دکتر عباس امام (نویسنده، مترجم و خوزستانپژوه) در این مرور که آن را برای نشر در اختیار ایسنا گذاشته ضمن معرفی این کتاب به بررسی آن از منظر معیارهای یک اثر پژوهشی با آوردن حقایق (فکتهای) تاریخی و نقد این اثر با مقایسه بخشهایی از آن با هم پرداخته است.
اندکی پس از اینکه در سال ۱۹۱۴م/۱۲۹۳خ جنگ جهانی اول در اروپا درگرفت پای ایران مفلوک قاجاری نیز ناخواسته به آن جنگ جهانگیر کشیده شد. آن زمان ایران شاهد سلطنت نوپای نوجوانی ۱۵ـ۱۴ ساله و مریض احوال به نام احمدشاه قاجار بود. ایران اعلان بیطرفی کرد اما زبانههای توفنده آن جنگ آنچنان قوی بود و دولت قاجار آن چنان ضعیف که زبانههای جنگ به ناچار ایران را نیز دربرگرفت. در این میان خوزستان نیز که به لحاظ جغرافیای سیاسی هم با عثمانیهای حاکم بر بینالنهرین هممرز بود و هم شاهد حضور قدرتمند انگلیس و متحد محلی آن در خوزستان (شیخ خزعل) و همزمان بریتانیا نیز داشت تازه مراحل بهرهبرداری از نفت کشف شده در مسجدسلیمان را پیگیری میکرد طبعا استان دستخوش تحولات سیاسیـنظامی بس پیچیدهای شد. در واقع در حدود یک سال و چند ماه سرزمین خوزستان شاهد جولان عثمانیها و متحدان آنان در رویارویی با بریتانیاییها و متحدان آنها شد؛ بازهای زمانی که دولت ایران اعلام بیطرفی کرده بود اما در عین حال در مناطقی از خوزستان جنگهای خونینی بین ۲ اردوگاه متعارض اصلی جنگ جهانی یعنی بریتانیا و خلافت عثمانی درگرفته و منجر به جان باختن صدها تن از هموطنان عرب خوزستانی شد. بازه زمانی وقوع این درگیریها ماههایی از ۲ سال ۱۵ـ۱۹۱۴م/۴ـ۱۲۹۳خ بود. «قیام عشایر عرب خوزستان علیه انگلیس در جنگ جهانی اول» به قلم محمد (عبدالله) طرفاوی راوی صادق و تیزبین این رویداد تلخ و دردناک است.
کتاب «قیام عشایر عرب خوزستان علیه انگلیس در جنگ جهانی اول» که ۷۸۲ صفحه حجم دارد دارای یک فهرست مطالب مفصل است و در چهار فصل و ۱۷ بخش تنظیم شده است:
فصل اول: ایران و جنگ جهانی اول
بخش اول: اوضاع ایران قبل از جنگ جهانی اول
بخش دوم: تحولات جهان و شروع جنگ جهانی اول
بخش سوم: جنگ جهانی اول و بیطرفی ایران
فصل دوم: اوضاع سیاسی و اقتصادی خوزستان در آستانه جنگ جهانی اول
بخش اول: اوضاع سیاسی خوزستان در آستانه جنگ جانی اول
بخش دوم: اوضاع اقتصادی خوزستان در آستانه جنگ جهانی اول
فصل سوم: امپراتوری عثمانی، حمله به عراق و نقش علمای دینی (سنی و شیعی)
بخش اول: امپراتوری عثمانی و جنگ جهانی اول
بخش دوم: نقش علمای سنی در حرکت جهاد
بخش سوم: نقش علمای شیعه در حرکت جهاد
بخش چهارم:حضور علمای شیعه در جبهه های جهاد
فصل چهارم: قیام عشایر عرب خوزستان
بخش اول: جنگ جهانی اول و خوزستان
بخش دوم: قیام عشایرعرب خوزستان علیه انگلیس
بخش سوم: در این بخش عنوانی در کتاب درج نشده است
بخش چهارم: تمرکز قوای انگلیس در اهواز (ناصری) برای طرد قوای عثمانی
بخش پنجم: آغاز یورش وحشیانه قوای انگلیس علیه بنیطرف در سوسنگرد (خفاجیه)
بخش ششم: تحلیلی بر نقش زنان، نحوه تامین مایحتاج غذای عشایر، نقش هوسه و یزله و آمار شهدا و مجروحین واقعه جهاد
بخش هفتم: آثار و نتایج واقعه جهاد و قیام عشایرعرب خوزستان
بخش هشتم: روزشمار واقعه جهاد
کتاب همچنین شامل چندین پیوست است: فهرست منابع، منابع فارسی، پایاننامهها، روزنامهها، مجلات و نشریات، منابع عربی، منابع انگلیسی، منابع آلمانی، فهرست اسناد، اسناد فارسی، اسناد عربی، اسناد انگلیسی، اسناد آلمانی، اسامی اشخاص.
