به‌بهانه‌ي چهلمين روز درگذشت؛ مروري بر ديدگاه‌هاي عمران صلاحي در زمينه‌ي ادبيات و فرهنگ

عمران صلاحي (مهر 1385 - اسفندماه 1325) ازجمله شاعراني بود كه در چند سال گذشته، در گفت‌وگوهاي مختلفي با گروه فرهنگ و ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، درباره‌ي نقد شعر، قالب نيمايي، مخاطب نداشتن شعر امروز، ‌وضعيت ترانه، طنز و جايگاه آن،‌ شعر سفارشي، شعر جوان و... ديدگاه‌هايي ارايه كرده بود كه گزيده‌اي از آن، به‌بهانه‌ي فرا رسيدن چهلمين روز درگذشتش، در پي مي‌آيد.

كار طنزنويس، روي لبه‌ي تيغ راه رفتن است

اين شاعر طنزپرداز زماني درباره طنز گفته بود: در ذات طنز، انتقاد نهفته است و اين انتقاد، متوجه پديده‌هاي منفي اجتماع است. از آن‌جايي كه پديده‌هاي منفي در بعضي جوامع، بيش‌تر زاده سياست‌بازي روز است، تيتر طنز هم بيش‌تر متوجه آن‌ها مي‌شود.

صلاحي درباره‌ي اين كه طنز تا چه حد مي‌تواند در اختيار يك حكومت قرار بگيرد، معتقد بود: بعضي از پديده‌ها كه از نظر ما منفي است، ممكن است از نظر بعضي از حكومت‌ها مثبت تلقي شود و پديده‌هاي مثبت ما در نظر آن‌ها منفي باشد. در بعضي از جوامع، اصطلاحاتي چون دموكراسي و ملي‌گرايي، تعاريف مثبتي دارد و در بعضي جوامع، فريب خلق به حساب مي‌آيد. مائو در مقالاتي كه درباره‌ي طنز نوشته، از طنزنويساني دفاع كرده است كه در راستاي افكار او قلم زده‌اند.

وي با بيان اين‌كه طنز يك سلاح مؤثر است، مي‌گفت: هر حكومتي دوست دارد اين سلاح را در اختيار داشته باشد. اما آن‌چه طنز را ماندگار مي‌سازد، اجراي هنرمندانه آن است؛ حتا اگر مضمونش مخالف نظر ما باشد. چراكه واقعا معلوم نيست چه چيزي خوب است و چه چيزي بد. همه چيز قروقاطي شده است؛ با تعريف و تمجيد، پنبه آدم را مي‌زنند و با فحش و بد و بي‌راه، از آدم تعريف مي‌كنند.

نويسنده "از گلستان من ببر ورقي" درباره‌ي لطمه زدن كارهاي اجرايي به كار يك طنزپرداز، اعتقاد داشت: نه تنها كارهاي اجرايي، بلكه بسياري از كارها جلو كارهاي خلاقه را مي‌گيرند يا به آن صدمه مي‌زنند. اين تنها شامل طنزنويس‌ها هم نمي‌شود. حتا غرق شدن در كار تحقيقي هم تا حد زيادي مانع كار خلاقه مي‌شود.

اين شاعر معاصر در بين مردم بودن نويسنده و شاعر را براي پيدا كردن مضمون، لازم مي‌دانست، اما در عين حال معتقد بود: براي نوشتن، بايد از آنان دوري كرد. كار خلاقه، به خلوت، آرامش و فراغت خاطر نياز دارد؛ شرايطي كه بيش‌تر نويسندگان ايراني بايد خوابش را ببينند.

او مي‌گفت: خودم عادت كرده‌ام در هر شرايطي و در ميان هر سروصدايي كار كنم؛ به شرطي كه كسي با خود من حرف نزند. سروصدا هرچه فاقد كلام باشد، نويسنده بهتر مي‌تواند به كلام خود فكر كند. تصور كنيد نويسنده‌اي را كه دست زير چانه گذاشته، به افق خيره شده و غرق تخيلات خود است و يك‌مرتبه صدايي مي‌شنود: "سطل آشغال را ببر بگذار دم در".

