به گزارش ایسنا به نقل از قوه قضاییه، بیست و نهمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات ۱۰۴ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق موسوم به منافقین و همچنین ماهیت این سازمان به عنوان یک شخصیت حقوقی، روز سهشنبه (۳۰ بهمنماه) در شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی حجتالاسلام امیررضا دهقانی و مستشاران دادگاه مرتضی تورک و امین ناصری، با حضور وزیری نماینده دادستان، خانواده شهدا و وکلای آنها و همچنین وکلای متهمان در مجتمع قضایی امام خمینی (ره) بهصورت علنی برگزار شد.
قاضی دادگاه رسیدگی به اتهامات منافقین در آغاز جلسه دادگاه، اظهار کرد: امروز سهشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۳ پس از بیستوهشتمین تنفس، ادامه جلسه اول رسیدگی به کیفرخواست صادره از دادسرای عمومی و انقلاب تهران به شعبه یازدهم کیفری یک استان تهران به تصدی اینجانب به عنوان رئیس دادگاه و مستشاران در حال برگزاری است.
وی افزود: نظر به حضور نماینده دادستان، وکلای شکات و متهمان و برخی از شکات در جلسه و رسمی و علنی بودن دادگاه با رعایت همه تشریفات آیین دادرسی کیفری به ویژه مواد دوم، سوم، پنجم، هفتم و مواد ۲۹۶، ۲۹۷، ۳۱۵ و ۳۸۲ این قانون با اعلام رسمی و علنی بودن آن ادامه جلسه اول را آغاز میکنیم.
در ادامه حجتالاسلام مسعود مداح وکیل شکات گفت: درخصوص جنایات تروریستی گروهک منافقین در جلسه قبل ابعاد حقوقی این موضوع را نسبت به جرم سرکردگی گروه مجرمانه و سازمانیافتگی آن با عملیات مهندسی را تطبیق دادیم. در این جلسه مصادیق و ارکان مادی جرم سرکردگی گروه مجرمانه موضوع ماده ۱۳۰ قانون مجازات اسلامی را بر یکی از محوریترین اتفاقاتی که منافقین رقم زدند و بحث خانههای تیمی و ترورهای مکرر و شکنجهها بود را تطبیق میدهم.
وی افزود: درباره ارکان مادی جرم سرکردگی، حقوقدانان در تحلیل رکن مادی جرم سه موضوع را بیان میکنند. نخست؛ تحقق رفتار فیزیکی جرم، دوم؛ شرایط عمل ارتکابی و سوم؛ حصول نتیجه مجرمانه است. نسبت به مورد نخست، تحقق رفتار فیزیکی جرم، اولین مورد این است که مصادیق سرکردگی مستند به قانون چیست؟ در ماده ۱۳۰ قانون مجازات اسلامی ۴ مصداق از مصادیق سرکردگی بیان شده است یک؛ تشکیل، دو؛ طراحی، سه؛ سازماندهی، چهار؛ اداره کردن گروه مجرمانه است. استناد میکنم به نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضاییه ۲۸ مرداد سال ۹۸ که بیان کرده، سرکرده الزاما در عملیات مادی و اجرایی جرم مشارکت ندارد هرچند ممکن است در مواردی هم مشارکت داشته یاشد.
وکیل شکات مسعود مداح گفت: الزاما این طور نیست که سرکردگان گروهک منافقین خودشان مباشرتا در عملیات مجرمانه نیز حضور داشته باشند. اینطور نیست که در بمبگذاری و ترورها و شکنجهها خود اشخاصی که در جلسه گذشته نمودارش را در السیدیها نشان دادیم، بخواهند در جرمها حضور داشته و آنها را محقق کنند. چند نمونه از این موارد را در این جلسه بیان میکنم. سازمان مجاهدین در یک برهه زمانی برای اظهار وجود خود دست به اقداماتی مانند ترور مردم عادی میزند که در جلسه قبل اقرارهای یکی از اعضای منافقین به نام مهران اصدقی را عرض کردم. او بیان کرده که سازمان به ما دستور داد از هر ۵۰ نفر اگر ۳۰ نفر هم مردم عادی بودند شما دست به این اقدامات تروریستی بزنید تا سازمان زنده بماند و اظهار وجود کنید. اینها جزوات متعددی را تکثیر میکنند و در خانههای تیمی بین اعضای خود پخش میکنند، مطالب امروزم از این جزوات سازمان است.
مسعود مداح گفت: جزوهای به نام «آشنایی و آموزشهای تاکتیکی با نبرد مسلحانه» برای آموزش اعضا وجود دارد که در این جزوه آمده است: روابط عاطفی و عشیرهای و محفل در یک مبارزه مخفی و تشکیلاتی نمیگنجد. یکی از مواردی که سازمان مجاهدین به دنبال آن بود این موضوع بود که حس انسانی و عاطفی را در بین اعضا بکُشد و زمانی که انسان خالی از عاطفه شد ترور کودک، زن باردار، جوان و شکنجه افراد برای او فرقی نمیکند.
وی گفت: در این جزوه آمده است ارتباطات اعضای سازمان مجاز به ارتباط و تماس با افرادی باشد که سازمان تعیین کرده است. یعنی اعضای سازمان حتی با نزدیکان خود هم نمیتوانند ارتباط داشته باشند مگر اینکه سازمان تعیین کرده باشد.
وکیل شکات ادامه داد: جزوه دیگری به نام «مراحل مختلف تشکیل و رشد یک تیم عملیاتی» در سال ۱۳۶۰ بین اعضای سازمان توزیع شد شروط لازم برای ورود اعضا به تیمهای عملیاتی در این جزوه آمده است که این شروط داشتن آمادگی کامل، دارا بودن انطباق کامل با تشکیلات، داشتن جسارت انقلابی و سایر شرایط بود.
وی گفت: سازمان اینگونه به اعضای خودش القا کرده بود که منجی جامعه است در صورتی که بیش از ۹۸ درصد مردم به جمهوری اسلامی ایران رای دادند، اما سازمان به گونهای القای میکند که مردم ناراضی هستند و ما باید مردم را نجات دهیم.
وکیل شکات ادامه داد: سازمان در جزوه «آموزش عملیات هجومی» تاثیرات اجتماعی عملیات را برای اعضای خودش این گونه تعریف میکند: «با توجه به شرایط اجتماعی ایران که خفقان در آن حاکم است و کوچکترین حرکت حقطلبان به شدت توسط رژیم سرکوب میشود، اقداماتی که میتوان به وسیله آن پردههای رعب و وحشت حاکم را از هم درید، عملیات و تهاجمهای انقلابی رزمندگان مجاهد است». سوالم از سرکردگان سازمان این است آیا باید برای نجات خلق، مردم را میکشتید؟
مسعود مداح وکیل شکات بیان کرد: در این جزوه آمده است، جامعه ما جامعهای است که در آستانه قیام و در حال جوشش است و به قدری زمینه تهاجمات و عملیاتهای آن زیاد است که کوچکترین اخبار عملیاتی نیروهای مقاومت مانند موجی در اسرع وقت به گوش تمام مردم میرسد و در چنین شرایطی است که میتوان به حق گفت مردم ما فقط به عملیات زنده بوده و ضامن اوجگیری حرکت آنها تنها و تنها در گرو ضربات پیدر پیبر پیکر رژیم رو به زوال است.
وی افزود: مراحل مختلف تکمیل و رشد یک تیم عملیاتی، تاکتیکهای عملیاتی و اینکه نیروهای عملیاتی باید چه ویژگیهایی داشته باشند و چه آموزشهایی را باید ببینند، لوازم و تجهیزات مورد نیاز، و اینکه قرص سیانور و سلاح همیشه باید همراه اعضای تیم باشد، آموزش سلاح و آموزش چکلیستهای اطلاعاتی و امنیتی همه این موارد در این جزوات وجود دارد.
مداح تصریح کرد: در بخش اول این جزوه با عنوان مراحل مختلف تکمیل و رشد یک تیم عملیاتی در تاریخ ۲۸ بهمن ماه ۱۳۶۰ آمده است: شما برای اینکه آمادگی لازم را پیدا کنید در تیم عملیاتی باشید برای اینکه دست شما برای تیراندازی به سوی دشمن مردم ایران باز شود باید چند عمل تمرینی روی سوژههای معمولی انجام دهید تا آمادگی لازم برای شرکت در طرحهای بزرگ کسب شود. مراد از سوژههای معمولی در این جزوه، گروههای مذهبی و حزباللهی (زنان چادری و یا هر کسی که ریش به صورت دارد و یا ظاهر مذهبی دارد) است، که در این جزوه آمده کشتن تمرینی این افراد باعث کسب آمادگی برای عملیاتهای بزرگ میشود.
وی ادامه داد: ویژگیهایی برای انتخاب افراد در واحدهای عملیاتی نیز در این جزوات آورده شده است. داشتن امکانات برای حفاظت از خود، خانه، محل خواب، سلاح، پاتوق، آشنایی با سلاحهای مورد استفاده واحدهای عملیاتی، وارد بودن به رانندگی موتور و ماشین، برخورداری از عنصر خودجوش در رابطه با عملیاتها و هوش و حساسیت نسبت به مسائل امنیتی از جمله این موارد است.
وکیل شکات اضافه کرد: این جزوه سپس در رابطه با عضوگیری و ارزیابی صلاحیت این افراد و ورود به واحدهای عملیاتی بحث میکند. بر این اساس؛ این فعالیتها، منسجم، از پیش برنامهریزی شده و طراحی شده و با تشکیلات سازماندهی شده انجام شده است. شخصی که قصد ورود به این گروههای عملیاتی را داشته ابتدا باید یک پرسشنامه را پر میکرد است. هر تیم ۳ یا ۴ نفره در قالب تیمهای خودرویی و موتوری در داخل یک خانه تیمی سازماندهی میشدند. هر خانه تیمی یک فرمانده عملیات، یک دیدهبان، یک مسئول اطلاعات و یک نفر به عنوان محمل دارد که فعالیت گروه را عادیسازی میکند. بر این اساس بانوان و یا کودکانی را در این خانهها وارد میکردند که این تصور ایجاد شود که یک خانواده در آنجا زندگی میکند. پس از اینکه شخص پرسشنامه را پر کرد گزارش تشکیلاتی از وضع این افراد از مسئولین قبلی آنها اخذ میشود و پس از تایید مسئول قبلی این شخص وارد واحد عملیاتی میشود.