«قیام عشایر عرب خوزستان علیه انگلیس در جنگ جهانی اول» از لحاظ شکل و محتوی در قالب یک «تکنگاشت» (monograph) تاریخی تهیه و تدوین شده که طبعا هدف اصلی آن بررسی ابعاد و زوایای گوناگون رویداد تاریخی سیاسیـنظامی مذکور در عنوان کتاب است. پیشگامان تحقیق درباره این رویداد عمدتا غربیها بودهاند و سپس یکیـدو محقق عراقی. پژوهشگران غربی پیشگام که در این زمینه قلم زدهاند عبارتند از Moberly (۱۹۲۷)، Wilson(۱۹۳۰) ،(Luhrs۱۹۳۸) و Strunk (۱۹۷۷). پژوهشگران عرب خوزستانی در دوـسه دهه گذشته به صورت پراکنده در کتابها یا مقالات خود به جنبههایی از این رخداد پرداختهاند اما به طور قطع اکنون میتوان گفت که اثر ارزنده جناب طرفاوی در میان همه آثار در زبانهای مختلف از لحاظ جامعیت بیهمتاست و از این جنبه شایسته یک «دستمریزاد» صادقانه و صمیانه است. کتاب از لحاظ جنس جلد، طراحی روی جلد و پشت جلد، صحافی، حروفچینی و صفحهآرایی بسیار چشمنواز و خوشخوان است. حسن دیگر کتاب این است که پیداست طرفاوی از لحاظ روش تحقیق از همان آغاز، طرح تحقیق روشن و پیچیده ای را همچون یک نقشه راه در پیش چشم داشته و گام به گام آن را پیش برده است. هم کار تحقیق کتابخانهای بسیار وسیعی انجام داده و هم به صورت میدانی با بسیاری از بازیگران خوزستانی عشایر درگیر در آن ماجرا (یا بستگان و بازماندگان نزدیک آنها) مصاحبه کرده است. فهرست منابع پرشمار و چندزبانی (فارسی، عربی، انگلیسی، آلمانی) اثر نشاندهنده شدت پایبندی مولف به مراجعه مسوولانه به بیشینه منابع ذیربط است. همچنین اختصاص یک بخش مجزای کتاب به نقشآفرینی زنان در آن ماجرا (که تاکنون متاسفانه این بخش آن رخداد در روایتگریها پیشین مغفول بوده) از دیگر ابتکارات و نوآوریهای تابوشکنانه پژوهشگر است. نگاه انتقادی و البته منصفانه به منابع نیز از دیگر محاسن کار طرفاوی است. همچنین کشف پارهای اسناد و مدارک جدید توسط مولف که به درک بهتر پویایی رویدادهای موردنظر کمک میکنند. افزون براین، چاپ اسم و مشخصات و عکسهای بسیاری از بازیگران آن رویداد (از محبوب تا منفور) از دیگر اقدامات مثبت و ستودنی جناب طرفاوی در این کتاب است.
