به گزارش ایسنا، بهعنوان فردی از نسل ایکس، تجربه قابلتوجهی از ورود از دوره متون دستنویس و تلفنهای سیمدار به تماسهای امروزی در فضای ابری داشتهام؛ فضایی که به افراد این امکان را میدهد که در عرض چند ثانیه با مردم ارتباط برقرار کنند.
به نقل از نیواطلس، توانایی نسل ایکس برای به خاطر سپردن شماره تلفنها، باقی مانده و یادآور آموختههایی است که دیگر نیازی به آنها در این عصر جدید احساس نمیشود. البته هنوز برخی از این افراد در میان نسل جدید وجود دارند.
یک مثال اصلی برای این گونه به خاطرسپردنها شاید ناوبری باشد. خواندن نقشه، ادغام آن در برنامه ذهنی فضایی خود از یک منطقه، به خاطر سپردن نشانههای کلیدی، اعداد بزرگراهها و نام خیابانها به عنوان نقاط ناوبری و سپس تفکر خلاقانه برای یافتن راههایی برای دور زدن ترافیک و انسداد بسیار دردسرساز است، به خصوص زمانی که تلفن شما میتواند همه این کارها را انجام دهد.
اما اگر از این تواناییها استفاده نکنید، آن را از دست میدهید. مغز از این نظر میتواند مانند یک ماهیچه باشد. برونسپاری تواناییهای فضایی خود به اپل یا گوگل عواقب واقعی دارد. مطالعات، به شیوهای نشان دادهاند که افزایش استفاده از GPS با کاهش شدید توانایی حافظه فضایی مرتبط است و به نظر میرسد حافظه فضایی برای شناخت به قدری مهم است که پروژه تحقیقاتی دیگری برای پیشبینی آمار مبتلایان به آلزایمر با دقت ۸۴ درصد در یک منطقه، به بررسی پیچیدگی ناوبری آن منطقه پرداخت.
ایده «استفاده کن یا از دست بده» در سال ۲۰۲۵ زمانی که به هوش مصنوعیهای مولد مدلهای زبانی بزرگ (LLM) مانند چت جیپیتی، جمینای، Llama، گروک، دیپسیک و صدها مورد دیگر که با سرعت شگفتآوری در حال بهبود و تکثیر هستند، نگاه میکنیم، ترسناکتر هم میشود.
در میان هزاران کاربرد دیگر، این هوش مصنوعیها کم و بیش به شما اجازه میدهند تا قدرت تفکر خود را برون سپاری کنید.
آنها تنها چند سال است که در این مرحله به طور گسترده مورد استفاده قرار گرفتهاند که در طی آن نرخ انفجاری پیشرفت را نشان دادهاند، اما بسیاری از مردم در حال حاضر مدلهای زبانی بزرگ را بخشی ضروری از زندگی روزمره میدانند. آنها دستیار نهایی کم هزینه یا بدون هزینهای هستند که دانش دایرةالمعارفی را در قالبی قابل استفاده و با سرعتی فراتر از تصور انسان در دسترس قرار میدهند.
نرخ پذیرش هوش مصنوعی خارج از نمودار است. بر اساس برخی تخمینها، بشریت به طور قابل توجهی سریعتر از آنچه که به اینترنت وارد شده است، به سمت هوشمصنوعی حرکت میکند.
اما با توجه به اینکه جمعیت جهان به برون سپاری بیشتر و بیشتر عملکرد شناختی خود ادامه میدهد، چه تاثیراتی را بر مغز میتوانیم انتظار داشته باشیم؟ آیا هوش مصنوعی سریعتر از آنچه تصور میکنیم، بشریت را به سمت نادان شدن میبرد؟
گروهی از محققان مایکروسافت تلاش کردهاند تا برخی از اطلاعات اولیه را پیشنهاد کنند و به این نوع سؤالات پاسخ دهند. به طور خاص، این مطالعه تلاش کرد تا تاثیر هوش مصنوعی مولد را بر تفکر انتقادی ارزیابی کند.
بدون در دسترس بودن دادههای بلندمدت یا معیارهای عینی، گروهی از ۳۱۹ دانشورز را مورد بررسی قرار دادند که از آنها خواسته شد تا فرآیندهای ذهنی خود را در مجموع ۹۳۶ کار ارزیابی کنند. از شرکت کنندگان پرسیده شد که چه زمانی در طول این کارها تفکر انتقادی را درگیر میکنند، چگونه آن را اجرا میکنند، آیا هوش مصنوعی مولد بر تلاش تفکر انتقادی تاثیر میگذارد یا خیر و اگر پاسخ بله است، تا چه حد تاثیر میگذارد. همچنین از آنها خواسته شد تا میزان اعتماد خود را نسبت به توانایی خود در انجام این وظایف و اعتماد خود به توانایی هوش مصنوعی ارزیابی کنند.
نتایج تعجب برانگیز نبود. هرچه شرکت کنندگان به توانایی هوش مصنوعی بیشتر اعتقاد داشته باشند، تفکر انتقادی کمتری گزارش میکنند.
جالب توجه است، هرچه شرکت کنندگان بیشتر به تخصص خود اعتماد میکردند، تفکر انتقادی بیشتری گزارش میکردند، اما ماهیت خود تفکر انتقادی تغییر میکرد. مردم بیشتر به بررسی صحت کار هوش مصنوعی و «همسو کردن خروجیها با نیازهای خاص و استانداردهای کیفیت» میپرداختند تا اینکه خودشان مشکلات را حل کنند.
مشکل اینجاست که قرار بود تخلیه شناختی ذهن ما را از موارد کوچک دور کند تا بتوانیم با موارد بزرگتر درگیر شویم. اما من گمان میکنم که هوش مصنوعی «موارد بزرگتر» ما را چالشبرانگیزتر از موارد کوچکتر ما نمیبیند.
بشریت به خدای شکافها تبدیل میشود و این شکافها به سرعت در حال کاهش هستند و با فرا رسیدن عصر اتوماسیون به نظر میرسد نباید مراقب زوال بدن خود باشیم، بلکه زوال مغزمان مهمتر است.
انتهای پیام
نظرات