این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا، درباره ظرفیت ادبیات در زمینه آگاهیبخشی به بچهها برای شناخت بدن خود و پیشگیری از اتفاقهایی مثل تعرض و تجاوز به آنها، اظهار کرد: یکی از دلایلی که ما دچار مشکل هستیم نبود آگاهی کافی و لازم در کودکان و نوجوانان نسبت به اتفاقاتی است که در اطرافشان رخ میدهد، بنابراین وظیفه ما این است که آگاهی بچهها را بالا ببریم اما گرفتار تابوها هستیم.
او در ادامه گفت: البته در بخش خردسال و در بخش کودک کتابهایی در این زمینه وجود دارند که ترجمه هستند، و اطلاعاتی برای کودکان در آنها وجود دارد که لازم است اما کافی نیست. ما در کلاس و برنامههایی که در جاهای مختلف ایران برگزار کردیم تقویت تفکر انتقادی در بچهها را مدنظر قرار دادیم زیرا این نکته اساسی و پایهای برای آنهاست. تفکر انتقادی به بچهها یاد میدهد هر حرفی را باور نکنند و به آنها این آگاهی را میدهد که نسبت به دنیای پیرامونشان هوشیار باشند. تفکر انتقادی به بچهها یاد میدهد که در محیط و اجتماعی که زندگی میکنند صاحب فکر، عقیده و قدرت «نه» گفتن باشند.
الوندی سپس افزود: زمانی که در خانواده پدر یا مادر قدرت نه گفتن ندارند، مثلا از پدر خانواده خواسته میشود کاری انجام بدهد و پدر نمیتواند نه بگوید، یا مادر خانواده توانایی رد کردن دعوت به مهمانی را ندارد و مجبور میشود به مهمانی برود، طبیعی است که این ناتوانی به بچهها سرایت میکند. باید شرایطی را فراهم کنیم که بچهها بر اساس تفکر انتقادی و فراگیری آن قدرت نه گفتن را یاد بگیرند. اگر آنها نه گفتن را یاد بگیرند میتوانند به خیلی از پیشنهادهایی که به آنها میشود نه بگویند.
او با تأکید بر اینکه در حال حاضر یکی از مشکلات اساسی ما این است که نمیتوانیم نه بگوییم، بیان کرد: بچهها فکر میکنند نه گفتن میتواند برای آنها عواقبی در پی داشته باشد. اگر بچهها را هوشیار کنیم که به هرکس که در خواست نابجایی دارد نه بگویند و با نه گفتن هیچ اتفاقی برای آنها نمیافتد، همچنین پدر و مادر خود را در جریان اتفاقات قرار دهند، جلو این اتفاقات گرفته میشود. باید کتابهایی تولید کنیم و به پدر و مادرها آموزش بدهیم بچههایی که مورد تهدید واقع شدهاند، مقصر نیستند؛ مقصر کسی است که فکر پلید دارد. کسی که مورد آزار واقع شده، قربانی است و تقصیری ندارد. کتابی خواندم درباره نوجوانی که شخصی به او فیلمی نشان میدهد، سپس از او فیلم میگیرد و این نوجوان را در فیلم تهدید میکند که اگر درخواست بعدیاش را اجابت نکند، فیلم را در اینترنت میگذارد و بچه تحت فشار روانی قرار میگیرد. این کتاب متأسفانه خارجی بود؛ متأسفانه از این جهت که ما هنوز نتوانستهایم این کار را انجام دهیم. نویسندگان ما در محدودیت هستند و در مقابلشان موانع بسیاری وجود دارد که این موانع نمیگذارد کاری انجام دهند. اگر به نویسندهها اجازه دهند در این زمینه بچهها را آگاه کنند شاید وضعمان بهتر از این شود.
این نویسنده خاطرنشان کرد: بچههایی که مورد تجاوز قرار گرفتهاند اگر آگاهی داشتند و اگر کتابی در این زمینه خوانده بودند و تفکر انتقادی را فراگرفته بودند این آسیبها به آنها وارد نمیشد یا حداقل آسیبها اینقدر زیاد نبود. مهمترین عامل در بروز چنین آسیبهای اجتماعی در جامعه ما نبود آگاهی و نبود تمرین برای نه گفتن است.
او درباره موانع پیش روی نویسندهها نیز توضیح داد: کسانی که در مقاطع بالا نشسته و برای کتابها مجوز صادر میکنند وجه رویی را بیشتر از وجه زیرین میبینند و نمیخواهند خود را اسیر مسئولیتی کنند که بعد از چاپ کتاب ممکن است درگیرش شوند. بنابراین برایشان راحتتر است کتابهایی که در این زمینه منتشر میشود کتابهای ترجمه باشد. جرأت و جسارتِ دادنِ مجوز به کتاب ایرانی را که در این زمینه نوشته شده باشد، ندارند زیرا فکر میکنند نویسنده تابوشکنی کرده و یکسری لژنشین ممکن است نسبت به آن اعتراض داشته باشند.
عزتالله الوندی همچنین درباره کتابهای ترجمه که ممکن است با فرهنگ ایرانی منطبق نباشند و خانواده و کودک نتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند، اظهار کرد: تجاوز، تجاوز است و فرقی نمیکند در ایران اتفاق افتاده باشد یا در کشور دیگری. اما زمانی که کودک ببیند یک نویسنده ایرانی کتاب را نوشته و شخصیت داستان، ایرانی است؛ پسری یا دختری همسن و سال و یا حتی همنام خودش است، راحتتر میتواند با آن ارتباط برقرار کند و از طریق آن تجربه به دست بیاورد. فکر میکنم اگر نویسندهها در این زمینه قلم بزنند و به چیزهایی که آنها بررسی میکنند شجاعانه مجوز بدهند، جامعه ما به سمت خوبی پیش میرود و در این زمینه با مشکلات کمتری برخورد میکند.
او درباره نحوه بیان این داستانها نیز گفت: ما داستاننویسان، ابزار کارمان داستان و کلمه است. هرچقدر مستقیم در این زمینه صحبت کنیم نتیجه کمتری میگیریم، بنابراین ابزار داستان و انتخاب زبان داستانی خیلی میتواند موثر باشد. اگر ما برای بچهها بنویسیم و بگوییم اگر کسی با شما اینطور صحبت کرد به مادرت بگو، در واقع دفترچه راهنما برا ی زندگی او نوشتهایم در حالیکه کار نویسنده چیز دیگری است. کار نویسنده بیان فضا و دنیایی تازه برای مخاطب است تا در این دنیای تازه خود را پیدا کند و با شخصیتهای این فضا ارتباط برقرار و همذاتپنداری کند. اگر مخاطب بتواند با آنها همذاتپنداری کند در این صورت میتواند راه و رسم زندگی را یاد بگیرد و یادگیری راه و رسم زندگی را برای فرزندان خود هم به جا بگذارد.
الوندی کتابی از جولیا کوک را که انتشارات نردبان با موضوع بهرهکشی از بچهها چاپ کرده و «تپلی: به بدن من دست نزن» را در این زمینه معرفی کرد.
انتهای پیام
نظرات