• چهارشنبه / ۶ اردیبهشت ۱۳۹۶ / ۱۱:۳۱
  • دسته‌بندی: سیاست خارجی
  • کد خبر: 96020603102
  • خبرنگار : 60001

/یادداشت/

ایران و انتخابات ریاست‌جمهوری از درگاه تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی

ایران و انتخابات ریاست‌جمهوری از درگاه تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی

یک فعال رسانه‌ای در یادداشتی با عنوان "ایران و انتخابات ریاست جمهوری از درگاه تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی نوشت: همه نگاه‌ها در انتخابات ریاست جمهوری ایران به تحولات داخلی جلب شده است چه آنها که از منظر نقد، دنبال پیروزی در انتخابات هستند و چه آنهایی که به دنبال دفاع از شرایط داخلی هستند تا رقیب خود را از میدان به در کنند اما واقعیت تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی از سال 2001 گواه روشنی است که همه تحولات داخلی ایران از جمله موضوعات اقتصادی و مالی متاثر از این تحولات بین‌المللی و منطقه‌ای بوده است.

به گزارش ایسنا استدلال این فعال رسانه‌ای در این باره بدین شرح است:

1-   استراتژی دفاعی ایران از سال 2001 متاثر از رویکرد نظامی آمریکا در منطقه خاورمیانه بوده است. آمریکا و پیمان ناتو با حمله به افغانستان در گوش شرقی ایران جا خوش کردند و مستحکم ترین پایگاه های نظامی را در شرق ایران بنا نهادند. آمریکا پس از سقوط رژیم صدام حسین در سال 2003 با تدوین و تکمیل مهار دوگانه ایران در مرزهای غربی ایران استقرار یافت تا تکلیف ایران و سوریه را در تحولات منطقه روشن کند.

2-   اسرائیل همیشه دغدغه اصلی ایران در خاورمیانه بوده است. تلاش های اسرائیل برای مقابله با ایران بخش مهمی از استراتژی دفاعی ایران را تشکیل داده است. ورق ها از سال 2003 به دلیل استقرار ارتش آمریکا در خاورمیانه از منظر بین المللی و استراتژی "دفاع و تقابل"به سوی اسرائیل چرخید. از سال 2004 آمریکا به جای تلاش برای حمله نظامی به سوریه اولین اقدامات مهار دوگانه خویش را از لبنان آغاز کرد. آمریکا در این سال قطعنامه 1559 مبنی بر خروج ارتش سوریه و خلع سلاح حزب الله را در شورای امنیت با اجماع به تصویب رساند.آنگاه در سال 2005 رفیق حریری ترور شد و پس از آن، کاری که قطعنامه 1559 از پس آن بر نیامده بود(خروج ارتش سوریه) در نتیجه موج اتهام به نظام سوریه و حزب الله در دخالت مستقیم در ترور حریری و شکل گیری جنبش موسوم به "انقلاب ارز"(نام درخت مشهور لبنان) عملی شد و 2 ماه و 14 روز بعد از ترور حریری ارتش سوریه نیروهای خود را از لبنان فراخوانده و عقب نشینی کرد.

3-   آمریکا و اسرائیل هر دو از خاورمیانه جدید در منطقه سخن راندند. پس از شیمون پرز، اولین مقام عالی رتبه سیاسی آمریکا "کاندولیزا رایس" وزیر خارجه جورج بوش در سال 2006 و در کشاکش جنگ 33 روزه در بیروت از تولد خاورمیانه جدید سخن گفت.هر دوی آنها یک هدف اساسی از خاورمیانه جدید داشتند و آن محو اثر جمهوری اسلامی ایران در تحولات منطقه ای و خاورمیانه ای بود. هنگامی که فرضیه حمله مستقیم به سوریه و ایران از سیاست های آمریکا و اسرائیل خارج شد آنگاه استراتژی قطعی بی اثر کردن دو کشور در خاورمیانه کلید خورد و ما از آن روز به بعد شاهد توسعه این استراتژی در منطقه بوده‌ایم.