او كار طنزنويسي را كاري سخت مي‌دانست و باور داشت: طنزنويس مي‌خواهد هم بازاري ننويسد و هم طوري بنويسد كه همه مردم كارش را بفهمند؛ هم حرفش را بزند و هم گزك دست اين و آن ندهد. كار طنزنويس، روي لبه تيغ راه رفتن است.

طنز را از قديم هنر نازلي دانسته‌اند

اين شاعر طنزپرداز همچنين درباره طنز و جايگاه آن باور داشت: از گذشته طنز را دست كم گرفته‌اند و تحقير كرده‌اند و آن‌را هنري نازل دانسته‌اند كه كار آدم‌هاي علاف است. در ديوان‌هاي شعر گذشته مي‌بينيم كه هميشه قصايد را در ابتدا آورده‌اند و هزليات و هجويات را در آخر؛ چون قصايد زبان فاخر درباري داشته و هزليات و هجويات زبان كوچه و بازار و براي مردم عادي بوده است. به اين دليل آن‌ها در آخر ديوان‌ها مي‌نشانده‌اند.

به‌گفته او، در مطبوعات هم حتا طنز را در آخرين صفحات مي‌گذاشتند كه البته در اين هفت يا هشت سال گذشته به آن توجه بيش‌تري در مطبوعات مي‌شود.

اين شاعر با اشاره به اين موضوع كه اگر كسي داراي چندين هنر باشد، يك وجه آن غالب‌تر از بقيه است، مي‌گفت: ما عبيد و سعدي را داريم كه سعدي، هم در شعر و هم در نثر موفق است، ولي عبيد زاكاني طنزش بيشتر نمود يافته؛ در حالي كه شعرهايش در سايه مانده‌اند. در دوره معاصر هم هنرمندان ما چند كار انجام مي‌دادند؛ مثلا دهخدا هم شعر مي‌گفته و هم طنز كه طنز وي غلبه بيش‌تري يافته است؛ در حالي كه او از پيشگامان شعر مشروطه بود يا فريدون توللي را از پشگامان شعر نو مي‌شناسيم كه در طنز هم قوي بوده است.

او در عين حال معتقد بود: در دوره جديد، رسانه‌ها بيش‌تر از حاشيه‌ها استقبال مي‌كنند و خيلي‌ها به محور اصلي‌شان شناخته نمي‌شوند.

قالب نيمايي احيا مي‌شود

صلاحي زماني نيز در گفت‌وگويي درباره استفاده نكردن شاعران امروز از قالب نيمايي، اين امر را مقطعي دانسته و معتقد بود: قالب نيمايي همچنان جا براي كار كردن دارد؛ كما اين‌كه قالب‌هاي كلاسيك شعر بعد از گذشت هزار سال همچنان كاربرد دارند و در آن قالب‌ها هنوز شعر سروده مي‌شود. با توجه به اين موضوع، قالب نيمايي كه ديرزماني از آن نگذشته است، هنوز ظرفيت كار كردن دارد.

وي مي‌گفت: اين موضوع براي خود من هم بسيار جالب است كه بدانم چرا شاعران امروز كم‌تر از قالب نيمايي استفاده مي‌كنند. البته شاعراني كه در دو قالب غزل و سپيد شعر مي‌سرايند، شعرهاي بسيار خوبي سروده‌اند كه اين امر نشان مي‌دهد آن‌ها توان گلاويز شدن با قالب نيمايي را هم دارند.

اين شاعر اعتقاد داشت: قالب نيمايي به‌زودي احيا خواهد شد و به‌صورت نوتر ظرفيت‌هاي خود را نشان خواهد داد؛ چراكه هنوز جاي بسياري براي كار كردن دارد.

