به گزارش ایسنا، روزنامه شهروند نوشت: «دوشنبه ساعت ٨:٣٠شب، آقای باقریفر پشت در اتاق زایمان ایستاده بود که خبر را دادند؛ خبر تولد ٦ قلوهایش را. ساعت ٩ بود که پرستار از اتاق زایمان خارج شد و خبر بدی برای آقای باقریفر داشت؛ یکی از قلها نارس بود، جان داد.
پدر، ٢٤ساله است و مادر ٢٣سال دارد؛ الناز و سلیمان، چهار سال نامزد بودند و یکسالی میشود سر خانه و زندگیشان رفتهاند. نخستین بارداری، چند ماه بعد از ازدواج اتفاق افتاد. نخستین تصویر سونوگرافی، حکایت از دو جنین داشت، سلیمان و الناز، هفتههای اول را با خیال دو قلوهایشان گذراندند و وقتی به هفته دوازدهم رسید، متخصص زنان، خبر جدیدی برای آنها داشت، بارداری ٦ جنینی بود، یعنی آنها در کمتر از یکسال پس از ازدواجشان، پدر و مادر ٦ فرزند میشدند.
مادر هنوز در آیسییو، بستری است. ٦ جنین، ٦ماه و ٢هفته در شکم مادر ماندند، دوهفته به ماه هفتم مانده بود که مادر دیگر طاقت نیاورد. وقت زایمانش بود. حالا ٥ نوزاد باقی مانده، در دستگاههای مخصوص نگهداری میشوند. سلیمان باقریفر که هنوز از تولد فرزندانشان در شوک است، به «شهروند» میگوید که حال بچهها و مادر خوب است. فاطمه، زهرا، دنیا، علیاصغر و علیاکبر که در ٢٧ هفتهای به دنیا آمدهاند، ٥٨٠ تا ٩٦٠گرم دارند و حال عمومی چهارتایشان خوب است و تنها یکنفرشان، به دستگاه ونتیلاتور وصل است. سلیمان باقریفر در گفتوگو با «شهروند» توضیح بیشتری میدهد.
ظاهرا همسرتان زایمان زودرس داشت؟
بله، دو هفته زودتر به دنیا آمدند، دیگر طاقتش تمام شده بود، یعنی ٦ماه و ٢ هفتهاش بود که زایمان کرد.
یکی از نوزادها بعد از تولد جانش را از دست داد. علتش چه بود؟
گفتند ضعیف است، نیمساعت بعد از تولد فوت کرد. یعنی تا آمدند بگذارند دستگاه، جان داد. دختر بود.
وقتی متوجه شدید که همسرتان ٦ قلو باردار است، واکنشتان چه بود؟
ما تا سهماهگی نمیدانستیم، به ما گفته بودند دوقلو باردار است، سهماهه که بود، رفتیم سونوگرافی و گفتند که ٦ قلوست. هم ترسیدیم، هم خوشحال شدیم. به ما گفتند میتوانیم سه قل را سقط کنیم، اما من ترسیدم، گفتم گناه دارند.
واکنش خانواده چه بود؟
پدر همسرم خیلی عصبانی شد، گفت دخترش نمیتواند تحمل کند، گفت اگر بلایی سرش بیاید، من را میکُشد. (خنده)
در خانواده سابقه چندقلویی داشتید؟
همسرم، دخترخاله من است، خواهرش یک دوقلو دارد، چند قلویی در خانواده آنها ژنتیکی است.
چند وقت بود ازدواج کرده بودید؟
حدود یکسال از عروسیمان میگذرد. چهارسال هم نامزد بودیم.
چرا این قدر زود برای بارداری اقدام کردید؟ با توجه به این که خودتان هم خیلی جوان هستید.
یکی از خواهران همسرم، هشتسال است که باردار نمیشود، ما هم ترسیدیم که شاید بچهدار نشویم. به همین دلیل زود اقدام کردیم.
داشتن ٥ فرزند، آن هم در این سن، هزینههای زیادی دارد. درآمدتان چطور است؟
من با وانت میوهفروشی میکنم، اما الان دو سهماهی میشود که به دلیل شرایط همسرم، نمیتوانم سر کار بروم، حال همسرم خوب نبود و من کنارش میماندم. یعنی الان جایی مشغول نیستم. در خانه پدرم در اطراف شهر تبریز زندگی میکنم، با پدر و مادرم. پدرم خانهنشین است با ماهی ٥٠٠هزار تومان حقوق که با همان خرج خانه را میدهد. من و همسرم با آنها زندگی میکنیم و الان نمیدانیم با این ٥ بچه، چطور میتوانیم همه با هم باشیم. از همه اینها گذشته، هزینه نگهداری از آنها خیلی بالاست و با این شرایط مالی خیلی سخت است.
بعد از زایمان برای گرفتن تسهیلات پیگیری کردهاید؟
هنوز نمیدانم. صداوسیما آمد و فیلم گرفت. هنوز خود بیمارستان به من چیزی نگفته است.
ظاهرا برای خانوادههای چندقلو، بهزیستی تسهیلاتی در نظر میگیرد؛ به آنها مراجعه کردهاید؟
قبلا بهزیستی رفتم، گفتند باید اول بچهها به دنیا بیایند. آن موقع دستم تنگ بود، پول سونوگرافی نداشتم، برای هر بار سونوگرافی بالای ٧٠٠هزار تومان باید پول میدادم. دیروز صبح هم به استانداری رفتم، یک نامه نوشتم، گفتند تماس میگیریم. هنوز نمیدانم قرار است چه کمکی به ما شود.
الان بچهها در چه شرایطی قرار دارند؟
دقیقا نمیدانم ظاهرا دو بچه در دستگاه و بقیه هم در آیسییو نوزادان هستند.
هزینههای بیمارستان چقدر شده است؟
همسرم سزارین شده و چند شب باید با بچهها بستری باشد. هنوز نمیدانم حساب بیمارستان چقدر میشود.
انتهای پیام
نظرات