به گزارش ایسنا، در مناطق دور و حاشیه شهر هنوز هم هستند خانوادههایی که پر از رنج و مشقت زندگی میکنند.
در روزگاری که با همه تلاش پدر خانواده سعی کرده از بلای خانمانسوز اعتیاد رها یابد و دیدن آتنای نه سالاش شاید مهمترین امید برای بازگشت دوباره او به زندگی سالم و به دور از اعتیاد بوده باشد.
به اتفاق دکتر «صائب» رئیس اداره درمان کمیته امداد خراسانجنوبی وارد روستای حاجیآباد شده و به خانه آقای «جعفربهرهبر» کسی که توانسته از چنگ اعتیاد نجات یابد و زندگی دوبارهای را آغاز کند، میرویم...خانه که شاید نامش سخت باشد، دیوارههایی گلی و آجری که اینروزها البته به همت کمیته امداد استان سرپا شده، اما بازهم پر از سختی و کمبود امکانات است و نیازمند کمک خیرانی است که یاری دهند.
دختر خانواده با چادر سفید و لبخند کودکانه و معصومش گویی ساعتهاست که انتظارکشیده و با چهرهای شاد ما را به درون خانهشان همراهی میکند.
آتنا دختری است که خواسته یا ناخواسته در خانوادهای محروم قد کشیده، خانوادهای که با فقر و اعتیاد عجین شده، اما اینروزها به همت پدرش که از بلای خانمان سوز اعتیاد رها یافته، روزگار آرامی سپری میکنند.
مادر آتنا، دختر را در رویاهایش در قامت یک دانشجو، مهندس، پزشک، معلم تصور میکند و از آرزوهایش برای دخترک که میپرسی اشک در چشمانش جمع شده و میگوید: همه زندگی و امید من این است که دخترم خوشبخت باشد و بتواند تحصیلاتش را در بهترین شرایط ادامه دهد.
خانم «سیادت» از روزهایی میگوید که همسرش درگیر اعتیاد بود، روزهایی که به قول خودش تمام زندگی و وسایل خانه را فروختند تا خرج اعتیاد همسرش شود.
با اندوهی سرد میگوید: هرگز آن روزها را از یاد نمیبرم، روزهایی که از شدت بدبختی مجبور به فروش فرش زیرپا و حتی در حمام خانه شدیم و با گرسنگی خودم ودخترم سر بر بالش میگذاشتیم.
او میگوید: همه این سالها امید داشتم همسرم روزی ترک کند و باید گفت با تلاش و پشتکار بخواهی فقر و اعتیاد را به زانو درآوری جای بسی صبر و استقامت دارد.
از مشکلات رفت و آمد دخترش به مدرسه میگوید که هزینه سرویس رفت و برگشت ندارند و آتنا باید چندین خیابان را پیاده و تنها بدون همراهی دوستانش به مدرسه برود.
از کمبود وسایل مدرسهاش میگوید و سختی خرید کیف و لباسی نو برای دخترش که حق هر کودکی داشتن لوازم تحریر رنگی و نو است، اما برای آتنا تنها آرزوست.
و چقدر تفاوت دارد لبخند مهربان مادر آتنا که با همه تلاش سعی کرده دخترش را راهی مدرسه کند و به قول خودش کمبودی برایش نباشد.
او میگوید از همه خوشبختیهای دنیا تنها وجود آتنا را دارد که مدام با ذکر صلوات برایش دعا میکند و با هر لبخند دخترش قصه پر غصهاش را فراموش میکند.
خانم سیادت میگوید: اوقات بیکاریام در خانه چون زیاد است، تمایل دارم صاحب کاری شوم، اما چون هیچ سرمایهای ندارم مجبور هستم در خانه بمانم و چون همسرم انگ معتاد داشته، خانوادهام زیاد ارتباطی با ما ندارند و از طرفی خانواده همسرم نیز درگیر اعتیاد هستند که ما ارتباط چندانی با آنها ندارم.
از روزهایی میگوید که همسایه و آشنا نگاه بدی به آنها داشته و به قول خودش اگر دزدی یا مشکلی پیش میآمد در وهمسایه از چشم آنها میدیدند.
حرف برای گفتن زیاد دارد، نظارهگر مادری هستی پر از درد و رنج که با بیماری نیز دست و پنجه نرم میکند و میگوید: مدتهاست که توان رفتن به دکتر ندارم و حتی گاهی آتنا با وجود سر درد و سرگیج نتوانستم به دکتر ببرم، چرا که از پس هزینههای آن برنمیآییم.