وي يادآور شده بود: در اين قالب بسياري چيزها كشف‌نشده باقي مانده است. نيما راهي را باز كرد كه هنوز بايد در آن كشف‌هايي صورت گيرد؛ اما شاعران امروز فكر مي‌كنند در قالب نيمايي به اشباع رسيده‌اند؛ درحالي‌كه اين تفكر نمي‌تواند تفكر درستي باشد؛ چراكه فروغ فرخزاد در اين قالب كشف‌هاي تازه‌اي در وزن كرد يا كار تازه‌اي كه سهراب سپهري در اين قالب صورت داد و مصراع‌ها را به جاي اين‌كه زير هم بياورد، به دنبال هم آورد، نشان از ظرفيت بالاي اين قالب دارد.

به اعتقاد صلاحي، شاعران چند سال بعد ظرفيت قالب نيمايي را درمي‌يابند و با تغيير بيان، مي‌توان به جاهاي ديگري رسيد. مثلا براي گفتن شعرهاي بلند يا داستاني و منظومه‌سرايي اين قالب كاربرد دارد؛ چراكه ديگر با غزل اين كار را نمي‌توان انجام داد، ولي با قالب نيمايي اين امر امكان‌پذير خواهد بود.

ترانه‌هاي امروز آلودگي صوتي‌اند

عقيده اين طنزپرداز درباره وضعيت ترانه‌هاي امروز و طراوت نداشتن آن‌ها چنين بود: در جامعه ما چون جامعه‌اي پرتضاد است، خواننده گاهي ترانه‌اي شاد را غمگين و ترانه‌اي غمگين را شاد مي‌خواند. البته من ترانه‌هاي امروز را چندان دنبال نمي‌كنم، ‌اما با همان تعداد اندكي هم كه برخورد كرده‌ام،‌ به ظاهر تنها آلودگي صوتي هستند و حرفي براي گفتن ندارند.

وي در ادامه گفته بود: مردم ما مردمي پرتضاد‌اند؛ ممكن است كسي كه در عين حال گريه مي كند، كاري شادي‌آور هم انجام دهد، بنابراين به صراحت نمي‌توان تشخيص داد كدام حركت واقعي است.

او همچنين معتقد بود: در ترانه‌هاي امروز علاوه بر شرايط اجتماعي، شرايط دروني شاعر نيز تاثير دارد؛ فضاي نامناسب اجتماعي و شرايطي كه يك شاعر براي چاپ آثارش با آن مواجه است، به علاوه مشكلات ديگر،‌ در غم‌آلود بودن شعر و ترانه‌هاي امروز مؤثراند.

نبايد نگران مخاطب نداشتن شعر بود

صلاحي درباره شعر امروز و مخاطب نداشتن آن هم گفته بود: وقتي توليد بالا باشد، قيمت پايين مي‌آيد؛ شعر هم امروز انبوه توليد مي‌شود. امروز شاعران زيادي داريم كه به توليدهاي شعري مشغول‌اند، و به اين دليل اصل مطلب كه شعر است، در اين ميان گم شده و معلوم نيست كه شعر چيست.

وي نگراني درباره مخاطب نداشتن شعر امروز را بي‌مورد مي‌دانست و معتقد بود: مخاطبان اصلي شعر، معمولا شعر خوب را از هر كسي كه باشد، در حافظه‌شان حفظ مي‌كنند و نبايد چندان نگران مخاطب نداشتن شعر امروز بود.

اين شاعر درباره مشكل‌هاي نشر و توزيع كتاب‌هاي شعر و تاثير آن بر مخاطب نداشتن شعر امروز اعتقاد داشت: موضوع توزيع و نشر كتاب‌هاي شعر به هيچ عنوان در استقبال نكردن مخاطبان از شعر تاثيري ندارد. به نظرم شعر هنري شفاهي و گفتاري است و معمولا مي‌گويند فلاني شعر مي‌گويد، نه مي‌نويسد؛ به همين دليل شعري اگر خوب باشد، دهان به دهان و سينه به سينه منتقل مي‌شود و نيازي نيست كه توزيع شود.

