• جمعه / ۸ تیر ۱۴۰۳ / ۰۸:۱۷
  • دسته‌بندی: قزوین
  • کد خبر: 1403040804690
  • خبرنگار : 50657

مشارکت حداکثری، انتخاب اصلح

«ایرانم» زیر سایه مشکلات، همیشه دوستت دارم

«ایرانم» زیر سایه مشکلات، همیشه دوستت دارم

ایسنا/قزوین در میان بالا و پایین زندگی و دغدغه‌های فردی و اجتماعی باز هم این ما هستیم که تغییر در احوال خود، جامعه و کشورمان ایجاد خواهیم کرد.

سوار یک پراید خسته عبوری می‌شوم، راننده‌اش از آن دست آدم‌ها نیست که به نظر بیاید می‌خواهد حرف از جامعه بزند، از آن‌هایی که می‌گویند «همه این اتفاقا افتاده حواس ما رو از اتفاق اصلیه پرت کنن»، اول صبح است و من هم کمی دیرم شده و همین هم سبب شده در لاک خودم باشم.

در ترافیکی که آرام حرکت می‌کند چشمم به بنرهای بزرگ تبلیغات می‌خورد، عکس سه نامزد مختلف پشت هم نصب شده، ناخودآگاه می‌پرسم: «شما رأی می‌دهی؟» اول چیزی نمی‌گوید. بعد می‌گوید رأی نمی‌دهم، تا نوک زبانم می‌آید که بگویم درک می‌کنم ولی واقعاً درک نمی‌کنم که چرا نباید رأی داد؟

بعد شروع می‌کند به گفتن که کارگر کارخانه است، روزی ١٠ ساعت در یک شغل طاقت‌فرسا کار می‌کند اما هنوز هزینه‌ها و به خصوص اجاره خانه او را مجبور می‌کند که مسافرکشی کند.

به تاکسی‌ها اشاره می‌کند و می‌گوید: این شغل اصلی این آقایان است و من خوشحال نیستم که در کار آن‌ها دخالت می‌کنم اما مجبورم! آن کسی که کنار خیابان دست فروشی می‌کند و میوه می‌فروشد هم مجبور است، من درک می‌کنم کسی که مغازه دارد پول آب و برق و گاز و مالیات و اجاره می‌دهد.

بعد ادامه می‌دهد: اگر نیازهای من با شغل خودم رفع می‌شد، در شغل دیگری دخالت نمی‌کردم. اگر آقایان می‌توانند این مشکل‌ها را حل کنند من هم رأی می‌دهم. لبخندی روی صورتم نقش می‌بندد، نور امید را می‌بینم.

او حتماً عشق به وطن را به فرزندانش آموخته است

خیلی مسلمان خوبی محسوب نمی‌شوم، آن آموزه‌های دینی در خصوص حضور در نماز جمعه در مورد من صدق نمی‌کند؛ نماز جمعه را دوست دارم گرچه هر هفته در آن شرکت نکنم با این حال یکی از ویژگی‌های شغل خبرنگاری است که ممکن است نماز جمعه، شیفت کاری شما باشد، یک وظیفه چند سر سود!

کنارم خانم کهنسالی نشسته است و تسبیح می‌چرخاند، خیال می‌کنم بیشتر حواسش پی تسبیحش باشد تا خطبه‌های امام جمعه شهرمان، آیت‌الله عابدینی در خطبه‌ها اول به ویژگی‌های شهید رئیسی اشاره می‌کند، من هم یادداشت برمی‌دارم که نگاهم حرکت دست پیرزن را دنبال می‌کند، با گوشه روسری‌اش چشم‌های نمناکش را پاک می‌کند، معلوم می‌شود قضاوتم اشتباه است.

از او می‌پرسم رأی می‌دهید؟ می‌گوید: «نعمت خدا را از دست داده‌ایم، معلوم است که رأی میدهم! (به نظرم حتی از سؤالم ناراحت شده) آقای رئیسی جانش را برای این مملکت داده، من رأی خود را ندهم؟»

از آن‌هایی است که دیانت و سیاستش در یک سبد چیده شده، راستش ذوق می‌کنم، فکر می‌کنم او مادری است که حتماً عشق به وطن را به فرزندانش آموخته است. لبخندی روی صورتم نقش می‌بندد، نور امید را می‌بینم.