قلب هر انسان باوجدانی با دیدن چنین صحنههایی لبریز از درد میشود و در میان این همه سختی، تنها لبخند معصومانه دختر خانواده و مادری که بار این همه مشکل را به دوش کشده است.
وی ادامه میدهد: همسرم تاکنون مراجعاتی برای کمک داشته که به همت کمیته امداد برایمان گازکشی شد و حمام ساختهاند.
خانم سیادت میگوید: خیلی مشتاق کاراست و شاید دیدن خانهاش و او اوضاع زندگی ترحم نخواهد، تنها معرفت میخواهد و همت افرادی که با کمترین کمک مرحمی بر درد این خانواده و دردهای بیپایانشان باشد.
همچنان که گرم صحبت است، آتنا نقاشیهایش را برایمان میآورد، مادرش میگوید: دخترم عاشق نقاشیکردن است، با همه زیبایی بر تیکههای کاغذ و چوب نقاشیهای زیبایی کشیده که حرفها دارد برای گفتن.
خانم سیادت هم خودش برای بیکاری به سمت برنامههای مسجد رفته و باعضویت درکتابخانه مسجد چند کتابی به خانه آورده و مطاله میکند، او میگوید دیپلم ردی هستم و چون خودم خیلی به درس خواندن علاقه داشتم با هرسختی دخترم را راهی درس و مدرسه خواهم کرد وشاید همین نگاه زیبای مادرانه اش باعث شده دست از تلاش نکشد.
جعفر بهرهبر پدر خانواده از روزهایی میگوید که بنا به مشکلات خانوادگی راهی زندان شده و ازهمان جا به سمت مواد رو آورده و سالها با اعتیاد دست و پنجه نرم کرده است.
اما او اینروزها با همت بلندش و اراده قوی دو سال است که توانسته از اعتیاد رها شود و با کمکی که از سوی کمیته امداد شده مغازهای داشته باشد و خرج خانوادهاش را دربیاورد.
او میگوید: عوامل زیادی باعث اعتیادم شد، مثل جنگ و دعواهای مداوم در خانه و ازهمه مهمتر رفتنم به زندان وشاید خانوادهام که به نوعی خانوادهام نیز درگیر اعتیاد هستند، مرا به سمت مصرف موادمخدر ترغیب کرد.
او میگوید: اوایل با تریاک آغاز کردم و وقتی دیدم پس از مصرف مواد، حس خوبی دارم به کریستال روی آوردم، روز به روز مصرفم بیشتر میشد و به خاطر مخارج اعتیادم مجبور به فروش تمامی لوازم خانه و قرض کردن از دیگران شدم.
از دلایل ترکش میگوید: بعد سالها مصرف دیگر از خودم و از مواد مخدر خسته شدم. وقتی مادرم رامیدیم که مصرف کننده است، خواهران و برادرانم را که آنها هم درگیر اعتیاد هستند، دائم از خدا میخواستم یا جانم را بگیرد یا کمکم کند، ترک کنم تا این که اول به یاری خدا و همسرم و بعد با کمک دکتر صائب و همکارانشان در کمیته امداد، توانستم اعتیاد را کنار بگذارم و الان حدود 2 سال است که هیچ گونه ماده مخدر و یا الکل مصرف نکردهام.
او میگوید: امروز که 37 سال از عمرم میگذرد، میدانم یک انسانم و حق زندگی و کار دارم، وقتی همسر و دخترم را میبینم که با همه بدیها ومشقتها کنارم بودند و مرا تنها نگذاشتند، شادیام دو برابر شده و امید برای زندگی سالم وخوب دارم.
بهرهبر دعوت میکند که به مغازهاش نیز سری بزنیم، مغازهای که با تلاش خودش آن را برپا کرده و درآمد اندکی نیز دارد.
باید تبریک گفت به جعفر آقای بهرهبر که توانست از غول اعتیاد رها یابد و با همت بلندش، با پشتکار و اراده زندگی نو آغاز کند.
اینجا مرگ برای همسایه نیست، بلکه برای همه جامعه است، چون معتاد جامعه را دچار اختلال میکند. اگر معتاد دچار آشفتگی شود به جامعه و افراد آن فشار میآورد و اقدامات ناهنجار او دامنگیر همه افراد خواهد شد.
پس چه خوب است ابتدا خانواده و سپس جامعه، فرد معتاد را بیماری بدانند که نیاز به دستگیری و کمک دارد، همه ما راهی برای برگشتن به روال طبیعی زندگی داریم و طرد شدن خیلی از معتادین خودشان و مهمتر از آن خانوادهشان را به سوی نابودی میکشاند.
گزارش و عکس از «سپیده قلندری اسفدن»
انتهای پیام
نظرات