سالمندان از لحاظ روحی بسیار آسیبپذیر هستند و از آن جایی که گاهی حتی برای انجام کارهای شخصیشان نیازمند کمک فرد دیگری هستند، حساس و زودرنج میشوند.
در جامعه پیشرفته امروزی برای هر یک از این مسائل راه حلهایی وجود دارد که با تحقیقات و بررسیها و آگاه سازی عمومی میشود به آنها دست یافت و وضعیت زندگی سالمندان را بهبود بخشید. با آموزشهای لازم به افراد جامعه و بیدارسازی اذهان تا حدودی این مشکلات برطرف میشود. این مشکلات نیازمند سیاستگذاری و برنامه ریزیهای دقیق و صحیح در جامعه است.
پیامبر اکر(ص) فرمودهاند: یکی از صور تکریم و تعظیم ذات اقدس الهی احترام و تجلیل سالخوردگان مسلمان است. بنابر این باید در تکریم سالمندان و شناخت جایگاه آنها در جامعه بکوشیم.
بر اساس تعریف سازمان بهداشت جهانی سن ۶۰ سالگی آغاز دوره سالمندی قلمداد میشود اما به تازگی آغاز دوره سالمندی از ۷۰ سالگی تعریف کردهاند و برای این که این تقسیم بندی بار منفی در ذهن ایجاد نکند، افراد با سن ۷۰ تا ۷۴ ساله را سالمند جوان، ۷۵ تا ۹۰ سال را سالمند میانسال و ۹۰ سال به بالا را سالمندِ سالمند مینامند. معمولا سالمندی با کاهش یا افت تواناییهای جسمی، فکری، اجتماعی و... شناخته میشود.
امروزه حدود ۶۰۰ میلیون نفر سالمند (۶۰ سال و بالاتر) در جهان وجود دارد که ۶۰ درصد از این جمعیت در کشورهای در حال توسعه زندگی میکنند. در ۵۰ سال آینده جمعیت سالمندان به دو بیلیون نفر در جهان خواهد رسید. این گذار جمعیتی (سالخوردگی جمعیت) در کشورهای توسعه یافته در طی ۱۰۰ سال اتفاق افتادهاست لیکن بدلایل متعدد این تغییرات در کشورهای در حال توسعه در عرض ۲۵ سال اتفاق خواهد افتاد.
امروزه حرکت جوامع به سوی سالمندی است و تا چند سال آینده اکثر جمعیت جهان را سالمندان تشکیل خواهند داد. در این میان جامعه علاوه بر معضل پیری جمعیت، نگران بحرانها و محیا نبودن برای پذیرش این حجم از سالمندی است.
باورهای نادرستی که در جامعه نسبت به سالمندی وجود دارد، میتواند آثار مخربی بر روان سالمندان و خود جامعه بر جای بگذارد. باید دید جامعه، نهادهای مربوطه، جامعه شناسان و روانشناسان چه تدبیری برای این روند جامعه دارند.
در برنامهریزیها آماده و محیای پدیده سالمندی باشیم
محمدباقر علیزاده، جامعهشناس و دانشیار جامعهشناسی دانشگاه تبریز در گفتوگو با ایسنا اظهار میکند: امروزه جامعه به سمت سالمندی حرکت میکند پس باید در برنامهریزیها آماده و محیای این پدیده باشیم.
او میافزاید: ما به نوعی در حال گذر از جوانی جمعیت هستیم. جوانی جمعیت پتانسیلهای قوی برای پیشرفت جامعه دارد چرا که یک سری نیروهای فعال و مولد در جامعه وجود دارد که در هر زمینهای میتوان از آنها استفاده کرد اما وقتی که جامعه به طرف سالمندی حرکت میکند، یعنی در هرم جمعیتی گستردگی پایین هرم کمتر میشود و هرچه بالاتر میرویم، وسعت مییابد، در این زمان، کل سبک زندگی در جامعه متحول میشود و برای این سبک زندگی متحول شده در زمینههای مختلف چون طب سالمندی از همین حالا باید برنامهریزی خاصی داشته باشیم و اگر نتوانیم برای این مرحله خود را آماده کنیم، با مشکلات عدیدهای در ارتباط با زندگی سالمندی رو به رو خواهیم شد.
او میگوید: هر دورهای از زندگی، سبک خاص خود را دارد. آن چیزی که بیست یا سی سال پیش از سالمند برداشت میشد، امروزه دیگر بدان شکل نیست. بنابراین ما در ارتباط با سبک زندگی سالمندی باید امکانات متناسب آن دوره را در جامعه ایجاد کنیم.