مسعود مداح گفت: سوال من از سرکردگان این گروه مجرمانه این است شما برای آزادی و رهایی مردم از ظلم، بمب گذاری انجام میدهید؟ این جزوات آموزشهای تاکتیکی نبرد مسلحانه است. در آنها آورده شده شما باید عملیاتهایی را انجام داده و از آنها گزارشهایی را تهیه کنید.
وی ادامه داد: اعضا باید خلاصه گزارش، گزارش عملیاتی، گردان، گروهها، روز و ساعت نفراتی که در این عملیات بودند و نوع عملیات را باید به مقام بالادستی خود گزارش میدادند، از قبل از عملیات که چه اقدامات امنیتی و عملیاتی صورت میگرفت.
وی ادامه داد: در جزوه شماره ۱۰ یکی از توجیهات برای سرقت از اموال مردم این بود که برای آزادی خلق دست به مصادرههای انقلابی بزنیم. یعنی مال مردم را برای منافع مادی و شهوانی سازمان خود بدزدند. تجربه ساختن پلاک برای ماشینهای مصادرهای.
مسعود مداح گفت: این جزوات که نمونهای از ساختارمند بودن اقدامات تروریستی توسط گروهک منافقین است تقریبا تمام اقدامات امنیتی و اطلاعاتی اینها را برای ما بازگو میکند. جزواتی که دقیقا حین، قبل و بعد از عملیات از حفاظت از مقر، نحوه عملیات تامین سلاح و همه اینها را به افراد آموزش میدهد یکی از این جزوات همین جزوه است که آموزش ساختن پلاک برای ماشینهای مصادرهای است. خودرو مردم را سرقت و پلاک آن را تغییر میدادند این آموزش ساخت پلاک است. در این جزوه به ضرورت کار اشاره شده است. بخشی از آن را قرائت میکنم تا شنیع بودن این سازمان برای همه مشخص شود.
وی افزود: این جزوه بیان میکند بعد از جریان ۳۰ خرداد در آغاز نبرد مسلحانه با رژیم با توجه به کمبود امکانات بخصوص ماشین برای انجام عملیات و ضربه زدن به مزدوران رژیم نیروهای انقلابی مجبور به استفاده از ماشینهای مصادرهای به طور موقت شده البته استفاده از این ماشینها اگرچه تابحال سبب تسریع در کارها و انجام عملیات بیشتر و راحتتر شده است ولیکن به دلیل بیتجربگی و یا کم توجهی خود کانال بسیاری از ضربات جانی و تدارکاتی بوده است.
قاضی گفت: مراد آنها از ماشینهای مصادرهای، ماشینهایی بوده که به سرقت میبردند؟
مداح گفت: بله. در جزوات دیگری نمونههایی را بیان میکنند و میگویند خانه تیمی ما لو رفت و فهمیدیم که پاسداران و نیروهای کمیته این خانه را محاصره کردند یکی از اعضا را فرستادیم تا یک ماشین سرقت کرده و برای فرار ما بیاورد.
مداح تاکید کرد: در شاخه نظامی از سری تجربیات مجاهدین خلق، انهدام و به آتش کشیدن خودروهای دشمن بود. این جزوه که درباره عملیاتهای سازمان است بیان میکند قبل و بعد از عملیات چه کارهایی باید انجام شود؟ در این جزوه شیوه برخورد با دشمن در هنگام حمله آنها به پایگاههای انقلابیون مجاهد آموزش داده شده است. هر پایگاه سیستم خاص خود را دارد یک نفر به عنوان دیدهبان حضور دارد که برای این امر آییننامه خاص طراحی شده و هر ۱۵ دقیقه یک بار باید دیدهبانی کند. حتی نوع پرده مورد استفاده برای خانه عملیاتی با جزئیات بیان شده است.
وی افزود: در این جزوه حتی ساعتهایی که چراغ روشن است تذکر داده شده و ساعت ۱۱ شب برای خاموشی واحدهای عملیاتی در نظر گرفته شده است. حتی گفته شده در خانههایی که حیاط دارد یک میز در داخل حیاط قرار داده شود و افراد به طور مستمر داخل کوچه را دیدهبانی کنند. کوچکترین جزئیات در این جزوهها برای افراد آورده شده تا بتوانند عملیاتها را پیش ببرند و از خود دفاع کنند. شیوه برخورد در حین حمله به پایگاهها، شیوه حفظ امنیت پایگاه و روش پیدا کردن خانه مناسب آموزش داده شده است. در اینجا گفته شده حتماً با یک محمل عادیسازی شده به سراغ خانه بروید. طی ۱۰ تا ۱۵ صفحه جزوه تمامی موارد این عادیسازی آموزش داده شده است. مثلاً گفته شده فرد در پوشش بنّایی و با وسایل و ادوات بنایی به بنگاه مراجعه کرده و خانه تهیه کند و یا زن و یا کودکی را همراه با خود به بنگاه ببرند. همچنین مناطق مناسب برای تهیه خانه در تهران شناسایی و معرفی شدند و گفته شده در مناطقی خانه اجاره کنید که همسایهها و افراد آن محل با رژیم همراهی نکنند یا از افراد مذهبی نباشند.
وکیل شکات تاکید کرد: جزوه دیگری نیز نکاتی پیرامون جعل به اعضا آموزش میدهد. شاخه نظامی بیان میکند که هر تیم عملیاتی باید در قالب دو یا سه نفر تعریف شود. شاخههای دو نفری مربوط به گروههای موتوری و شاخههای ۳ و ۴ نفره مربوط به گروههای خودرویی است. این تیمها در خانههای تیمی با ضوابط و شرایط خاص مستقر میشوند و دست به اقدامات تروریستی میزنند. هر واحد عملیاتی باید گزارش عملیات خود را نوشته و به مسئول بالادستی خود برساند. جزئیات این عملیات شامل نفرات شرکت کننده در عملیات، سلاحهای مورد استفاده، تعداد کشتهشدگان در عملیات، محل عملیات و تجربیات شخصی افراد در این عملیات باید در این گزارش ذکر شود.
وی اضافه کرد: واحد عملیاتی گردان، گروهان و یک تیم تروریستی با این شاخ و برگ و به صورت نظاممند و سازمانیافته عمل میکنند. در تیمهای چهار نفره در خانههای تیمی یک فرمانده، یک معاون، مسئول آتش و راننده وجود دارد. مسئول آتش در این خانههای تیمی به کسی گفته میشود که در صورت گرفتار شدن گروه در مخمصه شروع به تیراندازی میکند و با آتش برافروختن و تیراندازی، دشمن را مشغول میکند تا دیگران بتوانند فرار کنند. اما در تیم تهاجمی و عملیاتی مسئول آتش کسی است که اقدام تروریستی را انجام میدهد.
قاضی پرسید: شما در لایحه خود آوردهاید که این گردانها بعد از سال ۶۰ تاسیس شدهاند. آیا از ابتدا بوده و یا از قبل بوده؟
وکیل شکات پاسخ داد: مسعود رجوی از زمانی که در زندان بوده کار تشکیلاتی انجام داده است. در جلسات قبل نیز کارشناس به این موضوع اشاره کرد که رجوی در زندان ۱۳ تا ۱۴ ساعت کار تشکیلاتی انجام میداد که بتواند با این ساز و کار سازماندهی افراد را انجام دهد؛ اما واحدهای عملیاتی و خانههای تیمی زمانی به اوج خود میرسد که اعضای اصلی سازمان از کشور فرار کردند. به اقرار اعضای این گروهک، سازمان برای اینکه اعضای اصلی خود را از کشور خارج و در داخل کشور اظهار وجود کند به این اقدامات عملیاتی و ترور مردم عادی دست زد.
قاضی سوال کرد: این جزوات برای چه سالی است؟
وکیل شکات گفت: این جزوات عمدتاً برای سال ۱۳۶۰ است.
قاضی به وکیل شکات گفت: شما در لایحه نوشتید بعد از اینکه اعضای سازمان در انتخابات شرکت کردند، مردم به آنها رای ندادند اقدامات آنها در شاخههای نظامی شدیدتر شد.
مسعود مداح گفت: مهمتر از این عدم صلاحیت مسعود رجوی بود بدین جهت که قانون اساسی را قبول نداشت اظهار به مخالفت جدی کرد و خودش هم که کاندید شده بود رد صلاحیت شد. از اینجا به بعد که متوجه میشوند نمیتوانند به قدرت و حکومت دست پیدا کنند و عملا مردم اینها را نمیخواهند این اقدامات تروریستی را انجام دادند و توجیه آنها این بود که برای نجات مردم این کارها را انجام میدهیم. سوال این است اگر مردم شما را میخواستند به شما در مجلس رای میدادند و بیش از ۹۸ درصد به جمهوری اسلامی رای نمیدادند.
پیروزفر وکیل متهمان ردیف ۸۹ تا ۱۰۷ پرونده خطاب به قاضی گفت: شما پرسیدید مستندات این جزوه کجاست، وکیل شکات جوابی ندادند. ایشان امروز دوباره درباره عقاید سازمان مجاهدین صحبت کردند. آقای صداقت سه جلسه درباره این موضوع صحبت کرده بود. این مستنداتی که برای عملیاتها ذکر شده در کیفرخواست و استناداتی که نماینده دادستان و بازپرس آوردند در نشریه مجاهد بوده و میتوانیم بگوییم نشریه مجاهد، چون منتسب به مجاهدین خلق است باز از لحاظ قانونی میتوان اشاراتی به آن داشت ایشان اعلام نمیکند که جزوات از کجا آورده شده است.