وي مي‌گفت: مگر در گذشته سعدي يا حافظ ناشر داشته‌اند، شعري را در شيراز مي‌گفتند، و در چين خوانده مي‌شد. به اين دليل است كه اصلا نگران مخاطب شعر نيستم.

به اعتقاد صلاحي، 90 درصد كتاب‌هايي كه به عنوان شعر گفته مي‌شوند، اصلا شعر نيستند و طبيعي است چيزي كه شعر نيست، مخاطب هم نداشته باشد.

او با بيان اين مطلب كه هر شاعري كه موفق شده، رمز و رازي داشته است، گفته بود: اگر نسل امروز رمز و راز موفقيت شاعران گذاشته را پيدا كند و شكل ديگر آن را به كار گيرد، مي‌تواند مخاطب پيدا كند.

معدل فعاليت‌هاي دولت خاتمي نمره‌ي بالايي است

عمران صلاحي همچنين درباره‌ي ارزيابي‌اش از عملكرد فرهنگي هشت سال دولت سيدمحمد خاتمي، در پايان آن،  عنوان كرده بود: معدل فعاليت‌هاي فرهنگي دولت خاتمي، نمره‌ي بالايي است. ‌مشت نمونه‌ي خروار است و من هم درباره‌ي خودم مي‌توانم صحبت كنم؛ بيش‌تر كتاب‌هايم بعد از دوم خرداد 76 منتشر شده و اين نشانه‌ي خيلي خوبي براي عملكرد فرهنگي اين دولت است.

او در ادامه ياد‌آور شده بود: قبلا شرايط به اين شكل نبود، محدوديت‌ها و خط كشي‌ها خيلي زياد بود و همين‌ها باعث مي‌شد كار كم‌تر ارايه شود؛ به‌طوري‌كه اگر من قبلا هفت، هشت كتاب چاپ كرده بودم، در اين هشت سال، مجموع كتاب‌هايم به 25 تا رسيده كه اين نشان مي‌دهد عملكرد چقدر مثبت بوده است؛ هرچند به هر حال محدوديت‌ها و خط قرمزها هست، ولي برآيند كار خوب بوده است.

صلاحي همچنين اعتقاد داشت: در اين دو دوره، خيلي جاها خط‌ كشي‌ها كم‌تر و شعرخواني‌ها و سخنراني‌ها زياد شد و دولت جديد هم كه مي‌آيد، نه تنها بايد اين فضا را حفظ كند، بلكه حتا بايد گسترش هم بدهد.

آثار نويسندگان ما در سال‌هاي اخير تيره و تلخ است

او در عين حال اظهار نظري گفته بود: در سال هاي اخير نويسندگان ما از طنز دور شده‌اند، آثار آن‌ها در سال‌هاي اخير تيره و تلخ شده است؛ اما در ادبيات غرب زماني كه چارلز ديكنز حتا از تيره‌ترين وضعيت اجتماعي جامعه‌اش صحبت مي‌كند، لحن شوخي دارد.

وي با اشاره به آثار كلاسيك ما و وجود طنز در آن‌ها معتقد بود: زماني كه مولانا از هجر عرفاني سخن مي‌گويد و مي‌خواهد به معبود خود برسد، نواي شوق سر مي‌دهد و لحن وي بيش‌تر طربناك است. يا حتا در لابه‌لاي تراژدي‌هاي فردوسي، آن روشنگري و روشن‌بيني و روح گسترده‌اي كه در مقابل دنيا و انسان دارند، كارشنان را متفاوت مي‌كند. حتا مي‌توان گفت: مخزن‌الاسرار نظامي مخزن‌الطنز نيز هست.

اين شاعر و نويسنده طنزپرداز مي‌گفت: هر نويسنده و شاعري چند جنبه دارد؛ بعضي‌ها به صورت محض به طنز مي‌پردازند. بايد جنبه‌هاي مختلف هر نويسنده و شاعري كشف شود. حتا در غزليات حافظ طنز وجود دارد كه زيبايي خاصي به آن داده و ما از آن لذت مي‌بريم.