4-   با رشد و گسترش جنبش موسوم به بهار عربی،اندیشه های تکفیری - مذهبی و تروریستی با هدف قرار دادن ایران و اندیشه های سیاسی وابسته به انقلاب اسلامی ایران در شمال آفریقا و خاورمیانه گسترش یافت و سپس با برنامه ای حساب شده جای پای جنبش موسوم به بهار عربی به سوریه کشیده شد تا رخسار خاورمیانه در "آتش خشم خاورمیانه جدید" بسوزد و نه تنها ایران و سوریه که همه عوامل استقرار و امنیت خاورمیانه در آتش جنگ های نیابتی بسوزند و از میان بروند و این همان خاورمیانه جدیدی بود که بسیاری از استراتژیست های منطقه از پیش بینی آن عاجز و ناتوان مانده بودند.

5-   حالا پس از گذشت 6 سال از حوادث آتش بار ، خونین ، خانمانسوز سوریه، تمام کشورهای منطقه درگیر جنگی هستند که هرگز چنین معادله ای را تا پیش از آن در مخیله خویش نمی گنجاندند. آمریکا اینجا در خاورمیانه، جایی که مرکز اصلی حیات، استقرار و امنیت ایران است طرحی را بازسازی و اجرا کردند که از آن به "هرج و مرج هوشمندانه" تعبیر می کنیم. در این طرح هوشمندانه اما "ویرانگر، آورگونه و خانمان برانداز" ترکیه درگیر جنگی است که سال های سال از آن دوری می‌گزید. انعکاس جنگ داخلی سوریه به سرعت معادله "آتش بس" بین ارتش ترکیه و مخالفان کرد را بر هم زد و بی آن که ترکیه بداند از کجا خورده است دوباره وارد جنگی بزرگ با کردها شد.ترکیه تا چشم باز کرد خود را آماج حملات تروریستی – تکفیری مجموعه هایی دید که سکان اصلی آتش باری را در سوریه به دست داشتند.

سعودی که فکر می کرد با کمک ترکیه به سرعت برق و حداکثر تا سال 2012 می توانند نماز جماعت را در مسجد اموی دمشق بر پا کند درگیر جنگی تمام عیار با مردم یمن شد که از جنگ مستقیم و انعکاس های امینتی های آن تا سال های سال نمی تواند بیرون رود. اماراتی که خود را سوییس خاورمیانه می پنداشت با پول و ارتشش در جنگ یمن وارد شده و ده ها کشته بر جای گذاشت. به راستی چه کسی فکر می کرد اماراتی که خود را مهد هم زیستی مسالمت آمیز ملل می دانست و جز به اقتصاد و پول و توسعه مالی به چیزی فکر نمی کرد سرمایه و نیروهایش درگیر جنگی بزرگ در خاورمیانه"جنگ یمن" شود.

در آن سوی سناریوی "هرج و مرج هوشمندانه آمریکا" عراق میدان اصلی کارزار و تولد اندیشه هولناک "داعشی" شد به گونه ای که اگر کمک های ایران نبود بغداد پایتخت تاریخی عرب و عجم سقوط کرده و بیانیه خلافت امپراطوری تاریکی های "البغدادی" به جای موصل از بغداد قرائت می شد.

لبنان نیز از انعکاس رشد مجموعه های تروریستی و تکفیری مصون نماند و اگر دخالت مستقیم نیروهای مقاومت اسلامی در غرب سوریه نبود اکنون ما شاهد خلافت "البغدادی" در طرابلس در شمال غرب لبنان بودیم و خلافت و دولت تاریکی داعش جای پای خود را در دریای مدیترانه مستحکم کرده بود.همه این تحولات باعث شد تا اقتصاد و بنیان های مالی و اقتصادی کشورهای ترکیه، ایران، سعودی و شورای همکاری خلیج فارس و حتی روسیه متاثر از جنگ ناشی از سیاست هرج و مرج هوشمندانه آمریکا در خاورمیانه گردد.

