به گزارش ایسنا، لیدا فریمان نخستین زن تاریخ ورزش ایران است که پرچمداری کاروان ایران را در المپیک بر عهده داشت. او در شرایط سختی سهمیه المپیک گرفت و بعد از آن برای دو سال محروم شد. فریمان بعد از محرومیت دو ساله با تنها یک ماه تمرین راهی المپیک ۱۹۹۶ آتلانتا شد و نتوانست به نتیجه دلخواهش برسد.
فریمان در المپیک در رده چهل و ششم قرار گرفت. البته اکنون که ۲۵ سال از حضورش در المپیک میگذرد دیگر دغدغه کسب مقام را ندارد و خوشحال است که حضورش به عنوان پرچمدار کاروان ایران در المپیک راه را برای سایر زنان ورزشکار گشوده است.
لیدا فریمان معتقد است که اکنون نسبت به آن زمان نگاه به ورزش زنان بهتر و محدودیتها کمتر شده است اما تا زمانی که دلسوزان هر رشته عقب بمانند و افرادی از بیرون، مدیریت ورزش را بر عهده بگیرند رشد و ارتقاء لازم و تحولات بزرگ رخ نمیدهد.
نخستین زن پرچمدار کشور بعد از تولد فرزندش در سال ۸۶ دیگر با ورزش قهرمانی خداحافظی کرد و در حوزه گرافیک مشغول به کار شد. البته او سالها بعد مجددا توسط هیات تیراندازی تبریز به کار دعوت شد و برای رشد ورزش استانش این دعوت را پذیرفت.
در ادامه خاطرات و صحبتهای لیدا فریمان را از سال ۱۳۷۳ یعنی ۲۷ سال پیش میخوانید.
در هیروشیما مدال نه اما سهمیه المپیک آتلانتا را گرفتم
سال ۷۳ در بازیهای آسیایی هیروشیما ژاپن توانسته بودم سهمیه المپیک آتلانتا را بگیرم. در آن سالها شرایط و سطح رکوردهای ما بهتر از قبل شده بود، چون مربی چینی داشتیم. در بازیهای آسیایی شرایط کسب مدال هم داشتم. رکورد من در سطحی بود که مدال بگیرم اما با بروز مشکلاتی که به هر حال میتوان گفت التزام همان دورهها و زمانها بود در مسابقه از سطح رکورد خودم هم پایین تر ظاهر شدم و متاسفانه از مدال دور ماندم. با این حال سهمیه المپیک آتلانتا را کسب کردم. در آن مسابقات رکوردهای من و خانم تقیپور بالاتر از بقیه بود و توانستیم رکورد ورودی المپیک را بزنیم.
دو سال قبل از المپیک محروم بودم اما به قول مسئولان سمجتر
متاسفانه به سبب اختلافات و مشکلات بعد از بازیهای آسیایی من و تقیپور برای دو سال محروم شدیم. شاید مسئولان وقت متوجه این موضوع نبودند که حضور ما در المپیک فرصتی برای حضور زنان ایران بعد از انقلاب، در عرصه المپیک خواهد بود. در آن موقع آقای فائقی معاونت ورزش وقت تلاش زیادی کرد و با حمایتهای او و صحبتهایش با طاهریان معاونت زنان، شرایط برای حضورم در المپیک فراهم شد. صحبت فائقی پیرامون این بود که این موقعیتی نیست که صرفا برای فریمان یا تقی زاده رخ داده باشد و چیزی است که برای زنان ایران از دست خواهد رفت. اینها سبب شد تا در فاصله کوتاهی تا المپیک دوباره از ما برای حضور در اردوها دعوت کردند و اختلافات را کنار گذاشتند. البته خانم تقی پور که دیگر رمقی برای ادامه دادن نداشت اما شاید من سمج تر و به قول مسئولان آن زمان گستاخ تر بودم(با خنده).