وکیل شکات گفت: دو بحثی که وکیل متهمان مطرح کرد، یکی نسبت به مستندات این جزوات است، این جزوهها در خانههای تیمی این گروهک کشف شده است و بخشی از این جزوات هم مشخص است که نوشته شده برداشته شده از شماره فلان نشریه مجاهد است. اینجا آرم نشریه مجاهد موجود و قابل مشاهده است.
وکیل متهمان گفت: من هم میتوانم آرم روی جزوهای زده و به متهمین منتسب کنم. الان مطالبی که در فصلها و نشریات مجاهد میآاید آموزشها در کیفرخواست در ۵ مورد آمده و ما این مستندات را در کیفرخواست دیدیم ولی اینها را نگاه کنید الان نوشته شده است جلاد دهه ۶۰، این یعنی چه؟ به هرحال استناد قانونی نشریه مجاهد ذکر میشود.
مداح گفت: کتابی که این مستندات را چاپ کرده جلاد دهه ۶۰ نام دارد. این کتاب اسناد درون تشکیلاتی منتشر نشده از گروهک تروریستی منافقان را منتشر کرده است.
قاضی گفت: کتاب را به خانم وکیل بدهید و بگویید به چه مواردی استناد میکند.
قاضی ادامه داد: پس برخی از مواردی که ذکر میکنید در کیفرخواست نیست، خب مستنداتش را اگر منبع و پاورقی دارد را مشخصا اعلام کنید.
وکیل متهمان گفت: کتاب که جزو مستندات قانونی نیست. میخواستم اعتراضم را بیان کنم.
قاضی به وکیل شکات گفت: شما از این به بعد به هرکدام از این جزوات استناد میکنید منابع استنادی خود از این جزوه را بیان کنید.
وکیل شکات گفت: برخی از این جزوات از نشریه مجاهد برداشته شده است. در جزوه «از سری تجربیات رزمندگان مجاهد و نحوه مقابله با درگیریهای ناخواسته» به اعضا آموزش داده شده است که اگر به خانههای تیمی حمله شد چه کاری انجام دهند. در مورد علل رخداد درگیریهای ناخواسته توضیح داده است؛ که از نشریه ۱۳۱ مجاهد ۲۵ آذر سال ۱۳۶۱ برداشته شده است.
وی ادامه داد: در جزوه «انهدام خودروهای دشمن» چگونگی انفجار خودروها را توضیح دادهاند که از نشریه ۲۲۵ مجاهد برداشته شده است. یکی از کارهای فرمانده عملیات انتشار این جزوهها بود که با یک کد نویسی این جزوهها را بین اعضا توزیع میکرد.
وکیل شکات گفت: در جزوه «خصوصیات و وظایف فرمانده عملیات» ویژگی افرادی که میخواهند عملیات انجام دهند را توضیح داده است که یکی از این ویژگیها داشتن سابقه عملیاتی است که نشان میدهد تجارب را نمیتوان از جزوهها اخذ کرد بلکه باید در چند عملیات شرکت کرد.
قاضی از وکیل شکات پرسید: چه دلیلی دارید که این نشریات و جزوات را به اعضای سازمان نسبت میدهد.
وکیل شکات گفت: این جزوات از خانههای تیمی، خودروها و از خود اعضای سازمان کشف شده و اعضای سازمان نیز اعتراف کردهاند که سازمان برای آموزش این جزوهها را در اختیار آنها قرار میداد.
وی ادامه داد: جزوه دیگری به نام «چگونه میتوان پایگاههای مقاومت نظامی ایجاد کرد» است که در آن به اعضای سازمان گفته شده زمانی که خانه تیمی اجاره و خود را مکانیک معرفی میکنید، شکل و لباس خود را شبیه یک مکانیک باشد.
وکیل شکات گفت: مردم با منافقین همراه نبودند و قصد داشتند خود را مخفی کنند. در موارد یمردم از خانههای تیمی مطلع میشدند و به کمیته اطلاع میدادند.
قاضی از وکیل شکات پرسید: اینکه سازمانی به اعضای خود مواردی مانند تظاهر به مکانیک بودن را آموزش دهد چه ارتباطی به اقدامات تروریستی دارد؟
وکیل شکات پاسخ داد: تمام این موارد مقدماتی برای انجام اقدامات تروریستی و عمل مجرمانه است و در اقاریر اعضای سازمان هم آمده است. در اقاریر پروین پرتوی با نام مستعار مریم آمده است. وی در انجمن زنان و محلات غرب تهران بوده است.
قاضی بیان کرد: دلایل و مستندات خود را بیان کنید؟
وکیل شکات پاسخ داد: مستند همین کتاب است.
قاضی دهقانی گفت: کتاب نمیتواند مستند باشد این کتاب قطعاً به اموری استناد کرده است.
مداح تصریح کرد: مستندات کتاب را ضمیمه لایحه خواهم کرد. این شخص بیان میکند: پس از ۳۰ خرداد به یکی پایگاههای نظامی سازمان وارد شدم. خطوط سازمان در رابطه با تظاهرات مسلحانه و شورشی شهریور ماه حمله به مراکز دولتی مانند بانکها، وزارتخانهها، چاپخانههای دولتی و ... بود. قرار بود اگر این تظاهرات با تجمع مردم همراه شد به مراکز نظامی نیز مانند سپاه، بسیج، کمیته و ... حمله شود. در ضمن مسیر راهپیمایی قبلاً چک میشد و شناسایی کامل انجام میگرفت. مغازهها و خانههای افراد حزباللهی نیز شناسایی و موقع تظاهرات و راهپیمایی به آتش کشیده میشد. ترور افراد حزباللهی در مسیر راهپیمایی نیز در دستور کار بود (قبلاً گفته شده بود که برای آموزش ترورها از اعضا خواسته شده بود افراد عادی را هدف قرار دهند).
وی ادامه داد: برای این تظاهرات مسلحانه که شهریور ماه انجام شد، بیلانی تهیه شده که بر اساس گزارشهایی است که افراد در حین شرکت در تظاهرات مسلحانه دادهاند. سازمان به این افراد القا کرده بود که در راهپیماییها به محض آغاز تیراندازی از سوی شما گروههای مردمی به شما میپیوندند و کار رژیم تمام است. اما این اشخاص بارها اعلام میکنند که تیراندازی هوایی انجام داده و کوکتل مولوتوف به داخل مغازهها پرت میکردند و اتوبوس آتش میزدند، اما خبری از تظاهرات مردمی نبود. یک مورد به تظاهرات مسلحانه در خیابان ولیعصر اشاره شده است. بر اساس گزارش اعضا تعداد نیروهای شرکت کننده در این عملیات ۴۰ نفر نیروی رابطی و دو واحد عملیاتی و مدت عملیات نیز ۸ دقیقه بوده است و در نتیجه این تظاهرات ۱۲ نفر از نیروهای سازمان دستگیر و یا کشته میشوند. یک نارنجک نیز وسط خیابان پرتاب میشود و یک اتوبوس به آتش کشیده میشود. در این تظاهرات ۱۰ نفر از مردم عادی مجروح و یا کشته میشوند و علت آن هم شلوغی منطقه و مقاومت مردم در مقابل نیروهای سازمان است. یعنی مردم خودشان در مقابل این تروریستها ایستادگی کردند.
وکیل شکات یادآور شد: اگر در ماده ۱۳۰، چهار مصداق در تحقیق رفتار فیزیکی جرم وجود دارد به نام تشکیل، طراحی، سازماندهی و اداره کردن وجود دارد دقیقاً میبینید که چنین چیزی در رفتار گروهک تروریستی منافقین کاملاً بارز و مشهود است. از نظر جرم شناسی نیز آقای ساترلند به عنوان اولین جرم شناسی که جرایم سازمان یافته را در کتاب خود بیان کرد نظریهای تحت عنوان معاشرتهای افتخاری دارد. بر اساس این نظریه شخص با عضویت در گروه مجرمانه و پذیرش ارزشهای آن گروه، هنجار گروه را بر هنجارها و ارزشهای جامعه ترجیح میدهد و همین عامل باعث میشود که دست به اقدامات مجرمانه بزند. یعنی مسئله قتل برای انسان ساده نیست، اما وقتی شخصی وارد گروهی میشود دارای هویتی میشود که بر اساس میزان و مدت تماسی که با اعضای این گروه دارد این هویت شکل میگیرد.
مداح ادامه داد: در این گروهها روی انگیزه و اعتقاد این افراد کار میشود و روابط انسانی و عاطفی افراد نابود میشود؛ در نتیجه شخص به نقطهای میرسد که به راحتی میتواند جان انسان دیگری را بگیرد. از محضر دادگاه تقاضا دارم نسبت به ارجاع موضوع در بررسی جرم شناسانه و تحلیل رفتار جانیان و مسببین این عوامل، به روانشناس اقدام شود تا تحلیل روانشناسی در این زمینه صورت گیرد. چرا که مهم است بدانیم افراد دچار چه مشکلات روحی و روانی میشوند که در این گروهکها دست به چنین اقداماتی میزنند.
مداح بیان کرد: مسئله بعدی عدم وجود محدودیت در تعداد سردستگی است مستند به نظریه مشورتی اداره کل حقوقی که صراحتا بیان شده در تعداد سردسته و اداره کننده محدودیتی وجود ندارد. اگر به ظاهر تبصره ۲ ماده ۱۳۰ قانون مجازات اسلامی، هم بخواهیم استناد کنیم، میفرماید سردستگی عبارت است از تشکیل یا طراحی و یا سازماندهی یا اداره گروه مجرمانه.
