بعد از ماجراهای سال 88، زمانی که برخی اصولگرایان عقیده داشتند باید اصلاحطلبان را محدود کرد و از منسبهای حکومتی دور نگهداشت، اشخاصی مثل غلامرضا مصباحی مقدم هم بودند که نهتنها موافق حذف اندیشه مخالف نبودند، بلکه با به چالش کشیدن نظرات جریان مقابل در حوزههای مختلف از سیاست گرفته تا فرهنگ و هنر، فرصت برابر برای بیان اندیشههای هر دو جریان اصلی سیاست کشور را فراهم میکردند.
به نوعی میتوان گفت که حضور چنین شخصیتهای اصولگرا، که تبیین گفتمان خود را در مقابل تبیین دیدگاه جریان رقیب قرار دادند در پیروزی چهره معتدلی همچون حسن روحانی بیتاثیر نبود؛ زیرا سال 92 سالی بود که بخشی از بدنه اصلاحات و اصولگرا دریافتند با وجود تفاوتهای اصولی در بنیان بسیاری از مسایل، بر سر مشترکات می توانند به توافق برسند.
مناظرات سیاسی مصباحی مقدم با صادق زیباکلام و محمدرضا خاتمی و اصغرزاده ،مناظرههای اقتصادیاش با محسن رنانی و یا حتی حضور در مناظرهای با موضوع روحانیت رو درروی محمدعلی ابطحی از همان فرصتهایی بود که این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام از آن برای بیان دیدگاههایش و نقد دیدگاه مقابل استفاده کرده و بالطبع مورد نقد برخی اصلاحطلبان هم قرار گرفت.
تحولات رفتاری دو جریان اصلاحات و اصولگرا و همچنین اعتراضات و انتقادات جامعه نسبت به این دو جریان مبنای نخست مصاحبهای با این فعال سیاسی اصولگرا شد ؛ این گفتوگو در دانشگاه امام صادق(ع) انجام شد؛ جایی که بیش از همه جا سخنگوی جامعه روحانیت مبارز سعی میکند با گویش علم درباره حوزههای سیاست و اقتصاد صحبت کند؛ به همین جهت بخش مهم این مصاحبه به سیاستهای اقتصادی دولت در مورد بازار ارز و نقد سیاست بازار آزاد اختصاص داده شد. البته در این میان نمیشد از احمدینژاد و حواشی حضورش در مجمع هم چشم پوشی کرد.
* متن کامل گفتوگوی خبرنگار ایسنا با حجتالاسلام والمسلمین مصباحی مقدم را در ادامه بخوانید.
با تفکیک اغتشاشگران از مردم معترض در شلوغیهای دی ماه سال گذشته، شعار اعتراضی از مردم نسبت به هر دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا شنیدیم، مبنی بر " اصلاحطلب، اصولگرا؛ دیگه تمومه ماجرا" ! آیا این شعار برای شما به عنوان یکی از چهرههای جریان اصولگرا معنا و مفهوم خاصی به همراه داشت؟
بنا بر برآورد وزارت کشور، کسانی که در این تظاهرات( تظاهرات دی ماه) در سراسر کشور شرکت کرده بودند، حدود 400 هزار نفر بودند. این شعار را همه آنها ندادند، بلکه بخش اندکی از آن جمعیت این شعار را سر دادند. اما بالاخره این شعار داده شده است. بسیار خوب، در این حال باید تبیین کرد که مرادشان از سر دادن چنین شعاری چیست؟ مرادشان این است که ما مردم، هم شما اصلاحطلبان را تجربه کردیم و هم مدیریت شما اصولگرایان را از سر گذراندیم؛ حالا به شرایط تقریبا بحرانی رسیدیم که حاصل کارکرد هر دو جناح سیاسی موجود در کشور است ؛ پس هر دوی شما دو جناح که در مدیریت ضعف داشتهاید کنار بروید.