تنها یک ماه برای المپیک تمرین کردم/ بدون مربی عازم آتلانتا شدم
سال ۷۵ بعد از یک وقفه دو ساله ناشی از محرومیت به اردو دعوت شدم. علت آن وقفه اختلافاتی بود که با انجمن تیراندازی وقت داشتم و با محرومیت مواجه شده بودم. تنها یک ماه مانده به مسابقات المپیک به اردو دعوت شده بودم و در حالی اردو را سپری کردم که بدون مربی و به تنهایی تمرین میکردم. تنها این یک ماه بود که فرصت آمادگی برای المپیک را داشتم. با همان شرایط ضعیف در اردوها حاضر شدم. در آن یک ماه مانده تا المپیک صرفا تمرینات یادآوری بود نه آمادگی برای المپیک. بدون مربی هم عازم المپیک شدم.
میخواستم نتیجه دلخواهم باشد اما شرایط در المپیک برایم آسان نبود
در المپیک هم شرایط برایم آسان نبود، با آتلانتا ۱۲ ساعت اختلاف زمانی داشتیم که این موضوع مستلزم ۱۲ روز زمان بود تا بتوانم ساعت بیولوژیک را هماهنگ کنم. این فرصت برایم فراهم نشد. در واقع دو روز قبل از مسابقه به دهکده رسیدم. یک روز قبل از مسابقه هم در مراسم افتتاحیه شرکت کردم. روز مسابقه روز سختی هم به لحاظ بار روانی و هم از نظر جسمی برای من بود. من نیاز داشتم تا با آمادگی بیشتری در مسابقه المپیک حضور پیدا کنم اما افتتاحیه و سر پا ماندنهای چند ساعته آن مراسم سبب شد که رمقی برای پاهایم نماند. بی خوابی هم اضافه شد و همه اینها سبب شد تا فقط سه ساعت استراحت و خواب برای مسابقه داشته باشم. با همه کاستیهایی که وجود داشت خودم هم انتظار نداشتم که مسابقه چندان خوبی از آب در آید. من فقط توانستم آن مسابقه را اداره کنم. خیلی خیلی دوست داشتم نتیجه مسابقه دلخواه میبود و در اوج آمادگی در مسابقات المپیک حاضر میشدم.
حسرتهایم توام شد با امیدی در دلهای زنان ورزشکار
در بازیهای آسیایی هیروشیما واقعا در اوج آمادگی بودم و بی انصافی بود که به خاطر اختلافات جزئی با مسئولان وقت و تنشهای رخ داده از مدال محروم بمانم. برای المپیک نیز شرایط با من سازگار نشد و بدون تمرین و مربی و با شرایط سخت به مسابقه رفتم. همه اینها و حسرت ها خاطرات بدی را برایم رقم میزد ضمن اینکه توامان برای من خاطرات خوبی را هم در پی داشت. اینکه چه کسی این تصمیم را گرفت که پرچم کاروان ایران را به دست من بسپرد و کسانی که این موضوع را تائید کردند قدمی بود که برای ورزش زنان برداشته شد، امیدی بود که در دلهای ورزشکاران زن کاشته شد. میتوان گفت زیباترین خاطره را برای من رقم زد.
پرچمداری کاروان ایران توسط من قدمی بود برای ورزش زنان
پرچمدار شدنم چیزی نبود که انتظارش را داشته باشم. اصلا حواسم به این موضوع نبود که میشود من هم پرچمدار کاروان ایران باشم. به هر حال با افتخارترین ورزشکار باید این عنوان را به خود اختصاص میداد و طبیعتا در کاروان ورزش ایران کسانی همچون آقایان خادم، جدیدی و .. بودند که پر افتخارتر بودند. کاروان ایران ۱۱ یا ۱۲ ورزشکار داشت اما تنها ورزشکار زن من بودم. واقعا باید تشکر کرد از فردی که این فکر را در اندیشه مسئولان ورزش ایران قرار داد. این که یک ورزشکار زن بعد از سالها دوری از المپیک فرصت حضور پیدا کرده بود توانست بسیار تاثیر گذار باشد و این قدمی بود که برای ورزش زنان برداشته شد.
من فکر میکنم که فائزه هاشمی از جمله کسانی بود که فکر و اندیشه پرچمداری زن ایرانی را تقویت کرد. ورزش زنان ایران باید قدردان کسانی مثل هاشمی باشد، چرا که به نوبه خود در آن زمان تاثیر های مثبتی را برای ورزش زنان رقم زدند.
بازیهای آسیایی هیروشیما پرتنش بود/ محرومیت دو ساله بخاطر هم صحبتی با مسئول کاروان
آن اختلافات آنقدر جزئی و بی ارزش بود که الان از گفتن آن خجالت می کشم. مطمئنم که مسئول انجمن وقت هم که به اختلافات دامن زد دیدگاهش عوض شده و دیگر صاحب آن نظریات نیست. به هر حال من مطمئنم شرایط آن دوره آنها را مجبور میکرد چنین طرز فکر و رفتاری داشته باشند. خیلی هم درصدد نیستم اشخاص را نقد کنم. در واقع از جو حاکم بر ورزش زنان آن دوره انتقاد میکنم. یک ورزشکار حتی نمیتوانست در دهکده بازیهای آسیایی که ساکن آنجا است از محوطه دیدن کند و یا در رستوران ۲۴ ساعته که برای ورزشکاران رایگان بود، نوشیدنی بخورد. ما را در این حد آزاد نگذاشتند. ما یک پیشنهاد دادیم که از پارک بزرگی که سر راه دهکده بازیها بود دیدن کنیم، سرپرستی که همراه ما بود در پاسخ گفت اگر نظر کل کاروان بود برای دیدنش میرویم. قرار بر این شد که چون کاروان ایران در مراسم اختتامیه حضور ندارد به یک جزیره برویم. موقع بازگشت باز در حین سوار ماشین شدن به آقای پهلوان مسئول کل کاروان گفتم کاش به آن پارک بزرگ و زیبا برویم که در کمال متانت و ادب پاسخ دادند چون ماشینهای دیگر حرکت کردهاند امکان پذیر نیست و ما هم قانع شدیم. سرپرست ما متوجه هم صحبتی ما با آقای پهلوان شده بود و از این موضوع عصبانی شد. به ما گفت نباید خودسر رفتار کنید چرا باید با آقای پهلوان صحبت میکنید و در همان راه برگشت به دهکده اعلامکرد به ایران که برگردیم رفتار خودسرانه را نشانمان خواهد داد و محروم خواهیم شد. کلا بازیهای آسیایی هیروشیما برای من و دوستم خیلی پرتنش بود.
هدف از بازیهای آسیایی نتیجه نبود؛ نمایش زنان ورزشکار با حجاب از تلویزیونها بود
روز قبل از مسابقه ما در بازیهای آسیایی هم که باید تمرین میکردیم باز با تنش روبرو شدیم. هدف از اعزام ما واقعا کسب نتیجه خوب نبود مهم این بود که تلویزیونها نشان دهند که زنان ایران با حجاب به مسابقه آمدهاند. تمرین روز قبل از مسابقه مختصر و در واقع برای یک تیرانداز چک کردن نهایی است. به ما گفتند در خط بمانیم تا تلویزیون ژاپن برای فیلمبرداری بیاید. من به جای اینکه ۳۰ دقیقه تمرین کنم یک ساعت و نیم در خط ایستاده بودم و منتظر دوربین بودم. من واقعا خسته شدم و گفتم تلویزیون واجب تر از مسابقه ما نیست و از خط خارج شدم. هنوز کفشهایم را در نیاورده بودم و تنها دکمههای کت تیراندازی را بازکرده بودم که سرپرست ما همراه گروه تلویزیونی وارد شدند و متوجه شد که من بیرون از خط نشسته ام.
داد و بیداد سرپرست در سالن بازیهای آسیایی باعث آزارم شد؛ نمیخواستم مسابقه بدهم
در سالنی که از همه کشورها حضور داشتند و به هر حال همه متوجه ایرانی بودن ما بودند سرپرست تیم شروع کرد به داد و بیداد کردن که مگر نگفته بودم در خط بمانید چرا بدون اجازه از خط بیرون آمدهای؟ با این رفتار توجه ها را به صورت خیلی ناجور به سمت ما کشاند و من آنقدر از این موضوع اذیت شدم که حتی نمیخواستم مسابقه بدهم. این شد که با وجود آمادگی بالایی که در هیروشیما داشتم متاسفانه با یک افت ۱۳ امتیازی از مسابقه بیرون آمدم. البته علی رغم همه اینها با آن امتیاز امکان راهیابی به المپیک برایم فراهم شد اما چنین برخوردی با ما جای تاسف داشت. من امیدوارم که همه ما در راستای آگاهی حرکت کنیم و نخواهیم بیشتر از این همدیگر را رنج و آزار دهیم.