وی گفت: ممکن است چند مسئول هم عرض هم وجود داشته باشند و لذا بابت گرافی که از لحاظ عملیاتی در جلسه گذشته در همین دادگاه خدمت شما ارائه دادم میتوانیم بگوییم علیالخصوص نسبت به کادری که در جریان عملیاتهای نظامی وجود داشتند و سرکردگی داشتند مسعود رجوی متهم ردیف دوم، مریم قجر عضدانلو متهم ردیف سوم، مهدی ابریشمچی متهم ردیف چهارم و زهره اخیانی متهم ردیف ۵، مهدی براعی متهم ردیف ۷، زهرا مریخی آهنگر متهم ردیف ۹، علی خدایی صفت متهم ردیف ۱۱ محمد طریقت منفرد متهم ردیف ۱۶، مهوش سپهری متهم ردیف ۱۷، محسن سیاه کلاه متهم ردیف ۲۰، محمود عطایی متهم ردیف ۲۶، آزاده رضایی متهم ردیف ۷۸ میتوانیم مصداق جرم سرکردگی را نسبت به اینها منتسب کنیم.
مسعود مداح بیان کرد: به جهت اینکه عمل، کاملا مطابق با جرم حدی محاربه و افساد فیالارض است تقاضای محکومیت نامبردهها را به مجازات محارب و مفسد فیالارض از دادگاه خواستارم. ممکن است وکلای متهمان در مقام دفاع بیان کنند اگر تمامی افراد گروه مجرمانه جرم را انجام ندادند، آیا سرکردگی محقق میشود یا خیر به نسبت آن اعضایی که در عمل مجرمانه شرکت نداشتند این را با یک مثال حقوقی عرض میکنم، طبق قانون حداقل یک گروه مجرمانه ۳ نفر است فرض کنید یک نفر رئیس باشد و ۲ نفر بخواهند سرقت حدی را مرتکب شوند، از این دو نفر، یک نفر شرایط سرقت حدی برایش محقق نشود به عنوان مثال هتک حرز نکند و یک نفر دیگر شرایط سرقت حدی برایش محقق شود آیا نمیتوانیم بگوییم سرکردگی محقق شده است؟ تمام حقوقدانان بدون هیچ شکی اینجا گفتند صرف اینکه اعمال در راستای هدف گروه مجرمانه، شکل میگیرد ولو آن شخص به عنوان مباشر در عملیات مجرمانه شرکت ندارد عنوان سرکردگی و اعمال ماده ۱۳۰ نسبت به این شخص جاری میشود.
مسعود خدابنده یکی از اعضای جدا شده سازمان مجاهدین خلق که ۱۶ سال در این گروهک عضو بود در جایگاه حاضر شد و قسم یاد کرد که در دادگاه جز راست نگوید.
خدابنده در دادگاه گفت: من چند سال قبل از انقلاب با سازمان آشنا شدم و بعد به انگلیس رفتم و عضو سازمان شدم و ۲ سال در کردستان ایران بودم. بعد از آن با مسعود رجوی به عراق رفتم. رفت و آمد به عراق و اروپا داشتم. مریم رجوی را از عراق به فرانسه بردم در فرانسه تصمیم به جدا شدن از سازمان گرفتم، ۲ پاسپورت داشتم که تحویل دادم و به لندن رفتم و از سال ۱۹۹۸ در ارتباط با سازمان مجاهدین بودم. با کمک همسرم ۳ کتاب در مورد مجاهدین نوشتم. در این مدت در دادگاهی هم به عنوان شاهد شرکت کردم. امروز در این دادگاه حاضر شدم. من تمام کتابها و جزوات معرفی شده در دادگاه را تایید میکنم.
قاضی پرسید: چه مدت در سازمان بودید؟
خدابنده عضو جدا شده سازمان گفت: مدت ۱۵ سال در سازمان بودم. در انگلیس به عنوان هوادار حضور داشتم. کمیته حمایت از مجاهدین خلق را با کمک دکتر رضا رئیسی در لندن تاسیس کردیم. بعد به زندان رفتم. بعد از آزادی به پاریس رفتم. ماموریت پیدا کردم که رادیو مجاهد را به منطقه سردشت ببرم که ۲ سال در این منطقه بودم. بعد از آن به عراق و پاریس رفتم. در پاریس مسئول حفاظت از دختر بنی صدر بودم. بعد از طلاق مسعود رجوی از دختر بنی صدر، همراه مریم رجوی بودم. در تیم تحویلگیری کمپ اشرف و توسعه آن حضور داشتم. مدتی بعد از سازمان جدا شدم و از آن زمان مطالبی در ارتباط با مجاهدین جمعآوری کردم. تا کنون بیش از ۱۰۰ نفر از اعضای جدا شده سازمان را با همراهی خودشان به روانشناس معرفی کردم تا مشخص شود فردی مانند من عضو سازمان شده است و دست به این اقدامات زدیم.
وی ادامه داد: من تمام وقت برای سازمان کار میکردم. پدرم تا زمانی که زنده بود باور نمیکرد که عضو سازمان شدهام و میگفت شما را نمیبخشم.
قاضی به این عضو جدا شده از سازمان گفت: الگویی که موجب شده در سازمان جلب شوید را تعریف کنید؟
مسعود خدابنده یکی از اعضای جدا شده سازمان مجاهدین خلق که ۱۶ سال در این گروهک عضو بود گفت: روند تولید فردی که به خود بمب ببندد و آن را منفجر کند، دیگر کتابش موجود است. افرادی را به عنوان سرکرده نام بردند این افراد را هم شکنجه کردند و هم به بقیه دستور دادند که شکنجه کنند. مهدی ابریشمچی را تحویل گرفتم به کردستان بردم این آدم وقتی که آمد، با آدمی که بعدها شکنجه میکرد فرق میکرد همینطور مسعود رجوی که اوایل دیدیم با رجوی که پیش صدام رفت فرق میکرد. قبحها کم کم میریزد و یک آدم معمولی به یکباره نمیتواند شکنجهگر شود.
قاضی افزود: خودتان مستقیما از مسعود رجوی، مریم رجوی و ابریشمچی و افراد دیگر دستور شکنجه شنیدید؟ شما جزو تیم محافظان افرادی بودید که مرکزیت این سازمان را برعهده داشتند دستور بر شکنجه مردم و یا اعضا و اسیران جنگی ایرانی که توسط صدام اسیر میشدند را شنیدید؟
مسعود خدابنده گفت: در عراق جلسات کوچکتر برگزار میکردند که افراد کارها را یاد بگیرند و در جلسات بزرگتر به بقیه خط دهند. گردان رهبری در این جلسات کوچک بودند مانند مهدی ابریشمچی. یک شورای رهبری در آن زمان درست شده بود و به یک سری هم با مسعود رجوی آمده بودند مانند مهدی ابریشمچی و دیگرانی بودند. منفرد و سیاه کلا و فرشته شادلو و ابوالقاسم رضایی و محمود عطایی و مرتضی اسماعیلیان که به او جواد خراسان میگفتیم.
وی گفت: در این جلسات مردان را مجبور میکردند تا به زنان خود فحش دهند و زنان خود را طلاق دهند. یکی از این افراد به نام فرمانده کمال در آن جلسه بود که قبول نمیکرد و او را بیرون بردند و نیم ساعت بعد گفتند او خود را آتش زده است. عملا مسعود و دستگاه او مدعی بود این کارها را علیه من انجام میدهند و باید این افراد را طوری از بین برد که صدایشان شنیده نشود. صدای مسعود وجود دارد که در جلسهای میگوید چه مقدار پول بگیرید و یک عمل تروریستی را انجام دهید.
مسعود خدابنده گفت: در زمانی که عملیات فروغ جاویدان و مرصاد بود که من پشت بیسیم بودم، مسعود و مریم رجوی بودند و ابراهیم ذاکری و ابریشمچی و یک رابط عراق نیز آنجا بود و در اتاق بغلی نشسته بودند بین ما و عراق نشسته بودند چراکه عراق باید پشتیبانی هوایی و لجستیک و سوخت میداد و وقتی مسعود درخواست نیروی هوایی بیشتری کرد و وقتی گیر افتاده بودند افسران عراقی میگفتند ما نمیتوانیم و میگفتند شما باید عقب نشینی کنید چراکه این جنایت جنگی است چراکه میدیدند همه نیروها در حال کشته شدن هستند و پیروزی در کار نیست. بعد هلیکوپتری آمد مسعود را پیش صدام برد و او گفته بود امکان تامین هوایی نداریم و باز هم مسعود رجوی عقبنشینی نداد. تنها به ابراهیم ذاکر و ابریشمچی، اجازه داد.
قاضی گفت: آیا صدام از ماهیت اقدام مسعود رجوی مطلع بود؟
مسعود خدابنده گفت: میدانستم این دستگاه از جای دیگری تزریق میشود بدین معناکه منافقان خودشان تصمیم به حمله نگرفتند و سه روز هم فرصت داشتند وگرنه مرز بسته میشد و برای صدام محرز بود که منافقین به جایی نمیرسند ولی رجوی همیشه امید داشت، تنها چیزی که از مسعود رجوی شنیدم این بود که ما میرویم و وقتی به کرمانشاه رسیدیم مردم بلند میشوند و دیگر کار تمام میشود. ولی در اسلامشهر هم مردم با آنها در حال جنگ بودند و مشخص بود که نه تنها در کرمانشاه بلکه در اسلامشهر مردم مقابله میکردند. خیلی از مردم عادی هم کشتند. تا آنجایی که به مریم در جلسه، میگفت زرکش نیاید، یا اینکه میگفت چه کسانی برگردند و من آنها را میبردم. نوار حمله به ایران وجود دارد. اینکه یک نفر دستور حملهای به دشمن یک کشور بدهد و خودش هم در آن کشور باشد، من در هیچ کشور دیگری ندیدم، متاسفانه این اتفاق از سوی منافقان افتاد.
سپس خدابنده گفت: شما ابریشمچی را مثال زدید. من بارها شاهد کارهای سخیف وی بودم یکی از کارهایی که از او به یاد دارم رفتاری بود که با اسرا داشت. مهدی ابریشمچی برایم تعریف کرد: وقتی میخواستند اسرا را به کمپ اشرف بیاورند، اعضای منافقین و نیروهای عراقی این اسرا را به مدت سه چهار روز بدون آب و غذا شکنجه کردند. منافقین و نیروهای عراقی با تشکیل دو صف یک تونل تشکیل میدادند و اسرا حین عبور از این تونل با چوب و چماق مورد ضرب و شتم قرار میگرفتند. پس از سه روز اندکی غذا به این اسرا دادند و تا سه روز مجدداً در گرسنگی نگه داشتند و پس از سه روز دوم دوباره غذای کمی به آنها دادند. خیلی از اسرا بر اثر این گرسنگیها جانی در بدن نداشتند.
