به گزارش ایسنا، امیر سرتیپ دوم «غضنفر آذرفر» یکی از فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی ایران است که سال ۱۳۱۸ در روستای «مغانک» واقع در جنوب شهرستان «الیگودرز» در استان «لرستان» متولد شد.
وی پس از فارغالتحصیلی از دبیرستان، در سال ۱۳۳۶ وارد دانشکده افسری شد و در طول تحصیل به زبانهای انگلیسی و عربی تسلط پیدا کرد. آذرفر در دورههای آموزش تکمیلی ارتش، دوره مقدماتی، دوره هوابرد، رنجری و همچنین دوره جنگهای ویژه (کلاهسبزهای ایران) در شمار دانشجویان عالی قرار داشت و دورههای تکاوری، هوابرد و جنگهای ویژه شامل جنگهای نامنظم، عملیات ویژه گریز، فرار و جنگهای روانی، دورههای جنگ در کوهستان شاملزیست در کوهستانهای بلند و برفگیر، اسکی نظامی، بهمنشناسی و رزم در برف را با موفقیت طی کرد.
تیمسار آذرفر همراه با لشکر خود عملیات «کربلای ۷» در اسفند ماه ۶۵ را طراحی و اجرا کرد. طی این عملیات، نیروهای تحت امر آذرفر ارتفاعات ۲۵۱۹ در داخل خاک عراق را تسخیر کردند. در بیشتر صحنههای این عملیات میتواند جلوههایی از نبوغ نظامی و ابتکار عمل این فرمانده ارتش جمهوری اسلامی ایران را مشاهده کرد.
این پیشکسوت ارتشی در بخشی از خاطرات خود که آن را با حضور امیر سرتیپ ناصرنادریزاده از فرماندهان پیشکشوت ارتشی فرمانده روایت کرده، درباره یکی از حملههای عراق پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به کشورمان میگوید: «حدود سال ۱۳۵۲ یکبار دیگر ارتش عراق به دستور صدام حسین به ایران حمله کرد و جزایر سهگانه تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی، به علاوه قسمتی از خاک خوزستان را به تصرف خود درآورد. فرمانده لشکر ۹۲ زرهی به رئیس ستاد مشترک وقت، ارتشبد (بهرام) آریانا (حسین معتمدی منوچهری تنکابنی) اطلاع دادند و ایشان، درحالیکه ژنرالها خواب بودند دستور داد شبانه تشکیل جلسه بدهند.
تیمسار ارتشبد خاتم(سیدمحمد امیر خاتمی)، فرمانده نیروی هوایی خودش لباس پرواز پوشیده و سوار جت مخصوص خودش میشود. ایشان سوار هر هواپیمای جنگی نمیشد و جنگندهای مخصوص خودش داشت که همیشه آماده عملیات بود.
صبح روز بعد حرکت میکند و خود را به فرودگاه بغداد میرساند و روی باند مینشیند. موتور هواپیما را خاموش میکند و مجدداً روشن کرده، فرودگاه را ترک و به ایران بازمیگردد؛ بدون اینکه آنها فرصت کوچکترین عکسالعمل یا پدافندی را داشته باشند! اصطلاحاً این را «آچ مز کردن» میگویند.
این عمل به آن معناست یعنی اینکه آبرو و حیثیت یک کشور را زیر سؤال ببری، یکی از نیروهای متخاصم بیاید در فرودگاه پایتخت کشوری بنشیند و مجدداً پرواز کند برود! آنهم کشوری که رئیسجمهوری مانند صدام حسین داشته باشد که ادعا میکرد من دور کشورم دیوار آهنی کشیدهام، اگر پرنده وارد حریم خصوصی ما شود ردیابی شده شکارش میکنیم.
در این زمینه بیشتر بخوانید؛
*«عباس»های آسمان ایران
*نتیجه نبرد هوایی شهید اردستانی و فرمانده پاکستانی چه بود؟
*دلیل احترام ژنرال آمریکایی به شهید عباس بابایی چه بود؟
با این توضیح میخواهم بگویم، بیدلیل نبود میگفتند: «ارتش ایران ارتش پرقدرت پنجم جهان است.»
امیر نادریزاده در تکمیل این خاطره توضیح داده است: «البته معلوم است که ایران هرگز به فکر نشان دادن قدرت و ستیزهجویی در منطقه نبوده، اما هر وقت نیاز پیداکرده قدرت و توان نظامی خود را به چشم دشمن کشیده تا حساب دستش بیاید؛ مانند همین تجاوز نظامی عراق در سال ۱۳۵۹ که یک وجب از خاک ما را نتوانست بگیرد، اما خودشان به فلاکت افتادند. شما وقتی میگویید خلبان ایرانی رفته و در فرودگاه پایتخت کشور متخاصم نشسته، موتور را خاموش کرده و بعد روشن و بعد به وطن برگشته، نشان قدرت و توان مانور نیروی هوایی ما بوده است نه ضعف ما.»
منبع:
مرد روزهای نبرد ؛ عابد ساوچی، عباس،۱۳۹۸ ، آتشبار، تهران.
انتهای پیام
نظرات