این بخشی از صحبتهایی بود که منصور ضابطیان، مجری، نویسنده و سفرنامه نویس در آخرین روز از هفته فرهنگی اصفهان و با حضور در فصل دوم از سری نشستهای عصرهای رسانه، در سالن اجتماعات کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهان بیان کرد.
او در ابتدای این نشست که شنبه (۹ اردیبهشتماه) در سالن سعدی حوزه هنری استان برگزار شد، گفت: هر فصلی که به اصفهان میآیم زیباییهای خاص خودش را دارد، اما بهار امسال یک بهار استثنایی است، چراکه هیچگاه دستکم در چند سال گذشته، بهار را در اصفهان به این زیبایی ندیده بودم و اکنون حسرت میخوردم که چرا در اصفهان زندگی نمیکنم و نمیتوانم بیشتر از این زیباییها استفاده کنم. از سوی دیگر خیلی خوشحالم که قرار است درباره تولید محتوای سفر و رسانه صحبت کنیم و امیدوارم صحبتهای امروز برای دوستانی که در کار تولید محتوای سفر هستند مفید باشد و بتواند انگیزه بیشتری برای تولید بهتر محتوا درباره سفر به آنان دهد.
ضابطیان صحبت خود را با بیان یک خاطره ادامه داد: برای یکی از جلسات سخنرانی که برای یکی از کتابهایم به دانشگاه شیراز رفته بودم، قرار بود مثل جلسه امروز حدود ۲۰ دقیقهای صحبت کنم و بعدازآن به سؤالات دوستان پاسخ دهم. از همان ابتدا که شروع به صحبت کردم یک دانشجوی پسری که در ردیفهای اول نشسته بود و اتفاقاً اصفهانی بود، دستش را بلند کرد و اشاره کردم که متوجه شدم و بعداً جواب شما را میدهم. در ادامه بازهم بارها دستش را بلند کرد و فکر کردم که سؤال خیلی ضروری دارد و از او خواستم که سؤالش را بپرسد و گفت: «پول سفرهایتان را از کجا میآورید؟» خواستم بگویم اگر این مسئله برای شما هم سؤال است، لطفاً تا پایان جلسه صبر کنید تا بتوانیم به آن پاسخ دهیم.
برای تحقق رؤیاهایتان باید هزینه پرداخت کنید
ضابطیان با بیان اینکه هر رویایی در زندگی قابلیت عملی شدن را دارد، افزود: وقتی من بچه بودم برخلاف کودکان دیگر که فوتبالیستها و ورزشکارها و بازیگران سینما قهرمانهای زندگیشان بودند، یکی از قهرمانهای زندگی من «تنتن» بود. خبرنگاری که دائماً به سرزمینها و کشورهای مختلف میرفت و درگیر ماجراها میشد و آقای هرژه این ماجراها را در قالب کمیک استریپ منتشر میکرد. یکی از بازیهای دوره بچگی من و خواهر و برادر و پسرداییهایم «تنتن بازی» بود. هرکدام از ما یک قهرمان میشدیم و چون من از همه کوچکتر بودم و سواد خواندن و نوشتن هم نداشتم که بتوانم دیالوگ بگویم، به من نقش «میلو» سگ تنتن را میدادند و هر وقت که نیاز بود به من میگفتند که باید پارس کنی و من صدای میلو را درمیآوردم و بسیار از این ماجرا خوشحال بودم، ولی همیشه رویای «تنتن» شدن را داشتم و دوست داشتم مثل «تنتن» سفر کنم. خوشحالم که در زندگیام این فرصت را پیدا کردم که این رؤیا را عملیاتی کنم.
این سفرنامه نویس سپس به موضوع رؤیا پرداخت و بیان کرد: همه ما در زندگی خود رؤیاهایی داریم، رؤیاهایی که گاهی تا آخرین لحظه زندگی همراهمان میماند و هیچگاه عملی نمیشود. میدانم که مشکلات زیادی در زندگی هرکسی وجود دارد، ولی فکر میکنم اگر رویای هرکسی برای او اهمیت زیادی داشته باشد تلاش خود را میکند تا آن را عملیاتی کند. هرچند که ممکن است این تلاش هزینههایی داشته باشد. خیلی اوقات دوستانم میگویند خوش به حالت که اینقدر سفر میکنی و از آنها کتاب منتشر میکنی، ولی من به آنها میگویم فکر نکنید سفر به این سادگیها است، شما تنها خروجی آن را میبینید درحالیکه بارها پیشآمده که من در سفر، چیزی را از دست دادم یا بیمار شده یا گمشدهام و یا دردسرهایی برایم پیشآمده است.
ضابطیان افزود: قبل و بعد از سفر باید زمان زیادی را برای نوشتن تجربیات خود صرف کنم و همه اینها یک پروسه طولانی دارد که شما فقط خروجی آن را میبینید و از سختیهای تولید آن بیخبر هستید. بحث اصلی این است که این رویای من بوده و من برای آن هزینه پرداخت کردم. شاید اگر این سفرها را نمیرفتنم زندگی مرفهتر و خانه مجلل و ماشین مدرنتری داشتم، اما در حال حاضر از این شرایط ناراضی نیستم. چون سرمایهگذاری من در زندگی روی سفر است. اگر من دو تا آپارتمان اضافه داشتم، الآن باید با شما راجع به چه موضوعی صحبت میکردم؟! در آن زمان دیگر دیالوگی بین ما صورت نمیگرفت و اتفاقی نمیافتاد. اگر قرار بر این باشد که ما رؤیا داشته باشیم باید برای رویایمان هزینه کنیم.
چگونگی مکتوب شدن تجربهها
این نویسنده و سفرنامهنویس در خصوص چگونگی آفریده شدن سفرنامههای خود گفت: من در سالهایی از دبیرستان فارغالتحصیل شدم که در آن سالها همه آدمها یا باید دکتر میشدند و یا مهندس و خانوادهها شکل دیگری را برای تحصیل فرزندانشان متصور نبودند. من هم در آن دوران به دانشکده پزشکی رفتم و دو سال در آنجا درس خواندم و بعد از دو سال متوجه شدم که به درد این کار نمیخورم و از من دکتر درنمیآید! دوباره کنکور دادم و در رشته سینما تحصیل کردم و همزمان به مطبوعات رفتم و در همان زمان سفرهایم را شروع کردم.
او افزود: به یاد دارم اولین بار که در زندگیام بهتنهایی سفر رفتم سال ۱۳۷۲ بود که برای اولین بار تصمیم گرفتم این اعتمادبهنفس را در خودم تقویت کنم که بتوان تنها به سفر بروم. چند سال بعد سفرهای خارجی من شروع شد و دوستان مطبوعاتیام از من میخواستند که گزارش سفرهایم را بنویسم و این گزارشها موردتوجه خوانندهها قرار گرفت و به اصرار یکی از دوستان آنها را به کتاب تبدیل کردم و استقبال خوانندهها از آن کتابها باعث شد که فکر کنم هرکدام از کتابهای بعدی را روی یک کشور متمرکز کنم که بعدها کتابهایی برای کشورهای کوبا، ویتنام، مراکش، تاجیکستان، آذربایجان، گرجستان، ایتالیا، استانبول و اخیراً کانادا نوشته شد.
سفر باعث کمرنگ شدن قضاوتها میشود
او ادامه داد: من یک تئوری غیر آکادمیک دارم در خصوص علت سفر کردن و اتفاقی که در ما پدید میآورد که نمیتوانم از آن دفاع علمی کنم، ولی چون به آن معتقدم و جوابگو بوده برای شما هم بیان میکنم. به نظر من همه ما وقتی به دنیا میآییم یک هسته کوچک داریم و یک پوستهای که دور این هسته را گرفته و وسط این دو یک فضای خالی است که خیلی چیزها درون آنجا میگیرد. وقتی بچه هستیم همهچیز درون آن فضای خالی جا میشود، با همه بگوبخند میکنیم، خوشاخلاق هستیم، از کسی کینه نداریم، پشت سر کسی بد نمیگوییم و خودمان هستیم و خودمان. آن فضای خالی اهمیت زیادی دارد. هر آدمی در هر حرفهای که باشد همانقدر که سنش بالاتر میرود تجربههایش هم زیاد میشود و این هسته بهمرور بزرگ میشود تا جایی که بر آن پوسته مماس میشود و میبینیم که دیگر آن فضای خالی بین هسته و پوسته وجود ندارد و ما آدمهای کینهتوز و بداخلاقی میشویم و زندگی کردن را فراموش میکنیم. ما نمیتوانیم از رشد هسته جلوگیری کنیم، ولی برای اینکه آن فضای خالی باقی بماند باید پوسته را هم پای هسته گسترش دهیم؛ و یکی از چیزهایی که خیلی خوب میتواند آن پوسته را بزرگتر کند سفر است.
ضابطیان اضافه کرد: اگر با آدمهایی که زیاد سفر میکنند ارتباط داشته باشید، متوجه میشوید که این آدمها آسانگیرند و خیلی سخت نمیگیرند، با همه آدمها در هر سطحی میجوشند و رفتوآمد میکنند و به این فکر نمیکنند که موقعیت آنها در چه سطحی قرار دارد، به نقاط مختلفی سفرکرده و آدمهایی را دیدهاند که توانستهاند به آنها چیزهای مختلفی را یاد بدهند و به پیشرفت آنها در زندگی کمک کنند، به همین دلیل از آدمها نمیترسند و معمولاً آدمها را با نگرشها، گرایشها و تفکرت مختلف راحتتر قبول میکنند.
