پیرزن با سربند کردی روی تلی از خاک که نه، روی آوار خانهاش نشسته، با چشمان اشکآلود و زمزمههای غمبار، شب گذشته را بارها با خود مرور میکند:
«ژەنێار شەو
دڵگیر ژەنێ ،
لە ساڵ
مەرگ و میر
ژەنێ ،
وا ژەنێ
واران ژەنێ ،
لە ئەسر چەو
یاران ژەنێ !...
نوازندە شب
دلگیر می نوازد
از سالهای
مرگ و میر مینوازد
باد را مینوازد
باران را مینوازد
از اشک چشم
دوستان را مینوازد.»
با خود مرور میکند؛ که این مصیبت از کجا آمد و چه طور این قدر راحت در خانه گرمش، جا خوش کرد. خانهای که حالا جز آوار چیزی از آن برجای نمانده است.
در این تاریکی شب، سرما نیز روی دیگر خود را نشان میدهد. بازماندگان قصر شیرین سقف که نه، هنوز حتی اردوگاه یا چادر برای اسکان ندارند. از ترس پس لرزههای فاجعه هم که تا به حال بیشتر از 150 بار شهرهاشان را به لرزه درآورده و جایِ پایشان را سست کرده؛ نمیتوانند به خانههای نیمه ویران- نیمه آبادشان برگردند.
تصویر ویرانی خانههای سرپل ذهاب دست به دست میشود. روستاهای دالاهو هم آسیب بسیار دیده. برخی میگویند صد در صد روستاهای این بخش ویران شده است.
امدادرسانی از شب گذشته آغاز شده اما انگار مشکلات را پایانی نیست؛ مردم آسیبدیده کرمانشاه هنوز برق ندارند. هنوز آب به حد کافی به آنها نرسیده است. هنوز جای گرم و امن ندارند.
دیشب علاوه بر کرمانشاه تعدادی از استانهای دیگر نیز به خود لرزیدند اما این جان کرمانشاه است که زخمهای بیشتری برداشت.
کرمانشاه با خود زمزمه میکند:
«امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد
از آه دردناکی سازم خبر دلت را
وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد
پرشور از «حزین» است امروز کوه و صحرا
مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد»
حالا غم و سیاهی، کرمانشاه که نه، ایران را فراگرفته است، مردم ایران امروز دست هموطنانان کردشان را به گرمی برای همدلی و تسلا فشردند. برای همین هم ساعتها در صفهای مهربانی صبوری کردند تا بتوانند با چکاندن قطراتی از خونشان، مهری تازه در رگ مردم نیک کرمانشاه جاری کنند.
تاریکی و سرما، کرمانشاه که نه، ایران را فراگرفته است، اما ایرانیان؛ این مردان و زنان روزهای سخت خوب میدانند که فردایی هم هست.
فردا خورشید طلوع میکند و روز از پس این تاریکی و سرما رخ نشان میدهد.
فردا خورشید طلوع میکند. امید از پس یأس قد میکشد و این آفتاب دستان پرمهر ملت ایران است که هموطنان خود را از پس این حادثه تلخ و ویرانگر امید میبخشد. ایران مردم دیار کرمانشاه را تا رسیدن به سر منزل گرم، امن و پرامید همدلانه یاری میکند و پشت به پشت مردم آسیبدیده خشت روی خشت میگذارد.
فردا خورشید طلوع میکند. روز از پس این تاریکی و سرما رخ نشان میدهد. فردا خورشید طلوع میکند. امید از پس یأس قد میکشد. نوزادی که امروز در میان آوارها، کشتهها و مصدومان، در میان اشکها، ضجهها و یأسها پای به دنیا گذاشت؛ نشان خورشید است و نوید آفتاب. نوید آغاز دوباره زندگی از پس همه غمها و تاریکیها، از پس سوزها و سیاهیها.
اینجا کرمانشاه است. سرزمین عشقهای اسطورهای. سرزمین پا گرفتن فرهادها و شیرینها. سرزمین بیستونها و طاق بستانها.
ایسنا- زینب رحیمی
انتهای پیام
نظرات