• جمعه / ۱۱ مهر ۱۳۸۲ / ۰۹:۰۲
  • دسته‌بندی: سینما و تئاتر
  • کد خبر: 8207-03884

بهرام بيضايي: فكر كردم براي گفتن، دير مي‌شود تقدير ما، خود ما هستيم/1/

بهرام بيضايي:
فكر كردم براي گفتن، دير مي‌شود
تقدير ما، خود ما هستيم/1/
كارگردان نمايش “شب هزار و يكم”، قهرمان هر سه داستان « شب هزار و يكم » را شخصيت‌هايي خواند كه موفق مي‌شوند تقدير خود را تغيير دهند. به گزارش خبر نگار تئاتر ايسنا ،بهرام بيضايي كه در نشست خبري اين نمايش در محل خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) سخن مي‌گفت تصريح كرد: تقدير ما، چيزي نيست جز منش هاو خصلت‌هاي ما. تقدير ما، خود ما هستيم. وي در پاسخ به سوالي درباره‌ي « زنان حيله‌گر» در آثارش گفت: من معتقدم « زن حيله گر » خوب است، همانطور كه مرد حيله گر مجاز است!. بيضايي گفت:‌ چطور مردان حيله گر، مردان مدبر عاقل دانا مي‌شوند؟!.همان طور كه در اين نمايش نيز گفته مي‌شود اگر به مرد برسد « عقل » مي‌شود ولي به « زن» كه مي‌رسد « مكر » مي‌شود. وي تصريح كرد: هر كس كه در كنار قدرت، زندگي مي‌كند ناچار مي‌شود براي ادامه‌ي زندگي، تدبير به كار ببرد، مگر آنكه از اول خود را زود برملا كند. كارگردان نمايش بندار بيدخش گفت: تمام سه داستان اين نمايش، داستان زيستن زن در كنار قدرت است. وي افزود: شهرناز و ارنواز، درست در كنار قدرتي زندگي مي‌كنند كه تخريبش چنان است كه ممكن است هر لحظه آخرين لحظه‌ي زندگي باشد. بيضايي گفت:‌« شهرزاد» داستان در هزار ويك شب نيز، همينطور است. چون هر شب، زير تيغ حرف مي‌زند چون ممكن است شب آخرش باشد. وي در ادامه‌ي سخنان خود گفت: در “چهار مقاله”، به زن جوان « عجوزه »گفته مي‌شودواين به معناي پير زن نيست،چون در آن زمان به زن جوان هم «‌عجوزه » مي‌گفتند يعني عاجز است. بيضايي تصريح كرد: اما‌« زنهاي » شب هزار و يكم ثابت مي كنند كه عاجز نيستند، ولي گويي عجز زن، جزو آروزهاي ماست!. وي با طرح اين پرسش كه چرا ما آروزي عجز زنان را داريم، گفت: اين موضوع، از مشكلي در درون ما خبر مي‌دهد. بيضايي توضيح داد: چگونه ممكن است كسي، زنان را عاجز تصور كند؟ مگر اينكه آرزوي دروني‌اش باشد و در حقيقت، پوشاندن عجزي است كه در خود او، وجود دارد. بهرام بيضايي در ادامه‌ي سخنان خود، نمايش “شب هزار و يكم” را حاصل نظريه‌اي دانست كه چهار دهه، در برابر بيان آن مقاومت كرده است. چون كه ديگر نمي‌خواسته پژوهشگر باشد. وي درباره‌ي چگونگي نگارش اين نمايشنامه گفت: سومين بخش از اين نمايشنامه را در ابتدا نوشتم. سال گذشته، تئاتري در دانمارك قصد داشت مجموعه اي از دوازده نمايشنامه‌ي 20 دقيقه اي از نويسندگان خاورميانه و آسياي غربي را در كپنهاگ نشان دهد. بيضايي افزود: در آنجا، در همه پرسي‌هايي كه كرده بودند متوجه شده بودند كه مردم (غرب) نسبت به اين بخش از جهان بد بين هستند و فكر مي‌كنند كه مردم اين بخش از جهان، فقط، تروريست و عقب مانده هستند. وي ادامه داد: آنها فكر كرده بود كه اين موضوع به