• ماجرای یک تنبیه

    ماجرای یک تنبیه

    فرمانده نیرو پرسید: «چه سالی این سماور را خریده‌اید؟» گفتم: «عمر آن اندازه عمر آتشبار است.» تیمسار سؤال کرد: «مکاتبه هم کرده‌اید؟» گفتم: «بله» تیمسار از من سابقه مکاتبات را درخواست کرد و من هم آن را آوردم. فرمانده لشکر و فرمانده تیپ از این کار من سخت ناراحت و گله‌مند شدند. صبح روز چهارشنبه صبحگاه عمومی با حضور همه یگان‌ها برگزار شد.

تاپ سه فرهنگ حماسه