مهدی یزدانی خرم در جلسهی نقد دومین رمانش «من منچستر یونایتد را دوست دارم» گفت: آدم پررویی هستم و دوست دارم نویسندهی جاهطلبی هم باشم.
به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در ابتدای این نشست که در ادامه جلسات نقد چهارشنبه در کتابسرای روشن برگزار شد، «سیروس نفیسی» که به عنوان مجری در جلسه حضور داشت، درباره فعالیتهای یزدانیخرم گفت: یزدانیخرم در مطبوعات حضور پررنگی داشته و امیدواریم این حضور پررنگ با تالیف کتابها و رمانها پررنگتر شود.
در ادامه نفیسی با اشاره به داستان رمان «من منچستریونایتد را دوست دارم» اظهار کرد: در این اثر علاوهبر وجود یک داستان اصلی، خُرده داستانهایی در رمان وجود دارد که ما را با یک پل روایتی به گذشته میبرد و با یک ساختار دایرهوار دوباره برمیگرداند.
این منتقد دربارهی زمان اثر نیز گفت: زمان رمان با روال معمول متفاوت است و نویسنده بیشتر از زمان ماضی نقلی استفاده کرده است. در کنار ماضی نقلی نیز ماضی ابعد هم وجود دارد. به طور کلی رمان چهار تکه است که با جلو رفتن رمان هر تکه نسبت به تکه قبلی کوتاهتر میشود.
نفیسی ادامه داد: رمان ریتم سریعی دارد که با استفاده از روایتهای تو در تو به شکلی نفسگیر ما را از یک روایت به روایت دیگر میبرد که به نظر میرسد نویسنده در به کارگیری این ریتم، تعمد داشته است. شاید این مسایل به خاطر تعدد شخصیتها بوده و به همین خاطر نویسنده با درایت از این تکنیک استفاده کرده است.
نفیسی همچنین به حضور پررنگ خشونت که گاهی به ضدخود بدل میشود اشاره کرد و عنوان کرد: به نظر من نویسنده در این رمان از موضعگیری در مقابل نگاهها و ایدئولوژیهایی که در رمان وجود دارد اجتناب کرده است، اما شاید تنها یک موضعگیری خفیف نسبت به محمد مصدق داشته است.
او در بخش دیگری از سخنانش با بیان اینکه رمان، رمان قابل بحثی است عنوان کرد: نویسنده در کتاب شمایی از تهران آن زمان که میتواند تا تهران امروز امتداد پیدا کند را میسازد.
در ادامه این نشست کاوه فولادینسب در متنی دربارهی ضرورت پرداختن به تاریخ در رماننویسی اشاره کرد و گفت: زمان رویدادهای این رمان به مقطع تاریخی 1330 می پردازد که یکی از جذابترین مقاطع تاریخی ایران است.
او اضافه کرد: یزدانیخرم با اشاره به شخصیتها در این رمان ساختار روایی خوبی برای رمانش انتخاب کرده، که خواندن آن را جذاب کرده است. راوی او مانند دوربین به روایت اطرافش میپردازد و به نظر من شخصیت اصلی داستان در این رمان همان تاریخ است. نویسنده با روایت آدمها، اشیاء تصاویر نزدیک و ملموسی از یک دورهی 12 ساله میسازد. او در این رمان به نوعی تاریخ را بازخوانی کرده و این در رماننویسی اتفاق خوبی است.
سپس یونس تراکمه به اظهار نظر دربارهی این رمان پرداخت و با توجه به اینکه کاوه فولادینسب راوی این رمان را سوم شخص دانست عنوان کرد: به نظر من راوی این اثر سومشخص نیست. این رمان یک عنصر شکلدهنده لازم دارد که در رمان مطرود است و به نظر من اینجا راوی، اول شخص است نه سوم شخص.
او ادامه داد: به نظر میرسد منی که در داستان ظاهر میشود اگر به عنوان یک کاراکتر در داستان میآمد، هزار موقعیت دیگر میتوانست در رمان روی دهد.
این داستاننویس افزود: مهمترین عنصر شکلدهندهی داستان که میتوانست تمام کمبودهای داستانی را برطرف کند، پرداختن به من اول شخص بود که باید در داستان ساخته میشد، اما این اتفاق روی نداده است.