6-   با سقوط موصل صدای شلیک تفنگ‌های داعشی ها تا کیلومترها داخل سرزمین مقدس کشورمان شنیده شد، فتح رویایی داعش و سقوط باور نکردنی موصل، پایه های حاکمیت دولت عراق را به لرزه انداخت اما امروز همه می دانند سقوط موصل آهنگ حرکت مجموعه های تکفیری داعشی به سوی مرزهای ایران بود تا ایران را به شکل مستقیم وارد معرکه بزرگ خاورمیانه کنند و آتش کینه و حقد خویش را به سوی شهرهای مرزی ایران نشانه گیرند اما این طرح با برنامه هوشمندانه دفاع استراتژیک ایران در قالب حمایت از دولت های قانونی عراق و سوریه نقش بر آب شد بگونه ای که نه تنها اندیشه استقرار تکفیری ها در سال 2014 در مرزهای ایران بر باد فنا رفت که اکنون پس از گذشت سال ها از استیلای داعش بر موصل، در حال شکست و عقب نشینی به داخل مرزهای سوریه هستند.

7-   جمهوری اسلامی ایران در میان تلاطم سهمگین "استراتژی هرج و مرج هوشمندانه خاورمیانه ای آمریکا"می بایست با یکی از سخت ترین و خطرناک ترین پرونده های جهانی که در اجماعی باورنکردنی توسط شورای امنیت با اداره و هدایت آمریکا، سازماندهی شده بود دست و پنجه نرم کند. در سایه قطعنامه های شش گانه شورای امنیت سازمان ملل و دیگر مصوبه های سازمان ها و موسسات بین المللی،همه راه های گریز از تحریم های بین المللی علیه ایران سد و کور شده بود. سیاست دور زدن تحریم‌ها دیگر بی اثر شده بود و کار بر ایران از نگاه اقتصادی و مالی آن قدر سخت شده بود که آمریکایی ها اینجا و آنجا شهامت سخن از "برنامه نفت در برابر غذا و دارو" علیه ایران را پیدا کرده بودند، همان سیاستی که بیش از 8 سال به شکل رسمی از سال 1995 تا 2003 علیه رژیم صدام حسین و کشور عراق اعمال شده بود.

جمهوری اسلامی ایران در مقابل برنامه تهاجمی آمریکا و اسرائیل در سطح بین الملل باید به‌گونه ای عمل می کرد که در دو جبهه "هرج و مرج هوشمندانه نظامی - امنیتی آمریکا در خاورمیانه" و "موج گسترش فشارهای اقتصادی و مالی بین المللی - منطقه ای" به بهانه برنامه صلح آمیز اتمی، زاویه‌ای را به دشمنان امنیت ملی ایران واگذار نکند.این جا این سوالات بسیار مهم و تعیین کننده برای ایران وجود داشت که اگر آمریکا به دو هم پیمان اصلی خویش در منطقه "ترکیه - سعودی" رحم نمی کند و "امنیت و اقتصاد" آنها را یکجا هدف قرار می دهد و هر دو را در جنگی هایی پیش بینی نشده گرفتار می کند پس ایران دیگر جای خود ندارد؟ آیا با آغاز جنگ داخلی در سوریه و تا پیش از آغاز جنگ سعودی علیه یمن کسی فکر می کرد که چنین سناریوی سهمگینی در منطقه رخ دهد و سعودی میلیاردها دلار از منابع مالی خویش را صرف جنگ فرسایشی بدون نتیجه کند؟ آیا با آغاز تحولات سوریه کسی فکر می کرد که هر بشکه نفت تا دو برابر قیمتش را از دست بدهد و قیمت رویایی نفت به یکباره سقوط کند؟آیا کسی فکر می کرد که با آغاز جنگ داخلی در سوریه، پیمان آتش بس بین دولت و ارتش ترکیه با نیروهای مخالف کرد شکسته شود؟ به راستی چه دستی پشت از بین رفتن معاهده آتش بس در ترکیه بوده است؟و...

و در کنار ده ها سوال از این نوع، ایران باید سیاستی هوشمندانه برای خروج از بن بست "هرج و مرج هوشمندانه آمریکا" و بن بست "مذاکرات اتمی" پیدا می کرد تا در نهایت امنیت ملی ایران خدشه دار نشود.

از همین جا می توان به موضوعات داخلی از جمله تبعات اقتصادی سیاست های هجومی آمریکا علیه ایران و منطقه که حتی کشورهایی چون سعودی، ترکیه، عراق و شورای همکاری خلیج فارس را در بر می‌گیرد ورود کرد:

1-   تحریم های بین المللی و قطعنامه های شورای امنیت و دیگر موسسات تابعه سازمان ملل و به تبع آن کشورها و موسسات منطقه ای به بهانه برنامه اتمی بار سنگین مالی بر دوش ملت و دولت ایران انداخته بود به گونه ای که نه تنها به شکل مستقیم اقتصاد ایران در سطح منطقه و بین المللی را با خطر روبرو کرده بود که فشار مضاعف در تامین مایحتاج ایران نیز وارد کرده بود.

