کامران شیردل میگوید که «از زندگی یاد گرفتم که اگر زود نجنبی ممکن است زمان را از دست بدهی.» و همچنین تاکید دارد بر اینکه «فیلمسازی درس ندارد.»
به گزارش خبرنگار بخش سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این مستندساز مطرح سینمای ایران که در مرکز تجربیات سینمایی شهر رم (دانشکدهی سینمایی رم) به عنوان قدیمیترین مدرسه سینمایی دنیا تحصیل کرده است،یادآور شد: این مدرسه هنوز هم برای هر گرایش تحصیلیاش علاوه بر سه دانشجوی ایتالیایی، 6 دانشجوی خارجی هم میگیرد، طبعا تعداد تقاضاکنندهها از تمام دنیا بسیار زیاد هستند.
وی یادآور شد: در مدت تحصیلام در این مدرسه افتخار آشنایی با اساتیدی چون «روبرتو روسلینی»، «چزارهزاواتینی» و «پیرپائولو پازولینی»،«میکل آنجلو آنتونیونی»، «فدریکو فلینی»، «روبر برسون» و «برناردو برتولوچی» را داشتم. دوستیام با «برناردو برتولوچی» همچنان ادامه دارد و او یکی از دوستان قدیمی و خوب من است البته با خبر شدم که او به دلیل یک عمل جراحی، فلج شده و از صندلی چرخدار استفاده میکند.
او ادامه داد: حدودا 18 ساله بودم که به ایتالیا رفتم و رشته معماری را در دانشگاه رم آغاز کردم و چند سال بعد به عنوان اولین ایرانی در کنکور دانشگاه سینمایی رم قبول شدم که این برایم مثل به واقعیت پیوستن یک رویا بود، استادهای ما در آن دانشگاه هنرمندانی شاخص بودند و در نهایت آزادی و علاقه پای صحبتهای آنها مینشستیم.
کامران شیردل ادامه داد: من بلافاصله پس از تحصیلم به عنوان دستیار چندم «جان هوستون» در فیلم «کتاب آفرینش» آغاز به کار کردم و شرایط ادامه کارم در کشور ایتالیا فراهم بود و تازه میخواستم رشته معماری را کامل کن اما عشقم به ایران همیشه بوده و همچنان ادامه دارد و بنابراین بازگشتم.
کارگردان «اون شب که بارون اومد» در ادامه با اشاره به روند تحصیل در دانشکده سینمایی رم گفت: هیچ وقت در آن مدرسه، ما را برای مستندسازی آماده نکردند و همیشه به ما ساخت فیلم داستانی را یاد می دادند.
او در ادامه از مقطع بازگشتش از ایتالیا به ایران یاد کرد و گفت: هنگامی که به ایران آمدم، مستندساز نبودم. شاید علاقه خاصی هم به مستندسازی نداشتم اما به دلیل نگرش خانوادهام به این سمت رفتم. پدرم یکی از یاران مصدق بود و به بسیاری از مسائل اهمیت میداد از جمله اینکه ما حق نداشتیم پایمان را به کشور آمریکا بگذاریم زیرا به دلایل کودتای 28 مرداد، پدرم این تفکر را داشت که هیچ وقت به آن کشور نرویم.
پدرم همچنین از ما میخواست که هیچ وقت کار دولتی انجام ندهیم، به همین دلیل هم به سراغ شغل آزاد رفتیم. زمانی هم که در وزارت فرهنگ وهنر کار میکردم، قبول نکردم، استخدام دولتی بشوم. بنابراین کارم را با مخالفت از نحوه حکومت و مسائلی که در آن زمان وجود داشت، ادامه دادم.
این کارگردان که در کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی به تازگی در جمع دانشجویان درباره فیلمسازیش صحبت میکرد، ادامه داد: کار اولم در سال 1344 یک فیلم سفارشی به نام «بوم سیمین» دربارهی هنر نقرهکاری ایران بود و بعد از آن فیلم «ندامتگاه» را ساختم که به زندان زنان مربوط می شد و همزمان با این فیلم، دو فیلم دیگر را هم کار کردم که یکی به فقر در جنوب شهر تهران مربوط می شد به نام «تهران پایتخت ایران» است و دیگری «قلعه» بود که درباره شهر نو و فقر و شرایط غیر انسانی حاکم بر زندگی زنان ساکن این محله ساخته شد.
شیردل یادآور شد: اغلب فیلمهای من توقیف شد و جلوی ساخت فیلم «قلعه» را هم گرفتند و دو فیلم دیگرم «نوروز» و «آخرین گل» هم مفقود شد و در این شرایط بود که ساخت فیلم «اون شب که بارون اومد» را به عنوان یک حماسه به گردن من انداختند. در آن زمان تلویزیون وجود نداشت و وزارت فرهنگ و هنر بود که سفارشات تمام سازمانهای دیگر را میگرفت و بررسی میکرد و سرانجام برای آن بودجه تامین میکرد و کارگردانش را انتخاب می کرد.