گلایه دارم اما رأی می‌دهم

در این روزهای منتهی به انتخابات تلاش می‌کنم به ستادهای مختلف، از نامزدهای مختلف سر بزنم، فکر می‌کنم از آن شور و حال انتخاباتی یک دهه پیش، از آن‌ها که طرفداران در خیابان صف می‌بستند دیگر خبری نیست، روزهایی در تاریخ ما رقم خورده که شبیش تکرار نمی‌شود.

جشن افتتاحیه یکی از همین ستادها است که دخترکی میکروفون را به دست می‌گیرد، خودش را معرفی می‌کند، از عشق به کشورش می‌گوید، از شوق ساختن می‌گوید؛ کمی هم هیجانی و بغضی شده و صدایش را بالاتر می‌برد و در اوجش همه تشویقش می‌کنند.

به سمت شربت پرتقالی که این روزها در همه ستادها پخش می‌شود می‌روم، دخترک کنارم ایستاده است، می‌پرسم «رأی می‌دهی؟» طوری نگاهم می‌کند انگار که عقلم را از دست داده باشم! می‌گوید حرف‌هایم را نشنیدی؟ به او می‌گویم از همه چیز گلایه داری، فکر نمی‌کردم دلت بخواهد مشارکتی برای این کشور داشته باشی!

می‌گوید: منظورم از همه این درد دل‌ این بود که نمی‌گذارم وضعیت همینطور ادامه پیدا کند، نمی‌توانم به عمر و جوانی‌ام بی‌توجه باشم. هم رأی می‌دهم هم دوستانم را مجاب می‌کنم که به نامزد مورد علاقه‌ام رأی دهند. لبخندی روی صورتم نقش می‌بندد، نور امید را می‌بینم.

تأمین آینده، تضمین حال خوب خانواده‌

در صف مطب پزشکی نشسته‌ام که یک ماهی است منتظر نوبت دهی‌اش بوده‌ام، کنارم یک خانم و آقا نشسته‌اند، به نظرم به زودی فرزندشان هم متولد می‌شود، به زن لبخند می‌زنم، لبخندم را پاسخ می‌دهد؛ می‌پرسم فرزند در راهش دختر است یا پسر؟ با ذوق می‌گوید که فرزندش پسر است و بعد اضافه می‌کند که تا ۲ ماه دیگر به دنیا می‌آید.

خیلی بی‌ربط می‌گویم وقتی فرزندت به دنیا آمده رئیس جمهور جدید هم معرفی شده است. پاسخم را می‌دهد: ان‌شاالله هرکس که رئیس جمهور می‌شود آینده‌ساز من و فرزندم و هزاران مادری باشد که دغدغه و استرس‌های آینده فرزندانشان را دارند.

می‌پرسم رأی می‌دهی؟ می‌گوید که رأی می‌دهد و تأکید می‌کند به کسی رأی می‌دهد که مشکلات مسکن را تا حد قابل توجهی رفع کند.

بعد ادامه می‌دهد: اینکه در این وضعیت باردار شده‌ام خیلی ریسک است، من و همسرم بچه خیلی دوست داریم ولی مستأجریم، هر جا هم که می‌روی می‌گویند خانه را فقط به زوج خانه اجاره می‌دهیم و انگار هیچ‌کس حوصله بچه ندارد. اگر خانه‌ای از خودمان داشته باشیم خانواده خوشحال‌تر و بزرگتری خواهیم بود. لبخندی روی صورتم نقش می‌بندد، نور امید را می‌بینم.

به گزارش ایسنا ممکن است هزاران دغدغه  و هر کدام از جنسی در ذهن ما باشد، ممکن است هزاران مشکل بر سر زندگی ما سایه انداخته باشد، ممکن است موافق و یا مخالف سیاست‌های مختلف دولت‌ها باشیم و هزاران تفاوت دیگر وجود داشته باشد اما آنچه قطعیت دارد این است که با عبور از همه سختی‌ها و مشکلات و قهر و آشتی‌ها بر فضای سیاسی، ما کشورمان را دوست داریم، ما در قبالش وظیفه‌ای و او در قبال ما وظیفه‌ای دارد، از سر اطمینان ما قدم اول این رابطه را برمی‌داریم و رأی خواهیم داد، سپس محکم و سرفراز همه آنچه که قرار است حتی اندکی بهتر شود را به عنوان مطالبه عمومی پیگیری خواهیم کرد.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha