این مترجم در گفتوگو با ایسنا درباره ضرورت و اهمیت ژانرنویسی در ادبیات اظهار کرد: ژانرنویسی باعث میشود سبکهای مختلف ادبی به وجود آید و این سبکها با جزییات بیشتری شکوفا شود. اگر به ژانرهای مختلفی که در ادبیات به وجود آمده نگاه بیندازیم میبینیم زمانی که یک ژانر یا یک شیوه نوشتن، نویسندههای بیشتری پیدا کرده و جریان نقد ادبی آن را به دیگران معرفی میکند، نوشتهها سال به سال شکوفاتر میشود و نویسندههای جدید میتوانند از تجربیات نویسندههای دیگر استفاده کنند.
او درباره اینکه چقدر به ژانرنویسی در ادبیاتمان توجه میشود، گفت: فکر میکنم درگذشته ژانرنویسی در ادبیات ما بیشتر از امروز جدی گرفته میشد. در ایران قبل از انقلاب دو ژانر به وجود آمده بود که نویسندهها در آن دو ژانر مینوشتند؛ یکی ژانر پلیسی و بعضا جاسوسی بود. نویسندههای این ژانر پرویز قاضیسعید و امیر عشیری بودند و دیگری ژانر رمانتیک و عاشقانه که معروفترن نویسنده در این ژانر ر. اعتمادی بود. هرچند نویسندگان در این دو ژانر آثار قابل دفاعی ارائه نکردند ولی باعث شدند جریان کتابخوانی در بین مردم به وجود آید که کمکم میتوانست بهتر شود؛ اما این اتفاق نیفتاد. ژانر پلیسی قطع شد و ژانر رمانتیک تا حدودی راه خود را ادامه داد.
این مدرس دانشگاه با اشاره به انتشار مجموعه «رمان ژانر» اظهار کرد: فکر میکنم اینها به بهتر شدن سبک نوشتن در ادبیات ما کمک میکند. اگر جامعه ادبی ایران این ژانرها را به رسمیت بشناسد و نقد ادبی آنها را جدی بگیرد در سالهای آینده میتوانیم در ژانرنویسی کتابهای بهتری ارئه دهیم. در گذشته، منتقدان کتابهایی را که در ژانر تولید شده بود جدی نگرفته و به رسمیت نشناختند، نام عامهپسند بر روی آنها گذاشتند و این کتابها را هیچگاه نقد نکردند. این موضوع باعث شد کتابها در آن زمان محک نخورند تا بهتر شوند. امیدوارم نقد ادبی این جریان را که تازه شروع شده است جدی بگیرد و این جریان محک اساسی بخورد تا رفتهرفته بهتر شود.
او سپس در پاسخ به اینکه مسائل اجتماعی چقدر میتواند دستمایه ژانرنویسی شود، خاطرنشان کرد: زمانی که از ژانرنویسی صحبت میکنیم، مضامین آن همان موضوعات اجتماعی و روز است. در واقع یکی از ویژگیهای ادبیات ژانر پرداختن به مسائل اکنونی و روزمره مردم است، به همین دلیل این کتابها مخاطب بیشتری دارند و یا میتوانند داشته باشند. فرض بر این است که دلیل جذب مخاطب به این کتابها این است که چیزی شبیه زندگی خود را در آنها میبینند.
نوری افزود: از ویژگیهای ادبیات عامهپسند این است که به روشی خیلی ساده از مسائل روز حرف میزند؛ کاری که تلویزیون و سریالهای تلویزیونی انجام میدهند. چیزیهایی را درباره زندگی و یا شبیه به زندگی مردم میسازند و دلیل پرمخاطب بودن آنها این است که ارتباط و فهمیدنشان سادهتر است. آثار ژانر چارهای جز این ندارند که به مسائل و دغدغههای امروزی جامعه بپردازند.
او درباره اینکه ژانر چه ظرفیتهایی را میتواند در بازار کتاب به وجود آورد نیز اظهار کرد: مسلما ژانرنویسی میتواند بر بازار کتاب تأثیر داشته باشد، زیرا موضوعات و مضامین کتابهای ژانر، همهگیرتر است و نسبت به ادبیات جدی و فرهیخته میتواند مخاطب بیشتری را جذب کند. البته در همه جای دنیا همینطور است و فروش کتابهای عامهپسند و ژانر که نثر و موضوع سادهتری دارند، بیشتر است.
این مترجم خاطرنشان کرد: کتابهای ژانر در درجه اول میتواند به صنعت نشر کمک کند و در درجه دوم این کتابها برای کسانی که کتابخوان نیستند مدخل خوبی است، یعنی میتوان به وسیله این کتابها افراد را به کتاب خواندن علاقهمند کرد. ممکن است بخشی از این خوانندهها به مرور به نوع دیگر ادبیات که ادبیات اندیشمندتر و فرهیختهتری است رو بیاورند.
او با بیان اینکه در دنیا مجلاتی برای معرفی کتاب و مجلات تخصصی برای نقد کتاب وجود دارد، گفت: مجلاتی در سطح دنیا وجود دارد که فقط کتابها را معرفی میکند و نقد در آنها جای ندارد، این مجلات برای عموم مردم است و به فروش کتاب کمک میکند. مجلات دیگری نیز هستند که مجلات تخصصی نقد هستند، هر کتابی به این مجلات راه پیدا نمیکند و کتابهایی نقد میشوند که ارزش ادبی دارند. این مجلات به خودِ ادبیات کمک میکنند و بیشتر مخاطبانشان مخاطبان جدی ادبیات هستند. در جامعه ما هیچکدام از اینها وجود ندارد و این باعث شده فرهنگ کتابخوانی در کشور ما پا نگیرد. ایران از معدود کشورهایی است که شاید ۱۰ درصد مردم به صورت جدی و پیگیر کتاب میخوانند.
اصغر نوری با تأکید بر اینکه فرهنگ کتابخوانی در کشور ما شکل نگرفته است، گفت: مدرسه و جاهای عمومی دیگر میتوانند به پا گرفتن این فرهنگ کمک کنند. به نظرم در گسترش فرهنگ کتابخوانی کمکاری شده است. زمانی که بچهها مدرسه میروند تأکیدی بر کتابخوانی نمیشود و در تلویزیون برنامهای برای کتابخوانی وجود ندارد. در تلویزیون همه نوع برنامهای داریم اما برنامه نقد و معرفی کتاب نداریم. زمانی هم که برنامهای میگذارند قشر خاصی از کتابها معرفی میشوند نه کتابهایی که میتوانند خواننده زیادی داشته باشند.
او در پایان متذکر شد: دولت و ارگانهای دولتی در توسعه فرهنگ کتابخوانی کمکاری میکنند. در جامعهای زندگی میکنیم که اکثر پدر و مادرها کتابخوان نیستند. ما برای اینکه نسل بعدی کتابخوان باشند باید بر روی کودکان سرمایهگذاری و فرهنگ کتابخوانی را در آنها ایجاد کنیم. برای اینکار نیز نباید خیلی روی خانوادهها حساب باز کنیم بلکه باید روی ارگان عمومی و دولتی حساب کنیم. اگر برنامهریزی و مدیریت دقیق داشته باشیم و بچهها را در سنین کودکی در کنار درس خواندن به کتابخواندن علاقهمند کنیم این فرهنگ ادامه پیدا میکند تا زمانی که آنها وارد دانشگاه شوند. متأسفانه خیلی از دانشجوهای ما نیز فقط کتابهای درسی دانشگاهشان را میخرند و مطالعه میکنند و آمار کتابخوانی در آنها زیاد نیست.
انتهای پیام
نظرات