علیزاده ادامه میدهد: علاوه بر نیاز به امکاناتی در زمینه طب سالمند، در ارتباط با امکانات شهری و امکانات ورزشی هم باید یک سری تحولات و زمینههایی ایجاد کنیم. این که در هر شهر چندین استادیوم ورزشی و زمین های چمن مصنوعی داشته باشیم، پاسخگوی نیاز ورزشی سالمندان نیست. برای این دوره و این افراد این امکانات نیاز نیست و نمیتوانند از آن استفاده کنند بنابراین امکانات ورزشی بایستی متناسب با این سنین باشد. به بحث عبور و مرور این افراد در سطح شهر هم باید توجه شود.
او بیان میکند: در کل باید تمام تلاش خود را بکنیم تا سطح کیفیت سالمندان افزایش پیدا کند. هر چه ما در توجه به آنها اهمال کنیم، به همان میزان هزینههای جامعه بالا خواهد رفت. برای این که هزینههای جامعه توسط سالمندان بالا نرود، میتوانیم از آنها به بهترین نحو استفاده بکنیم. باید امکانات مختص این قشر را ایجاد کنیم و همیشه آنان را شاداب و سرزنده نگه داریم که هرچه آنها را شادابتر نگه داریم و کیفیت زندگیشان بالاتر باشد، به همان میزان هزینههایی که از بابت سالمندی جمعیت بر جامعه تحمیل میشود، کمتر خواهد شد.
او مطرح میکند: کشورهای پیشرفته از مدتی قبل وارد این دوران شدهاند بنابراین امکانات بهتر و بیشتری برای دوران سالمندی دارند و ما نیز باید در جهت بالا بردن کیفیت زندگی سالمندان و شادابسازی آنها برنامههای خاصی داشته باشیم.
بی توجهی به سالمندان بزرگترین خشونت است
این جامعهشناس متذکر میشود: بی توجهی به سالمندان بزرگترین خشونت است. مثلا در دوران کرونا در همه جا گفته میشد کرونا بیشتر سنین بالا را درگیر کرده و میکشد و مدام روی آن تاکید میکردیم. این نوع رفتارها روحیه آنها را تضعیف میکند بنابراین در جامعه باید نوع برخورد و نوع رفتار خود با آنها را اصلاح کرده و باید برای آنها جایگاه تعریف کنیم. هرچند که در دین مبین اسلام جایگاه آنان حفظ شدهاست اما با گذشت زمان، به این مسئله کم توجه شدهایم.
او اضافه میکند: سالمندان منابع بزرگ ذخایر اطلاعات و تجارب زندگی هستند و تجارب زیستیشان میتواند بسیاری از مشکلاتمان را حل کند. علم، تنها، علمی که در کتابها نوشته شدهاست، نیست؛ علم شفاهی یا ادبیات شفاهی که در سینه آنها است میتواند به ما کمک بسیاری بکند.
او پیشنهاد میکند: بهتر است اتاقهای فکر یا یک نوعی از اتاق ایجاد شود تا سالمندان در آن خاطرات و تجارب خود را تعریف کنند و اینها برای نسلهای بعدی باقی بماند. بسیار خوب میشد اگر در این شرایط که در مهدکودکها فضای خوبی ایجاد شده، هفتهای یک بار سالمند موفقی را بیاورند تا برای بچهها از خاطرات و تجارب خود بگوید و بچه ها نیز علاوه بر یادگیری این تجارب، نظرشان متوجه این قشر از جامعه هم بشود.
خالی ماندن آشیانه برای افراد سالمند بسیار دردآور است
رسول حشمتی، روانشناس و استادیار روانشناسی دانشگاه تبریز در خصوص روانشناسی سالمند در گفتوگو با ایسنا اظهار میکند: روانشناسی سالمندی از لحاظ تاریخی یک حوزه جدید است. در سال ۱۹۰۰ علت اصلی مرگ و میر، اغلب بیماریهای حاد مثل بیماریهای عفونی چون سرخچه، کزاز و دیفتری بود بنابراین میانگین عمر افراد به ۴۰ الی ۴۵ تا ۵۰ سال میرسید اما با مرور زمان و با پیشرفت تکنولوژی و فناوری، امکانات بهداشتی بالا رفت و به تبع آن طول عمر مردم هم افزایش یافت و در حقیقت امید به زندگی به مرور زمان به ۸۰ یا ۸۵ سال هم رسید. امروز شاهد هستیم در کشورهای پیشرفته مثل آمریکا، کانادا و استرالیا امید به زندگی تا ۸۵ الی ۹۰ سال میرسد. هرچه سن بالاتر میرود، میزان زمانی که افراد زنده میمانند هم بالا میرود.
او میافزاید: امروزه دیگر مثل سال ۱۹۰۰ مردم با بیماریهای حاد درگیر نیستند بلکه با بیماریهای مزمن چون دیابت، بیماریهای قلبی و سکته درگیرند که بیشتر در دوران سالمندی اتفاق میافتد. بنابراین زمانی که افراد فرصت زیادی برای زندگی پیدا میکنند و از طرفی هم بیماریهای مزمن و همچنین بیماریهای روانشناختی گریبانگیر آنها است، در آن جا روانشناسی اهمیت پیدا میکند.
او در خصوص این که چه زمانی سالمند به روانشناس نیاز پیدا میکند؟، میگوید: وقتی سالمندان با بیماریهای مزمن درگیرند و برای مثال ۲۰ سال با یک بیماری قلبی زندگی میکنند، برای این که بتوانند با آن کنار بیاید به روانشناس نیاز پیدا میکنند که از نظر روانی بتوانند با آن پدیده سازگار شوند. وقتی فردی دچار بیماری دیابت است و سالها باید با این بیماری زندگی کند، در آن جا نقش روانشناس این است که به او کمک کند تا با این بیماری سازگار شود و با آن کنار بیاید یا این که روانشناس توانبخشیهای روانشناختی انجام دهد تا سالمند بتواند درد ناشی از بیماری و داروهایی که مصرف میکند را تحمل کند و از دستورات پزشک یا رژیمی که پزشک به او میدهد و برای سالمند سخت است، تبعیت کند.
حشمتی اضافه میکند: نقش دیگر روانشناس در سلامت روان سالمندان این است که به مرور زمان وقتی امید به زندگی افزایش مییابد و با پدیده سالمندی روبه رو میشویم، سالمند احتمال دارد که عزیزان زیادی را در طول زندگی از دست بدهد و یا با توجه به طول عمرش با یک سری از واقعیتهای تلخ زندگی رو به رو شود و پدیده سوگ را تجربه کند. سالمند نسبت به جوان و نوجوان بیشتر این پدیده سوگ را تجربه میکند. پدیده سوگواری حادثه تلخی است و فرد برای این که با آن کنار بیاید نیاز به روانشناس پیدا میکند تا با کمک روانشناس آن دردهایی که در زندگی دارد، برایش قابل تحملتر شود.
او ادامه میدهد: مسئله سوم در رابطه با بحث روانشناسی سالمندی پدیده آشیانه خالی است. آشیانه خالی به این معنا است که فرد زمانی که ازدواج کرده بود و همسر و فرزندانش در کنارش بودند، یک خانواده بود و در کنار هم زندگی میکردند و ارتباطات خوبی داشتند و حس حمایت را به فرزندان منتقل و متقابلا همین حس را از آنها دریافت میکرد ولی وقتی به مرور زمان با ورود فرزندان به دوران جوانی و به دلیل تحصیل، مهاجرت یا ازدواج از والدین دور میشوند، در این صورت آن آشیانه خالی میماند و خالی ماندن آشیانه برای افراد سالمند بسیار دردآور است. در این فضا نیاز به یک روانشناس پیدا میکنند و روانشناس با متدهای مختلف کمک میکند تا با آشیانه خالی کنار بیایند یا جایگزینی برای آن پیدا کنند.
او مطرح میکند: پدیده بعدی که در سالمندان وجود دارد و آنها را به روانشناس نیازمند میکند، پدیده اضطراب مرگ است. اضطراب مرگ بدین صورت است که انسان هرچه به پایان عمر خود نزدیک میشود، به این فکر میکند که این هستیای که دارد قرار است به نیستی ختم شود و این ترس میآورد. اساسا تمام انسانها حتی کودکان به مرگ فکر میکنند ولی در بعضی مقاطع چون دوران نوجوانی، دوران ۴۰ سالگی و در اوج بحران میانسالی و در دوران پیری بسیار پررنگ میشود.
او بیان میکند: دو نوع تنهایی وجود دارد؛ تنهایی اجتماعی و تنهایی وجودی. تنهایی اجتماعی این است که فرد با وجود این که افراد بسیاری پیرامون خود دارد، احساس میکند تنها است و آنها این فرد را درک یا حمایت نمیکنند و ممکن است فرد دچار یک سری مشکلات در مهارتهای اجتماعی شود که نتواند حمایت بگیرد یا به کسی حمایت بدهد.
او اضافه میکند: تنهایی وجودی این گونه است که فرد اساسا از اینکه تنها به این دنیا آمده و قرار است تنها از این دنیا برود، احساس تنهایی میکند که این نوع تنهایی در دوران سالمندی پررنگ است. تنهایی وجودی متفاوت از تنهایی اجتماعی است و این مسئله نیز فرد را به یک روانشناس نیازمند میکند.
حشمتی متذکر میشود: تحقیقاتی که در رابطه با زوج و خانوده انجام گرفتهاست، نشان میدهد با وجود همه مسائلی که ممکن است فرد سالمند با آن روبه رو شود، یک سالمند کوله باری از تجربه است و یک دنیا را با خود حمل کرده و تا به این سن همراه خود آوردهاست. در تعریف ساده سالمندی بر اساس سن، به افراد بالای ۶۵ سال سالمند گفته میشود. یعنی یک سالمند حداقل ۶۵ سال در این دنیا زندگی کرده و دنیایی از تجربه است بنابراین میتواند این تجربه را به نسل جوان منتقل کند و نسل جوان آن اشتباهاتی که فرد سالمند سالها مرتکب شدهاست را تکرار نکند.
او اظهار میکند: در خانواده میزان رضایتمندی زناشویی سالمندان بیشتر از رضایتمندی جوانان است. میزان رضایتمندی از زندگی زناشویی معمولا روی منحنی U شکل حرکت میکند؛ درابتدای ازدواج میزان رضایت در اوج قرار دارد و به مرور زمان کمتر میشود و به نکته حداقلی میرسد و کم کم که فرد پا به سن میگذارد، تجربههای بیشتری کسب میکند، طرف مقابلش را بهتر میشناسد و از آرمانیسازیها دورتر میشود، کم کم از تجربه خود استفاده میکند تا طرف مقابلش را به جای این که تغییر دهد، بپذیرد و این کمک میکند تا رضایتمندی بیشتر شود. میزان رضایتمندی از زندگی زناشویی در دوران سالمندی دوباره به اوج میرسد. سالمندان علیرغم وجود مسائل و مشکلات بسیار، رابطه زناشویی مطلوب و بسیار رضایتبخشی دارند.
او در رابطه با آگاهی اجتماعی در خصوص سالمندان و نقش درک سالمند در سلامت روان سالمندان بیان میکند: هر مقطع از تحول و رشد ما انسانها با پدیده خاصی مواجه است. مثلا در دوران نوجوانی با پدیدهای به اسم هویتیابی در برابر سردرگمی هویت، در جوانی با پدیده صمیمیت در برابر انزوا و در میانسالی با پدیده زایندگی در برابر رکود مواجه میشویم. بر اساس نظریه اریکسون در دوران پیری هم با پدیده انسجام خود در برابر نا امیدی مواجه میشویم.
این روانشناس توضیح میدهد: وقتی سالمند دیگر چشم انداز چندانی در مقابل خود نمیبیند، بیشتر با گذشته خود زندگی میکند بنابراین زمانی که یک فرد کهنسال به گذشته خود نگاه میکند، با دو پدیده رو به رو میشود. یکی این است که سالمند خوب زندگی کرده و اشتباهات کمی در تمام مراحل زندگی داشته و همه مراحل زندگی را با موفقیت پشت سر گذاشته و از زندگی خود احساس رضایت میکند و به حالت انسجام خود میرسد. خود یعنی بخشی از انسان که شخصیتش را یکپارچه میکند و ما از طریق خود با محیط ارتباط برقرار کرده و مسائل زندگیمان را حل میکنیم. اگر خود چند پارچه باشه به طور مداوم با تعارضات و تنشها زندگی خواهد کرد.
او ادامه می دهد: اما وقتی سالمند به گذشته خود نگاه کند و ببیند که چندان از زندگی خود بهره نبردهاست، دچار ناامیدی خواهد شد و این جا است که سالمندان به دو گروه تقسیم میشوند؛ یک گروه سالمندان فعال و دیگری سالمندان منفعل که هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارند ولی به طور کلی سالمندان فعال سالمندانی هستند که از گذشته خود رضایت دارد ولی سالمندان منفعل رضایت چندانی از گذشته خود ندارند.
او در مورد تفاوت سالمندان فعال و منفعل بیان میگوید: سالمند فعال همچنان خودش را بخشی از بدنه جامعه و جزوی از گروههایی که قبلا در آن فعالیت میکرده و با آنها ارتباط داشته، میداند. در مراسمات شرکت میکند و در مورد مسائل مختلف نظر میدهد. سالمندان فعال طول عمر بیشتری دارند و میزان اضطراب، افسردگی، مشکلات خواب و مشکلات جسمی در آنها بسیار پایین است.
