ایستگاه پایانی هیاهوی زندگی!

در گوشه‌ای از این شهر پرهیاهو عده‌ای به شغلی مشغولند که فردا و پس فردا، میزبان تک تک ما و شریک حزن و اشک بازماندگانمان می‌شوند تا پیکری را مهیای سفر به دیار باقی کنند و شاید دلمان بخواهد بدانیم آن‌ها در چه شرایطی به سر می‌برند.

به گزارش ایسنا، ظهر یکی از روزهای آفتابی پاییز است اما گویی در اینجا هوا منفی بی‌نهایت است سرمایی که آرام آرام از پاهایت بالا می‌رود و به نفس‌هایت می‌رسد.سکوت مبهم و خالی از هر معنایی در محوطه باغ بهشت همدان حکم فرماست و این حجم از سکوت هر از گاهی با شیون و ناله‌ای از دور که بر دلت چنگ می اندازد شکسته می شود زمانی که یا جنازه ای را برای غسل آورده اند و یا جنازه آماده شده ای را تحویل خانواده اش می دهند.

به چهره غمبار خانواده هایی که عزیزان‌شان را از دست داده‌اند، نگاه می‌کنم. همه جا را رنگ سیاه گرفته اما پرنده‌ها کماکان بر شاخه درختان خشک آواز می‌خوانند، شاید سمفونی مرگ.

از در غسالخانه که وارد می شوی انتظار داری مقابلت جنازه ای ببینی و این تصور گام هایت را مردد و سست می کند کمی زمان می برد تا بپذیری اینجا هم یک ساختمان معمولی از جنس آجر و سنگ است با مردگانی که تا همین دیروز همچون تو، زندگی را به رخ می کشاندند.

فاصله دنیای این طرف و آن طرف فقط یک دیوار است.دنیای این سو سیاه و دلگیر همراه با شیون و زاری بازماندگان برای وداع آخر است و دنیای آن سو پاک و سفید و آغازی دوباره برای زندگی. یک سو بوی بی‌تابی و آشفتگی می‌دهد و سوی دیگر بوی کافور و آرامش. از این طرف صدای ناله و شیون به گوش می‌رسد و از آن طرف صدای بسم‌الله، صلوات و اسامی امامان و در این میان صدای بلند دستگاه تهویه هوای سالن است که مرز بین صدای این سو و آن سوی می‌شود.

ساختمان اینجا هم اتاق ها و سالن ها و بخش های خاص خود را دارد شامل اتاق استراحت غسال ها، سردخانه و یا یخچال های کشویی مخصوص نگهداری جسد بوده و آن مقابل سالن های شست و شو با سکوهای سرد و دری کوتاه قرار دارد که زن غسال با مهربانی چندین بار می گوید سرت را خم کن بعد داخل شو تا آسیب نبینی.   
 در هنگام ورود ۴ سکو و دیوارنویسی های زن غسال توجه ام را جلب می کنند،سکوهایی که سردی آنها با هیچ آب گرمی ملایم نمی شود و دیوارهایی کرمی که با آیات قرآن و شعرهایی درباره فانی بودن زندگی پوشیده شده بودند.

"غسال"، نام شغلی است که شاید چندان به گوشمان آشنا نیست و نشنیده‌ایم کودکی آرزو کند بزرگ که شد شغلش غسال باشد اما همه ما یک بار در تمام طول عمر خود به این شغل نیاز پیدا می‌کنیم.همیشه با یک جفت چکمه سفید، روپوش آبی، ماسک روی صورت در محیطی مملو از بوی سدر و کافور بالای سر جسمی بی‌جان که در خواب عمیق و بی‌اعتنا به ضجه‌های اقوام پشت در روی سکوی غسالخانه خوابیده، می‌ایستد و حمام آخر پدر،مادر، فرزند، همسر و یا حتی یک فرد تنها را انجام می‌دهد تا آنها را در پاکیزگی تمام راهی خانه ابدی کند.

مرضیه و ناهید دو زن غسال هستند که تازه جسد یک زن را شست و شو داده و کفن پوشانده‌اند، ناهید غسال افتخاری بوده و بعضی روزهایش را در اینجا می گذراند و می گوید: همیشه دوست داشتم بدانم درون غسالخانه چه کارهایی انجام می دهند برای همین بعد از چند بار رفت و آمد قرار شد تا مدتی در اینجا غسال افتخاری باشم و اکنون ۲۳ روز است که در اینجا کار می کنم.