او با بیان اینکه با کتاب مشکل ساختاری داشته است، گفت: در عین حال نویسنده داستان را خوب روایت میکند و خوب با زبان بازی میکند. به نظر میرسد او دانش تاریخی خوبی دارد و فکر میکنم در این روزگار این گونه روایت داستان در بین نویسندگان ما کمیاب باشد.
در ادامهی نشست، سینا دادخواه دربارهی محتوای ایدئولوژیک این رمان عنوان کرد: در نقدهایی که بر این کتاب نوشته شده گفتهاند که کتاب راجع به تاریخ است، اما به نظر من این کتاب راجع به فلسفهی تاریخ است. رمان بار سنگین فلسفی را با خود حمل میکند که به نظر من در پایان نیز پاشنه آشیل اثر میشود. او ادامه داد: به نظر میرسد که یزدانیخرم در این رمان میخواهد دو فلسفهی متضاد دربارهی تاریخ را با هم آشتی دهد که البته موفق نمیشود.
در ادامه طلا نژادحسن نیز دربارهی رمان «من منچستر یونایتد را دوست دارم» به اظهارنظر پرداخت و گفت: رمان با استفاده از انگارههای پستمدرن داستانش را روایت میکند. در این رمان هم مانند رمانهای پستمدرنیستی ما دو رنگ عمده سرخ و سیاه میبینیم که عمدهاش یادآور خون و سیاهی مرگ است. از نظر ذهنی هم با این دو رنگ مواجه هستیم و این رنگها در طول داستان برای ما نفسبُر است.
این منتقد ادامه داد: نویسنده در این رمان بر اساس یک سری انگارههای پستمُدرن به خود اجازه داده است تا هرکجا که خود میخواهد روایت را قطع کند، آن را کوتاه کند و انسجام آن را به هم بریزد و این گونه رماننویسی من را یاد کارهای نویسندههای پستمُدرن در آغاز قرن بیستم میاندازد که تکههای روزنامهها را میبریدند و از آنها داستان میساختند. نویسنده سعی کرده با یک تک ایده کتاب خود را بنویسد.
در ادامه نیز پوریا پورفلاح با بیان اینکه رمان پر از مسایل مختلف است که هرکس به نوعی میتواند به آن بپردازد اظهار کرد: خیلی به اینکه رمان تاریخی است یا فلسفی، اهمیت نمیدهم؛ چون معتقدم اگر از زاویه دیگری به رمان نگاه شود میتوانیم به چیزهای دیگری برسیم.
او عنوان کرد: رمان با به کارگیری داستانهای متعدد مانند تکههای نقاشی است که وقتی آنها را به هم پیوند میزنیم چیزی را به ما نشان میدهد که پر از جزییات است. البته برخی از این جزییات میتواند زائد باشد، اما میتوان با مماشات از این زوائد گذشت.
او در ادامه گفت: عنصر عصبانیت در این رمان بسیار زیاد دیده میشود که فکر میکنم این عصبانیت از نویسنده به شخصیتهای آن آمده است. نویسنده هرآنچه را که درون خود بوده در قالب این روایت آورده است؛ به گونهای که ما 70 میلیون آدم عصبانی را در این رمان میبینیم.
همچنین میثم کیانی در سخنانی رمان را نقدی از حال امروز جامعه دانست و گفت: نویسنده میخواسته این حرفها را برای امروز ما بزند. این داستاننویس عنوان کرد: شخصیتهای رمان شخصیت نیستند، بلکه بیشتر نوعی تیپ هستند. خردهروایتها در خدمت داستان هستند، اما چیزی که ما در رمان با آن مواجه هستیم چیزی نیست که بخواهیم بگوییم در رمان نوآوری صورت گرفته است. رمان، رمان قلدر و باجسارتی است اما از این مرحله عبور نمیکند.
کیانی عنوان کرد: رمان شروع خوبی دارد، اما از نیمههای رمان، گویی خواننده میفهمد که خردهروایتها قرار است ما را به کجا ببرد و همین مساله باعث میشود که اگر خواننده حرفهای نباشد همان جا کتاب را ببندد.
او در بخش دیگری از سخنانش عنوان کرد: این کتاب شاید برای چند سال آینده مرجعی باشد، اما در حال حاضر کتابی است که از جایی به بعد دچار کسالت و افت میشود. این رمان این ویژگی را دارد که با جعل تاریخ یک روایت پستمدرن از تاریخ بسازد.
در ادامه مراسم آیت دولتشاه نیز به نقدها و نگاههای متفاوت به رمان «من منچستریونایتد را دوست دارم» اشاره کرد و این رمان را با چند فیلم که راوی آنها در طول فیلم تغییر میکند، مقایسه کرد و افزود: خارج از نگاه فلسفی و ایدئولوژیکی که رمان دارد، نویسنده در آن ادبیات و تاریخ ادبیات ما را به نوعی به صورت واقعی آسیبشناسی میکند. به نظر من این رمان یک هجویه و آسیبشناسی در حوزه سیاسی و اجتماعی و تاریخ ادبیات ما است.
او همچنین گفت: تصویری که پس از خواندن این رمان در ذهن من ساخته میشود، یک تصویر درخشان و ماندگار است و مهم هم نیست که این تصویر چقدر واقعی است.
در ادامه یزدانیخرم در اشاراتی کوتاه به نقدهایی که در رابطه با رمان «من منچستریونایتد را دوست دارم» پرداخت و گفت: اصولا آدم پررویی هستم و دوست دارم نویسنده جاهطلبی باشم. ترجیح میدهم رمانی بنویسم و با سر به زمین بخورم، اما یک کار پاستوریزه انجام ندهم.
او با اشاره به سالها کار روزنامهنگاری و خواندن ادبیات عنوان کرد: در طول این سالها از خواندن این نوع رمانها خسته شدهام. بنابراین ترجیح دادم که رمان جاهطلبانهای بنویسم، هرچند همه از آن بدشان بیاید، اما این کار را کردم تنا ببینم آیا میتوان چیزی را عوض کرد یا نه.
یزدانی خرم در ادامه عنوان کرد: متاسفانه در فضای ادبی ما اگر بخواهی کمی متفاوتتر از دیگران کار کنی، در همین فضا شدیدا با تو برخورد میکنند. اما فکر میکنم باید چند رماننویس با پررویی روی حرف خود بایستند و با رماننویسی الگوهای ادبی ما را بشکنند. در این رمان من تلاش کردم این کار را با توجه به ابزاری که در اختیار دارم، انجام دهم.
قباد آذرآیین نیز از دیگر کسانی بود که در این نشست حضور داشت و در سخنانی با بیان اینکه نقد بعضی از کتابها به لحاظ ویژگی متن و سبک و سیاق نوشتار یا به دلیل شناختی که از نویسندهاش داریم، آسان نیست، گفت: «من منچستریونایتد را دوست دارم» هر دو ویژگی را دارد. این رمان تلفیق مسالمتآمیز! ادبیات و تاریخ است؛ با روایت و قرائتی بدیع. یزدانیخرم داستان را خوب میشناسد. او سختگیر است. در پیشانی کتابش میگوید که دلبستهی قدرت است و از «فروتنی ریاکارنه» بخوان «نوشتن به شیوههای متعارف» گریزان است. راوی داستانش، خودش است. همهچیزدان، کنجکاو، موشکاف و مقتدر، اگر نگوییم دیکتارتور. او خوانندهاش را حتا اگر نخواهد به دالان پرپیچ و خم تاریخ میکشاند.
این نویسنده با بیان اینکه یزدانیخرم در این رمان از شیوهی کشدار کردن موضوع که معمولا از شگردهای ساخت طنز است بهره میگیرد، اضافه کرد: متن پُر است از پرشها و جهشهای زمانی و مکانی با کلی شخصیت که پرداختن به هرکدامشان میتواند داستان جداگانهای باشد. متن نفسگیر است، اما قدرت راوی نمیگذارد خوانندهی علاقمند خسته شود و کتاب را زمین بگذارد. صراحت و طنز جانمایه داستان است.
هادی نادمی، آراز بارسقیان، پریا نفیسی، مسعود پهلوان بخش، آیدا مرادی آهنی و ابراهیم دمشناس از دیگر افرادی بودند که دربارهی این رمان اظهارنظرهای کوتاهی کردند. همچنین یزدانی خرم بخشی از این رمان را خواند.
انتهای پیام
نظرات