سالمندان منفعل به جای انسجام خود به ورطه ناامیدی و غم کشیده میشوند
حشمتی میافزاید: سالمندان منفعل به جای انسجام خود به ورطه ناامیدی و غم کشیده میشوند و این غم این افراد را از جامعه جدا کرده، تنها میکند و به حالت انزوا میکشاند. این سالمندان چندان در مراسمات شرکت نمیکنند، بیشتر ساکت هستند و از لحاظ سلامت روان معمولا دچار اضطراب و افسردگی هستند. پدیده اضطراب مرگ، احساس تنهایی و مشکلات جسمانی در این نوع سالمندان بیشتر است. اگر انسان تمام ابعاد زندگی را به درستی زیسته باشد، هیچ گاه از مرگ نمی ترسد بنابراین سالمندان فعال چون خوب زیستهاند، از نیستی نمیترسند.
او مطرح میکند: اگربخواهیم آگاهی جامعه را نسبت به سالمندان بالا ببریم ضرورت دارد خصیصهها و تفاوتهای سالمندان را به مردم توضیح دهیم و رفتار درست در برابر سالمندان را به مردم آموزش دهیم.
او درباره خانه سالمندان اظهار میکند: مسئله خانههای سالمندی یک مسئله فرهنگی است ولی به سمت درستی حرکت نمیکند. باید آن سالمندانی به این مکانها بروند که اساسا خانوادهای ندارند تا در آن جا برای خود یک شبکه ارتباط اجتماعی ایجاد کنند که حس تعلق به یک گروه خاص داشته باشد.
بیش از ۲۷ هزار سالمند تحت پوشش بهزیستی استان هستند
فرگل صحاف، مدیرکل بهزیستی آذربایجان شرقی نیز با بیان افزایش جمعیت سالمندان در استان بیان میگوید: افزایش امید به زندگی، کاهش موالید و مهاجرت از علل اصلی افزایش جمعیت سالمندان است و با توجه به این که بر اساس پیشبینیها در دو دهه آتی بیست درصد جمعیت استان را سالمندان تشکیل خواهد داد؛ به لزوم همکاری کلیه دستگاههایی که در سند ملی سالمندان، ذکر شده است، اشاره کرد.
او تضعیف وضعیت اقتصادی، عدم مراجعه یا کاهش مراجعه به مراکز بهداشتی و درمانی، کاهش فعالیتهای اجتماعی و ورزشی، مشکالت روحی و روانی، احساس ترس ناشی از اخبار مرتبط با کرونا و وسواس در رعایت مسائل بهداشتی را از اهم مشکلات سالمندان در دوران شیوع بیماری کووید ۱۹ عنوان میکند و ارائه خدمات روانشناختی به سالمندان توسط صدای مشاور ۱۴۸۰ را از فعالیت بهزیستی در راستای پیشگیری از آسیبهای روحی و مدیریت مشکلات مطرح میکند.
او اظهار میکند: بیش از ۲۷ هزار سالمند تحت پوشش بهزیستی استان هستند که ۱۳ هزار نفر از آنها خدمات مستمر و مابقی خدمات غیر مستمر از جمله کمکهای موردی، لوازم توانبخشی و ... از این اداره کل دریافت میکنند.
صحاف از نگهداری ۴۰۵ سالمند در ۹ مرکز نگهداری شبانهروزی سالمندان استان خبر می دهد و میافزاید: در راستای پیشگیری از ابتلاء سالمندان به کرونا و ارتقا کیفیت ارائه خدمات به سالمندان در مراکز مذکور ۳۹ دستگاه اکسیژنساز و ۲۰ پالس اکسیمتر در این مراکز توزیع شده است.
بر اساس این گزارش؛ سازمان ملل در سال ۱۹۸۲ شورای جهانی سالمندی را تشکیل داد و در همان سال طرحی را برای تعیین یک روز جهانی برای سالمندان ارائه داد تا این که در سال ۱۹۹۰ این شورا "اول اکتبر" را به عنوان روز جهانی سالمندان تعیین کرد. به همین دلیل همه ساله در ایران هفتهای تحت عنوان هفته ملی سالمند تعیین و برنامههای متنوعی به همین مناسبت برگزار میشود. هر ساله از طرف سازمان جهانی شعاری برای این روز در نظر گرفته میشود.
انتهای پیام