این مترجم ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا، درباره ظرفیت ادبیات در زمینه آگاهیبخشی به بچهها برای شناخت بدن خود و پیشگیری از اتفاقهایی مثل تعرض و تجاوز به آنها، اظهار کرد: این موضوع مانند هر موضوع دیگری به زمینهسازی نیاز دارد. در وهله اول لازم است ضرورت این موضوع به پدر و مادرها و تمام افراد جامعه یادآوری شود زیرا اگر این آسیبها پنهان بماند به تمام افراد جامعه آسیب میزند.
او با بیان اینکه ضرورت پرداختن به این موضوع و آگاهیبخشی درباره آن دو بعد دارد، افزود: یک بعد آموزشی است و دیگری بعد ادبی و هنری آن است؛ در وهله اول مسئولان آموزش و پرورش و روانشناسان باید پدر و مادرها را نسبت به این موضوع آگاه کنند و در کنار آنها نویسندگان و هنرمندان باید به طور غیرمستقیم و در قالب داستان، قصه و تصویر این موضوع را به پیش ببرند. نباید توپ را در میدان نویسندهها، هنرمندان و دستاندرکاران ادبیات کودک و نوجوان بیندازیم زیرا کار آنها چیزی دیگری است.
هیرمندی سپس گفت: ظرفیت هنر و ادبیات به وسعت تمام مسائل اجتماعی است؛ بنابراین اگر روانشناسان و مربیان ما آموزش را از مدارس شروع کنند، هنرمندان میتوانند هنر را در خدمت این موضوع دربیاورند؛ مثلا نمایشنامهای تهیه کنند و این موضوع را به لطیفترین و ظریفترین شکل ممکن به نمایش بگذارند، و تندی و تیزی مسائل حساسیتبرانگیز را به این طریق از مسائل بگیرند تا با واکنش منفی و نامناسب پدر و مادرها به لحاظ مسائل سنتی و یا مسائل دیگر مواجه نشوند.
او در ادامه بیان کرد: علیرغم اینکه این مسائل تابو است ما چند کتاب شعر در این زمینه داریم. از این بهتر چه میتواند باشد؟ شعر شکل ظریف و لطیف هنری است که این موضوعات را میتواند به بچهها آموزش دهد. بنابراین شاعران، هنرمندان تئاتر و قصهنویسان میتوانند این مسائل را آموزش دهند. اثری که هنرمندان و شاعران بر اولیا و مربیان میگذارند دست کمی از متخصصان ندارد. روانشناسان و مربیان و ادیبان و هنرمندان باید در کنار یکدیگر باشند و دست به دست هم بدهند.
این مترجم با بیان اینکه صحبت کردن درباره کودکآزاری و آموزش به کودکان درباره بدنشان تابو نیست خاطرنشان کرد: چرا باید تابو باشد؟ روانشناسان درباره دزدی بحث میکنند و میگویند چه کنیم که مسئله دزدی از بین برود؛ آیا این تابو است؟ خیر، این آسیب اجتماعی است. کودکآزاری هم همینطور است. کودکآزاری یک نوع دزدی است؛ دزدی از حریم خصوصی کودکان. چرا باید تابو شود؟ این تابوها را کسانی نگه میدارند و به آنها دامن میزنند که نمیتوانند در جامعه آنها را حل کنند. با این کار فقط صورت مسئله را پاک میکنند. با پنهان کردن، این مسئله حل نمیشود. تا کی باید سرمان را مانند کبک زیر برف فرو کنیم؟ اولین کاری که باید انجام دهیم، تابوشکنی است؛ باید صورت مسئله را علنی کنیم.
هیرمندی افزود: سالهاست که کودکآزاری در کشورمان وجود داشته و همیشه پنهان شده است. حتی وقتی نویسندگان ما این مسئله را از بعد تاریخی بررسی میکنند که در جامعه چنین پدیدههایی وجود داشته، بلافاصله آن را سانسور میکنیم و میگوییم بدآموزی دارد. صحبت کردن درباره بدیها، بد آموزی نیست. کسانی به دنبال پنهان کردن و دامن زدن به تابو بودن این مسئله هستند که نمیتوانند آن را حل کنند و یا کسانی هستند که از این آسیبها لذت بیمارگونه میبرند.
او درباره آموزش «نه» گفتن به کودکان از طریق ادبیات نیز اظهار کرد: باید به بچهها شجاعت مدنی را از همان کودکی یاد بدهیم. باید «نه» گفتن را به آنها آموزش دهیم و به آنها بگوییم این موضوع بخشی از حقوق انسانی و مدنی هر انسانی از جمله کودکان است. باید خودکمبینی را از روان و روح بچهها بزداییم؛ به کودکان بگوییم شما به لحاظ جثه و جسمیت و از نظر تجربه کمتر از بزرگترها هستید اما دارای حقوق کمتری نیستید. همانطور که بزرگترها میگویند «نه»، کودکان هم میتوانند. نه گفتن برای کودکان عیب نیست و برایشان عواقبی ندارد. یکی دیگر از شرایط این است که به کودکان خود عزت نفس را بیاموزیم تا بچهها به خودشان احترام بگذارند. فقط احترام گذاشتن به بزرگتر ارزشمند نیست. ارزش گذاشتن به خودمان، جسممان و حقوق انسانیمان جزو عزت نفس است.