ناهید زنی است کم حرف اما مدام لبخند میزند و در جواب بقیه سوالاتم با جمله من زیاد اهل صحبت کردن نیستم مرضیه را به جواب دادن دعوت می‌کند، او زنی ۴۸ ساله است و مهربانی را در تک تک کلماتش می توان حس کرد مهربانی که قطعا برای آنها که مرگ را هر روز با دست هایشان می‌شویند ارزش و غنیمتی است که قدرش را خوب می دانند.

او با بیان اینکه علاقه تنها دلیلش برای انتخاب این شغل نبوده و نیازمالی نیز در آن نقش داشته است می افزاید: اکنون هشت سالی می شود که شغلم غسالی است و همان روز اولی هم که وارد این شغل شدم هیچگونه ترس نداشتم و شغلم را دوست دارم و از اینکه می توانم از راه این شغل لقمه ای نان برای فرزندانم ببرم خوشحال هستم.

غسالی شغلی که با ناراحتی گره خورده است

این زن غسال با بیان اینکه این شغل با ناراحتی گره خورده است و هر روز با دیدن مرده ای که می آورند دلم به درد می آید و گاهی از اول تا پایان انجام کار برای مرده ای گریه می کنم و این موضوع روی روحیه ام تاثیر گذاشته و درگیر یک بیماری عصبی شده ام و می توانم به خاطر بیماری از کارافتادگی بگیرم اما می خواهم تا وقتی توان دارم این کار را انجام دهم، ادامه می دهد: سختی این شغل از یک طرف و رفتار نامناسب خانواده بعضی از متوفیان از سوی دیگر درگیرمان می کند البته ما گله ای از این خانواده ها نداریم چرا که عزیزشان را از دست داده اند اما این رفتار درست نیست.

بدون عشق نمی توان در این کار دوام اورد

مرضیه تطهیر تازه عروس و دامادی که بر اثر حادثه‌ای جان خود را از دست داده بودند را تلخ ترین خاطره خود در این مدت می داند و اضافه می‌کند که این کار پر از لحظه‌های سخت و ناراحت کننده است و اگر عشق و علاقه به این کار نباشد نمی توان دوام آورد و در روزهای اول کارم حس کردم که دنیا تا چه اندازه پوچ و تلخ است و باید از فرصتی که در اختیارمان قراردارد به بهترین نحو استفاده کنیم مثلا دل نشکنیم،غیبت نکنیم و به کسی تهمت نزنیم و این مهربانی است که در آخر باقی می ماند.

نگاه مردم به غسالی باید اصلاح شود

او با بیان اینکه لحظه ای که عزاداران بی تابی می کنند و بعد از دیدن کسی که فوت کرده تا حدی آرام می شوند تنها لحظه‌ی آرامش بخش این شغل است می گوید: دید مردم اصلا درباره غسالی خوب نیست و بعد از اینکه شغل ما را می فهمند خیلی بد رفتار کرده و دیگر حتی در مهمانی ها نیز ما را دعوت نمی کنند به خدا ما هم آدم هستیم و دل داریم و این خیلی بد است که وقتی برخی تعدادشان هم زیاد است، شغلمان را می‌دانند رفتارشان نسبت به ما عوض شده و سعی می‌کنند از دست ما چیزی نگیرند و یا نخورند و باید در این زمینه فرهنگ سازی های لازم انجام شود.

مرضیه با بیان اینکه حقوق غسالی در برابر سختی های این شغل بسیار کم است، ادامه می‌دهد اما خداراشکر بیمه و سختی کار داریم و بعد از ۲۰ سال بازنشسته می شویم، مرده ها ترس ندارند و آسیبی به کسی نمی زنند و از زنده باید بیشتر بترسیم و در بیشتر موارد کسی را برای تطهیر می آوردند با آنها صحبت می کنم مثلا وقتی کسی را از خانه سالمندان می آوردند واقوامی ندارد به او می گویم نگران نباش من کنارت هستم و برایشان نماز وحشت و دعا هم می خوانم.

او از سختی های کار در زمان پیک های کرونا و تطهیر روزانه ۱۴ تا ۱۵ فوتی می گوید:در آن زمان که حتی خانواده فوت شدگان به آنها نزدیک نمی شدند ما بدون تعطیلی و در ارتباط نزدیک با فوت شدگان بر اثر این بیماری بودیم اما جایی اسمی از غسال ها برده نشد و در این مدت تنها سپاه از ما قدردانی کرده است.

مرضیه با بیان اینکه فقط در روز عاشورا مرده ها را تطهیر نمی کنیم و در بقیه روزهای سال حتی جمعه ها نیز ما سرکار هستیم تصریح می کند: درست است که شغل غسالی برای کسی جذابیت ندارد اما وقتی در این شغل باشی بیشتر از سایرین به فانی بودن دنیا پی می‌بری چراکه من خودم در این مدت صحنه‌های بسیاری دیده‌ام که قابل تامل بوده است.

