به گزارش ایسنا، امروز ۱۲ فروردین صدمین سالروز شکست جمهوری رضا خانی در سال ۱۳۰۳ است.
خط انگلیسی
در پی سقوط احمد آخرین شاه سلسله قاجار، رضا خان میرپنج با حمایت مستقیم دولت انگلیس به قدرت رسید و بلافاصله ایده تغییر رژیم سلطنت به جمهوری را مطرح کرد.
تاریخ خود گویای علت و منشاء طرح این ایده بود. با قطعی شدن سقوط سلسله قاجار، سر پرسی لیام لورن وزیر مختار وقت انگلیس در ایران با وزیر وقت خارجه بریتانیا تماس گرفت و گفت: «باور من آن است که احمد شاه یا خلع یا مجبور به استعفا خواهد گردید بنابراین به جای رژیم فعلی باید یکی از این سه راه را برگزید نیابت سلطنت، تغییر سلسله قاجاریه و رژیم جمهوری.
من قصد دارم که بامداد اول مارس ۱۹۲۴ - ۱۰ اسفند ۱۳۰۲ - با رئیسالوزراء دیدن کنم و از او در مورد کارش پرسوجو کنم. خیلی اهمیت دارد که نظر شما را تا پیش از این دیدار بدانم.»
رضا خان که همواره شیفته فرهنگ غرب و آزادیهای ناشی از آن بود، با اطلاع از تغییرات سیاسی و فرهنگی امپراتوری عثمانی به خصوص پس از تغییر رژیم سلطنت به جمهوری و تغییر نام عثمانی به ترکیه، به تاسی از همسایه ترک با مشی و مرام نظامی خود شروع به مقدمهچینی و اقدامات سیاسی و اجتماعی برای پیریزی تغییر رژیم در ایران کرد.
چاکر قلدر
رسیدن توصیفات روحیه نظامیگری و اقتدار ژنرال مصطفی کمال پاشا ملقب به آتاتورک بنیانگذار نظام جمهوری در ترکیه به گوش رضا خان میرپنج موجب قدرت گرفتن انگیزههای رضا خان برای پیاده کردن ایده مشابه در ایران شد به خصوص وقتی فضای منطقهای پیاده کردن این ایده را احساس کرد.
قضیه از این قرار بود که یکی از روزنامههای استانبول در اوایل بهمن ۱۳۰۲ مقالهای چاپ کرد که به طرفداری از رضا خان تغییر رژیم از سلطنت به جمهوری در ایران را مورد حمایت قرار داد. تعدادی از روزنامههای هوادار و حامی رضا خان در تهران که بستر کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ را برایش به وجود آورده بودند با قوت بیشتری بار دیگر دست به کار شدند و به تمجید از آتاتورک و اقدام سیاسیش در ترکیه پرداختند.
چند ماه بعد یک حزب سیاسی دولتساخته جدید به نام «جمهوری ایران» توسط هواداران و حامیان فکری و سیاسی رضا خان تشکیل شد. این حزب در دومین بیانیه خود به منشاء طرح ایده تغییر رژیم سلطنت به جمهوری که توسط رضا خان دنبال میکرد پرداخت و اصل این ایده را متعلق به «آلمانها و ترکها» اعلام کرد. این بیانیه به عمد یا به سهو اذهان مردم ایران را از سیاست وزیرمختار انگلیس، وزیر خارجه و دولت وقت انگلیس منحرف کرد.
در پی مطرح شدن ایده رضا خان میرپنج در محافل سیاسی و رسیدن خبر آن به گوش آیتالله سید حسن مدرس و بزرگان و علمای وقت ایران، ابعاد این ایده با توجه به مدل جمهوریتی که در ترکیه پیاده شده بود روحانیون سیاسی ایران را به تکاپو انداخت تا با همراه کردن بدنه روحانیون و اصناف مردم مانع از تکرار آن در ایران شوند.