این مترجم با آوردن مثالی گفت: اگر کودکی اسباببازیای دارد و رهگذری میخواهد آن را از او بگیرد، باید یاد بدهیم به او بگوید این برای من است و شما حق ندارید به آن دست بزنید. درباره بدن هم همینطور است؛ اگر کسی میخواهد به جسم کودک دست بزند باید بگوید «نه»، اگر نتواند از حق خود دفاع کند باید فریاد بزند و پدر و مادرش را به کمک بخواهد. اگر اینها را به بچهها یاد بدهیم و بگوییم این چیزها طبیعی است و تنبیهی متوجهشان نیست و اگر کسی به حقوقشان تجاوز کرد به پدر، مادر و مربیان خود بگویند. آن وقت میبینیم با از بین بردن ترس به آنها شجاعت دادهایم.
رضی هیرمندی تأکید کرد: باید در وهله اول بچهها را شجاع بار بیاوریم که بتوانند به پدر و مادر خود همه چیز را بگویند و به آنها اعتماد داشته باشند و بدانند پدر و مادرشان آنها را بدون قید و شرط دوست دارند. هر آسیبی که به کودک وارد شود پدر و مادر از او دفاع میکنند و او را مسئول نمیدانند. من سالها معلم بودم، یکی از علتهایی که بچهها تضییع حقوق خود را به پدر و مادر خود نمیگویند این است که به پدر و مادرشان اعتماد ندارند. بنابراین بچهها را باید به گونهای بار بیاوریم که رشته محبت بین بچهها و پدر و مادر محکم باشد.
او سپس درباره ترجمه آثاری با این موضوعات در ایران با توجه به اینکه برخی این پرسش را مطرح میکنند که آیا به خاطر فرهنگهای متفاوتمان این ترجمهها میتواند تاثیرگذار باشد، اظهار کرد: این سوال را که کتابهایی که در غرب منتشر شده آیا میتواند در اینجا تأثیر داشته باشد نمیفهمم. علم روانشناسی از کجا آمده؟ غرب. چطور ما بزرگسالان برای از بین بردن آسیبهای روحی از آنها استفاده میکنیم، اما برای کودکان استفاده نکنیم؟ چه دلیلی دارد که از علم برای از بین بردن آسیبهای اجتماعی کودکان استفاده نکنیم؟ تا حالا هم عقب بودهایم و دیر جنبیدهایم. باید تحقیق شود که چرا در برخی از حوزهها عقب هستیم. چرا آخرین تکنولوژی در زمینه اینترنت وارد کشورمان میشود اما آگاهیها به این سرعت به دست ما نمیرسد؟
هیرمندی درباره نحوه بیان این مسائل در کتاب کودک و نوجوان نیز گفت: من اعتراف میکنم به عنوان کسی که در حوزه بزرگسالان و کودکان کتاب ترجمه کرده و به اصطلاح جزو روشنفکران مملکت هستم در زمان کودکی بچههایم حساسیت آموزش این موضوعات را به کودکان نمیدانستم، اگر میدانستم طور دیگری رفتار میکردم. من افسوس میخورم که این چیزها را نمیدانستم تا به بچهها و شاگردانم یاد بدهم. اگر آن موقع میدانستم حالا چطور نوشتن برایم مسئله نبود و حتما راهش را پیدا میکردم.
او در پایان تأکید کرد: ریشه انفعال و دست روی دست گذاشتن ناآگاهی است. تا زمانی که ندانید ضرورت یک موضوع چیست سراغ آن نمیروید. آگاهی و آگاه بودن میتواند تابوها را از بین ببرد. جامعه ما همین حالا در نقطهای قرار گرفته که به راحتی میتوانیم بگوییم نسبت به یک ماه پیش، پدر و مادرها خیلی راحتتر میتوانند این مسائل را بیان کنند. چطور این تابو کمرنگ شد؟ چون ضرورت آن حس شد؛ اما به چه قیمتی؟! ما لطمههای زیادی به لحاظ اجتماعی خوردیم. فضای مجازی کمک کرد تا تابوها کمرنگتر شود. کندی و سانسورهای اینترنتی نمیگذارد ما جامعه سالمی داشته باشیم و نصف روز را درگیر کندی اینترنت هستیم. پخش نشدن این اطلاعات باعث میشود ما بر روی مسائل سرپوش بگذاریم و هر روز از جایی سر دربیاورند. اگر فضای سالمی برای اطلاعرسانی و آموزش ایجاد کنیم و مسئولان به ساختن جامعه اراده داشته باشند میتوانیم تابوها را از بین ببریم. تابو یعنی چیزی بسازیم که نتوانیم درباره آن حرف بزنیم و چیزی که دربارهاش نتوانیم حرف بزنیم، میکروبوار رشد میکند و جامعه را از درون از بین میبرد. این را نیز باید اضافه کنم که کودکآزاری در اکثر موارد یک بیماری روحی روانی و در ابعاد بزرگتر نوعی آسیب اجتماعی است بنابراین در کنار راه حلهای مقطعی باید به حل ریشهای آن اندیشید.
انتهای پیام
نظرات