دليل نا‌آشنايي مردم با فرهنگ اينجاست. آنها تصميم گرفته بودند يكجوري اين اطلاعات را از طريق اجراي يك كار تئاتر به مردم منتقل كنند. وي افزود: آنها فكر كردند مردم دانمارك تنها چيزي كه از اين منطقه مي‌شناسند داستان “هزار و يك شب” است و فكر كرده بودند به ده دوازده نويسنده‌ي اين منطقه بگويند كه يك “هزار و يك شب” ، “امروز” بنويسند. بيضايي ادامه داد: آنها اين پيشنهاد را به من هم كردند و تئاتري مي‌خواستند با زمان 20 دقيقه و تنها با 3 پرسوناژ . وي ادامه داد: سالها پيش، من تئوري خود را راجع به داستان هزار و يك شب براي مرحوم دكتر« بهار» گفته بودم و او هميشه اصرار مي‌كرد كه دو سه تا از نظريه‌هاي خود را مانند اين نظريه و يكي راجع به مشهد قالي شويان و يكي دو نظريه‌ي ديگر راجع به شاهنامه بنويسم. بيضايي گفت: وقتي آنها اين پيشنهاد را كردند يك لحظه فكر كردم كه چرا تا به حال اين كار را نكردم، پس بخش سوم اين نمايشنامه را نوشتم و براي آنها فرستادم. به گزارش ايسنا، وي افزود:فكر اين نمايش مراهيچ گاه رها نكردودر فروردين ماه همين امسال ، دوبخش بعدي را نوشتم و سپس به من پيشنهاد اجراي تئاتر شد. وي در تشريح نظريه خود گفت: در گذشته، كتابي به اسم“ هزار افسان “وجود داشت كه چار چوب آن هماني بود كه در هزار و يكشب موجود است. اين كتاب ترجمه به عربي شد واصل آن از بين رفت و ما نه نامي از مترجم آن مي‌دانيم و نه اصل كتاب را داريم. بيضايي افزود: متاسفانه در پژوهش‌ها، كمتر به اين مسئله توجه شده است درپژوهش هايي كه هم اكنون راجع به هزار و يك شب وجود دارد در ريشه شناسي داستان تقريبا به هر چيزي اشاره مي‌شود جز آنچه كه ريشه اصلي آن است. وي در ادامه گفت:‌ما خود اسطوره ضحاك را به صورت كامل نداريم. به نظر من در زماني نقش زنان از اسطوره‌ها حذف شده است و نقش آنها به مردان داده شده است. بيضايي تصريح كرد: اسنادي كه از گذشته باقي مانده نشان مي دهد دو شخصيت شهرناز و ارنواز “ول‌معطل” هستند و اصلا معلوم نيست چه‌كاره هستند و براي چه هستند؟ وي ادامه داد: در عوض، آنجا دو آشپز به نام هاي « ارمائيل» و « گرمائيل» هستند كه هر شب يكي از دو جوان را بايد نجات مي‌دهند. بهرام بيضايي افزود: من تصور مي‌كنم در نسخه‌ي قبلي اين داستان، شهرناز و ارنواز اين كار را مي‌كردند و ارمائيل و گرمائيل متعلق به دوره‌ي وارد شدن بعضي از تفكرات به فرهنگ ايران است. بيضايي تصريح كرد: مي‌دانيد خيلي قبل از آن، فرهنگ ايراني در تورات رفته است،‌ همچنان كه مي‌دانيد كورش در آنجا نجات دهنده‌ي قوم يهود بوده است. وي ادامه داد: ولي تا پيش از آن، نقش زنان در داستان ضحاك حذف شده بود و نقش آنها به مردان داده شده بود ولي خاطره‌ي اين نقش در داستان هزار افسان، باقي مانده بوده است. به همين دليل در داستان هزار افسان كه چارچوب هست كه ما آن را مي‌شناسيم و گفته مي‌شود كه شهرزاد كسي است كه هر شب قصه مي‌گويد و يك نفر را نجات مي دهد و در واقع طرح داستان ضحاك است. بيضايي با طرح اين پرسش