*اختصاصي ايسنا* صدام از «صلاحالدين ايوبي» تا زندگي در كاميون/1/
ديكتاتور عراق به دليل نداشتن تعادل روحي،قدرت درك و تحليل مسايل را از دست داده بود و به همين دليل نتوانست از عراق فرار كند. به گزارش سرويس «فرهنگ و حماسه» خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، يك مقام عاليرتبه امنيتي عراق با اشاره به مطلب فوق، بخش حساسي از پرونده پزشكي صدام از دوران جنگ تحميلي تا زمان دستگيري و اعدام او را منتشر كرد. وي ميگويد: صدام دچار بيماري «پارانوئيد» شده بود و به دليل شرايط خاص دوران كودكي و نوجوانياش، تحمل زندگي خشن با ناپدري خود در دوران كودكي و همچنين درگيريهاي شخصي در دوران نوجواني و جواني تعادل روحي درستي نداشت. در اسناد و اعترافاتي كه اكنون در دست مقامات عراقي و آمريكايي است، تأييد شده است كه صدام حتي در دوره نوجواني به جانوراني چون گربه و سگ نيز آزار ميرساند و هنگامي كه به بغداد آمده بود و در نزد دايي خود زندگي ميكرد از دعوا و كتك كاري با همكلاسيهاي خود ابا نداشت. روان شناسان و پزشكان در اين خصوص معتقدند خشونتهاي بيحد و حصر ناپدري صدام در شكلگيري شخصيت خشن وي بسيار مؤثر بوده است. از دوران جنگ تحميلي صدام عليه ايران، وي داراي شخصيتي چندگانه بوده است. به طوري كه در ابتداي جنگ به دليل پيشروي نيروهاي عراق در داخل خاك ايران، از فرط خوشحالي و پيروزي، خود را با «سعد ابي وقاص» در صدر اسلام مقايسه و براي خود شخصيت «صلاحالدين ايوبي» را متصور كرده بود. به دليل وارد شدن ضربات سهمگين از سوي ايران در سالهاي دوم به بعد جنگ تحميلي عليه عراق، صدام شخصيتي ذليل و ضعيف را به خود ميگرفت و باور نميكرد كه آن چه به دست آورده به سرعت از دست ميرود. در اين هنگام او دستور اعدام فرماندهان را ميداد و با نهايت قساوت به بمباران موشكي و هوايي شهرهاي ايران حكم ميكرد. او به قدري در سالهاي پاياني جنگ از فشارهاي ايران درمانده شده بود كه با حالت بسيار متزلزلي در اواخر 1365 مجبور به ترك عراق و حضور در شهر «فاس» مراكش شد و از سران كشورهاي عربي براي بقاي حكومت خود، گدايي كرد. همچنين اخبار تسليم شدن سربازان عراق در نبردها به ايران، يا جنايت برخي از وابستگان بعثي و نظامي وي در افت روحي شديد صدام بسيار نقش داشت. هنگامي كه او در پايان جنگ تحميلي به دليل فرار از سقوط حكومتاش، خود را فاتح جنگ ميدانست، بار ديگر بيماري توهم رهبري جهان عرب و اسلام به سراغ ديكتاتور عراق آمد و او خود را فاتح جنگي كه با نام «قادسيه» آغاز كرده بود، دانست. پس از حمله به كويت در سال 1990 ميلادي و تصرف اين اميرنشين، صدام كه فكر ميكرد با چراغ سبز قدرتهاي بزرگ براي فتح كويت روبرو بوده است، در ابتدا جشن گرفت اما شكلگيري اتحاد جهاني در مقابل وي به رهبري آمريكا، صدام را در شرايط سختي قرار داد. تنگ شدن حلقه محاصره عراق و همزماني جنايت برخي نزديكان صدام از جمله دامادهايش و خيرهسريهاي «عدي صدام» پسرش در تحريك عشيره خانوادگي صدام و هچنين زندگي در انزوا و در حال فرار در آغاز جنگ شديد 1991 ميلادي، بحرانهاي روحي صدام را تشديد كرد. صدام در حالي كه شهرها و مجموعههاي نظامي وي زير آتش شديد نيروهاي آمريكايي و متحدانش قرار داشت، روزها و شبها را در يك خودرو «كاميون» به سر ميبرد. او كه عادت كرده بود هر روز در يكي از قصرهاي مجلل خود غذا بخورد و در حالي كه نظاميان زيردست و مقامامهاي دولتي را با خواري به حضور بپذيرد اكنون در شرايطي زندگي ميكرد كه يك باديهنشين بدوي عرب اين چنين زندگي ميكند. با برونرفت صدام از جنگ 1991، وي تلافي اين عوارض روحي شديد را كه به جسم او نيز لطمه زده بود و باعث شديد بيماري پروستات او شده بود برعليه شيعيان و كردهاي عراق درآورد. از كشتهها پشته ساخت و حتي اسراي كويتي را در جنوب عراق در داخل سلولهاي مخفي تيرباران كرد. صدام از سال 1991 ميلادي كاملا در جهان منزوي شده بود و اين موضوع بيماري پارانوئيد او را تشديد كرد. ديگر به كسي اطمينان نداشت و اين بيماري او را خرد كرده بود. به همين دليل بيشتر اوقات خود را با معشوقههاي خارجي و يا زنان انتخاب شده از مقاعات عراقي ميگذراند كه يكي نمونههاي آن، تصرف يكي از همسران يك مقام بلند پايه هواپيمايي عراق بود. بخش دوم اين گزارش فردا بر روي سايت ايسنا ارسال ميشود. انتهاي پيام