به هر روی، با توجه به ابعاد گوناگون ماجرای اصلی موضوع کتاب، چکیده کلان روایت کل کتاب به شرح زیر است. همچنانکه اشاره شد، کشیده شدن پای خوزستان به آن جنگ به دلیل تحرکات متقابل سه بازیگر اصلی آن جنگ جهانی در منطقه خاورمیانه یعنی انگلیس از یکسو و عثمانی/آلمان از سوی دیگر بود. در واقع، با گسترش روزافزون ابعاد جنگ در مناطق مختلف منطقه، هر یک از سه بازیگر منطقهای در پی یارگیری بودند تا به آن ترتیب مواضع خود را مستحکمترسازند و توازن قوا را به نفع خویش آرایش دهند. در صحنه ایران/خوزستان که دولتاش ظاهرا اعلان بیطرفی کرده بود (دولت قاجار عمدتا همپیمان سنتی بریتانیا بود)، شیخ خزعل به دلیل روابط ویژه خود با انگلیسها، عملا در کنار انگلیسها بود. از سوی دیگر، عثمانی که تحت فشار انگلیسها برای رها کردن سلطه خود بر بصره بود با استفاده از شعارهای مذهبیـاسلامی و صدور فتاوای مفتیان خود برای راه انداختن جهاد علیه «کفار غربی» میکوشید تا مسلمانان بینالنهرین و ایران را با خود همدل و همراه سازد. وقتی درگیریهای نظامی انگلیس و عثمانی در حولوحوش بصره تشدید میشود گروههایی از روحانیون سنی و شیعه عراق به نفع خلافت عثمانی و علیه انگلیسها اعلام جهاد کرده و اقدام به بسیج مردم در جامعه عشایری عراق میکنند. در این زمان، خلیفه عثمانی با انگلیس، فرانسه و روسیه رویاروی شده بود و با آلمان همپیمان. به موازات پیشرویهای انگلیس در متصرفات عثمانی و ساقط کردن حکومت عثمانی بصره، نوعی ائتلاف نظامی عثمانی/سنی/شیعه شکل میگیرد و علیرغم آنکه انگلیسها رسما اعلام میکنند با عربها و ایرانیها مشکلی ندارند اما ائتلاف اسلامی مذکور به طرق مختلف میکوشد تا به انگلیسها ضربه بزنند. این ائتلاف میکوشند تا با همکاری آلمانها به چاههای نفت، خطوط لوله نفت و در صورت امکان پالایشگاه تازه تاسیس انگلیس در آبادان ضرباتی وارد آورند و در کار انگلیسها اخلال کنند. عثمانیها برای تحقق این برنامه خود با نقض بیطرفی ایران واردخاک خوزستان میشوند. دولت ایران اعتراض میکند. از اینجا به بعد است که آرایش نیروهای قومیـعشیرهای خوزستان دچار نوعی چنددستگی میشوند. گروههای بزرگی از عربهای خوزستان زیر بیرق شیخ خزعل درکنار انگلیسها میمانند اما شمار قابل ملاحظهای نیز به پیروی از برخی علمای شیعه عتبات در کنار عثمانیها قرار گرفته، همکاری میکنند و به نفع آنان میجنگند. طوایف بختیاری و لر به تاسی از بزرگان خود با انگلیسها و شیخ خزعل میمانند و در شهرهای اصلی و مهم خوزستان یعنی دزفول و شوشتر نیز عموما بیطرفی حفظ میشود و مردم و علما خود را در آن ماجراها درگیر نمیکنند. در واقع در گیرودار جنگ جهانی اول که بریتانیاییها در بخشهایی از خوزستان مستقر شده بودند و حفظ نظم و امنیت عمومی شهرها و روستاها را بر عهده داشتند، علیرغم اینکه در واقع نیرویی اشغالگر محسوب میشدند اما در عین حال در زمینه ایجاد و گسترش سامانمند امنیت عمومی اجتماعی، انجام اقدامات عمرانی و حتی رسیدگی به دادخواهیهای مردم آنچنان عمل میکنند که رویه دادگستری آنها مورد تایید صاحبنظرانی محلی و ملی مانند آیتالله محمدباقر معزی دزفولی، سید محمدعلی امام اهوازی، احمد کسروی، ناهیدی دزفولی و دیگران قرار میگیرد (امام،۱۴۰۰).