در شعر سفارشي شاعر گاهي به سفارش دلش عمل كند

صلاحي شعر سفارشي را نوعي تفنن ادبي در ادبيات ما مي‌دانست كه به ادبيات‌مان لطمه‌اي نزده است و مي‌گفت: اين شعر از گذشته در ادبيات ما وجود داشته، اما شعرهايي هميشه ماندگار شده‌اند كه حسي از شاعر در آن‌ها بوده است؛ حتا اگر به سفارش دلش بوده باشد.

وي همچنين باور داشت: در شعرهاي سفارشي، شاعر سعي مي‌كند چيزي را سرهم كند تا بخواند و بيش‌تر شعر را مي‌سازد كه باعث تفريح مي‌شود. البته ضرري هم ندارد؛ اما مشكل خود شاعر است كه بعدا پشيمان مي‌شود.

به گفته صلاحي، شاعري كه از خودش شعري را تقاضا كند، مانند سلف سرويس است.

او معتقد بود: يك شعر سفارشي را تنها با عوض كردن نام در جاي ديگري مي‌توان عرضه كرد كه به درد محافل مي‌خورد و خيلي هم به ادبيات ضرر نمي‌زند؛ زيرا شعر واقعي هميشه وجود دارد. ولي خوب است شاعر گاهي به سفارش دلش هم عمل كند و اگر شعري سفارشي مي‌نويسد، درباره كسي كه به او علاقه و محبت دارد، بنويسد.

به شعر سياسي اعتقادي ندارم

صلاحي شعر تاريخ مصرف‌دار را كه براي واقعه خاصي گفته شده باشد، ماندگار نمي‌دانست، مگر آن‌كه محتوايي اجتماعي و سياسي داشته باشد.

وي مي‌گفت: شعر اجتماعي ممكن است مفهوم فلسفي يا حتا عاشقانه داشته باشد، اما شعر سياسي اين‌طور نيست. به شعر سياسي اعتقادي ندارم، زيرا اين نوع شعر حالت بيان‌نامه سياسي داشته كه اكثرا به مقاله منظوم تبديل مي‌شود و شاعراني كه در حد پابلو نرودا، ناظم حكمت يا ماياكوفسكي باشند، مي‌توانند مسائل سياسي را به شكل شعر درآورد.

اين شاعر درباره تاثير رسانه‌هاي جمعي در كاركرد اجتماعي شعر نيز اظهار داشته بود: اين موضوع به شرايط خاص سياسي و اجتماعي بستگي دارد كه مثلا همان طنزهاي منظوم رونق پيدا مي‌كند و مانند ميزان‌الحراره جامعه مي‌شود. هر چقدر جامعه آرام‌تر باشد، شعرهاي سياسي كم‌تر است؛ اما شعرهاي اجتماعي جاي خود را دارد.

وي درباره كاربرد مفاهيم انتزاعي در شعر اعتقاد داشت: گاهي شعرها داستاني را روايت و گاهي چيزي را توصيف مي‌كنند. مخاطب با اين شعرها مشكلي ندارد، چون يك‌بعدي هستند؛ ولي هستند شعرهايي كه پشت آن‌ها مفهومي پنهان است و برداشت‌ها نيز متفاوت خواهد بود.

او‌ مي‌گفت: گاهي در شعر چيزهايي است كه به‌ظاهر معنايي براي آن وجود ندارد و نمي‌توان معناي دقيق آن را توضيح داد؛ ولي حس و دركي كه در شعر هست، به انسان منتقل مي‌شود. احمد هاشم ـ شاعر ترك ـ مي‌گويد: شعر را نبايد فهميد، بايد درك و احساسش كرد و گاهي اين حس به انسان منتقل مي‌شود، بدون اين‌كه مفهوم واقعي آن آشكار شود.