كه چرا در داستان ضحاك ، شهر ناز و ارنواز، زن ضحاك مي‌شوند گفت: هيچ كس در اين باره حرفي نمي‌زند ولي ما مي دانيم چرا. وي افزود: هم اكنون از روي داده‌هاي اسطوره شناسي مي‌دانيم كه چرا بايد ارنواز و شهرنواز زن ضحاك شده باشند و مي دانيم ضحاك نمي توانست پادشاه شود مگر با ازدواج با شهرناز وارنواز. بيضايي تصريح كرد: ما مي‌دانيم كه بعد از دوره‌ي يزدگرد سوم، هيچ پادشاهي نيست كه آمده باشد و سلسه اي را در هم كوبيده باشد و ناچار نشود تا با زن پادشاه ازدواج كند تابه مشروعيت برسد. كارگردان نمايش “بندار بيدخش” گفت: در گذشته سلطنت از دوره‌اي به مرد نمي‌رسد، مگر از طريق زن. حتي در هانري پنجم شكسپير كه نگاه مي‌كنيد هانري پنجم، سلطت را از طريق مادر مي خواهد نه از طريق پدر. در دوران خيلي پيشتر كسي كه پادشاه مي‌شد ناچار بود كه با دو خداي « مهر »‌ و «آ‌ناهيد » پيوند ببندد. وي افزود: « مهر »‌ و «آ‌ناهيد »‌ دو تا از سه مظاهر خداي آن زمان بودند. « مهر» كه حافظ مرزها است و « ناهيد » حافظ باروري و آبادي سرزمين خانواده است. به گزارش ايسنا، بيضايي گفت: پادشاهي كه با اينها پيوند مي‌بندد در حقيقت آبادي را تعهد مي‌كند. وي توضيح داد: در حقيقت زن اول مملكت، نماينده‌ي آناهيد است. يعني هر پادشاه جديدي كه مي‌آيد بايد پيوند تمثيلي بين او و آناهيد اتفاق مي‌افتاد،كه اين پيوند از طريق ازدواج اش با نماينده‌ي آناهيتا بر روي زمين روي مي داد بيضايي گفت: به همين دليل در داستان‌هاي باستاني ايراني مي بينيد كه پادشاه با مادرش يا خواهرش،‌ازدواج مي‌كند. اين ازدواج تمثيلي است براي اينكه او نماينده آناهيتا است. نماينده خداي « باروري» روي زمين است. وي ادامه داد: ضحاك بعد از كشتن جم نمي‌تواند پادشاه شود مگر با ازدواج با شهرناز وارنواز، براي اينكه يكي نماينده آناهيتا روي زمين است و ديگري رئيس “دير” است. بيضايي تصريح كرد: تا زماني كه اين اتفاق روي ندهد، قطعاداد تاريخ روي نمي‌دهد. در واقع، با اين ازدواج است كه شمارش ايام و تاريخ، آغاز مي‌شود. وي تاكيد كرد: اين رويداد با تمام اطلاعات بين‌النهرين و ايران باستان، قابل بازسازي است. بيضايي در ادامه گفت: نكته‌ي دوم اين نمايش، اين است كه در ضحاك، ويژگي اهريمني وجود دارد. وي افزود: در اين وضعيت نماينده آناهيتا بر روي زمين وظيفه دارد به عنوان نماينده باروري و آناهيتا، از كشور و مردم، رفع خطر كند. بنابراين هيچ حيرت آور نيست كه او هر شب ناچار شود كه سر ضحاك را گرم كند تا يكي از جوانان را نجات دهد. بيضايي ادامه داد:اين از طريق اسطوره شناسي، قابل ساخت است و من همين كار را كردم. منتهي من، چهار دهه است كه منتظرم يك نفر اين كار را انجام دهد. وي تاكيد كرد:‌ هميشه فكر مي‌كردم بالاخره يك شرق شناس يا يك هزار و يك شب شناس، اين كار را خواهد كرد و احتمالا به ذهن كسي نرسيده است و من فكر كردم كه دارد دير مي‌شود بهتر است آن را بگويم. ادامه دارد ...
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha