"فردریک لاو اولمستد"، معمار منظر، روزنامهنگار و منتقد اجتماعی آمریکایی در دهه 1850 تا 1860میلادی با نگاهی آینده نگرانه برای نخستین بار لزوم جداسازی مسیر حرکت پیاده از سواره و طراحی فضاهایی با محدودیت تردد خودرو را مطرح کرد.
سالها طول کشید که مدیران شهر و شهروندان متوجه شوند خودرو، به عنوان اختراعی که قرار بود موجب رفاه شود، مشکلات و مسائل بسیاری را آفریده و باید از شر آن خلاص شد. شهر کپنهاگ یکی از نخستین و شاید موفقترین شهرهایی است که به جنبش پیاده گستری پیوسته و خیابانهای اصلی، مرکزی و تاریخی خود را بر روی خودرو بسته است.
آنچه در شهر کپنهاگ تجربه شد شباهتهای بسیاری با تلاش مدیران شهر اصفهان برای پیادهراه سازی چهارباغ عباسی دارد و به همین علت نیم نگاهی به آنچه در استروگت کپنهاگ رخ داد میتواند بسیاری از سوالات مدیران را به عنوان نسلی از مدیران که تجربهای از پیاده محوری نداشته و نگرانیهای متعدد جسارت را از آنها ربوده، پاسخ دهد.
سوال اساسی این است: شهر محل زندگی انسان است یا خودرو؟ پاسخ به این سوال اساسی کمک میکند بدانیم خیابان باید چه نقشی را بر عهده بگیرد. آیا وجه حرکت در خیابان اهمیت دارد یا باید به ابعاد اجتماعی و فرهنگی خیابان نیز پرداخته شود؟ این سوال جایی در ذهن شهرسازها کلید خورد که مشکلات متعددی از جمله آلودگی هوا، ترافیک و اتلاف وقت به بحرانهای اساسی تبدیل شده بود.
کپنهاگ یا کپنهاگن پایتخت کشور دانمارک، یکی از کشورهای اسکاندیناوی در شمال اروپا است. در اواخر دهه 1950 خیابان اصلی و ستون فقرات شهر کپنهاگ که برای این شهر چیزی شبیه به چهارباغ برای اصفهان است برای پیاده محوری مطرح شد. در واقع در آن زمان هیچ راهکاری دیگری برای حل مسائل و بحرانهای ترافیکی مرکز شهر وجود نداشت اما نگرانیهایی که اکثر آنها ترافیکی بود موجب شد این اتفاق در ابهام بماند.
در آن زمان تلاش دولتها و طراحان شهری بر این بود تا بعد از جنگ جهانی، کیفیت فضاهای شهری را خیلی زود به حداکثر ممکن برسانند و طراحی پیادهراهها یکی از فنون دستیابی به این مساله محسوب میشد. بحران نفتی دهه 70 نیز به توسعه زیرساختهای دوچرخه و پیاده در شهرهای اروپایی از جمله کپنهاگ منجر شد. تا جایی که ظرفیت پارکینگ اتومبیل در مراکز شهر از 3100 در سال 1996 به تنها 1500 جای پارک در سال 2005 و 700 جای پارک در سال 2010 کاهش پیدا کرد. فضای آزاد شده مسیر دوچرخه، پیادهرو و فضای باز شد.
وجود عناصر و کاربریهای مهم و متعدد در حاشیه این خیابان مرکزی شهر که استروگت نامیده میشود نیز به جذب جمعیت کمک دو چندان کرد. باغهای تیوولی که شبیه باغ هشت بهشت در چهارباغ است، ایستگاه مرکزی مترو کپنهاگ در مقابل ایستگاههای مترو چهارباغ، سالنهای تئاتر و سینما شبیه به سینماهای چهارباغ، هتل تاریخی آنجلتری همچون هتل عباسی و هتل جهان و قصر پادشاهی مقارن با کاخ هشت بهشت و چهلستون در این خیابان از جمله عناصر هویت بخشی بودند که به احیا خیابان و پیاده محوری آن کمک کرد.
قصه از این قرار است که در دهه 60 معابر قدیمی، ارگانیک، دراز و باریک سرشار از جمعیت شده و انبوه مردم در پیادهروها با انبوه خودرو در خیابانها مانع یکدیگر برای تردد میشدند. یکی از این دو گروه باید فضای شهری کمتری اشغال میکرد تا مشکل برطرف شود.
در سال 1962 شورای شهر کپنهاگ تصمیم گرفت از میدان town hall تا میدان شاه جدید را پیاده راه کرده و آن را استروگت بنامد. درست شبیه به میدان انقلاب تا میدان نقش جهان در اصفهان. حتی طول 2.3 کیلومتری این محور تازه تعریف شده با طول پیاده راه چهارباغ عباسی تقریبا مشابه است. به همین خاطر برنامهای 10 مرحلهای تصویب شد که پروژه استروگت نام گرفت. درواقع استروگت یک خیابان واحد نیست و مجموعهای از خیابانهای پیاده محور است.
از آن روز که اجرای این طرح آغاز شد افراد بسیاری از گروههای مختلف درگیر آن شدند. یکی از این افراد جان گیل- شهرساز دانمارکی بود که 40 سال این محور آزمایشگاه او بود. او مصالح متناسب با اقلیم، ساخت با کیفیت، پیاده مداری، دوچرخه سواری و حمل و نقل عمومی را در کنار ضوابط رفتاری و کالبدی تنها را احیا مراکز تاریخی و محورهای یادمانی میداند. گیل همه شمولی را رویکرد اصلی طراحی فضاهای پیاده عنوان میکند.
گیل معتقد بود در کپنهاگ شیوهای اصولی برای تحقق آرزوهای شهردار و شورای شهر در پیش گرفته شده است. او در بخشی از مقالات خود که با عنوان "کپنهاک سازی" منتشر شده است مینویسد «ابتدا از مردم نظرخواهی کردیم و نظرات آنها را به ثبت رساندیم. سپس به دقت بررسی کردیم در محور مرکزی و تاریخی کپنهاگ چه چیزهایی داریم و کدامیک باید نگهداری شده و کدام حذف شود. همه تصمیمات در جلسات مشورتی انجام شده که مردم، مدیران، چریتیها، منتقدان، دانشگاهیان و هرکسی که علاقه داشت در آن حضور داشت. طرحها را در اختیار همه قرار داریم و باز نظرخواهی کردیم. اجرا را آغاز کردیم و همواره یک تیم مشاوره بر کار نظارت میکردند و به صورت مقطعی بازخوردها را به مدیران منتقل میکردند. از با کیفیتترین مصالح استفاده کردیم و انتخاب مجریان را بر اساس لیاقت و رزومه قبلی آنها انجام دادیم. وظیفه اصلی نظارت را بر عهده مردم و روزنامهها گذاشتیم و به مدیران یاد دادیم انتقادها هرچقدر هم تند باشند به نفع ما هستند. به طور همزمان اعیان سازی کردیم، کاربریهای جدیدی به این خیابانها آوردیم و به سرمایه گذارها تخفیفهای مالیاتی دادیم. بعد از 20 سال ثابت کردیم گامهایی که برداشتیم تاثیر بزرگی بر زندگی شهروندان داشت. برپایی طولانیترین میز کافه دنیا در سال 1967 در سالگرد 800 سالگی کپنهاگ نشان داد این خیابان تا چه اندازه سرزنده و با کیفیت شده است. این یعنی کپنهاگ سازی».
امروز استروگت یکی از خیابانهای مهم و زیبای دنیاست که هرساله گردشگران بی شماری را به خود جذب میکند. کافهها و رستورانهای این خیابان که فضای میانی پیادهرو را نیز در اختیار دارند محلی برای گردهمایی و گپهای کاری و دوستانه است. جمعیت فضا را امن کرده و شهروندان خود مراقب این خیابان هستند. این محور محل اصلی تئاترهای خیابانی و هنرهای مردمی است. محور استروگت به خیابانهای اطراف نیز بسط داده شده و تا چند بلوک را پیاده راه کرده است.
استروگت همه این زیباییها را مدیون عناصر هویت بخش خود است که به قصد ساخت مجتمع تجاری شبیه آنچه بر سر سینما ایران آمد ویران نشدند. این خیابان توسعه خود را از مبلمان شهری زیبا، قانون مداری، سنگفرشهای گرانیت مرغوب، جدارههای هنرمندانه و زیبا و همچنین تخصص گرایی به دست آورده است. راستی حال چهارباغ چطور است؟
یادداشت از نیما آتش- خبرنگار ایسنا
نظرات