برای رقابت آفریده نشدهام؛ ما بیشتر مسیر را هموار کردیم
اینکه در دوران ورزشیام چقدر موفق و تاثیرگذار بودم را باید تاریخ قضاوت کند. ما بیشتر از موفقیتهایی که برای خود رقم زده باشیم مسیر را هموار کردیم، اما همین هم میتواند برای ما خشنود کننده باشد. به هر حال موفقیت، رشد و ارتقاء چیزی است که نباید فردی به آن نگاه کرد و من بعد از سالها به این نتیجه رسیدم که خیلی هم برای رقابت آفریده نشدهام. من بیشتر حرکت های جمعی و رشد جمعی را ترجیح دادم. میتوانم بگویم اتفاقاتی که در آستانه المپیک، قبل و بعد از آن رخ داده بود یک تحول فکری را در من ایجاد کرد که چرا رقابتها باید به این صورت باشد. چرا یک نفر باید اول شود و بقیه دوم و سوم و عده زیادی هم باید حسرت این را داشته باشند که چرا در آن نقطه قرار نگرفتهاند.
در گذشته حسرت مدال داشتم اما اکنون میبینم اینها شبیه یک بازی است
شاید زمان آن رسیده باشد که دیدگاه ما نسبت به رقابتهای ورزشی عوض شود. در حالی که این سال و سال گذشته را با کرونا رودر رو بودیم باز هم این فکر و روحیه تقویت شد که همه انسانها در یک محدودهای قرار دارند که بهم پیوسته هستند و این پیوستگی است که آنها را میتواند نجات دهد یا نابود کند. ما باید قادر باشیم تمام رویدادهایی که انجام میشود و ما برای آن برنامهریزی میکنیم طوری باشد که سبب ارتقاء روح، جسم و جان بشر شود. من شاید آن موقع حسرت این را داشتم که ای کاش شرایط طوری بود که مدال میگرفتم و جایگاه المپیکی برای خودم کسب میکردم اما اکنون دیدگاهم آن نیست و دیگر دغدغه اول و دومی را ندارم. اینها دیگر شبیه یک بازی است. شاید زمانی رضایتمندی از کارم، ورزشم و حرفهام سبب شود تا به عنوان فردی که تجاربی در ورزش و رقابتها داشتم و دیدگاهی که اکنون دارم بتوانم تاثیری دگرگون کننده در این موضوع داشته باشم. چرا که واقعا این رقابتها به این شکل حسرت هایی را ایجاد میکنند که زیبا نیست. اگر ما در المپیک از صلح، کنار هم آمدن ملتها، رنگ ها و نژادها صحبت میکنیم باید نگاه متفاوت و دگرگونه ای هم نسبت به برگزاری و برنامهریزی این رویدادها داشته باشیم. امیدوارم که شاهد المپیکهای متفاوتی در سالهای آینده باشیم.
حرفهام گرافیک است و در آن نسبتا موفق هستم
حرفه من با هنر و گرافیک گره خورده است چرا که استعداد و زمینهای از هنر در من وجود داشت هرچند نتوانستم در سطح عالی به این موضوع بپردازم اما به حالت تجربی و برای گذران زندگی این حرفه را برگزیدم. از همان سال ۷۹ به بعد طراحی با نرم افزارهای کامپیوتری را شروع کردم. به نسبت هم موفق بودم هر چند که بعد از یک دوره باز هم در من خستگی ایجاد کرد و کمی با اینکار فاصله گرفتم.
با تولد فرزندم مهر خاتمه بر ورزش قهرمانی زدم
من در سال ۸۶ صاحب فرزندی شدم که دوست داشتم بیشتر با کودکم وقت بگذارم. همین موضوع باعث شد که از ورزش هم دوری کنم. با تولد فرزندم مهر خاتمه بر ورزش قهرمانی را زدم. از آن دوره فعالیتم معطوف به مربیگری شد اما با توجه به محدودیتها و مشکلاتی که در تبریز و هیات تیراندازی وجود داشت احساس کردم در مربیگری و همکاری با هیات هم چندان رضایتی ندارم و لذا با آنجا هم قطع همکاری کردم.
از سوی هیات تیراندازی تبریز مجددا دعوت به همکاری شدم و آن را پذیرفتم
در سالهای اخیر باز هم از سوی هیات تبریز دعوت به همکاری شدم. با توجه به اینکه در این سالها ورزش تیراندازی در تبریز بر خلاف قبل که از جایگاه خوبی برخوردار بود دچار رکورد و رخوت شد، این همکاری را پذیرفتم ولی فکر میکنم این مشکلات همچنان پابرجا است. چون نگاه مدیریتی ورزش کشور در قسمتهای خرد و کلان نگاه درستی نیست.
همه سیستمها از مهرههای خود بهره میگیرند؛ چیزی که در ورزش کمتر رخ میدهد
معمولا هر سیستمی مهرههای خودش را با سرمایهگذاری و هزینه بزرگ میکند و وقتی مهرهها برجسته و بزرگ شدند آنها را به کار میگیرد تا سیستم خودش را بیشتر تقویت کند. ضمن اینکه هزینه، زمان و انرژی که به لحاظ آموزش شده بازدهی داشته باشد. متاسفانه به این موضوع در سیستم ورزش ما توجه نمیشود شاید این ضعف از خود سیستم ورزش است. متاسفانه در ورزش افراد سیستمهای دیگر را استفاده میکنند که این سبب میشود مهرههای پرورش یافته در این سیستم سرخورده شوند. این باعث میشود که از منابع صرف شده هم دوری شود و فکر کنند تمام هزینه ها بی جا و بی مورد بوده است.
نهایتا افرادی که از سایر سیستمها وارد ورزش شدهاند اسم و رسم و جایگاه رقم میزنند و سعی میکنند تمام موفقیتها را به نام خود تمام کنند و کسانی که استخوان شکستند و عمر، زمان، مال و جانشان را صرف کردند اثری از آنها نمیبینیم و دور ماندهاند. این در درازمدت آسیبهای جدی در بر خواهد داشت و من امیدوارم این نگاه تغییر کند. دیگر زمان آن رسیده که بپذیریم راه اشتباهی رفته شده است. هر جایگاه و سیستمی باید قادر باشد از بطن سیستم افراد خود را انتخاب و برای مدیریت و ادامه راهش از آنها استفاده کند.
از خودم راضی هستم اما نمیتوانم نمره خوبی به خودم بدهم
هر چند در دوره خودم فکر میکنم خیلی جلوتر از هم دورهایهای خودم حرکت کردم و به این لحاظ از خودم راضی هستم، اما اینکه واقعا آنچه که در توانم بود را تماما گذاشتم و یا از ۹۰ درصد توانم استفاده کرده باشم، خیر اینطور نیست. من فکر میکنم که نسبت به توانایی هایم کم کاری هم داشتم. هر چند در دوره خودم نسبت به خیلی ها خیلی خوب عمل کردم اما نمیتوانم نمره خوبی به خودم بدهم. خیلی دوست داشتم آگاهی و مدیریت منابعی که در اختیارم بود بهتر اتفاق میافتاد و شاید این نیاز به آموزش بهتر و بیشتر داشت. در زمان ما این آموزش چه از طرف خانواده و چه از طرف جامعه و مدرسه وجود نداشت.
آن زمان نگاه جامعه، خانواده و سیستم آموزش نسبت به زنان ورزشکار سرکوبگونه بود تا عامل رشد و ارتقاء
من فکر میکنم آن موقع چه از طرف جامعه و نگاه حاکم بر جامعه نسبت به ورزش و فعالیت زنان و چه از نگاه خانواده نسبت به دختران و همچنین پیگیری های آموزش و حمایتها در داخل مدارس، بیشتر حالت سرکوب بود تا رشد و ارتقاء دادن به جوانان و دانش آموزان. من در سطح مدارس در رقابتهای های ورزشی بین مدارس هم شرکت میکردم و مدال میگرفتم. از نظر بدنی و جسمانی توانمند بودم اما آسیب هایی هم در این دوره آموزش از سوی معلمان دیدم که بخشودنی نیست. سیستم آموزشی صحیحی بر مدارس ما حاکم نبوده و نیست، آن موقع نبود الان هم نیست و از طرفی حمایت خانواده ها هم نه آن موقع و نه اکنون مورد تایید نیست. ما اساس سیستم آموزش را در نظام خانواده و مدارس نمیدانیم و تا زمانی که این ضعف وجود دارد قادر نیستیم به آن رشد و ارتقاء صحیح و درست برسیم. امیدوارم که این اتفاق میمون برای آموزش کشور رخ دهد و آموزش کشور متحول شود.
امیدوارم فرزندانی تربیت کنیم تا ساختارهای قوی و با تغییرات بنیادی ایجاد کنند
امیدوارم ما خودمان که به نحوی از این اتفاقات آسیب دیده هستیم آن را برای فرزندان خود جبران کنیم و در واقع فرزندانی را تربیت کنیم که بتوانند ساختارها را تغییر دهند و ساختارهای قوی و با تغییرات بنیادی ایجاد کنند. من فکر میکنم استارت تحولات زده شده است. البته این تحولات نه در برنامهریزی و مدیریت کشوری بلکه در اندیشه مردم ایران زده شده است. این موضوع میتواند تحولات بزرگی را رقم بزند. برای همه فرزندان ایران زمین آرزوی شادکامی، توسعه یافتگی و ارتقاء دیدگاه دارم. امیدوارم روزی فرا برسد سطح آگاهی مردمان در بالاترین جایگاه بشری قرار گرفته باشد.
نسل ما سختیهای زیادی را تحمل کرد تا ورزش به اینجا برسد/ بسیاری از مدیران در این حوزه ورزشی نیستند
طبیعتا نگاهها به ورزش زنان متفاوت تر و آن نگاه بسته و فشاری که روی زنان بود کمتر شده است. حداقل اکنون خیلی روی لباس، روسری، رنگها، و ... حساس نیستند. واقعا عکسهای آن موقع را نگاه میکنم تعجب میکنم که چه مسیری را طی کردیم که به اینجا رسیدیم. چه سختیهایی نسل ما متحمل شد تا به اینجا برسیم. درست است که با آزمون و خطا مسائلی بهبود پیدا کرده اما واقعا ساختار و سیستمی که باید ورزش را بسازد تا قامت ورزش ساخته شود هنوز نداریم. بسیاری از مدیرانی که در این حوزه در جایگاههای مختلف مدیریتی هستند از بطن ورزش نیستند. تا زمانی که این روند ادامه دارد طبیعی است که ورزشکاران و افرادی که در این زمینه زمان گذاشتند و هزینه کرده اند در حاشیه خواهند ماند و طبیعتا آن رشد لازم هم اتفاق نمیافتد. چون هر حوزه دلسوزان خود را میخواهد. هنگامی که دلسوزان پس بکشند آنهایی که از بیرون وارد شدهاند دل نمیسوزانند و ورزش را نخواهند فهمید.
آنقدر ما را دور نگه داشته اند که جسارت حضور در انتخابات فدراسیون را نداریم
واقعیت این است آنقدر افرادی مثل من و امثال من را از سیستمها دور نگه میدارند که زمانی هم که بتوانیم به عنوان کاندیدای ریاست فدراسیون وارد این فضاها شویم و شرایط فراهم باشد جسارتش را نداریم. ما در حال حاضر فکر میکنیم همه چیز عجیب غریب و متفاوت شده، مگر ساختار صحیحی وجود داشته باشد؛ یعنی زمانی که یک ورزشکار دوره قهرمانیاش تمام میشود بلافاصله در قسمت دیگری او را بکار بگیرند و در بخشهای دیگر پرورش یابد. درست است که من میتوانم در انتخابات ریاست فدراسیون شرکت کنم و ممانعتی نیست اما واقعا چه امیدی دارم که این اتفاق رخ دهد و من این سمت را تصاحب کنم. به نظر من فضای باز انتخاباتی نداریم. در بیشتر حوزهها این مسئله وجود دارد و خیلی چیزها صحیح نیست. دوست ندارم در این شرایط وارد این فضا شوم. امیدوارم زمانی فرا برسد که در همه حوزهها افراد شایسته و مناسب، منصب ها را در اختیار بگیرند وآن افراد زمانی هم که میبینند شایسته تر از خودشان وجود دارد آنجا را ترک کرده و به صاحبانش بازگردانند. ریاست فدراسیون که بماند، برای انتخابات ریاست هیاتهای استانی هم مشکلات زیادی داریم.
انتهای پیام
نظرات