وی ادامه داد: به خاطر دارم که ابریشمچی و یک نفر دیگر در پوششی ساختگی از این افراد فیلم گرفتند. از قصابی، سالن غذاخوری و بخشهای مختلف فیلم میگرفتند که اسرا در حال جشن و رقص و پایکوبی بودند. این فیلمها را به اسرای دیگر نشان میدادند و میگفتند ما دشمن شما نیستیم و میخواهیم شما را از دست نیروهای بعثی نجات دهیم و از همین روش اسرا را جذب گروهک میکردند.
وی با اشاره به اقدامات فهیمه اورانی در سازمان منافقین، گفت: فهیمه اورانی را من آوردم. وی پس از مسعود و مریم رجوی در ردیف رهبران گروه بود. فهیمه، خانمی بود که در آلمان از این گروهک هواداری میکرد. زمانی که انقلاب ایدئولوژیک رقم خورد و قرار شد همه از همسران خود طلاق بگیرند و با مریم رجوی ازدواج کنند، این شخص نامهای به مسعود رجوی نوشت و ادعا کرد که از همسر و فرزندش جدا شده و قصد ازدواج با مسعود رجوی را دارد. به دستور مسعود رجوی وی را به بغداد منتقل کردیم. فهیمه اورانی مسبب شکنجه خیلی از افراد سازمان شد. همان اواخر او را مامور کرده بودند که به مردان نزدیک شود و افرادی را که به اصول سازمان پایبند نبودند را به سازمان معرفی میکرد و آنها را برای شکنجه به زندان میبردند.
این عضو جدا شده سازمان منافقین تصریح کرد: جواد خراسان یکی از اعضای این گروهک برایم تعریف میکرد که محسن سیاهکلاه جوری مرا شکنجه میکرد که باورم نمیشد کسی که دوست نزدیک من است مرا شکنجه کند تا آدم شوم. ضربات وی به حدی بود که دستم شکست. در واقع این شکنجهها به این خاطر بود که جواد خراسان خواسته بود که کاری به او نداشته باشند، گزارش ننویسد و او را به جلسات نبرند.
وی اضافه کرد: مژگان پارسیایی همانند من یکی از دانشجویان مقیم آمریکا بود اینکه در شکنجهها با سازمان همراهی کرده و افراد زیادی را شکنجه کرده بود او را به عنوان یکی از مسئولین پادگان اشرف معرفی کردند. همه ارتقاها و پستهایی که به افراد میدادند بر همین اساس بود. وقتی که در منطقه بودم و میخواستیم نحوه کار با بیسیم را به اعضا آموزش دهیم مژگان پارسیایی به ما معرفی شد که کار با بیسیم را یاد بگیرد تا بتواند ارتباطات برقرار کند. وقتی که کدها را به او میدادم سواد خواندن و نوشتن نداشت. حالا همین شخص بیسواد یکی از سران منافقین شده و زندانیهای زمان شاه را شکنجه میکند.
خدابنده از اعضای جدا شده منافقین با تاکید بر حمایت گسترده برخی دولتها از گروهک تروریستی منافقین، گفت: من ۳ پاسپورت داشتم که میتوانستم تمام دنیا را با آنها بچرخم؛ قطعاً یک نفر این راه را برای ما باز کرده بود که ما در جریان آن نبودیم.در اردن و عراق کارت تردد با سلاح داشتیم و کسی کاری به ما نداشت. در برخی کشورهای اروپایی نیز این اتفاق میافتاد اما کمی مخفیتر بود. به نظر من سازمان منافقین هرگز قبل از انقلاب شکل نمیگرفت و فعالیتش پس از انقلاب گسترش پیدا نمیکرد مگر اینکه یک حامی و پشتیبان بزرگ از او حمایت میکرد.
مسعود خدابنده گفت: در جلسات با آمریکاییها در عراق گفته میشد که شما به بن بست رسیدید و صدام هم همینطور. باهم باشید تا آخر ببنیم چه میکنید؟ بعد هم چطور میخواهید اعلام کنید به من مربوط نیست، بین جنگ اول خلیج فارس و دوم، یک نفر را به عنوان خبرنگار وال استریت ژورنال نزد مسعود رجوی و دوستانش، آخر حرفش این بود که ما هم اکنون با صدام مخالف هستیم، رجوی میگفت خب شما با ما موافق بودید. گفت میدانم شما بیاید صحبت کنیم و نفراتی را بفرستید به امریکا تا مشخص شود باید با شما چه کنیم و کجا بفرستیم تان؟ رجوی گفت: شما اول بگویید کجا بهتر از اینجا تا من بله یا خیر را بگویم. بعد خبرنگار در لفافهای گفت شما نیرو دارید و بدون اینها نمیتوانید. رجوی گفت: دفاتر را بیاورید و گفت پول این کامیونها را مردم ایران دادند و جزئیات دیگر که طرف عصبانی شد و به من گفت که میخواهم برگردم. او گفت دو نفر دیگر با من به فرودگاه بیایند تا من به کشورم برگردم.
وی افزود: مسعود رجوی پیش صدام ماند و تقاص اش را هم کشید. مریم رجوی را که به پاریس اوردیم قرار بود از انجا به امریکا برویم همان موقع هم دیگر اینها را تحویل نمیگرفتند او به رابط پبتاگون اصرار میکرد به من ویزا دهند تا مخفیانه نیایم. او رفت و برگشت گفت ویزای من را هم باطل کردند و هرکسی برگردد را دیگر به زندان میاندازند. ما هم مجبور شدیم علنی کنیم که مریم رجوی در پاریس است این رابطه پشت جبهه گروهی مانند منافقین است. خدا از سر تقصیرات شاه نگذرد که نگذاشت ما کتاب بخوانیم اکثر مجاهدین یا برقکار و یا مکانیک بودند. بعضی ها، اما وارد بودند و سید المحدثین از اول میدانست که چه میکند؟ با اینکه از خانواده مذهبی بود، اما مشکلی هم نداشت، اما اکثرشان به این شکل وارد سازمان شدند.
وی افزود: اگر بخواهم درباره کلاهی و کشمیری در یک جمله بگویم، سازمان مجاهدین و شخص مسعود رجوی از آنها اطلاع داشت، من در ان زمان در لندن در شب قبل از انفجار حزب جمهوری به ما گفتند جلوی سفارت بروید و بنویسید مرگ بر بهشتی. مصطفی افشار که مترجم عربی رجوی بود و مخفیانه به لندن آمد و من را به تهران وصل کرد.
قاضی گفت: مترجمان رجوی چه کسانی بودند؟
مسعود خدابنده گفت: حسیننژاد، باقر کشمیری بود ولی افشار کسی است که مترجم خصوصی و مورد اعتماد او بود. این حرف از ذهن من پاک نمیشود که مسعود رجوی هزار بار بیان کرده و هروی اینها را تشویق کرد. کلاهی بعدا که به بغداد برگشتیم و کمپ اشرف راه افتاد، او بیشتر کار فنی میکرد و پمپی در قرارگاه جلاله خراب شده بود که میخواست برود پمپ را درست کند اجازه نمیدادند، من گفتم که با او میروم لذا اجازه دادند. فکر نمیکنم کسی در سازمان مجاهدین شک داشته باشد که سازمان این برنامهها را ریخت و این کارها را انجام داد.
وی افزود: ما باید بیسیمها را جابجا میکردیم که فرکانسهای ارتش را بگیرد و کار فنی میکردیم. کلاهی که آنجا بود به مهندس بنا گفتم بیا به تو هم کار را یاد بدهم. ابراهیم ذاکری گفت ما بلد هستیم، ذاکری در تهران الکترونیک تدریس میکرد و آن زمان به او یاد دادم ما آن زمان فرکانس بیسیمها را عوض میکردیم تا بتوانیم کمیته را بگیریم که میگفت شبکه عبدالله پیام که ما ببینیم کجا میروند و اگر دنبال ما افتادند فرار کنیم. کشمیری و جواد قدیری یک روزی رفتند جلوی رکن دو و جلوی کودتا را گرفتند و به کودتای بختیار کمک کردند و همینها رفتند بمب گذاشتند.
وی بیان کرد: جواد خراسان در حال حاضر در آلبانی حضور دارد و به اقدامات خود علیه جمهوری اسلامی و در حمایت از منافقین ادامه میدهد. من به همراه یک پزشک به افرادی که به تازگی از گروهک جدا شده بودند کمک میکردیم و برای آنها جای خواب پیدا میکردیم. مجاهدین پس از اطلاع از این موضوع شروع به آزار و اذیت این پزشک کردند. در یک مرحله ۴۰ تا ۵۰ نفر از اعضای منافقین به سرکردگی جواد خراسان این پزشک و همسرش را مورد ضرب و شتم قرار دادند. پشتیبانی از این گروهک اگرچه در شرایط امروزی کم شده، اما همچنان ادامه دارد. آلبانی کشوری است که اسامی خیابانهای آن با تغییر رئیس جمهور آمریکا تغییر میکند، یعنی در حال حاضر دو خیابان در آلبانی به نام ترامپ نامگذاری شده است. آن منطقه به طور کامل در دست آمریکاست و به ازای آن به آلبانیاییها ویزای کار در انگلیس و اروپا میدهند؛ بنابراین حمایت از گروهک منافقین در آلبانی هم اگرچه کم شده، اما همچنان ادامه دارد.
وی ادامه داد: در زمان صدام اگر من قصد اجرای پروژهای داشتم هزینه آن را به من میدادند، اما سالهاست که دیگر این اتفاق نمیافتد و نمیتوانند شخصی را از مثلا کانادا دعوت کرده، هزینه اقامت و سایر مخارج وی را بپردازند تا در تجمعات منافقین شرکت کند، برای همین از افراد داخل همان کشور استفاده میکنند. یک سناتور آمریکایی به من میگفت وقتی کسی در حال ضربه زدن به جمهوری اسلامی است ما با او دشمنی نمیکنیم.