او توضیح داد: بعد از توقیف فیلمهایم از من خواسته شد به خاطر «تطهیر» خودم (لغتی که وزیر در آن زمان دربارهی من به کار برد) فیلمی درباره کودکی به نام روستازاده گرگانی بسازم، زمستان سال 46 بود که به سمت گرگان حرکت کردیم. من اصولا بدون سناریو کار میکنم و درتمام 14 روزی که در گرگان بودم از طرف گروه سوالاتی مطرح میشد و به نوعی اغلب آنها خودشان را در یک کار خیانت کارانه، شریک میدانستند.
شیردل یادآور شد: بسیاری از آدمها در فیلم «اون شب که بارون اومد» حاضر به مصاحبه نمیشدند بنابراین ما مجبور بودیم به وزارتخانه تلفن بزنیم تا وزیر فرهنگ و هنر از وزیر راه خواهش بکند که مثلا فردی که رئیس راهآهن است به دستور وزیرش مجبور شود با ما مصاحبه بکند. وقتی فیلمبرداری این فیلم تمام شد، هنگام برگشت از گرگان، تقریبا هیچ کدام از اعضای گروه، با من صحبت نمیکردند و هنگامی که به تهران رسیدیم و فیلم را بعد از مدتی تحویل دادم و خیلی محترمانه اخراج شدم.
آن موقعه که اخراج شدم، من یک جوان 29 سالهای بودم که 7 فیلم ساخته بودم که اغلب آنها توقیف شده بود و با غرور و انگار که هفت مدال به روی سینه دارم، رفتم. یادم هست وقتی پله های وزارتخانه را پایین می آمدم، داریوش مهرجویی را دیدم، او گفت که دارم می روم قرارداد فیلم «گاو» را ببندم و من هم گفتم که اخراج شدم.
به گزارش ایسنا، کامران شیردل در ادامه یادآور شد: بعد از گذشت هفت سال، یک روز با من تماس گرفتند و گفتند: «آقا شما را میخواهد ببیند»، من پرسیدم «آقا کیست؟» گفتند پهلبد که وزیر فرهنگ و هنر زمان شاه بود. او گفت فیلم شما برای شرکت در جشنواره بین المللی فیلم تهران انتخاب شده است، من بعد از شنیدن این جمله تعجب کردم چون در آن زمان جشنواره فیلم تهران یکی از بزرگترین جشنوارههای بینالمللی در دنیا بود.
وقتی مراجعه کردم در کمال تعجب وزیر رفتار دوستانهای با من داشت و گفت: شیردل کدام احمقی دستور داده که جلوی فیلم تو را بگیرند. من هم در پاسخ و با اشاره به جلسهی مربوطه به او گفتم خود شما و مدیرانتان این دستور را دادید.
کارگردان مستند «اون شب که بارون اومد» ادامه داد: در جشنوارهی فیلم تهران، هیات داوران جیلو پونتهکوروو، میکلوش یانچو، آلن ربگرییه و ... کسانی بودند که من آرزویم بود که حتی برای یک بار آنها را ببینم و به اتفاق آرا جایزه اول و بزرگ جشنواره فیلم تهران به من رسید، بعد از آنکه مهمانان جشنواره رفتند، فیلم دوباره توقیف شد تا اینکه بعد از انقلاب در سال 1359 اکبر عالمی رئیس لابراتوار وزارت فرهنگ و هنر با من تماس گرفت و گفت که فیلمهایم را پیدا کرده است، البته بخشی از فیلم «قلعه» پیدا نشد و دو کار نیمه تمام «نوروز» و «آخرین گل» پیدا نشدند.
او تصریح کرد: در آن زمان به کارگردانهایی مثل من کمترین نگاتیو را میدادند و با همین مقدار کم و زمان کم باید پروژهمان را تمام میکردیم بنابراین تحقیق، نحوه فیلمبرداری و تدوین در کار من جایگاه خاصی پیدا کرد. همچنین من عادت داشتم همیشه خودم فیلمبرداری بکنم اما فیلمبردار را هم با خودم میبردم.
کامران شیردل در بخش دیگری از سخنانش دربارهی فیلمسازی مورد پرسش قرار گرفت و گفت: در مستندسازی و سینما، قاببندی ، مُهر کارگردان است بنابراین ما امروز هم در سینمای جهان اگر تیتراژ یک فیلم مهم از کارگردان صاحب سبکی را ندیده باشیم، میتوانیم بلافاصله از قاببندی فیلم متوجه شویم که کارگردانش چه کسی بوده است.