واکنش این دوجریان نسبت به این اعتراض مردم چه باید باشد؟
به نظر من نمیشود نسبت به این شعار بیاعتنا بود، معنایش این است که باید هر دو جریان سیاسی کشور در مورد روش و رفتارشان پاسخگو باشند و تجدیدنظر کنند. برای جلوگیری از آنچه که اتفاق افتاد معتقد هستم که کشور را باید با نخبگان و شایستگان و نه این جناح و آن جناح مدیریت کنیم. این اشتباه است که اگر یک جناح روی کار آمد شایستگان آن جناح را کنار بگذارد و این جناح سر کار آمد شایستگان دیگری را کنار بگذارد، چنین کاری یعنی از دست دادن ظرفیت نخبگی و شایستگی نیمی از جامعه. این کار غیرمعقول است؛ بنابراین باید اگر هر یک از دو جریان سیاسی روی کار آمدند در حوزه مدیریتها و کارشناسی اجازه ندهند تغییر و تحول خاصی رخ دهد.
اتفاقا یکی از حوزههای مورد نقد مردم نحوه مدیریت نهادها و سازمانهاست. از جمله آنچه که به عنوان پارتیبازی،ژن خوب، رانت و فساد یاد میشود.
به طور عمده آنچه که پاسخگوی نیاز مردم است، در حوزه مدیریتها تبلور پیدا میکند. به همین علت است که میگویم وقتی دولتی تغییر کرد لازم نیست که از مدیرکلها گرفته تا روسای جزء. را تغییر دهد. به نظر من در این حوزهها که با مردم در ارتباط هستند نباید تغییر و تحول و جابجایی رخ دهد.
بالاخره هر جناحی که بر سر کار میآید نیاز دارد تا مدیرانی همسو با اندیشههای خود را بر سر کار بیاورد.
انتخاب مدیران باید بر اساس شایستهسالاری باشد، نگاههای حزبی در این میان باید حذف شود. بعد از روی کار آمدن جناب آقای روحانی به عنوان رئیس جمهور، ما شاهد این بودیم که در برخی از رسانههای جریان اصلاحطلب به صورت گسترده مطرح شد که وزیر کشور اصولگرا است، فلان تعداد استاندار از اصولگرایان هستند. در نقدهای خود می خواستند تا روحانی آنها را کنار بگذارد. انتظار این بود که روحانی در مدیریت خودش از اصلاحطلبانی که از او حمایت کرده و به وی رای دادند فقط استفاده کند. این نگاهی غلط به مسائل ملی است. نباید چنین اتفاقی بیفتد و در اینجا است که باید به کسانی که شعار " نه به اصلاحطلبان و اصولگرایان" دادند حق داد.
از نقد اصلاحطلبان به چینش دو کابینه آقای روحانی صحبت کردید؛ آیا جامعه روحانیت مبارز حاضر است وقتی به نهادی همچون ریاست جمهوری رسید، منافع حزبی و جناحی خود را با منافع حزبی و جناحی گروه مقابل تقسیم کند و از نخبگان اصلاحطلب استفاده کند؟
اولا جامعه روحانیت مبارز هیچگاه درصدد کسب قدرت در کشور نبوده است...
حمایتهایی که از برخی کاندیداهای ریاست جمهوری همچون ابراهیم رییسی داشتهاید.
اجازه دهید توضیح دهم. جامعه روحانیت همیشه دنبال حفظ و بقای نظام ،همچنین دوام و پا برجایی اصول نظام و جایگاه رهبری نظام بوده است. همواره تمام همتش را در این راه به کار برده است.