صلاحي شعرهايي را كه معناي آشكار ندارند، به تعداد خواننده‌هايش داراي معاني متفاوت‌ مي‌دانست.

وي همچنين درباره كاربرد مفهوم عشق در شعر كلاسيك باور داشت: در شعر كلاسيك ما معشوق حالت انتزاعي داشت و خيلي از غزل‌هاي كلاسيك را كه مي‌خوانيم، نمي‌دانيم معشوق زن است يا مرد. "او" كه در شعرهاي كلاسيك ما وجود دارد، مي‌تواند هم مذكر و هم مؤنث باشد؛ اما در زبان‌هاي ديگر "او"ي مذكر و مؤنث مشخص است كه عده‌اي اين امر را حسن شعر فارسي مي‌دانند.

اين شاعر درباره كاربرد مفهوم عشق در شعر معاصر معتقد بود: تحولي را كه نيما در شعر ايجاد كرد، فقط در قالب شعر نبوده است؛ بلكه او نحوه نگاه ما را به زندگي و طبيعت عوض كرد. او شعر را از آسمان‌ها به زمين كشيد و به آن جنبه‌هاي امروزي و انساني داد.

كتاب چندجلدي تاريخ تملق در ايران گردآوري شود

عمران صلاحي زماني هم در اعتراض به مدح‌خواني يكي از شاعران معاصر در جلسه توديع رييس يكي از سازمان‌ها گفته بود: اميدوارم روزي محققي به گردآوري تاريخ تملق در ايران بپردازد و پيش‌بيني مي‌كنم كتابي چندجلدي نتيجه‌ي اين تحقيق خواهد بود. از ابتداي تاريخ ادبيات، مداحي و تملق فراوان داشته‌ايم، اما كسي هم مثل شاملو "مدايح بي‌صله" داشته و مدح كساني را كرده كه فرودست بوده‌اند و اين نقيضه مداحي‌هايي است كه از افراد فرادست جامعه صورت مي‌گيرد.

نقدهاي شعر امروز و بي‌سروته بودن آن‌ها

عمران صلاحي درباره نقدهاي امروز شعر اعتقاد داشت: نقدهايي كه امروزه بر شعر مي‌نويسند، نه سر دارد و نه ته و معلوم نيست كه بالاخره منظور نويسنده چه بوده و اصلا شعر خوب بوده يا بد و نظرش چه بوده است! درحقيقت، آدم سر از ماجراي شعر در نمي‌آورد.

«شعر، سرشاخه‌اي است كه دور خودش مي‌پيچد؛ از ديوار بالا مي‌رود و از آن‌جا چندبار ديگر دور خودش مي‌پيچد و باز از ديوار بالا مي‌رود؛ آن‌گاه سر به خورشيد مي‌سايد. به قول "ميشل فوكو": پس از اين پيچش و زايش، سپيده‌ي سرگرداني مي‌شود كه در گلو فوران مي‌كند و سرچينه‌هاي آن نمايان مي‌شود. وقتي به اين مرحله رسيد، به تعبير "ژاك دريدا": از خودش پايين مي‌آيد كه دوباره بالا برود و از آن طرف روي زمين گسترده شود. چنان كه "رولان بارت" مي‌گويد: دانستن، يعني ندانستن و ندانستن، يعني دانستن و باز به قول دريدا: بايد يقه‌ها دريده شود تا شعري بريده شود و بايد شعري بريده شود تا يقه‌ها دريده شود. به گفته‌ي ميشل فوكو، خواننده بايد بتواند برود توي متن و از آن طرف بايد سرش بزند بيرون و دوباره برود توي متن و با متن يكي شود. شعر هم بايد يكي شود. بعضي از بستگان نزديك شعر هم بايد يكي شوند. اين‌ها وقتي به حدت رسيدند، كثرت شروع مي‌شود و وقتي شعري سروده شد، شاعر از مرحله‌ي قبض عبور كرده، به مرحله‌ي بسط رسيده است.»

از نظر او، مطالبي كه تا اين‌جا گفته بود، نمونه‌اي از نقد شعر امروز بود.