دانشگاه کمبریچ انگلیس در کتاب هفت جلدی تاریخ ایران کمبریج نوشت: «پذیرش نظام جمهوری در ترکیه بلافاصله با اقداماتی در جهت جدا کردن دین از سیاست همراه شده بود و این مسئله بسیاری از ناظرین ایرانی به ویژه علما را دچار اضطراب کرد زیرا آنها جمهوریت را با برنامههای ضداسلامی آتاتورک یکی میدانستند.» روحانیون معتقد بودند جمهوریخواهی مَرضیِ عمومی نبوده و با مقتضیات این مملکت مناسبت ندارد.»
در اعلامیههایی که توسط مخالفان جمهوری رضا خانی در تهران چاپ و توزیع شد بر این مسئله صحه گذاشت که «جمهوریخواهان قصد دارند اسلام شیعی را از این مملکت ریشهکن سازند. آنها قصد دارند همان کاری را بکنند که همپالکیهایشان در مملکت عثمانی کردند. آنها به نام جمهوری خلافت را ملغی کردند و عمامه را از سر روحانیون برداشتند.»
همین مسئله باعث تجمع و اعتراض بازاریان و مردم عادی شد. شیخ محمدتقی فلسفی در خاطرهای گفت، «از طرف مردم علیه جمهوری رضاخانی تظاهرات و تجمعهای فوقالعاده با عظمت و مؤثر برگزار شد. مردم کثیری گرد آمدند و تمام صحن بهارستان را پر کردند.
شعار رایج آن روزهای مردم این بود ما تابع قرآنیم، جمهور نمیخواهیم و ما دین نبی خواهیم جمهوری نمیخواهیم.»
شرح ناکامی رضا میرپنج
رضا که در کودکی غلامرضا نام داشت به پشتوانه پدر و پدربزرگش که عضو هنگ نظامیِ قشون در دوره سلطنت محمد و ناصرالدین شاه سومین و چهارمین شاه قاجار بودند با رسیدن به سن قانونی در دوره سلطنت ناصرالدین شاه به عنوان قزاق ساده به خدمت قشون ارتش ایران درآمد.
او با استفاده از ویژگیهای شخصیتی همچون قد بلند، قاطعیت، شجاعت و فداکاری به مرور در قشون محبوبیت پیدا کرد. این محبوبیت رفته رفته موجب آشنایی رضا با تیمور آیرُملو از افسران صاحب نفوذ هنگ نظامی قشون قزوین و پدر تاجالملوک همسر عقدیش شد. آشنایی که مسیر زندگیش را از قزاقی ساده به میرپنج (سرتیپ دو) تغییر داد.
آشنایی و پیوند رضا با یکی از دوستان تیمور آیرُملو به اسم کاظم سیاح معروف به کلنل کاظمخان از فرماندهان قشون قزوین و عضویت رضا در کمیته پنج نفره معروف به کمیته زرگنده متشکل از سید ضیاءالدین طباطبایی، سرتیپ احمدآقا خان، ماژور مسعود کیهان، کلنل کاظمخان سیاح و رضا، زمینهساز آشنایی رضا میرپنج با سیاستمداران با نفوذ سفارت انگلستان و پیریزی کودتایی نظامی علیه سلسله قاجار و بنیانگذاری نظام سلطنت پهلوی در ایران شد.
پس از موفقیت کودتای نظامی انگلیس که به دست رضا خان و سید ضیاءالدین طباطبایی در سوم اسفند ۱۲۹۹ انجام گرفت، احمد شاه حکومتش را از دست رفته دید. او با فشار افسران انگلیسیِ دربار حکم صدراعظمی و رئیسالوزرایی رضا خان سردارسپه را یک هفته قبل از ترک همیشگی ایران در تاریخ چهارم آبان ۱۳۰۲ شمسی صادر کرد و خود نیز در تاریخ ۱۱ آبان ۱۳۰۲ ایران را برای همیشه به مقصد فرانسه ترک کرد.
رضاخان که از روز کودتا تا لحظه دریافت حکمِ رئیسالوزرایی در مقام سردار سپهی همه مخالفان و منتقدانش در سراسر کشور را سرکوب کرده بود به محض دریافت حکم رئیسالوزرایی در بیانیهای علت پذیرش این مسئولیت را اینگونه تشریح کرد: «بحمدالله امروزه اصول مرکزیت و وسایل آسایش و امنیت کاملا فراهم و اساس هرج و مرج و اغتشاشات داخلی یکسره نابود گشته است.