این روزنامهنگار به بیان یکی دیگر از خاطرههای خود در سفر پرداخت و اشاره کرد: به یاد دارم در شهر هانوی در کشور ویتنام به ی محلهای رفتم که آن محله مختص کسانی بود که میخواستند گوشت سگ بخرند یا بخورند و تصویرهایی دیدم که برایم تصاویر قشنگی نبود. آنها اول سگها را کتک میزنند چون یک هورمونی در بدنشان آزاد میشود که گوشتشان را لذیذتر میکند و بعد سگها را زندهزنده به داخل آتش میاندازند. وقتی از آنها پرسیدم که چرا شما گوشت سگ میخورید یکی از آنها به من گفت چرا شما گوشت گوسفند میخورید؟ دیدم سوال منطقی است و شاید همان احساسی که من نسبت به گوشت سگ داشتم آنها همهمان احساس را نسبت به گوشت گوسفند داشتند و نتوانستم پاسخ او را بدهم. ما در تربیت اجتماعیمان مرتب در حال قضاوت دیگران هستیم و همیشه بحثی برای قضاوت دیگران پیدا میکنیم. من این مسئله را در میان کسانی که زیاد سفر میکنند، کمتر دیدهام و این یکی از دستاوردهای مثبت سفر در زندگی است.
میتوان در آخر عمر در اصفهان ماند و سفر کرد
ضابطیان گفت: سفر، صحبت درباره یک مفهوم خیلی سخت و به معنای رفتن به کشور دیگر آنهم در شرایط اقتصادی فعلی و با هزینههای بسیار نیست، بلکه سفر یعنی صحبت کردن از یک جابجایی و یک بیقراری؛ معمولاً آدمهایی که اهل سفر هستند یک بیقراری ذاتی دارند و نمیتوانند راحت روی یک صندلی بنشینند و مدام در حال تکان خوردن و جابجایی هستند. سفر گاهی این است که از این اتاق به آن اتاق بروی و واقعاً همینطور است و این هسته اصلی شروع سفر است. یک مقطعی سفر در خود شهر انجام میشود که وقتی هزینه سفر به شهر یا کشور دیگر را ندارید میتوانید در شهر خودتان سفر کنید.
این مجری و کارگردان رادیو و تلویزیون ادامه داد: یک نوع فوبیا به اسم فوبیای سفر وجود دارد و من در بین دوستانم آدمهایی را میشناسم که وقتی به آنها میگویم حتی پیشنهاد سفر هم حالشان را بد میکند. هماکنون در خیلی از جاهای دنیا تورهایی برای کسانی برگزار میشود که فرصت یا پول کافی ندارند یا فوبیای سفر دارند. یکی از شهرهایی که میشود تا آخر عمر در آن ماند و سفر کرد اصفهان است چون اصفهان آنقدر قصه و مکان برای دیدن دارد که گردشگران میتوانند هزاران ایده برای سفرهای یکروزه در شهر اصفهان بدهند که حتی خود مردم اصفهان هم میتوانند حیرتزده شوند.
در سفرتان محتوا تولید کنید
این نویسنده و سفرنامه نویس با بیان اینکه چگونه یک سفر را به یک اثر تبدیل کنیم، ادامه داد: در ابتدا شما باید رسانه خودتان را پیدا کنید و مشخص کنید که چه چیزی میخواهید در سفر تولید کنید. آیا انتخاب شما نوشتن یک کتاب است، آیا قرار است از طریق وبلاگی که دارید گزارشهای سفرتان را منتشر کنید؟ آیا قرار است ویدئو تولید کنید و درنهایت قرار است که آن را کجا منتشر کنید، وقتیکه رسانه مشخص شد سمتوسوی سفر میتواند در همان راستا باشد.
ضابطیان اضافه کرد: چرا باید از سفرمان محتوا تولید کنیم؟ شاید بگویید من میخواهم به سفر بروم و لذت ببرم. ثبت سفر و تبدیل آن به یک اثر باعث میشود علاوه بر اینکه آن سفر را برای خودتان حفظ کنید، بعد از مدتی دیگران شما را بهعنوان یک مرجع خواهند شناخت. من دوستان بسیاری دارم که تجربه سفرشان از من بیشتر است، اما به این خاطر که هیچ اثری از خودشان باقی نگذاشتند، هیچوقت در این نشستها و برنامهها دعوت نمیشوند.