به هر حال، به تدریج در چند ماه مرکز ثقل درگیریهای به غرب اهواز (خفاجیه/سوسنگرد، هویزه و سکونتگاههای عشایری پیرامون آنها)، فلاحیه/شادگان، ویس، حوالی اهواز و محمره/خرمشهر کشیده میشود. حضور نظامی آشکار عثمانیها و همپیمانان شیعی عراقیـایرانی آنها در استان زیادتر میشود، با همدستی چند تیم آلمانی لولههای نفت مسیر مسجدسلیمانـآبادان در منطقه ویسـملاثانی منفجر میشوند، انگلیسها و شیخ خزعل اقدام به سرکوبی این گروه نسبتا پرشمار از عشایر همتبار خود میکنند. چرخهای چندماهه از همگراییها و واگراییهایی کوتاهمدت عشایری آغاز میشود و در این گیرودار و درگیریها و برادرکشیها صدها تن از عشایر یا مستقیما توسط آتش قوای انگلیس به شهادت میرسند و یا در درگیریهای برادرکشانه میان خود عشایر رقیب. در این میان، یکی از نظامیان ارشد انگلیسی به نام کاکس (Cox) چندبار رسما و کتبا به عشایر خوزستانی همپیمان عثمانیها یادآور میشود که ما با شما ایرانیها و عربها طرف درگیری نیستم. اما آن دسته عشایر کوتاه نمیآیند و به مبارزات خود علیه انگلیسها ادامه میدهند چراکه به باور آنان انگلیسها به خاک ملل مسلمان تجاوز کرده و با خلافت (حکومت اسلامی) درگیر شدهاند. جنگها و درگیرهای پراکنده همچنان از عشایر خوزستان، از انگلیسیها (به شمار بسیار کمتری) و نیز عشایر عراقی وارده به خوزستان تلفات میگیرد. دولت ایران همچنان به صورت پیاپی به عثمانی و حضور نیروهای آن در خوزستان اعتراض میکند و یکیـدوبار نیز به انگلیسها. یگانهای مکانیزه انگلیسی با سربازان هندیـبنگالی خود چندمرحله و در چند مکان با نیروهای مشترک عرب و عثمانی درگیریهای بسیار خونینی انجام میدهند. در هر حال، با شکستهای عثمانیها از انگلیسها در خاک عراق و تضعیف پشت جبهه ائتلاف عثمانی/شیعی در خوزستان، برخی از قوای این گروه مشترک به خاک عراق عقبنشینی میکنند. سپس انگلیسها اقدام به پاکسازی خوزستان از نیروهای آلمانی و عثمانی کرده و عشایر عرب خوزستانی/عراقی متحد آنان را نیز تنبیه و گوشمالی میدهند. در نهایت انگلیسها با عقد قراردادهایی با برخی عشایر عرب خوزستان امنیت حوزههای نفتی و لولههای نفت خوزستان را نیز تامین میکنند. در پایان پس از بیش از یک سال درگیریهای مسلحانه برخی عشایر عرب خوزستان که متحمل خسارات جانیـمالی بس زیادی شدهاند، از طریق نامهنگاری و ارسال شکواییه به دولت ایران، قوای انگلیس و مجتهدین و علمای داخل (و نیز عتبات) به خونخواهی شهدای خود و دریافت تامین جانی و جبران خسارات وارده اقدام میکنند. این، پایان تراژدی خونباری بود که به شهادت صدها نفر از عشایر متدین و پایبند به شعائر اسلامی شیعی و طرفداران روحیه وحدت اسلامی و رویارویی با مهاجمان به سرزمین های اسلامی انجامید.
با توجه به رنگ و بوی اسلامیـشیعی آن قیامها و محبوبیت آن گونه فضای گفتمانی که با شعارهای انقلاب اسلامی و روحانیون و نهادهای انقلابی نیز قرابت تام دارد و همچنین با توجه به حضور شمار بسیار زیادی ازخانوادههای آن شهدا در منطقه در دوـسه دهه اخیر بزرگداشت آن رویداد همواره مورد توجه جریانات و نهادهای ذیربط قرارگرفته است. کار ارزشمند مولف گرامی، جناب اقای محمد (عبدالله) طرفاوی، نیز در همین راستا قابل درک و تحسین است.