لازم شد دومین قدم به طرف آرزوهای ملی که عبارت از سیر به طرف ترقی و تکامل است برداشته شود... معهذا خواست خداوندی و استظهار مراحم ملوکانه و احساسات هموطنان را در قبول زمامداری مملکت استقبال کرده و در طی این عقیده راسخ و عزم ثابت میروم که یک مرتبه دیگر امتحان فداکاری و خدمتگزاری را به ملت شرافتمند ایران بدهم.»
سه روز پس از ترک ایران توسط احمد شاه، در همسایگی شمال غربی ایران، ژنرال مصطفی کمال پاشا معروف به آتاترک با همراهی گروهی از افسران سپاهش، حکومت عثمانی را به جمهوری تبدیل کرد و نام کشور عثمانی را به جمهوری ترکیه تغییر داد. رضا خان چند ماه بعد با هیاتی پر تعداد به مدت ۳۸ روز به ترکیه سفر کرد. او با الهام از آتاترک تصمیم گرفت نظام سلطنت در ایران را به جمهوری تغییر دهد از این رو ایده جمهوری را در تاریخ ۲۲ بهمن ۱۳۰۲ با وکیلالدولههای پنجمین دوره مجلس شورای ملی به ریاست موتمنالملک در میان گذاشت و تعدادی از نمایندگان این مجلس پا پیش گذاشتند و ایدهاش را در قالب طرحی سه مادهای به این مجلس ارائه کردند.
در این طرح پیشنهاد شد: «نظر به تلگرافات عدیده که از تمام ایالات و ولایات و تمام طبقات مملکت در مخالفت با سلسله سلاطین قاجاریه و رأی به انقراض سلطنت خانواده مذکور رسیده و نظر به اینکه تقریبا در تمام تلگرافات واصله اظهار تمایل به جمهوریت شده و صراحتا اختیار تغییر رژیم را به مجلس شورا دادهاند و چون قانونا این تلگرافات کافی برای تغییر رژیم نیست، ما امضاکنندگان سه ماده ذیل را به مجلس شورای ملی به قید فوریت پیشنهاد مینماییم که به معرض آراء عامه گذاشته شود:
ماده اول- تبدیل رژیم مشروطیت به جمهوریت.
ماده دوم- اختیار دادن به وکلاء دوره پنجم که در مواد قانون اساسی موافق مصالح مملکت و رژیم تجدیدنظر نمایند.
ماده سوم- پس از معلوم شدن نتیجه آراء عمومی تغییر رژیم به وسیله مجلس شورای ملی اعلام شود.»
نارضایتی عمومی
یک ماه بعد از ارائه این طرح به مجلس سید محمد تدین از نمایندگان سرشناس حامی رضا خان در مجلس در جلسه ۲۳ اسفند ۱۳۰۲ طی نطقی سید حسن مدرس و میرزا هاشم آشتیانی از نمایندگان مستقل را متهم به اعمال نظر و خرید رای در جریان انتخابات تهران به ویژه در منطقه لواسانات کرد. این اتهامزنی به درگیری لفظی بین تدین و مدرس و نیمه تمام ماندن جلسه مجلس منجر شد.
یک روز پس از این درگیری جمعیت زیادی از نظامیان و اراذل و اوباش به حمایت از رضا خان و ایدهاش در میدان بهارستان تهران گرد آمدند. همان روز ادارات و موسسات دولتی نیز در حمایت از طرح رضا خان تعطیل و کارکنان آنها برای شرکت در تظاهرات به مقابل مجلس شورای ملی رفتند.
در مقابل، مخالفان جمهوری رضا خانی نیز بیکار ننشستند و بعدازظهر همان روز جمعیتی در مسجد شاه بازار تهران گرد آمدند و وعاظ به وعظ علیه رضا خان و جمهوری مدنظرش پرداختند و بیانیهای تحت عنوان مخالفت با جمهوری و امضای صدها نفری خطاب به وی نوشتند.
بازاریان تهران در تاریخ ۲۸ اسفند ۱۳۰۲ با تعطیلی مغازهها، علیه جمهوری رضا خان دست به تظاهرات زدند.
در یکی از تجمعات مردمی علیه جمهوری رضاخانی، شیخ محمد خالصیزاده در مسجد شاه بر ضد جمهوری سخنرانی کرد. مساجد بازار به تصرف نیروهای شهربانی درآمد. سیل جمعیت خشمگین در میانه بازار اجتماع کردند. شیخ محمد در وسط بازار نماز بر پا کرد و پس از نماز و سخنرانی مهیج بر ضد جمهوری، مردم را برای اجتماع در مجلس دعوت کرد. مردم به همراه خالصیزاده جلوی مجلس تجمع کردند. نمایندگان، خالصیزاده را به درون مجلس بردند و کتک زدند اما با اطلاع مردم از این اقدام زد و خورد بین مردم و کارکنان مجلس بالا گرفت و نمایندگان مجلس جرأت طرح موضوع را نیافتند. سرانجام مجلس تصمیم گرفت موضوع را در تاریخ دوم فروردین ۱۳۰۳ در دستور کار قرار دهد.
رضاخان تصمیم داشت به زور محمدحسن میرزا، ولیعهد احمد شاه قاجار را به همراهی با خواستههای خود مجبور کند، ولی آیتالله مدرس اجازه نداد.
بحث جمهوریت در جلسه ۲۹ اسفند مجلس پنجم ادامه یافت. اکثریت مجلس تصمیم داشت طرح رضا خان را تصویب کند اما نطق آیتالله مدرس مانع شد. این اتفاق واکنش تند دو نفر از نمایندگان مجلس پنجم را در پی داشت. سید محمد تدین بیرجندی به آیتالله توهین لفظی کرد و حسین خان بهرامی ملقب به احیاءالسلطنه به صورت ایشان سیلی زد.
خبر توهین تدین و سیلی بهرامی در تهران پیچید و بازاریان و روحانیون شهر را دگرگون کرد. جمعی از نمایندگان مجلس پنجم به خود آمدند و از همراهی با اکثریت مجلس انصراف دادند و به حمایت از آیتالله مدرس پرداختند. خبر به سرعت در بیرون از مجلس پیچید و در زمان کمی اثر خودش را گذاشت.
حجتالاسلام محمدتقی فلسفی در خاطراتش از آن روز نوشت: «مرحوم مدرس برای تمام علمای تهران و ائمه جماعات پیام فرستاد و به آنها گفت که خطر بزرگی اسلام و مسلمین را تهدید میکند و افزوده بود که در نمازهای جماعت خود به مردم بگویند در فلان روز معین علمای اعلام در مجلس متحصن میشوند و مردم هم میبایست در میدان بهارستان اجتماع کنند و به پیروی از علما مخالفت خود را با برقراری جمهوری قلابی و ایجاد دیکتاتوری رضاخانی اعلام نمایند.
... بسیاری از علما حتی آن گروه از علمایی که هرگز در امور سیاسی مربوط به دولت و مجلس قانونگذاری و یا مبارزه سیاسی تحصن در مجلس وارد نبودند، آمدند.
رضاخان سردارسپه وقتی این صحنه طوفانی را دید، دریافت که چگونه و چقدر از روحانیون و مردم ارادتمند آنها به میدان آمدهاند و این واقعه میتواند منشاء مشکلات بسیار بزرگی برای او بشود که غیر قابل حل باشد.... رضاخان بعد داخل مجلس رفت و به علما گفت: «شما از تحصن صرف نظر کنید و بدانید که ما از فکر جمهوریت منصرف شدهایم.»
