این مترجم در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه رونویسی از ترجمه دیگران نوعی دستبرد است، اظهار کرد: چنین پدیدهای احتمالا وقتی پیش میآید که اقبال به کتاب در جامعه افت کند و کتاب از متن جامعه به حاشیه رانده شود. در آن صورت مانند هر پدیده حاشیهای آسیبپذیر میشود. چون مخاطبان هنر هستند که هنر را سالم، پویا و به دور از گزند نگاه میدارند. هنر بیمخاطب خواه ناخواه به تنگنای فضایی شبیه گرگ و میش درمیآید. چنین فضایی البته دست ماجراجویان را باز میکند؛ حتی به لحاظ روانشناسی آنها را به هوس میاندازد. به لحاظ آماری یقین که چنین ماجراجویی امروزه استثنا است.
او افزود: در گذشته به خاطر نبود امکانات رسانهایِ، دستبرد به حاصل کار هنری دیگران آسانتر بود. حتی ممکن بود کسی به نام یک نویسنده پُرآوازه کتابی بنویسد و در شهر دیگری به چاپ برساند و از قِبَل آن به آوازه، ولو آوازهای جعلی برسد و احیانا به درآمدی هم. امروزه با تسلط اطلاعاتی اینترنت بر همه شئون علمی و فرهنگی جهان، چنین دستبردی بسیار دشوار و بسا بیهوده است و اقدام به آن را بیشتر باید ناشی از رفتاری بیمارگونه دانست.
او یادآور شد: اگر جامعه در همه سطوح علمی و فرهنگی سالم باشد و نویسندگان و مترجمان به قدر زحمت خود قدر ببینند و تامین باشند، هوس چنین ماجراجویی کمتر به سر کسی میزند.
این مترجم با بیان اینکه ناشران نیز باید چندان به بازار کتاب اشراف داشته باشند که به سهم خود از بروز چنین دستبردی پیشگیری کنند، افزود: مسئولیت ناشر بدیهی است که از این هم فراتر میرود. یعنی اگر ترجمهای از کیفیت لازم برخوردار نبود، البته کوتاهی در درجه اول متوجه مترجم است، ولی ناشر هم باید در حفظ کیفیت اثر سهمی به عهده بگیرد. اکتفا کردن به شهرت نویسنده یا مترجم طبیعی است که معیاری کافی برای حفظ همیشگی کیفیت ترجمه نخواهد بود.
حدادی همچنین درباره ترجمه لغت به لغت گفت: البته امروزه دیگر کسی چنین روشی را جدی نمیگیرد. دانش ترجمه در ایران دیری است که این مبحث و پرسش را پشت سر گذاشته است. شاید که در مرحله ترجمه خام، آن هم تا وقتی که مترجم به دیدگاه کلی متن هنوز راه نیافته است، به طور موقت به چنین ترجمهای دست بزند، ولی این هم راهی برای حصول به درک عمیقتر متن است. وگرنه باید مطئمن باشیم که امروزه کسی از این روش دفاع نمیکند و به راه آن نمیرود. واحد ترجمه جامعیت متن است. هنر بلاغت، آرایههای ادبی، دوپهلوگویی، ایهام و... همه در جامعیت متن است که تجلی میکند نه در تکلغتها.
او در ادامه خاطرنشان کرد: از دید آسیبشناسی علت ترجمههای ضعیف را نباید فقط در خود مترجم جست. بلکه مسائلی هم در این امر دخیلاند که به مقام کتاب و قلم در جامعه برمیگردند، مانند اینکه ترجمه هنری برای مترجم تامین مالی نمیآورد؛ این عقیم بودن مالی امری است که استمرار را برای بسیاری صاحبان استعداد غیرممکن میکند. مترجمان به رسمیت شناخته نمیشوند و برای ارتقای کیفیت کار خود و انتقال تجربه به یکدیگر امکان تشکیلاتی یا صنفی خاصی ندارند. برای ترجمه آثار پرحجم یا مجموعه آثار یک نویسنده حمایت ناشران یا حتی دانشگاهها و دولت لازم است، جایی که چنین حمایتی به موانعی بسیار برمیخورد، از جمله به موانع عقیدتی. میل به حمایت مترجم در نهادهای دولتی شاید کمتر باشد؛ اما در ناشران هم چندان مشهود نیست.
این مترجم با بیان اینکه علیالاصول انحصار در ترجمه وجود ندارد، گفت: اگر کسی اثری ترجمه کرد، نمیتواند ترجمه همان اثر را بر دیگران قدغن کند. اما تکرار ترجمه قاعدتا وقتی مفهوم است که در طول زمان انجام بگیرد، یعنی وقتی که دو سه نسل از ترجمه نخستین گذشته باشد. آن وقت شاید بشود با این توجیه به ترجمه دوباره روی بیاوریم که زبان در این میان تا حدی پوست انداخته است، یا که توانایی ترجمه در نسلهای نو به ارتقای بیشتری رسیده است. آن وقت خوشایندتر و موجهتر خواهد بود اگر که متنی را روزآمد کنند.
او افزود: مسئله این است که ترجمههای همزمان بیشتر دامن نویسندههای مشهور را میگیرد. بر فرض نویسندهای جایزهای میبرد، خاصه جایزه پرآوازهای مانند نوبل. یکباره دو یا سه مترجم و ناشر ممکن است به طور همزمان سراغ ترجمه یا نشر آن بروند، با این حساب که یقین کتاب مایه هنری بیشتر و محتوای مهمتری دارد، انعکاس بزرگتری از مسائل روز در آن است و به تبع آن فروش بدی هم نخواهد داشت. اما مشکل در این موارد حدس وجود رقیب است، حدس اینکه یکی دیگر هم به سراغ همین کتاب رفته است. نتیجه عجلهای است که به ضرر کیفیت ترجمه تمام میشود. در این موارد بهتر آنکه فروتن باشیم، چون فروتنی در هر حال یکی از شرطهای بنیادین ترجمه است.
انتهای پیام
نظرات