شنیدن قصه، مخاطب را سر ذوق میآورد
او ادامه داد: خیلی خوشحالم از اینکه گاهی یک شخصی از یک کشور برای من پیغامی میفرستد و میگوید سفرنامه شما درباره این کشور در دست ما است و به آنجایی رفتیم که در سفرنامه نوشتهشده است. این برای کسی که تولید محتوا کرده، بسیار خوشحالکننده است. برای هرکسی که چیزی تولید میکند بهترین نقطه این است که یک مصرفکنندهای از آن محتوا استفاده کند. توصیه میکنم اگر اهل سفر هستید، رسانه خودتان را پیدا کنید و شروع به تولید محتوا کنید. چیزی که باید به آن توجه کنید این است که عنوانهای فراوانی وجود دارد و لازم است بدانید که وقتی شما میخواهید تولید محتوا کنید به چه چیزهایی توجه کنید و چه عناصری را به کار ببرید. از پیدا کردن قصه تا پیدا کردن آدمها و اینکه قرار است تولید محتوای شما راجع به چه چیزی باشد چون عنوانِ حائز اهمیتی که میتوان در این زمان کوتاه درباره آن صحبت کرد پیدا کردن قصه است. آدمها به قصه علاقهمندند و این قصه است که رنگ جذابی به تولید محتوای شما میدهد.
ضابطیان با اشاره به فعالیت خود در روزنامهنگاری و تخصص اصلیاش یعنی گفتگو، تصریح کرد: یک اصل در گفتوگو وجود دارد که بر اساس آن میگوییم هرگاه که دیدی گفتوگو کسالتآور است و یا مهمان پرحرفی میکند گفتوگو را در مسیر خاطره گویی بیندازید. خاطره، قصه است و شنیدن قصه مخاطب را سر ذوق میآورد. رمز موفقیت شما در تولید محتوا در رسانه تولید قصه است.
این روزنامهنگار گفت: من معمولاً در سفرهایم به دنبال آدمها میروم. ویژگی سفرنامهها و تولید محتواهای من در سفرها این است که در تولید محتوای من آدمها پررنگ هستند، به دلیل اینکه هرکدام از آدمها یک قصه خاص دارند که درجای دیگر قابلشنیدن نیست. کشف آدمها و قصههایشان میتواند برگ برنده شما در تولید محتوا باشد. چیزهای مختلفی وجود دارد که میتوانید درباره آن بنویسید مثل لوکیشنها، غذاها، اتفاقات تاریخی که همه میتواند مبنای تولید محتوا باشد، اما اگر درباره این چیزها که چیزهای کلی است مینویسید باید حتماً حضور شما در آنجا پررنگ باشد. اطلاعات زیادی درباره جایی که میروید داشته باشید و اتفاقات و قصههای مختلفِ تو در تو را بیان کنید.
سفرهای دو یا چندنفره به من قصه نمیدهد
او با بیان اینکه هرچقدر بیشتر سفر کنید بیشتر با تکنیکهای سفر آشنا میشوید تا بتوانید با کمترین هزینهها سفر کنید، به منبع تأمین هزینههای سفرهای خود اشاره کرد و گفت: در سالهایی که سفرها را شروع کرده بودم و دانشجو بودم و تهیه پول سفر برایم سخت بود از خیلی چیزها آگاهانه میگذشتم و مقداری از پولم را پسانداز میکردم و وقتی به رقمی معادل۱۰۰ دلار میرسید، یک ۱۰۰ دلاری میخریدم و وقتی هزینه یک سفر جمع میشد با آن به سفر میرفتم و در آن زمان، سفر کردن از امروز برایم بسیار سختتر بود. الآن هزینه سفرهایم از چاپ کتابهایم به دست میآید.
این نویسنده و سفرنامه نویس با تأکید بر بهتنهایی سفرکردنِ خود طی این سالها اظهار کرد: سفرهای دو یا چندنفره به منِ سفرنامه نویس قصه نمیدهد چون سرگرم خوشگذرانی میشوی و چابکی من را میگیرد و نمیتوانم هر کاری که میخواهم را انجام دهم، به همین دلیل برنامههای که من در حال سفرنامه نویسی هستم ممکن است برای کسی که همراه من است آزاردهنده باشد.
او در پایان گفت: توصیه آخر من این است که از خواندن و دیدن غافل نشوید. قصه کوتاه بخوانید و چگونگی آغاز و پایان و نقطه عطف روایتها را بررسی کنید. همه اینها موضوعاتی است که باید بهطور تخصصی درباره آنها صحبت کرد و امیدوارم فضایی فراهم شود تا بتوانیم برای کسانی که میخواهند درباره تولید محتوا کار کنند کارگاه تخصصی برگزار کنیم.
انتهای پیام
نظرات