در ادامه این جمله که جامعه روحانیت هیچگاه در صدد کسب قدرت نبوده است باید بگویم ،ثانیا اگر اشخاصی به جایگاهی از مسئولیتهای کشور میرسند، نمیتوان به حساب نهاد یا تشکلی گذاشت، به صورت مستقیم یا غیر مستقیم توسط مردم انتخاب شدند. همین الان هم اشخاصی از جامعه روحانیت مسئولیتهایی در کشور دارند، نمیتوان انتظار داشت که چون جایگاه تشکیلاتی و سیاسیای دارند در حوزه مسئولیت خود ، بر اساس تصمیمات حزبی تصمیمگیری کنند. آنها باید بر اساس تکالیف و مسئولیتهای مشخص کشوری مدیریت کنند. از این حیث جامعه روحانیت اصلا به اینکه بخواهد مبنا را بر اساس منابع حزبی قرار دهد فکر نمیکند.
ما هیچ "منفعت حزبی" نداریم؛ بلکه منافع گروه و جناح ما فراتر از مساله احزاب و گروهها است. منفعت ما در گروی منفعت ملی است.
در حال حاضر از یک سو شرایط اقتصادی اوضاع داخلی را ملتهب کردهاست و از سوی دیگر فشارهای خارجی برخی کشورها همچون عربستان و آمریکا یا رژیم صهیونیستی اوضاع بینالمللی را علیه دولت و مردم سخت کرده است، در چنین موقعیتی وظیفه هر دو جناح سیاسی کشور چیست؟ آیا زمان گروکشیهای سیاسی است یا نوبت وحدت و همدلی رسیده است؟
من در شرایط انتخاباتی این حق را میدهم که هر جریان سیاسی به نفع خودش تبلیغات کرده و جریان مقابل خود را نقد کند، اما اوضاع انتخابات که تمام شد همه و همه باید پای کار بیایند و به رییسجمهوری که انتخاب شده کمک و حمایت کنند. رییسجمهور هم نباید از بعد از انتخابات نگاه حزبی و گروهی به رقبای اننتخاباتیاش داشته باشد؛ بلکه حتی باید اگر میتواند از ظرفیت رقبای خودش استفاده کند. همین جامعه روحانیت مبارز در ادوار مختلف به رییسجمهور منتخب مردم تبریک گفته است و همواره اعلام کرده است که ما از دولت حمایت میکنیم، چرا؟ زیرا که وظیفه شرعی و قانونی ما است. وقتی شخصی به عنوان رییسجمهور منتخب مردم شد، رییسجمهور کل ملت است، سپس وقتی که رهبری حکم او را تنفیذ میکند مشروعیت الهی هم برای اداره کشور پیدا میکند، بنابراین واجب است تا همه کمکش کنند. نگاه حزبی، سیاسی و جریانی طی دوره چهار ساله ریاستجمهوری به نظر من سم مهلکی برای موضوعات سیاست داخلی ما است.
با توجه به تحلیل فعلی شما با خروج ترامپ از برجام ، واکنش جریان اصولگرا چه باید باشد؟
همانطور که در شب اعلام خروج آمریکا از برجام نیز گفتم در چنین شرایطی تفاوتی ندارد که جزو کدام جریان سیاسی باشیم، اصلاحطلب باشیم یا اصولگرا، مهم منفعت ملی است. بخشی از جریان اصولگرا شاید موافق برجام نبوده است، البته بخش قابل توجهی از آنها هم موافق برجام بودند و در مجلس هم اکثریت اصولگرا به آن رای دادند؛ بنابراین بنده تصور میکنم که آنها در چنین شرایطی هم از مصالح ملی پیروی میکنند و به تصمیمی که نظام در این باره میگیرد احترام میگذارد.
خودانتقادیهای روحانی نسبت به کابینه و مدیران ارشد را چطور تحلیل میکنید؟
نقد من این است که کابینه، کابینه نسبتا جوان و پرانگیزه نیست به جز یکی دو وزیر که نسبت به بقیه جوانتر هستند بقیه وزرا، مسن هستند که حتی دو دهه پیش هم وزیر بودند. چنین کابینهای مناسب با شرایط انقلابی ما نیست و نمیتواند پاسخگوی شرایط بحران زده ما باشد.