این فیلم ساز با اشاره به تجربیات سالها مستندسازیش ادامه داد: از زندگی یاد گرفتم که اگر زود نجنبی ممکن است زمان را از دست بدهی.
او ادامه داد: استاد من در دانشگاه رم میگفت فیلمسازی درس ندارد و میتوان آن را در عرض 10 دقیقه یاد گرفت اما بقیه آن تجربه و شناخت زندگی و رفتن به درون آن است، به این جمله استادم آقای نانی لوی خیلی اعتقاد دارم.
در ادامه ی این نشست دانشجویی، کامران شیردل در پاسخ به پرسش یکی از تماشاگران درباره سینمای مستند امروز ایران و شلختگی که در برخی از فیلمها دیده میشود، گفت: لفظ بسیار درستی به کار بردید. من هم به شلختگی به عنوان بهترین توصیفی که شاید در این نوع سینما دیده میشود، اعتقاد دارم.
او یادآور شد: در آن سالها، تلاش کردیم نظام رسمی و دولتی بر سیستم ساخت و ساز مستند حاکم نشود در سالهای اخیر اما به دلیل ورود ابزار مدرن کار آسان شد، بنابراین این شلختگیها هم به وجود آمد.
شیردل در پاسخ به سوال دانشجویی که میپرسید راه حل بهبود این شلختگی چیست، گفت: نمیتوان راه حلی برای این شلختگی ارائه کرد و تنها با آموزش و تحکم اخلاق کاری شاید بتوان این نقص را برطرف کرد. مطالعات، دیدن فیلم و شناخت مکتبهای مختلف در هرزمینهای میتواند کمک بسیاری به جوانان فیلمساز بکند.
او در عین حال تاکید کرد: من هیچگاه تدریس نکردم اما درب زندگیام را برای ورود بعضیها باز کردم تا تجربیاتم و آموختههایم را به آنها منتقل کنم، مثلا امیر نادری که تقریبا یازده سال با من و همسرم زندگی کرد.
این فیلم ساز در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه ارزیابیاش از وضعیت امروز سینمای ایران چیست؟ گفت: من به سینمای الان آشنا نیستم و 36 سال است که سینما و تلویزیون را نمیبینم. فقط میدانم ما در آن زمان با احترام به سینما میرفتیم، معبد ما سینما بود و فیلم خوب دیدن برای ما یک عبادت محسوب میشد، من فکر میکنم سینما بعدها معنای خودش را از دست داد و اسباب تفریح شد.
این کارگردان همچنین گفت: در آن سالها مثل فیلمسازان الان، هوس جشنواره در سر نداشتیم و ما بیشتر سعی میکردیم با دقت و تحقیق فراوان، کار را بدرستی انجام دهیم و در واقع جوابگوی اساتید خودمان باشیم.
در ادامه دانشجویی از کامران شیردل درباره ی فیلمبرداری با دوربین روی دست پرسید که او گفت: من در کارهایم زیاد از دوربین روی دست استفاده میکنم، در فیلم «ندامتگاه» در سال 45 با مازیار پرتو این کار را انجام دادیم.
شیردل با بیان اینکه «ندامتگاه» اولین مستند اجتماعی اش بوده است، یادآور شد: هنگامی که برای ساخت فیلم «ندامتگاه» مجبور شدم چند روز در زندان باشم ساعتها راه میرفتم و پلک نمیزدم و فکر میکردم که چطور باید این فیلم را بسازم، بنابراین مرحله به مرحلهی داخل زندان را در پلانهای طولانی (پلان سکانس) فیلمبرداری کردم که این نوع کار نه تنها برای سینمای ایران بلکه برای سینمای ایتالیا هم در آن زمان عجیب بود.
او در پرسش یکی از دانشجویان مبنی بر اینکه ماهیت فیلم سازی را به قاب میبینید یا تدوین پاسخ داد: من جهانبینی را مبدا اصلی میدانم.
او در مثال عینیتری توضیح داد: من در 74 سالگی متوجه شدم که ریشهام به خانواده و پدرم بر میگردد زیرا پدرم جز یکی از سازندگان کارخانجات قند آن زمان و بسیار سختگیر بود و من در زمان کودکی، 17 کارخانه قند را با او رفتم.
شیردل اضافه کرد: علی رغم اینکه پدرم میتوانست به دلیل موقعیتی که دارد ما را با شرایط بهتری به مدرسه بفرستد اما در کنار بچههای کارگر روستایی ما را به مدرسه فرستاد. او با این کار به ما شناخت از محیط، آدمها ، پایداری و استقامت را یاد داد..
این مستندساز در بخش دیگری از سخنانش در پاسخ به پرسشی دربارهی ساخت فیلمی دربارهی فولاد مبارکه گفت: چند سال پیش دعوت شدم تا فیلمی از کارخانه فولاد مبارکه بسازم. لباس کار پوشیدم و بدون آنکه کسی بفهمد کارگردان هستم، شش ماه تمام، از خط تولید بازدید کردم و یادداشت برداشتم و تصمیم گرفتم فولاد را از خاک تا زمانی که فولاد میشود به تصویر بکشم. من حتی در خواست کردم تا در کلاسهای فولادسازی حاضر شوم و آنقدر با آنها بودم که فکر میکردند، من مهندس هستم تا کارگردان!
این هنرمند که علاوه بر تحصیل در رشتهی سینما، در دانشگاه رم معماری خوانده است در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه تاثیر معماری بر سینما چیست؟ گفت: من معماری را به دلیل فشار خانوادگی و اینکه در آن زمان هر کسی که خارج میرفت باید دکتر یا مهندس بر میگشت انتخاب کردم. با اینکه شاگرد خوب این رشته بودم اعلام کردم که نمیخواهم این درس را ادامه دهم چون متوجه شدم، کار من ساختن نیست. کار من نقد زمانه و دیدن مشکلات است.
کامران شیردل که مستندش «اون شب که بارون اومد» در دانشگاه به نمایش درآمد، با اشاره به فیلم به نمایش درآمده،گفت: این کپی برای اولینبار است که در یک دانشگاه به نمایش درآید. نگاتیو اصلی این مستند از بین رفته است و این اولین فیلم ایرانی است که با سیستم جدید،نگاتیوش احیا شده است.
وی یادآور شد: نگاتیو فیلم به دلیل نگهداری غلط از بین رفته است و خوشبختانه مسوولین فیلمخانه با بودجهای که در اختیار کار گذاشتند، نگاتیو فیلم احیاء شد.
شیردل در پاسخ به سوال یکی از دانشجویان مبنی بر اینکه چگونه فیلم «اون شب که بارون اومد» که سفارشی ساختش آغاز می شود به یک باره توقیف میشود، گفت: یادم هست که مجله سینمایی کایهدو سینما فرانسه از من دعوت کرد، هنگامی که من به انجا رفتم سوالهای بسیاری مطرح کردند و پرسیدند که شما چطور فیلم سفارشی را به یک فیلم غیرسفارشی تبدیل میکنید؟ باید اینجا هم بگویم که برایم مهم بود که بین واقعیت، دروغ و حقیقت چقدر فاصله است بنابراین فیلم به مذاق آنها خوش نیامد و بعد از ساخت فیلم حتی پول آن را هم به من ندادند و با احترام اخراج شدم. این فیلم کاریکاتوری از جامعهی ما و بسیاری جوامع دیگر است.
او همچنین در پاسخ به سوال دانشجوی دیگری که می پرسید، نظرتان درباره جامعه معاصر ایران چیست، گفت: من آنقدر هوشیار هستم که درباره مسائل روز ایران علنی با شما صحبت نکنم.
کامران شیردل همچنین درباره ساخت فیلم «پیکان» مورد پرسش قرار گرفت که توضیح داد:این فیلم، اولین فیلم صنعتی من است و به عنوان یکی از شاخصترین فیلمهای صنعتی ایران مطرح است که آن هم بدون سناریو ساخته شد. صاحبان کارخانجات "ایران ناسیونال" از من خواستند که به روی این فیلم شعارهای میهنی و آریامهری بگذارم و من رد کردم ، گفتم این کار را انجام نمیدهم. اما آنها دوباره دنبالم آمدند و من برای آنکه حرف آنها را گوش نکنم، گفتم فیلم را بدون کلام میسازم. آنها بعد از مشورت کوتاهی به من گفتند تو فیلم خودت را بساز ما نمیدانیم فیلم بیکلام یعنی چه و بعد از آن اگر فیلم خوب بود ما پول آن را دوبرابر به تو میدهیم. «پیکان» یکی از پرمونتاژترین فیلمهایم بود.
او همچنین درباره فیلم «صبح روز چهارم» گفت: من آن فیلم را با پول خودم ساختم که متاسفانه ورشکست شد و نگاتیو آن هم در سالهای 58 سوزانده شد. من آدم خوششانسی نبودم اما گلهای هم ندارم من در زمان نادرست، میخواستم کار درست را انجام دهم که متاسفانه نشد.
کامران شیردل در پایان دربارهی اینکه چرا جشنواره ی فیلم مستند کیش برگزار نمی شود، گفت: من در سال 78 جشنواره کیش را راهاندازی کردم و موجب شد که نسلی از فیلمسازان ایرانی فیلمهایشان را آنجا بیاورند و بحثهای خوبی انجام شود اما آقای احمدینژاد در بدو ورودش این جشنواره را بست.
انتهای پیام
نظرات