2-   ایران تحت هیچ تصور و دیدگاهی دیگر نمی توانست نسبت به تحولات عراق و سوریه بی تفاوت بماند و لازم بود با استراتژی دفاعی روشنی هزینه های حضور در منطقه به شکل فعال را بپذیرد و لازمه چنین سیاستی پذیرش هزینه های انسانی و اقتصادی بود.

3-   آمریکا یک مانع اساسی و انکار ناپذیر در رشد و توسعه اقتصادی در قالب همکاری های منطقه ای بین ایران، ترکیه، سعودی،پاکستان،آسیای میانه و شورای همکاری خلیج فارس است. با آن که به رغم این سیاست، ایران توانسته روابط اقتصادی ، تجاری و مالی معقول و منطقی در منطقه ایجاد کند اما آمار و ارقام اقتصادی و توانایی‌های بالقوه ایران نشان می دهد این حجم از مناسبات مالی می بایست افزایش می یافت اما آمریکا برای کسب امتیازات اقتصادی از بازار ایران و بهره برداری از آن در میدان سیاست،همچنان در تلاش است تا در پیش پای ایران سنگ اندازی کند و این موضوع سیاست طی شده آمریکا در بیش از سه دهه اخیر است و ربطی به برجام و توافق هسته ای ندارد و همچنان که از مواضع دولت ترامپ مشاهده می کنیم این سیاست همچنان ادامه خواهد داشت.

4-   آمریکا با تکیه بر محوریت دلار در اقتصاد و بازار مالی جهان همچنان تلاش دارد تا مانع توسعه روابط ایران با اتحادیه اروپا شود، این امر برای اعضای اصلی اتحادیه نیز از پیش روشن است لذا آنها تلاش کردند تا پس از برجام، جایگاه یورو را در روابط تجاری و اقتصادی با ایران تثبیت کنند.

5-   پس از تحولات سوریه و عراق و تولد رسمی "داعش" و رشد اندیشه ها و اقدامات تکفیری و تروریستی ،ایران می بایست به عنوان یک پایه اصلی، سیاست های خود در قبال عدم توسعه این افکار و اقدامات را عملی می کرد. با آن که داعش نتیجه طبیعی "سیاست هرج و مرج هوشمندانه امریکا" در خاورمیانه است اما برای آن که آمریکا بداند که با "ادوات نیابتی افراطی و خشونت گرا" نمی تواند به جایگاه ایران لطمه بزند پس لازم بود تا ایران سیاست های استراتژیک خود در خاورمیانه و به خصوص سوریه و عراق را تدوین و اجرا کند.همین تصور مشترک عملا باعث شده است تا پیمانی اعلام نشده در منطقه متولد شود که دو عنصر اصلی آن ایران و روسیه و عناصر دیگر آن را عراق، سوریه و نیروهای مقاومت در منطقه تشکیل دهند و این در حالی است که چین نیز در ابعاد فرامنطقه ای از این پیمان عملی در منطقه خاورمیانه حمایت می کند.

"امنیت داخلی و استقرار منطقه ای" دو مقوله اصلی برای هرکشوری است و بدون آن هرگز "رشد و توسعه اقتصادی" پایدار ایجاد نمی شود.اساسا آمریکا "امنیت داخلی و استقرار منطقه ای " را در قالب " سیاست هرج و مرج هوشمندانه" اش در خاورمیانه هدف قرار داده است تا هم از توسعه اقتصادی کشورها در داخل ممانعت کند و هم از توسعه روابط اقتصادی کشورهای منطقه ای با هدف "استقرار منطقه ای" جلوگیری کند. این موضوع نه تنها به ایران بلکه به همه کشورهای منطقه از ترکیه تا سعودی و شورای همکاری خلیج فارس آسیب های مالی بزرگی رسانده است که آثار آن در رکود اقتصادی در منطقه هویدا و آشکار است و این موضوعی نیست که فقط گریبان ایران را گرفته باشد.کاهش هزینه های داخلی در کشورهای منطقه و ایجاد رکود در بازارهای مالی، مسکن و کاهش توسعه روابط صنعتی و تجاری در منطقه با صرف نظر از چگونگی روابط کشورهای این منطقه، خود یکی از مصادیق بارز "سیاست هرج و مرج هوشمندانه آمریکا" در خاورمیانه است.