با این همه، نکاتی را نیز میتوان به عنوان نقد و کاستیهای کتاب یادآور شد. از اشکالات ظاهری کتاب یک نکته آزاردهنده است و آن بخش سوم (از فصل چهارم) است که نه در صفحات فهرست مطالب و نه در بدنه کتاب، حدود جایگاه آن مشخص نیست؛ نه پیداست کجا آغاز میشود و نه کجا پایان میپذیرد که بیتردید این ام ناشی از بروز اشکالی در حروفچینی بوده است. همچنین در بخش هشتم کتاب (روزشمار واقعه) علیرغم ارزش فوقالعاده زیاد این طرح ابتکاری مولف گرامی، به نظر میرسد که تاریخهای مندرج در هر سه ستون (تاریخ شمسی سال ۱۲۹۳؛ تاریخ میلادی ۱۹۱۴؛ تاریخ قمری ۱۳۳۲) از جایی به بعد دچار اشکال (تایپی/حروفچینی؟) شدهاند چراکه تاریخگذاریهای جداول از دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۲۹۳/۱۹۱۴ میلادی و ۱۳۳۲ قمری آغاز میشود و پس از ماههای بسیار که نهایتا به جمعه هفت مرداد/۳۰ ژولای/۱۸ رمضان همان سالها میرسد! تاریخ سالهای مندرج در سرستونهای اصلی همچنان دست نخورده باقی مانده در صورتی که قاعدتا هر سه تاریخ باید از جایی به بعد یک سال به جلو کشیده شوند.
عنوان اصلی کتاب نیز به گمانم از جنبه تدقیق علمی گویا و دقیق نیست چراکه ذکر عنوان «قیام عرب خوزستان» القاکننده آن است که گویی در آن رویداد تاریخی تمام قبایل و عشایر عرب خوزستان یکدست و یکسان عمل کردهاند در صورتی که خود مولف به روشنی و به درستی در سرتاسر تحقیق ارزنده خود نشان داده که اعراب خوزی آن روزگار دچار دودستگی (و گاه چنددستگی) بودهاند و اتفاقا علیالاصول جمعیت پرشمار(تر؟) عشایر پیر و شیخ خزعل اصولا با آن قیام نه تنها همراهی نکردند بلکه شدیدا در عمل با آن مخالف بودند و در درگیریهایی که در سطح منطقه با عشایر رقیب داشتند تلفات جانیـمالی بسیاری بر یکدیگر وارد کردند. به این ترتیب این تعمیم و کلیگویی در عنوان کتاب به استناد محتویات خود کتاب مدلل و مستند نیست. نکته بعدی، نوعی ضدونقیضگویی این پژوهشگر گرامی در نتیجهگیری نهایی است. جناب طرفاوی با اذعان آشکار به اهداف شوم عثمانیها در خوزستان (و ایران) در عین حال میکوشد تا از اتحاد، همدستی و همداستانی گروهی از همتباران خود با عثمانی دفاع و یا آن را توجیه کند. دقت فرمایید که طرفاوی در برشمردن اهداف سیاسی، اقتصادی و نظامی عثمانی در خوزستان به نکات زیر اشاره میکند:
تسلط کامل بر اروندرود و خلیج فارس به منظور قطع منافع انگلیس
پیوستن منطقه استراتژیک خوزستان به خاک عثمانی و تضعیف ایران با عنوان تنها کشور شیعی
تسلط بر اروندرود به خاطر منافع اقتصادی و تردد آزاد کشتیهای خود در این آبراه
ارتباط با کشورهای خلیج فارس و سیطره کامل بر آنها
الحاق خطه زرخیز خوزستان به خاک عثمانی و بهرهگیری از منابع عظیم اقتصادی آن (ص. ۲۱۵)
از عباس امام در زمینه معرفی و نقد کتاب:
باراتاشویلیها و آلکثیر؛ جلوهای جالب از پیشینه تکثر فرهنگی در خوزستان
«معمای توسعه خوزستان»؛ اثری نو و دیگرگون
ترجمهپژوهی پسااستعمارگرای امروز؛ چالشهای نوین و چشماندازهای فردا
بانوی آموزگار هندی ـ اتریشی در روستاهای دزفول
حتی درباره ذهنیت عمومی مردم عراق نسبت به عثمانیها نیز مولف مینویسد: «عشایر شیعه عراق با دشمن سابق خود یعنی ترکها متحد شدند... عشایر به سب ظلم و ستمی که سال قبل ترکها بر ایشان رواداشته بودند، از آنها کینه داشتند...»(ص. ۱۹۳). حال، به این ترتیب براستی خواننده درمیماند که چگونه باید از آن سیاست نیاکانی دفاع کرد یا آن را توجیه نمود!؟ آیا منطقیتر و واقعبینانهتر نیست که قیام بخشی از نیاکان محلی خود را «پناه بردن از عقرب جراره به مار غاشیه» تشبیه کرد و آن جانبازیهای صادقانه همتباران را مصداق ضربالمثلهای فارسی«دفع افسد به فاسد» یا «افتادن از چاله به چاه/چاه به چاله» ارزیابی کرد!؟ در سرتاسر کتاب جناب طرفاوی برای توجیه سیاست گروهی از عشایر عرب خوزستان آن زمانه عمدتا به نیات خیر آنان در ایستادگی در برابر «کفار غربی»، پیروی از شعارهای دینی علمای عتبات و هماندیشان آنان در خوزستان و حرفشنوی آن دسته از عشایر خوزی از آن دسته از علما و مجتهدین اشاره میکند. به این ترتیب پیداست که متر و معیار محقق گرامی عمدتا هویتی است و ایدیولوژیک که گویی در نهایت هر چه باشد بالاخره عثمانیها مسلمان بودند و خودی! حتی خواننده تیزبین در این نیز درمیماند که آن علما و مجتهدین با کدام ادله فقهی و کلامی انگلیسیها را «کافر» قلمداد میکردند اما آلمان را خیر!؟ «استعمارگر» دانستن انگلیسها در آن دوران سخنی است منطقی و مسموع که اکثریت خود صاحبنظران انگلیسی (و غربی) نیز آن را تایید کرده و میکنند اما اطلاق عنوان کلامیـفقهی «کافر» به مردم و کشوری که تاکنون همواره با عنوان فقهیـکلامی «اهل کتاب» شناسایی شدهاند بیشتر به یک شعار با انگیزههای سیاسی همخوانی دارد و اثبات صحت اطلاق و انتساب آن به غربیها نیازمند بسیاری دلایل ذیربط. چگونه بوده که علمای عتبات، انگلیسها (یا دولت آنان را) مصداق کفر و کافر معرفی کردهاند و آلمانیها (و دولت آنان را) شایسته همپیمانی با مسلمین!؟ شاید به همین دلایل و شبهات بوده که دیگر پژوهشگر عرب خوزستانی صاحبنظر با حزم و احتیاط در ارزیابی کلی خود از آن قیام مینویسد «ماهیت و اهداف این حرکت، ماهیتی اعتقادی و در جهت دفاع از عقاید و مقدسات نبوده بلکه ماهیت و صبغهای دنیوی و مادی داشته است» (قیم،۱۳۹۲،ص. ۱۹۳). با این همه، تلاش تحقیق همهجانبه جناب طرفاوی کاملا ستودنی است: حیاک الله.
منابع:
امام، عباس (۱۴۰۰). ستایشنامه مجتهد دزفولی خطاب به افسر انگلیسی. سایت خبرگزاری خورنا. جمعه ۱۴۰۰/۱۱/۲۲.
قیم، عبدالنبی (۱۳۹۲). فراز و فرود شیخ خزعل. تهران: نشر آمه.
انتهای پیام
نظرات