بعدازظهر روز گذشته (یکشنبه یازدهم شهریورماه) مستند «پسران سندباد» در سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به نمایش درآمد و سپس این فیلم با حضور پیروز کلانتری بهعنوان منتقد میهمان مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی در ابتدای جلسه، رضا حائری، کارگردان فیلم یاد شده در پاسخ به پرسش مجری برنامه دربارهی نحوهی شکلگیری ایدهی فیلم خود گفت: «چند سال پیش، از سر کنجکاوی با دوست دریانوردی که تصمیم گرفته بود مسیر خلیج فارس تا آفریقا را با یک کشتی بادبانی طی کند همراه شدم. این تصمیم رویاپردازانه متاسفانه به دلیل کمبود امکانات و نیروی انسانی با شکست مواجه شد اما وقتی داشتم نتیجهی تحقیقات او را بررسی میکردم متوجه شدم در سالهای دور، افراد دیگری نیز این سفر را تجربه کردهاند. یکی از آنها عکاسی به نام خانم ماریون کاپلان بود که شخصیت اصلی این فیلم به حساب میآید.»
حائری که در این فیلم به سفر این عکاس به ایران و تلاش برای پیدا کردن نشانههایی از سوژههای عکاسی خود پرداخته، گفت: «در جستوجوهای اینترنتی موفق شدم وبسایت شخصی خانم کاپلان را پیدا کنم. به او ایمیل زدم و به این ترتیب کار به جریان افتاد.»
بخش بعدی به صحبتهای منتقد مهمان برنامه اختصاص داشت. در این بخش، پیروز کلانتری با اشاره به تلاش برای ارائهی خوانش شخصی خود از فیلم گفت: «شاید بتوان گفت یکی از مهمترین ویژگیهای این مستند، نمایش سفر دریایی و طولانیمدت یک زن مسیحی، همراه با تعدادی از مردان مسلمانی است که در یک کشتی کار میکردهاند و او قصد داشته از زندگی روزمرّهی آنها عکاسی کند.»
وی افزود: «فیلم البته وارد جزییات و نحوهی انجام همسفر شدن آنها با یکدیگر نمیشود که خود این موضوع نشان میدهد سازندهی فیلم نیز بیشتر در پی ارائهی خوانش خود از این سفر بوده، نه تنظیم یک گزارش دقیق از آن.»
کلانتری مهمترین امتیاز «پسران سندباد» را عدم تلاش فیلمساز برای پاسخگویی به ابهامهای ذهنی مخاطبان دانست و گفت: «سازندهی فیلم تمام تلاش خود را به کار برده تا به جای روایت یکسویهی موضوع، سرنخهایی را در اختیار مخاطب قرار دهد؛ و خود این موضوع، روح این فیلم را تشکیل داده است.»
وی گفت: «این نکتهها باعث میشود ذهن هرکدام از مخاطبان، موضوع خاصی را جستوجو کند و به این ترتیب راه برای انجام تفسیرهای مختلف گشوده میشود.»
در ادامهی جلسه، رضا حائری ضمن اشاره به برخی مشکلات فنی که به گفتهی او باعث از بین رفتن بخشی از راشهای فیلمبرداری شده گفت: «ساخته شدن این فیلم شاید کار خیلی سختی نبود اما متاسفانه بدشانسیهای متعدد باعث شد مرحلهی تولید به دشوارترین بخش آن تبدیل شود.»
وی گفت: «به همین دلیل وقتی به تهران برگشتم تا فیلم را تدوین کنم متوجه شدم برای انجام این کار تصویرهای بسیار محدودی در اختیار دارم و در زمینهی ایجاد خط داستانی برای فیلم، کار چندانی نمیتوانم انجام بدهم. خوشبختانه تدوینگر فیلم بعد از دیدن راشها راه حل خوبی برای رفع این مشکل ارائه داد و ما خیلی زود در این زمینه با هم به نتیجه رسیدیم. در حقیقت اگر تلاش سهیل امیرشریفی نبود شاید «پسران سندباد» سر و شکل فعلی را نداشت.»
در ادامهی جلسه، پیروز کلانتری با اشاره به نگاه از پیش تعیین شدهی شخصیت اصلی فیلم به ایران، گفت: «اگر کسی برای نخستینبار داستان سفر طولانی او با کارکنان یک کشتی بادبانی را بشنود شاید با خود فکر کند چنین داستانی دروغ است. اما نکته اینجاست که اتفاق مورد بحث به شکلی باورنکردنی در واقعیت رخ داده است.»
کلانتری گفت: «موافقت ناخدای کشتی با همسفر شدن این عکاس خارجی مسالهای نیست که فقط به جوامع کهن ارتباط داشته باشد. نکتهای است که احتمالاً از وجوه پیچیدهی دیگری برخوردار است.»
وی «تصویرسازی ذهنی بر مبنای شنیدهها» را یکی دیگر از ویژگیهای این فیلم دانست و افزود: «این اختلاف جزو تفاوتهایی است که معمولاً در دو فرهنگ مختلف و دو شکل بیانی قابل رخ دادن است. به عنوان مثال در جایی از فیلم یکی از کارکنان کشتی میگوید او از غذاهایی که خود میپخت استفاده میکرد ولی آشپز این نکته را رد میکند و میگوید او همان غذاهایی را میخورد که برای کارکنان کشتی درست میشد.»
کلانتری گفت: «اتفاق جذابی که در ساخت «پسران سندباد» افتاده این است که دراماتورژی درون فیلم به درامسازی تبدیل نشده و روح واقعی روابط آدمها در آن حفظ شده است.»
وی افزود: «در بسیاری از فیلمها به جای آن که درام موجود در واقعیتها فعال شود، موضوع دراماتیزه میشود؛ و این نکتهای است که در این فیلم به درستی از آن پرهیز شده است.»
بخش پایانی جلسهی نقد و بررسی «پسران سندباد» به صحبتهای کارگردان فیلم اختصاص داشت. رضا حائری در این بخش و در پاسخ به پرسشی دربارهی واکنش شخصیت اصلی فیلم نسبت به تماشای آن گفت: «خوشبختانه ایشان فیلم را دیده و خیلی هم آن را دوست دارد.»
وی افزود: «خانم ماریون کاپلان بی آن که تصوری از ایران داشته باشد، از مسیر دوبی با دریانوردان ایرانی کشتی «میهندوست» همسفر شده بود. قهرمانانی که با اطلاع از خطرات و حوادث موجود، این حرفه را برگزیده بودند و متاسفانه خاطرات غمانگیز زندگی آنها همراه با دورهای که در آن میزیستهاند به تاریخ پیوسته است.»
انتهای پیام