وي در ادامه، در زمينه‌ي جايگاه نقد شعر امروز نيز گفته بود: نقدهايي كه معمولا مي‌نويسند، همين شكلي است؛ يعني شبيه مطالبي كه در سطرهاي پيش گفتم.

او به تفسير هيچ شعري معتقد نبود، چون عقيده داشت، هر شعري به تعداد خواننده‌اش مفسر دارد. ممكن است برداشت يك نفر از فلان شعر، با برداشت ديگري متفاوت باشد و من منتقد حق ندارم نظرم را تعميم بدهم و بگويم كه منظور شاعر، حتما همين بوده است. بلكه بايد اجازه داد خواننده هم نظرش را بگويد. اين در بحث تفسير شعر است؛ ولي شرح شعر، بهتر است. مثلا اين كه منتقد بگويد فلان واژه در اين قسمت از شعر، داراي چه ساختاري است؛ يا بررسي‌هاي زيباشناسانه. اين به خواننده در لذت بردن از متن شعر، بيش‌تر كمك مي‌كند.

تبديل سلطنت شعري به دموكراسي شعري

عمران صلاحي همچنين معتقد بود: هر حركت تازه‌اي خوب است و كارهايي كه نسل جوان امروز مي‌كنند نيز به گذر زمان احتياج دارد.

اين شاعر معاصر در آخرين گفت‌وگوي خود با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران كه يك ماه پيش از مرگش انجام شد، درباره‌ي شعر جوان امروز اظهار داشت: درباره‌ي ماندگاري اثري امروز نمي‌توان قضاوت كرد و تصميم گرفت. به‌نظر، شعر هم شانسي است؛ شاعراني داريم كه زياد شعر مي‌گويند و به كارشان هم مسلط‌اند، اما مطرح نمي‌شوند و برخي ديگر هم شلخته‌وار شعر مي‌گويند، ولي مي‌بينيم شعر آن‌ها بيش‌تر مطرح مي‌شود.

وي با استقبال از حركت‌هاي تازه در شعر تصريح كرده بود: هر حركت تازه‌اي مانند آب روان است و زمان خواهد برد تا بخش وسيعي را بعد از حركت تحت پوشش قرار دهد؛ بنابراين حركت‌هاي نسل جوان امروز هم به زمان احتياج دارند و نمي‌توان گفت كه چون همان حركت‌هاي گذشته‌اند، پس ماندگار نخواهند بود.

صلاحي متذكر شده بود: امروز شعر در جامعه بيش‌تر وارد شده و از حالت سلطنت به دموكراسي شعري تبديل شده است. ديگر شعر در دست چند ابرشاعر نيست كه عده‌اي هم از آن الگوبرداري كنند. امروز همه شعر مي‌گويند. ممكن است چهره شاخص هم نداشته باشيم، ولي در آينده آن چهره شاخص پيدا مي‌شود و شعرهايش هم ماندگار خواهد بود.

او با اعتقاد بر اين‌كه نمي‌توان در زمينه شعر پيش‌بيني داشت، افزوده بود: امروز نمي‌توان پيش‌بيني كرد، كه چه شعري ماندگار است؛ چراكه تلقي ما امروز با گذشته فرق دارد. حتا خودم نيز معيار تشخيص شعر را از دست داده‌ام و نمي‌دانم به چه چيز بايد بگويم شعر و چه چيز شعر نيست.

صلاحي كه به حركت شعر جوان امروز اميدوار بود، درعين حال يادآور شد: از ميان كساني كه امروز شعر مي‌گويند، كساني خواهند ماند؛ مثل شاعراني كه از گذشته مانده‌اند و شعرشان همچنان خوانده مي‌شود، شعر اينان نيز خوانده خواهد شد.

انتهاي پيام

  • یکشنبه/ ۲۱ آبان ۱۳۸۵ / ۰۹:۴۹
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8508-07602.47076
  • خبرنگار :