مجلس فعلی میتواند کمکی به تغییر این وضعیت بکند؟
ای بسا؛ اما کابینه رییسجمهور دارد. وقتی که رییسجمهور برای کنار نهادن اعضای کابینه خود بازنگری و اصلاح نداشته باشد، مجلس نمیتواند به آنها فشار بیاورد که آنها را تغییر دهند. استیضاح هم یک کار سیاسی تلقی میشود و این مجلس به نظرم چنین کاری نخواهد کرد.
وقتی گفته می شود که کابینه من به دو قسمت امیدوار و ناامید تقسیم شده است، بزرگترین فضا را برای نقد به دولت به منتقدان داده شده است. آیا در این شرایط کسانی که به فکر منفعت ملی هستند نباید به کمک وی بیایند؟
البته برداشت من از این جمله این نبود که انتقاد از خود کرده باشند؛ اما دیدم که رسانهها خیلی روی این موضوع کار کردند. اگر رییس دولت درصدد نقد از خود است بهتر است که در جلسات هیات دولت این نقدها را بیان کند، نه اینکه باعث بازتاب عمومی شود. این خوب نیست که آدمی که مدیریت اجرایی کشور دستش است و وزرا تحت اختیار او هستند به صورت عمومی چنین مسالهای مطرح کند، اگر ایرادی وارد است خودتان اصلاحش کنید.
اگر بخواهید برای وضعیت فعلی اقتصاد کشور به دولت پیشنهادی بدهید، به چه موضوعی اشاره میکنید؟
اولین قدم در رفع مشکلات اقتصادی را قاطعیت در تصمیمگیری و اجرا میدانم و متاسفانه این دولت را فاقد چنین عنصری میبینم. الان در موضوع ارز بعد از مدتها آقایان تصمیمی گرفتند، آن تصمیم این بود که تقاضای ارز را مدیریت کنند. اولا که این تصمیم بسیار با تاخیر گرفته شد، ثانیا همین موضوع را نمیدانم چرا با یک قدم به پیش و یک قدم به پس مطرح میکنند.
منظورتان را بیشتر توضیح دهید؟
اخیرا دیدهام آقای نوبخت در مصاحبهای گفته است تقاضاهای ارز را در چند صورت مثل واردات، سفر، بیماران و دانشجویان در نظر میگیریم و بعد گفتهاند موارد دیگری هم هست که میخواهیم آنها را هم پوشش دهیم. خوب چرا از لحظه اول نیامدند همین کار را انجام دهند؟ چرا زودتر پیشبینی نمیکنند؟ در این صورت باعث میشوند که آن تقاضاها وارد بازار شود و بازار غیرقانونی را شکل میدهد. بعد میگویند که نرخ ارز فلان شد و بهمان شد، چنین شرایطی یعنی آنکه مساله را به صورت جامع ندیدهاند.
پیشنهاد مشخص شما برای این شرایط چیست؟
کشور را با این جور شرایط نمیتوان اداره کرد. کشور باید با قدرت و سعه صدر اداره شود و مشکلات را با مدیریت و قاطعیت برطرف کرد. این ارزی که در بازار مبادله میشود را به من نشان دهند که کجای دنیا چنین روشی استفاده میشود، اگر نشان دادند من میگویم دومیاش ایران است. تمام ارزی که به دست میآید باید به صورت سیستمی به بانکها منتقل شود و به صورت سیستمی از بانکها به متقاضیان داده شود، چرا باید بازار آزاد ارز داشته باشیم؟ در کل دنیا بگردید؛ چنین وضعیتی در ترکیه، اروپا، آمریکا، چین، شرق آسیا، غرب آفریقا، جنوب آفریقا و هیچ کجای دنیا نیست. چه بساطی است که ما ایجاد کردهایم؟ تازه میگوییم این ارزی که وجود دارد بخش کمی از ارز مورد نیاز کشور است. این بخش کوچک کل اقتصاد ما را تحتالشعاع خودش قرار داده است. مگر ارز نان و آب مردم است که هر کجا که میرویم سخن از ارز است. در روستاها، در شهر، در دانشگاه، در بازار سخن از ارز است، چرا باید چنین باشد؟ این شرایط حکایت از ضعف شدید مدیریتی ما در بخش ارزی است.
نظرتان در مورد تصمیم اخیر دولت درباره بازار ارز چیست؟
بازاری شکل گرفته است که دولت میگوید غیرقانونی است. آیا همین حرف کافی است؟ نخیر، باید به صورت قاطع جلوی این شرایط غیرقانونی را بگیرند؛ اگر تقاضای مشروعی وجود دارد به آن پاسخ دهند. وقتی نزدیک 100 میلیارد دلار صادرات نفت و کالا داریم و نزدیک به 50 میلیارد دلار واردات کالا داریم یعنی 50 میلیارد دلار ارز اضافی داریم. با این 50 میلیارد دلار ارز اضافی نمیتوان تقاضاهای متفرقه را پاسخ داد؟ یا باید اجازه داد انتقال سرمایه با این ارز صورت بگیرد، یا باید اجازه داد که مردم خانهشان را بفروشند و پولشان را تبدیل به ارز کنند چرا که میبینند قیمت ارز بالا رفته است. مردم میخواهند با تبدیل سرمایه راکد خود به سرمایه پویا، درآمد به دست بیاورند. یک عده اندک با چنین روشی منفعتی به دست میآورند و یک ملت را به خاک سیاه مینشانند. این چیزی جز بیعرضگی نیست.
گذشتگان چقدر در بوجود آمدن چنین وضعیت اقتصادی تاثیرگذار بودند؟
تفکری از چهار دهه پیش تا به حال در کشور ما وجود دارد. آن تفکر در مورد مسائل اقتصادی تابع اقتصاد بازار آزاد است. من به طور کلی این تفکر را نفی نمیکنم، ولی در شرایط اقتصادی که ما داریم، در کشوری که چهل سال است انقلاب کردهایم و دشمنان قسم خورده ما با تمام قدرت به میدان آمدند، در اینجا ادای اقتصاد آزاد در آوردن غلط است. اینجا باید خصوصا در مورد مواردی که به سیاست خارجی ما مربوط میشود اقتصاد آزاد و بازار آزاد را کنار بگذاریم. اینکه واردات هر چه میخواهد باشد، فقط با نرخ تعرفه باشد، نمیشود؛ چون امکان دامپینگ وجود دارد، یعنی یک تولیدکننده چینی میتواند همه تولیداتی که ما در داخل داریم را با صادرات کالاهای خود نابود کند، چون این قدرت از نظر اقتصادی برای چین پدید آمده است که بازارهای جهان را بروبد. ببینید چین تا چه اندازه بر بازار آمریکا تاثیر گذاشته است. اگر چنین است یعنی به تعبیر آدام اسمیت،" بگذار آزاد باشد، بگذار عبور کند"، نمیتوانیم اقتصاد را مدیریت کنیم، چنین اندیشهای به درد اقتصادی می خورد که دردسرهایی ما را ندارد.
-این دردسرها چیست؟ آیا دولت موفق شده با تصمیم اخیرش جلوی بخشی از آن را بگیرد؟
بالاخره چه بخواهیم و چه نه، ما با دردسرهایی روبرو هستیم، برای مدیریت اقتصادی ما نیازمند تصمیمگیری، اراده، برنامهریزی، داشتن اهداف و داشتن مدیریت هستیم. این مشکل دیرینه است، این تفکر از گذشته بوده، امروز هم هست. این اقدامی که دولت کرد و آمد جلوی نرخ آزاد ارز را گرفت نقض نظریه حاکم بر اقتصاد بازار آزاد است. وقتی در اینجا قبول کرده است که این نظریه با شکست روبرو شده است پس باید بپذیرد که جاهای دیگر هم همین است. اینکه رهبری میگوید باید جلوی واردات کالاهایی که در داخل مشابهاش تولید میشود را بگیرید، را بگوییم با نرخ تعرفه جلویش را میگیریم، یک بازی است. نخیر باید واقعا جلوی واردات چنین کالاهاییی را گرفت. آنچه که در داخل با کیفیت تولید میشود باید جلوی واردات مشابهاش گرفته شود. اگر این کار انجام شود میببینید چقدر شغل ایجاد میشود؛ آنوقت است که می ببینید چقدر تولیدکننده داخلی مشکلش برطرف میشود و چقدر ما قدرت صادرات پیدا میکنیم.
به عنوان یکی از اعضای هیات عالی نظارت بر اجرای سیاستهای کلی نظام، توضیحاتی درباره این هیات ارائه میدهید؟ چرا کمتر اخبار مربوط به این هیات رسانهای میشود؟
در دوره جدید مجمع تشخیص مصلحت نظام که رهبری فرمودند بخشی از اعضای مجمع در قالب هیات عالی نظارت وارد عمل شوند و نظارت بر نحوه اجرای سیاستهای کلی نظام به این هیات واگذار شد، یک تحرک جدیدی در مجمع به وجود آمد و موجب شد مستقل از جلسات مجمع جلساتی در این باب برگزار شود. هفتههایی که مجمع تشخیص جلسه ندارد این هیات عالی نظارت جلسه دارد، علاوه بر آن قدرت تحرکش نیز افزایش پیدا کرده و فعالیتهایش بیشتر شده است. شاید علت اینکه خیلی روی این هیات تبلیغ نشده است این باشد که نمیشود در آغاز کار انتظارات را خیلی بالا برد.
مثالی از اقدامات این هیات بزنید.
نظارتی بر بودجه سال گذاشته داشتیم که موجب شد تذکراتی را به مجلس و شورای نگهبان بدهیم و خیلی با سرعت به نسبت سالهای قبل مشکل برطرف شود، همین نظارت ما موجب شد ما در خصوص مسائل بانکی 10 جلسه نشست برگزار کنیم البته نشست برای خود هیات عالی نظارت نبود و به کمیسیون نظارت مربوط میشد که نهایتا کارش در هیات عالی نظارت به انجام رسید. میخواهم بگویم که این هیات عالی نظارت باعث شده است که اعضا وقت بیشتری بگذارند و کار بیشتر و بهتری ارائه دهند. در حال حاضر هم مشغول بررسی هستیم تا ببینیم کدام یک از سیاستها برای نظارت در اولویت هستند، انشاءالله وقتی تصمیمگیری کردیم کارمان را آغاز میکنیم و به رسانهها اعلام میکنیم.
عضویت یا عدم عضویت احمدینژاد در مجمع چرا اینقدر خبرساز است و کسی پاسخگو نیست؟
شما رسانهها بنا دارید به این مساله دامن بزنید.
رسانههای رسمی به این موضوع دامن نمیزنند، رسانههای منتسب به وی اخباری را منتشر میکنند و رسانههای رسمی از مسئولان رسمی پیگیر صحت و سقم آن میشوند.
همان طور که پیش از این هم مسئولین رسمی پاسخ دادهاند، من هم می گویم ایشان با حکم رهبری در مجمع عضو شدند و اگر هم قرار باشد در مجمع عضو نباشند هم با حکم رهبری عضو نخواهند بود.
موضوع پرونده سپنتا نیکنام عضو زرتشتی شورای شهر یزد در مجمع طرح شد، به نتیجهای رسید؟
این موضوع یک بار در مجمع مطرح شد، به جمعبندی نرسیدیم، قرار است در دور دیگری به زودی مجددا مطرح شود.
گفتوگو از خبرنگار ایسنا : صدف صمیمی
انتهای پیام
نظرات