی برای جابهجایی بندهای قطعنامه، اجراشدن آن را ممکن سازد. حاصل این همکاری این بود که بهمحض آنکه ایران قطعنامۀ ۵۹۸ را پذیرفت امکان اجرای آن فراهم شد و تنها، تردید عراق در پذیرش قطعنامه و حملۀ مجدد به ایران اجرای آن را به تأخیر انداخت.
توضیحاتی که در چارچوب تحولات نظامی و سیاسی بیان شد بهصورت مختصر میتواند ابعاد پرسش از نحوۀ جنگ و پذیرش قطعنامه ۵۹۸ را روش سازد. مسلماً اگر ایران بلافاصله با صدور قطعنامۀ ۵۹۸ در سال ۱۳۶۶ به پذیرش آن مبادرت میورزید، باز بدان معنا نبود که پرسشی مطرح نمیشد، بلکه مجدداً این سؤال مطرح میشد که چرا پیشازاین چنین اقدامی انجام نشد؟ واقعیتهای سیاسی – نظامی صحنۀ جنگ امروز بخشی از تاریخ جنگ و انقلاب را در حافظۀ تاریخی این ملت به ثبت رسانده است، قضاوت نسبت به این حوادث و تصمیمات متنوع و با انتقاد همراه است و این وضعیت احتمالاً تا سالهای آینده همچنان ادامه خواهد داشت. پیچیدگی مسائل جنگ ایران و عراق اساساً متأثر از به همپیوستگی جنگ با انقلاب است.
درعینحال، این پرسش وجود دارد که آیا راهحلهای دیگری وجود داشت که با برگزیدن آن وضعیت تغییر نماید و در این صورت آیا دیگر پرسشی به میان نمیآمد؟ به نظر میرسد بررسی و تبیین آنچه به هر دلیلی انجامگرفته است در مقایسه با بررسی راهحلهای دیگری که انتخاب نشد و اگر میشد پیامدهای آن مبهم و نامشخص است روش مناسبتری میباشد.
انتهای پیام
نظرات