قاضی پرسید: این اظهارات مربوط به چه زمانی است؟
خدابنده جواب داد: ۴ یا ۵ سال پیش.
در حال حاضر سازمان مجاهدین تغییر شکل داده است. یک زمانی این سازمان با محوریت صدام و مسعود رجوی فقط عملیاتهای تروریستی نظامی انجام میداد. این دستگاه تروریستی نظامی پس از ترکی فیصل (که بدون هماهنگی مرگ مسعود رجوی را اعلام کرد) به یک دستگاه اطلاعاتی تبلیغاتی تبدیل شد. محوریت این سازمان هم به ترکی فیصل و مریم رجوی سپرده شد. پس از مرگ صدام جایی برای مسعود رجوی در این سازمان وجود نداشت، بنابراین باید زنده یا مرده کنار گذاشته میشد. بارها تلاش کردم در دادگاه بروکسل صحبت کنم، اما اجازه آن را به من ندادند.
وی افزود: اعضایی که از منافقین جدا میشوند توسط این گروهک تهدید میشوند و کلاهی نیز توسط همین گروهک کشته شد. منافقین برای تبلیغات در غرب دست بازی دارند و محتواهایی که تولید میکنند با همکاری ترکی فیصل در سراسر دنیا منتشر میشود.
این عضو جداشده از گروهک منافقین در رابطه با دادگاه محاکمه حمید نوری در سوئد، گفت: من اصلا آقای نوری را ندیده و نمیشناسم، اما افرادی که در دادگاه علیه او شهادت دادند حتی یک نفر در بینشان وجود نداشت که آدم درست و حسابی باشد. همه این شاهدان اسم و هویت جعلی داشتند و حتی شغل آدرس و مواردی که در دادگاه عنوان میکردند دروغ بود. این اقدام با برنامهریزی ترکی فیصل انجام شد تا یک مقام ایرانی به کشوری برود، بازداشت شود و برای محاکمه در اختیار کشور دیگری قرار گیرد تا بعدها بتوانند او را با زندانیانی که در ایران دارند تبادل کنند. مریم رجوی از اینکه اعضای گروهک را به سوئد اعزام کند ترس داشت و فکر میکرد اگر به سوئد بروند باز نمیگردند برای همین دادگاه را در آلبانی برگزار کردند.
قاضی دهقانی خطاب به این عضو جداشده سازمان گفت: آیا کادر مرکزی سازمان در جریان اقدامات کشمیری بوده است؟
خدابنده گفت: سعید شاهسوندی عضو کادر مرکزی بود و به من گفته بود که از اقدامات کشمیری اطلاع داشتند.
قاضی پرسید: آیا از طراحی و آموزش کشمیری اطلاع داشتند؟
خدابنده گفت: در مورد کلاهی به صورت قطعی میتوانم بگویم که تحت آموزش سازمان بوده و با ابراهیم زاکری ارتباط داشته.
قاضی گفت: آیا مسعود رجوی در مورد کشمیری و حادثه ۸ شهریور صحبتی کرده بود؟
خدابنده گفت: بله. کشمیری حاضر به طلاق همسرش نبود و در جلسهای قصد تنبیه او را داشتند که مسعود رجوی در آن جلسه گفت که اقدامات کشمیری در حادثه انفجار برای گذشته است و باید همسرش را طلاق دهد و اگر حنیف نژاد هم الان زنده بود اگر همسرش را طلاق نمیداد، دیگر مجاهد نبود. مجاهد نبودن یعنی تهدید به زندان و این موضوع را همه اعضا میدانستند.
این عضو جدا شده سازمان گفت: کشمیری قطعا بدون آموزش و حمایت از کادر مرکزی مانند سیاه کلاه میسر نبود. کشمیری به تنهایی نمیتوانست این کار را انجام دهد و قطعا آموزش دیده بود، اما نمیدانم چه کسی به او آموزش داده است. ابراهیم زاکری آموزشهای لازم را به کلاهی داده بود.
وی گفت: زمانی که آقای خاتمی رئیس جمهور بود و در سازمان ملل سخنرانی داشت، مجاهدین در آنجا حاضر شدند و تخم مرغ پرت کردند. این اقدام هم هماهنگ شده بود در نتیجه اقدامات کلاهی و کشمیری هم حمایت شده بود و ۱۰۰ درصد از قبل آموزش دیده بودند.
خدابنده ادامه داد: سیاه کلاه آموزش دیده بود و چشم بسته با کود شیمیایی و مایع ظرف شویی بمب میساخت، اما کشمیری از ساخت بمب اطلاعی نداشت.
خدابنده ادامه داد: کشمیری از داخل کمیته جذب سازمان شد. اصطلاحی در زبان انگلیسی به نام تسخیر کردن مغز وجود دارد که سازمان از این روش استفاده کرده تا اعضای سازمان دست به هر کاری مثل بمب گذاری بزنند.
قاضی گفت: شما مدارک خود را در اختیار دادگاه قرار دهید.
خدابنده گفت: مسعود رجوی کارهای خودش را به مریم رجوی آموزش میداد.
این عضو جدا شده سازمان گفت: در کمپ اشرف مکانی شبیه به شهرهای ایران ساخته شده بود تا اعضا در زمان آموزش برای عملیات یاد بگیرند در داخل شهر در مواجهه با مردم عادی رفتار کنند و حتی چه کلماتی بکار ببرند و چگونه راه بروند.
قاضی گفت: آیا در مورد کشمیری و کلاهی هم این کارها انجام شده است.
خدابنده گفت: بله حتما انجام شده بود. ذاکری در مورد ساخت بمب آموزش میداد. عباس داوری آموزشهای نوع رفتار در زمان عملیات به اعضا میداد.
وی ادامه داد: برادر من در سوریه دستگیر شد. فکر میکرد زمانی که دستگیر شود در ایران شکنجه میشود در حالی که چند روز بعد از دستگیری او را به دندان پزشکی بردند و دندانهای خراب وی را ترمیم کردند. اعضایی که از سازمان جدا میشوند تازه مغز آنها شروع به کار میکند.
این عضو جدا شده سازمان گفت: عضوی از سازمان را میشناسم که فردی را داخل مغازه جلوی چشم پسرش ترور کرده است. پسر فرد ترور شده، متهم را بخشیده است، اما فردی که اقدام به ترور کرده بعد از ۳۰ سال هنوز عذاب وجدان دارد و بدون قرص نمیتواند بخوابد.
وی گفت: کمپ اشرف مانند زندان بود. در اشرف هم جرم اتفاق میافتاد. در کمپ اشرف خانههایی وجود داشت که قبل از طلاقها، خانوادهها آنجا زندگی میکردند، اما بعد از طلاقها آن خانهها به زندان تبدیل شد.
این عضو جدا شده سازمان بیان کرد: مهوش سپهری یکی از افرادی بود که در زندانها شکنجه میکرد.
سپس وکیل برخی دیگر از متهمان در جایگاه قرار گرفت و گفت: وکیل متهمان ردیف ۴۴ تا ۶۴ هستم. چند سوال از شاهد دارم. در ارتباط با پرونده کیفرخواست صادره بیشتر این بحث مطرح میشود که اتهامات از سال ۵۷ تاکنون منتسب شده است و در بیشتر موارد گفتند اینها عضو کادر مرکزی هستند. کادر مرکزی سازمان از ۵۷ تا کنون به چه شکل بوده است؟ تصمیمگیرندگان اصلی کدام افراد هستند متهمان ۵ تا ۱۰۷ جایگاهشان به عنوان تشکیل دهنده و سازمان دهنده سازمان در طراح ترورها و یا رهبری و هدایت اعضای سازمان چه نقشی داشتند؟
مسعود خدابنده گفت: من وقتی به پاریس رفتم سازمان دفتر سیاسی داشت، کمیته مرکزی و عضو مرکزیت داشت و یک سیستم تشکیلاتی بر آن حاکم بود زمانی که اولین جلسه انقلابی را گذاشتند یک سری فرار کردند و یکسری ماندند. آن روز دفتر سیاسی تعطیل شد. محمدعلی توحیدی عصبانی شد و زیر گوش مسعود زد که دندان او شکست و ساعت خودش هم شکست که مسعود بعدا رفت برای او یک ساعت خرید.
وکیل متهمان ردیف ۴۴ تا ۶۴ گفت: یکی از سوالات من این بود که چه تفاوتی بین کادر رهبری، کادر مرکزی و شورای مرکزی بود و کدام موخر و کدام مقدم بود و متهمان ۵ تا ۱۰۷ در کدام یکی از این تشکیلات مسئولیت داشتند؟
مسعود خدابنده گفت: متهم ردیف ۱۵ با همسرش آمده بود که همسرش درس بخواند. بعد همسرش به هواداری مجاهدین رفت و بعد جدا شد و دختری هم دارند که بزرگ است ولی خود او جدا نشد و ماند. در سازمان مسئول اول بعد از مسعود و مریم رجوی شد. این فرد هر کاری در سازمان انجام میداد، اما بعد از مدتی جابجا شد. در سازمان اعضا جابجا میشدند و یک جا ثابت نبودند.
وی افزود: به عنوان مثال من خودم مسئول حفاظت بودم و یک مرتبه به بخش آموزش منتقل شدم.
وکیل متهمان پرسید: مسئول تصمیم گیری در سازمان چه کسی بود.
خدابنده گفت: کادر مرکزی و شورای مرکزی از اقدامات اطلاع داشتند.
سپس وکیل متهمان ردیف ۵ تا ۱۰۷ این پرونده سوال کرد پس از مسعود رجوی از میان متهمان ردیف ۵ تا ۱۰۷ چه کسی تصمیم گیرنده بود؟
قاضی گفت: آقای شاهد شما اعلام کردید که پس از انقلاب ایدئولوژیک فقط کادر مرکزی تصمیم گیرنده بودند، بقیه ارکان چه کاری میکردند؟
خدابنده جواب داد: شورای رهبری فعالیت تصمیمگیرانهای نداشتند و اکثر دستورات از بالا میآمد.