حال فوتی جدیدی برایشان آورده اند و مرضیه و ناهید باید مشغول تطهیر آن شوند و یک نفر دیگر را پاک راهی دنیایی دیگر کنند بنابراین از آنها خداحافظی کرده و بعد از گذشت از سالن مسقفی که در آنجا نماز میت می خوانند راهی قسمت مردانه می شوم تا دردودل های غسال آقا را نیز بشنوم.

کار در آخر خط دنیا برای فرار از دروغگویی و تهمت

تقی عبدالرحمنی غسال ۴۵ ساله ای است که از قسمت بازدید مردانه با بلوز و شلواری خاکی رنگ و تسبیحی در دست بیرون می آید و از خاطره و حرف های خود در مدت ۱۸ سالی که در این شغل گذرانده است می گوید:از دروغگویی،تهمت و کارهای بدی که مردم انجام می دادند خسته شده بودم و به اینجا که آخر خط محسوب می‌شود، آمدم تا لقمه نان حلالی برای زن و بچه ببرم و هم توشه ای برای آخرت جمع کنم.

نادیده گرفته شدن غسالان و کار آنها در مدت شیوع کرونا

این غسال مرد با بیان اینکه ۶ سال اول شروع کار از لحاظ روحی بسیار تحت فشار بودم اما بعد از آن عادت کردم تا اینکه بعد از شیوع کرونا شرایط دوباره سخت شد و درحالی که مردم از جنازه نزدیکان خود نیز دوری می کردند ما در اینجا آنها را غسل می دادیم گلایه می کند:در این مدتی که از شیوع کرونا در ایران می گذرد فقط از کادر درمان تقدیر شده درست است که کار آنها سخت بوده و در دو سال گذشته اذیت شدند اما کار غسال ها نیز سخت بود و در این مدت کسی یادی از ما نکرد حتی در اخبار و تلویزیون نیز اشاره کوچکی به غسال ها نکردند.

او ناراحت از این بی توجهی با بیان اینکه از غسال های همدانی تعداد زیادی درگیر کرونا شدند و یکی از آنها نیز فوت کرد ادامه می دهد:چندسال گذشته فردی در بیرون سالن نشسته و با غرور از اینکه معاد وآخرتی وجود ندارد و او فعلا نمی میرد صحبت می کرد و کمتر از یک هفته جنازه این شخص را تطهیر کردم واین خاطره در ذهن من ثبت شده که انسان از فردای خود هم خبر ندارد.

تطهیر شهدا اتفاق خوب غسالی

عبدالرحمنی تطهیر شهیدان مدافع حرم و شهید شمسی پور و الوانی و جانبازانی که شهید شدند را از بهترین اتفاقات شغل خود می داند و اضافه می‌کند: برای اولین بار که می‌خواستم این کار را انجام دهم ترس تمام وجودم را گرفته بود اما حس خاص غسالی و ثوابی که داشت باعث شد این کار را ادامه دهم.

او با خوش قلبی ذاتی که از چهره اش پیداست می گوید:با سختی کاری که برای غسال ها در نظر گرفتند بعد از ۲۰ سال بازنشست می شویم اما کاش این قانون را برای تمام کسانی که در آرامستان کار می کنند در نظر بگیرند چرا که ارتباط با این محیط روحیه را تحت تاثیر قرار می دهد.

حقوق غسالان را افزایش دهید

این غسال با بیان اینکه در ابتدای کارم اقوام به شدت مرا مسخره یا از من دوری می کردند اما بعد از اینکه نزدیکان آنها را تطهیر کردم رفتارشان عوض شد تصریح می کند:درآمد ما در برابر سختی کار نسبت به مشاغل دیگر بسیار کم است و از مسئولان می خواهیم با این وضع و مشکلات اقتصادی درصدی حقوق را افزایش دهند تا ما شرمنده زن و بچه نباشیم.

و بعد درحالی که یکی از شعر هایی که غسال زن روی دیوار نوشته بود با این مضمون که "دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ،ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ،دانی که پس از مرگ چه ماند باقی؟عشق است و محبت باقی، همه هیچ"در ذهنم تکرار می شد آنجا را ترک می کنم.

انتهای پیام

  • شنبه/ ۲۷ آذر ۱۴۰۰ / ۰۸:۵۴
  • دسته‌بندی: همدان
  • کد خبر: 1400092720527
  • خبرنگار : 50237