قیام مردمی
همین که خبر افتتاح جلسه در صبح روز دوم فروردین به مردم رسید از نقاط مختلف تهران به طرف مجلس سرازیر شدند. شعار «ما تابع قرآنیم جمهوری نمیخواهیم» محدوده اطراف ساختمان مجلس را لرزاند. قبل از تشکیل جلسه علنی مجلس جمعیتی در حدود ۵۰۰۰ نفر مرکب از روحانیون، تجار، کسبه و مردم عادی در اطراف ساختمان مجلس در بهارستان تجمع کردند و شعارهایی بر ضد جمهوری رضاخانی سردادند. گروههای مختلف مردم که از تحمیل اجباری جمهوری ناخرسند بودند به بیوت علما رفتند و شکواییههایی در رد جمهوریت رضاخانی تقدیم آنان کردند. علاوه بر این گروه بزرگی از مردم نیز با اجتماع در مسجد شاه مخالفت خود را با طرح رضاخان اعلام کردند.
در نتیجه بین مردم و نظامیان زد و خورد شدیدی اتفاق افتاد. نمایندگان طرفدار جمهوری رضا خانی در مجلس پنجم به سردار سپه زنگ زدند. ساعتی بعد رضا خان و قشونش در بهارستان حاضر شدند. شیخ مهدی سلطان در محوطه باز داخل مجلس مشغول سخنرانی بود و رضاخان به طرف او رفت و با شلاق به پشتش زد. یک نفر از تجمع کنندگان به تلافی سنگی به پشت رضاخان زد. رضاخان هم فرمان حمله داد و درگیری خونینی در مجلس آغاز شد.
این اقدام نظامیان البته با اعتراض رئیس مجلس مواجه شد. موتمنالملک با اعتراض به سردارسپه گفت: «نظم مجلس و بهارستان با من است و شما حق ضرب و شتم مردم را ندارید» و رضا هم پاسخ داد: «امنیت مملکت با من است و به وظیفه خود عمل کردم.» با این حال رضا خان خودش را در بنبست دید و با دستپاچگی عذرخواهی کرد و از مجلس خارج شد و به نیروهایش دستور عقبنشینی داد و سرانجام با رهبری مدرس توطئهی رضاخان خنثی شد.
پنجم فروردین ۱۳۰۳ جمعی از علما و بازرگانان به دیدار رضا خان رفتند و مخالفتشان را با طرح جمهوری اعلام و به رضا خان توصیه کردند از این کار دست بردارد و منصرف شود.
در تهران و شهرهای دیگر به خصوص اصفهان، مشهد و قم مخالفتها با جمهوری رضا خانی اوج گرفت و به تظاهراتی علیه رضا خان منتهی شد. این بار با پشتیبانی برخی روحانیون مثل شیخ حسین لنکرانی، سیل تلگرافها در مخالفت با جمهوری به مجلس شورای ملی سرازیر شد.
فرجام جمهوری رضاخانی
مخالفتها به حدی رسید که رضا خان در تاریخ ۱۱ فروردین ۱۳۰۳ ناگزیر شد با سفر به قم با علما و مجتهدان آن روزگار به رایزنی بپردازد. آنان در ملاقاتهای جداگانه با رضا خان یک صدا مخالفتشان را با نظام جمهوری مدنظر او اعلام کردند. رضا خان نیز پس از دیدار با علما به این نتیجه رسید باید از موضع جمهوریخواهی عقبنشینی کند به همین دلیل بعد از برگشت به تهران در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۳۰۳ طی بیانیهای دستور توقف رسیدگی به طرح تغییر رژیم از سلطنت به جمهوری را به مجلس پنجم داد.
وی در بخشی از این بیانیه نوشت: «برای احترام به مقام روحانیت موقعی که برای تودیع آقایان حجج اسلام و علمای اعلام به حضرت معصومه(ع) مشرف شده بودم با معظملهم در باب پیشآمد کنونی تبادل افکار نمودیم و چنین مقتضی دانستیم که به عموم ناس توصیه نمایم عنوان جمهوری را موقوف نمایند.»
منابع
سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ص ۲۲
حجت الله کریمی، جمهوری خواهی ایرانی، تهران: امیرکبیر، ص ۱۲۱
تورج اتابکی، تجدد آمرانه، ترجمه مهدی حقیقت خواه، تهران:ققنوس، صس ۷۷ و ۷۹
سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ترجمه عباس مخبر، تهران: صهبا، ص ۲۱
انتهای پیام
نظرات