قاضی پرسید: منظور شما از بالا چه کسانی است؟
عضو جدا شده منافقین تصریح کرد: مسعود و مریم رجوی تصمیم گیرنده اصلی بودند. اگر مشکلی در رابطه با هر بخشی پیش میآمد مسئولان آن بخش را صدا میکردند، اما شورای برای تصمیم گیری داشته باشند وجود نداشت و همه تصمیمات را مریم و مسعود میگرفتند.
وکیل متهمان ردیف ۵ تا ۱۰۷ پرونده گفت: تقریباً میتوانیم بگوییم تمام اتهامات به استناد ماده ۱۳۰ قانون مجازات اسلامی به عنوان سردستگی به این افراد وارد شده، سردسته کسی است که اقدام به تشکیل گروه میکند یا نحوه تشکیل سازمان و یا اقدامات مجرمانه آن را طراحی و یا فعالیت اعضا را سازماندهی و هدایت کرده باشد. اگر همه این سوالات پاسخ داده نشود برای دادگاه مشخص نمیشود که چه کسی از میان این متهمان به اتهام سردستگی باید مجازات شود؟ با توجه به اینکه بسیاری از اعضای منافقین در جریان اقدامات سازمان نبودند و فقط دستور به ترور داشتند و بدون اینکه حتی متوجه این امر باشند که در چه موضوعی مشارکت میکنند در این ترورها دخیل بودند سوال من از شما این است که به جز ۵ متهم اول ردیف پرونده بقیه افراد آیا از این ترورها اطلاع داشتند این افراد را سردسته بدانیم یا خیر؟ پاسخ این سوال برای ما بسیار اهمیت دارد.
خدابنده گفت: فکر میکنم مسعود رجوی باید به این سوال پاسخ بدهد، چون لیست متهمانی که در اختیار من قرار داده شده است چند نفر از آنها را اصلاً نمیشناسم؛ اما تعدادی از آنها را نیز کاملاً میشناسم.
قاضی بیان کرد: تعدادی را که کاملا اطلاع دارید اعلام کنید.
عضو جدا شده منافقین عنوان کرد: تا جایی که اطلاع دارم از بین افراد این لیست، عباسعلی داوری از نفرات مهم سازمان بود. مخارج و هزینههای این ترورها را صدام پرداخت میکرد و عباسعلی داوری این مبالغ را از صدام دریافت و در اختیار سازمان قرار میداد. یاسر طریقتمنفرد از بدو تاسیس سازمان در ایران مسئول مالی سازمان بوده با اسم لولاچیان در سوئیس زندگی میکند و در هر کشور یک دفتر دارند و یک شبکه مالی گسترده را تشکیل دادند که از کشورهای دیگر نیز به این شبکه تزریق میشود. هزینه تمامی تبلیغات و ترورهای قبلی و جدید این سازمان از این محل تامین میشود.
قاضی سوال کرد: از بین اسامی که شما دیدید در اتهامات مد نظر از جمله انفجار ۸ شهریور، حادثه هفت تیر و شکنجه اعضا اسرا و افراد جدا شده و اسیران جنگی چه تعداد از این افراد در طراحی و تامین مالی این امور دخالت داشتند؟
خدابنده پاسخ داد: مهدی براعی طراح عملیات بود و در حال حاضر هم با سازمان همکار دارد. مژگان پارسیایی دانشجوی خارج از کشور بود و کسی بود که قراردادی را امضا کرد تا پادگان اشرف تحویل آمریکاییها شود. مژگان در زمان انفجار حزب جمهوری در تهران حضور نداشته و در آمریکا بوده و احتمالاً آن زمان عضو سازمان هم نبوده است.
قاضی دهقانی پرسید: آیا در حال حاضر از اعضای کادر مرکزی است؟
خدابنده عضو جدا شده منافقین پاسخ داد: بله. مدتی هم مسئول پادگان اشرف بود و شخصاً در امور زیادی مثل شکنجه و اعزام تیمهای عملیاتی به تهران شرکت داشته است.
قاضی گفت: یعنی هم در طراحی اعزام تیم عملیاتی به تهران و شکنجه افراد دخالت داشته است؟
خدابنده تاکید کرد: بله. همه این امور به قرارگاه برمیگشته و مسئولیت قرارگاه نیز به عهده مژگان پارسیایی بود. زهرا مریخی هم در حال حاضر در قسمت تبلیغات کار میکند، اما قبلاً در بخش عملیاتی کار میکرده و الان به کادر مرکزی رسیده است. محمدعلی توحیدی از قدیمیهای دفتر سیاسی و مسئول روابط خارجی سازمان بود.
قاضی پرسید: یعنی آقای توحیدی از اعضای کادر است و در این اقدامات نقشی داشته است؟
خدابنده پاسخ داد: بله تا جایی که اطلاع دارم نویسنده بیشتر مطالب نشریه مجاهد محمدعلی توحیدی بود و همزمان در نشستهای مسعود رجوی شرکت میکرد. ساعت ۲ بعدظهر که مسعود از خواب بیدار میشد اول جابرزاده و توحیدی را صدا میکرد و مطالبی را که مد نظرش بود به آنها بیان میکرد و از آنها میخواست که متن را آماده و برای تایید نزد او بیاورند تا در نشریه مجاهد منتشر شود.
مسعود خدابنده گفت: افراد مسئلهدار را به زندان میفرستادند ادب کنند. افرادی که برایشان کارهایی که میخواستند را انجام میدادند، عکسها و زندگینامه شان را در آلبومی جمع آوری میکردند و از آنها در جلسات یاد میکردند. محمد حیاتی زندانی زمان شاه بود و وقتی به عراق آمد در بخشهای نظامی فعال بود.
قاضی گفت: محمد حیاتی در شکنجه اعضا و اسرای جنگ ایرانی نقش داشته است؟
مسعود خدابنده گفت: خیلی از جداشدهها از او شکایت کردند. نیکو خائفی باز از فرماندههان رده بالا بود. من بعضی افراد را که نمیدانستم با سازمان همراه هستند یا خیر را نزد نیکو فرستادم.
قاضی گفت: برای چه این افراد را نزد نیکو فرستادید؟
مسعود خدابنده گفت: میفرستادیم تا تربیت شوند. یک بخش پذیرش داشتند در این بخش تا حدی با یک فرد کلنجار میرفتند که مشخص شود نفوذی است یا خیر؟ از چک کردن سابقه تا صحبت کردن و زندانی کردن را انجام میدادند تا متوجه شوند. محمود عضدانلو مسئول دختر مریم و پسر مسعود بود. مریم او را در اروپا برای رسیدگی به بچهها گذاشته بود.
قاضی گفت: محمود عضدانلو در شکنجه اعضا و اسرا نقش داشته و آیا در اقدامات و ترورها و آموزش و جذب شرکت داشته؟
مسعود خدابنده گفت: اطلاع ندارم. در کارهای مالی با طریقت منفرد کمک میکرد. برای پولشویی پولهایی که از صدام میگرفتند کمک میکرد و زیاد در عراق نبود. محمد جواد قدیری مدرسی کاربلد بود و میتوانست بمب بسازد و آدم تربیت کند و آدمها را بترساند.
مسعود خدابنده یکی از اعضای جدا شده سازمان مجاهدین خلق بیان کرد: حمیده شاهرخی یکی از کسانی است که بدعت کتک زدن را راه اندازی کرد و از ایجاد کنندگان این فضا بود و علیرضا معدنچی فکر میکنم که فوت کرده است و ثریا شهری نیز یکی از سرکردگان بود. به نظر من بهزاد معزی مامور مستقیم سی آی اِی بود به مجاهدین هیچ ربطی نداشت و بعداً گرفتار مجاهدین شد این شخص به جز پرواز در بستر شکنجه یا آموزش افراد زیاد کار خاصی انجام نداده است و رابطهاش با آمریکا محفوظ و جزو مهمانهای مجاهدین بود و بیشتر مواقع کارهای فنی را انجام میداد، مدت زمانی که در عراق به سر میبرد مشغول کارهای فنی بود.
وی افزود: زهره بنی جمالی نیز پزشکی میخواند و من مدتی از او نفر برای حفاظت گروه میگرفتم و فرمانده محور بود و باید دستورات را اجرا میکرد. عزیزالله پاکنژاد کمتر به کار نظامی میپرداخت و بیشتر با شوراییها و قرارگاه میآمد و میرفت البته شاید من از او چیزی ندیده باشم.
قاضی بیان کرد: آیا عزیزالله پاکنژاد در طراحیها برای اقدامات علیه جمهوری اسلامی، آموزش اعضا، تامین منابع مالی و امور دیگر نقشی داشتند؟
خدابنده پاسخ داد: عزیزالله پاک نژاد در رابطه با کارهای روابط بینالملل بیشتر فعالیت داشت یعنی رابطههایی که سازمان به صورت مستقیم نمیتوانست برقرار کند از طریق او انجام میشد و ارتباط او برای زمانی که بود که هنوز به عراق نرفته بودم.
خدابنده ادامه داد: شورای ملی مقاومت چیزی جز خود سازمان مجاهدین خلق نبود؛ و برخی از جلسات شورا خصوصیتر بود و اگر مسعود رجوی چیزی را اعلام میکرد کسی مخالفت میکرد آن را بیرون میکردند مثلاً زمانی که قاسملو به مخالفت پرداخت آن را از جلسات شورا بیرون کردند.
وی بیان کرد: پرویز خزایی نیز سفیر ایران در زمان شاه بود زمانی که جمهوری اسلامی روی کار آمد مهرهای سفارت و پاسپورتهای سالم را فروخت و یکسری از پاسپورتها را به مسعود رجوی داد در آنجا ماند تا بیرونش کردم و وقتی که بیرون شد به مسعود رجوی چسبید موجود عجیب و غریبی بود این شخص علیه اعضای جدا شده سازمان پاپوش میدوخت و امضای آنها را جعل میکرد و پرونده قضایی برای آنها درست میکرد.
قاضی گفت: آیا شورای رهبری عنوان سیاسی سازمان است که در اروپا کار میکرده است؟
مسعود خدابنده بیان کرد: شورای رهبری در واقع رهبری نمیکرد در واقع هر کاری که به آنها میگفتن انجام میدادند. شورای ملی مقاومت نیز همان سازمان است و فقط مسعود رجوی تصمیم میگیرد که چه کاری انجام دهند یا انجام ندهند حتی اطلاعیههای شورای ملی مقاومت را این شورا نمینویسد بنابراین شورای ملی همان سازمان است که برای کار سیاسی در اروپا بود و شورای رهبری در اردوگاه و تشکیلات آن زیر نظر مسعود رجوی بود.
وی ادامه داد: بیژن رحیمی نیز در پروژه ویژه سازمان کار میکرد و یک کار مشخص داشت. هادی روشن روان یا همان اخباری مسئول تخلیه تلفن و نفوذی فرستادن بود و مسئول آموزش و جذب برای اقدام تروریستی بود یکی از کارهای او نیز پروندهسازی برای سرویسهای خارجی بود حتی اطلاعات سری را میفروخت و در تخلیه اطلاعات اسرای جنگی نیز دخالت داشت من به چشم ندیدم ولی شخص دیگری نمیتوانست این کار انجام دهد.
قاضی گفت که آیا هادی روشن روان شکنجه را به کسانی آموزش میداد؟
خدابنده یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق بیان کرد: این شخص یک سری کتاب داشت که من وقتی یکی از آنها را باز کردم آن را دور انداختم و در این کتابها طریقه قطعه قطعه کردن بدن مطرح شده بود یعنی پس از قتل چگونه اعضای بدن را با قطعه قطعه کردن قایم کنید. محمد سادات دربندی نیز فکر میکنم که فوت کرده است و جزو افرادی بود که شکنجه میداد و جزو کسانی بود که آموزشهای نظامی را به اعضای سازمان میداد و این جزو افرادی بود که قبل از یادگیری آموزشها توسط عراق این آموزشها را به ما میداد. عباس شاکری در بیهوش کردن افراد تخصص داشت و این کارها را انجام میداد و در بهداری در زمینه سقط جنین و عقیم کردن فعالیت داشت. سهیلا صادق نیز یکی از فرماندهان نظامی بود و بسیاری از افراد از او میترسیدند. مهران صادق بیشتر در زمینه تبلیغات و فیلمبرداری فعالیت داشت.
وی ادامه داد: رقیه عباسی جزو کسانی بود که بسیاری را شکنجه میداد و در ستاد داخله که وظیفه آن اعزام تیم برای عملیات بمب گذاری است نیز مداخله داشت و تامین اسکان افراد اعزامی را نیز فراهم میکرد. سوری نیز در شکنجه افراد دست داشت پرویز کریمیان نیز به همین صورت بود. فرید ماهوتچی نیز از نفرات ارتش بود و از افرادی است که برای اعضا پاپوش درست میکرد. اسماعیل مرتضوی جزو شکنجهگران بود و اکثر این افراد معاون محور بودند.
حجت الاسلام مسعود مداح وکیل شکات پرونده در جایگاه قرار گرفت و گفت: در جواب وکیل متهمان باید بگویم نسبت به اظهارات اصدقی نیز مسعود خدابنده اشاره کردند که آقای اصدقی اشارهای به کادر مرکزی نداشته است و در برگه بازجویی مورخ ۷ فروردین ۱۳۶۲ اصدقی صراحتاً نسبت به این سوال پاسخ میدهند که این جنایت فجیع توسط چه کسانی طراحی و هدایت شده است، اصدقی میگوید ضربه ۱۲ اردیبهشت که به مرکزیت سازمان وارد شده کیفیترین و بالاترین نیروهای سازمان را پشت جریان شکنجه کشان، چون این مسئله مهم بود و خط سیر عملیاتی سازمان روی شکنجه قرار گرفته بود لذا مرکزیت سازمان در راس این جریان قرار داشت و به طور خاص افرادی از مرکزیت که در هدایت این جریان نقش داشتند عبارتند از مسعود رجوی، علی زرکش، محمود عطایی و مهدی افتخاری افرادی که در داخل کشور مسئول اجرای آن بودند که در جلسه گذشته نیز چهارچوب کامل آن نمایش داده شد.
وکیل شکات پرونده خطاب به مسعود خدابنده سوال کرد که طبق اظهارات شما ارتباط مالی سازمان و تامین مالی آن از کشور عراق و فرانسه بوده است آیا کشور دیگری نیز از سازمان منافقین حمایت مالی انجام دادهاند؟
مسعود خدابنده پاسخ داد: سازمان منافقین در حال حاضر نیز حمایت مالی میشود ولی نوع آن متفاوت است زمانی که ما عراق بودیم یک سهمیه دیناری و یک سهمیه دلاری وجود داشت و حمایتی نیز از طریق آقای طریقت منفرد انجام میشود. سازمان در قالب خیریه و... پولشویی میکرد و تمام این خیریهها در کشورهای مختلف به اسم ایران ایت فعالیت میکردند و در حال حاضر نیز چند نام جدید گشودند.
حجت الاسلام مسعود مداح بیان کرد: به نظر من خوب است که قضات کشورهای فرانسه، آمریکا و کانادا کنوانسیون مقابله با تامین مالی تروریسم را پذیرفتند در حال حاضر نسبت به دولت مردان خود اعلام جرم کنند و، چون سازمان تحت ngoهای مختلف در دنیا فعالیت میکند در محضر دادگاه از مردم دنیا تقاضا دارم موسساتی را که وابسته به سازمان منافقین هستند را معرفی کنند و مقام عالی قضایی نیز نسبت به اعلام جرم به این موسسات که پولشویی و تامین مالی تروریسم میکنند اقدام لازم را انجام دهد.
قاضی گفت اسم موسسات با دلایل به دادگاه ارائه شود تا دادگاه برابر قانون تصمیم گیری کند.
ابراهیمی فرمانده گروه ایستگاه ۴ آتش نشانی که در شب حادثه حزب به محل اعزام شد پس از ادای سوگند در جایگاه قرار گرفت و گفت: آتشنشان ایستگاه ۴ بودم که به عنوان اولین گروه امدادی در محل حادثه حاضر شدیم و در آن زمان حدودا ۴۰ سال داشتم. پس از اینکه چراغ حریق به صدا درآمد بلافاصله به محل اعزام شدیم ما گروه اطفاء کننده آتش بودیم ولی وقتی به آنجا رسیدیم آتش سوزی وجود نداشت و چون عضو ستاد کارمندان یکی از حوزههای حزب بودن قبلاً نیز به ساختمان حزب آمده بودند پس از ورود مشاهده کردم که به طور کلی سقف ساختمان بر روی جمعیت فرو ریخته است بنابراین از ستاد فرماندهی درخواست جرثقیل ۲۵ تنی کردم تا صبح در آن محل مشغول به کار بودیم مراحل آواربرداری بسیار سخت بود چرا که ابزار لازم وجود نداشت و حتی ما صدای شهدا را در زیر آوار میشنیدیم. به عنوان فرمانده حاضر در صحنه این تخریب را ناشی از انفجار تشخیص دادیم.
قاضی بیان کرد که آیا شخصی از زیر آوار زنده به بیرون آمد؟
ابراهیمی پاسخ داد: بله تعداد کمی زنده از زیر آوار بیرون آمدند.
محمدرضا واعظ مهدوی یکی از اعضای حزب جمهوری اسلامی ایران پس از ادای سوگند در جایگاه قرار گرفت و گفت: قبل از انقلاب در جلسات منزل شهید بهشتی شرکت میکردم و پس از سقوط دولت موقت در دبیرخانه شورای انقلاب بودم و پس از حدود یک سال به دعوت شهید بهشتی و برخی از شهدای دیگر همچون شهید مالکی در حزب حضور پیدا کردم و در آنجا مسئولیت یک بخشی تحت عنوان آموزش حوزهها را بر عهده داشتم.
قاضی گفت: آیا کلاهی را در آن زمان میشناختند؟
واعظ مهدوی پاسخ داد: بله، در ارتباطاتی که داشتیم هیچ نکته مشکوکی را به آن صورت ملاحظه نکرده بودیم که تشخیص دهیم این فرد نفوذی است از نزدیک با این فرد برخورد داشتم حتی صحبت نیز کرده بودیم و خود را بسیار همراه و به راه نشان میداد و چیزی از خود بروز نمیکرد. من یک ساعت قبل از انفجار از حزب رفته بودم و در جلسهای که در خود حزب سرچشمه تشکیل میشد معمولاً من شرکت نمیکردم چرا که مربوط به حوزه من نبود. از طریق کسانی که در آنجا حضور داشتند شنیدم که کلاهی نیم ساعت قبل از انفجار در محل حاضر بوده که با موتور از محل خارج شده و از او پرسیدند که کجا میروید و او پاسخ داده که میخواهم بستنی بخرم و پس از آن نیز دیگر پیدایش نشده است. این نفوذ برنامهریزی شده بوده تا این اتفاق انجام شود.
تبیانیان یکی از آتشنشانانی که در محل حادثه حزب حضور داشت پس از اهدای سوگند در جایگاه قرار گرفت و گفت: من آن موقع آتشنشان بودم و بلافاصله بعد از حادثه در محل حاضر شدیم آقای ابراهیمی فرمانده من بود و ما به عنوان اولین گروه امدادی در محل حاضر شدیم. حادثهای که رخ داده بود را ناشی از انفجار تشخیص میدادیم و تا صبح در محل آواربرداری میکردیم چرا که ضخامت سقف بسیار زیاد بود. در آوار برداری تعدادی از افراد را از زیر آوار نجات دادیم.
در پایان قاضی دهقانی گفت که جلسه بعدی دادگاه ۱۴ اسفند ماه برگزار خواهد شد.
انتهای پیام
نظرات