از همین رو در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ایران، باید با واقع بینی،آثار تحولات بین المللی و منطقه ای در تحولات اقتصادی داخلی را رصد و تعقیب نمود و ایمان داشت که چه اصولگرایان و چه اصلاح طلبان بر مسند ریاست جمهوری ایران حضور یابند هیچیک از این دو جریان نمی توانند این واقعیت آماری و اطلاعاتی را نادیده بگیرند چه آن که نادیده انگاشتن این موضوع، تدوین استراتژی اقتصاد مقاوم در داخل را با نقصان روبرو می کند و در موضوعاتی همچون "حفظ امنیت داخلی" و " حفظ استقرار منطقه ای" با ضعف دید و در نتیجه ضعف در تدوین استراتژی دراز مدت دفاعی روبرو خواهند شد از همین رو بهترین دولت دوازدهمین رییس جمهور ایران، دولتی است که پایه های سیاست های داخلی و خارجی خود را براساس موارد ذیل استوار کند:

1-  ضمن توسعه روابط اقتصادی با خارج به خصوص اتحادیه اروپا و تلاش برای خروج از بن بست بازارهای مالی جهان، به اقتصاد مقاوم به عنوان یک "برنامه و عمل استراتژیک" نگاه و عمل کند.اجرای چنین برنامه ای پیش از عمل اقتصادی باید متکی به "سیاست اتکاء به ملت ایران" باشد.

2-   از آن رو که چهار سال آینده، سال های پر از حوادث و رویدادهای نظامی و امنیتی در منطقه خاورمیانه از جمله سوریه، عراق، یمن و افغانستان است، بر استحکام انسجام ملی و داخلی ، همتی دو چندان نماید و فضای داخلی را از دودستگی سیاسی برحذر داشته و به دور از گسست و تنش داخلی، کشور را اداره کند.

3-   توافق اتمی یا همان برجام را به عنوان یک دستاورد ملی و بین المللی  نگاه کند و یقین داشته باشد مرحله متاثر از مذاکرات هسته ای به پایان رسیده و ایران پس از برجام وارد مرحله ای تازه شده است از همین رو اجرای عادی و طبیعی برجام، موجب خواهد داشت که این موضوع در سطح بین المللی نیز به موضوعی عادی تبدیل و از دستور کار سیاسی طرف هایی همچون اتحادیه اروپا خارج شود و فقط به عنوان سندی بین المللی باقی می ماند که همه طرف ها باید آن را اجرایی کنند. بدون شک برجام سند استراتژیک ایران برای توسعه روابط با کشورهای منطقه و جهان است و جلوگیری از این امر سیاست آشکار دولت ترامپ در آمریکا است. رویکرد جدید دولت آمریکا نیز گواه روشن ما بر این ادعا است.

4-   دولت آتی باید بداند بدون حفظ استقرار و امنیت داخلی و منطقه ای هیچ طرح اقتصادی در کشور قابل اجرا نیست، بهترین گواه ما در این باره کشور عراق است که به دلیل ورود به جنگ با داعش بسیاری از طرح ها و برنامه زیرساختی اش دستخوش تغییر و تحول شده است.ایران باید همچنان، حضوری پرقدرت در منطقه داشته باشد تا بتواند در قالب همکاری های منطقه ای و بین المللی به سرعت برای خاموش سازی آتش جنگ در خاورمیانه نقش آفرینی کند.

5-   به اصل گفت‌وگوی برد – برد ایمان داشته باشد. دولت آینده باید به اصل ارتباط سیاسی و اقتصادی با همه به جز اسرائیل ایمان داشته باشد و در این مسیر بدون از دست دادن فرصت های ملی و بدون عقب نشینی از مواضع اصولی و ثابت، پرونده گفت‌وگو با این و آن را در دست داشته باشد چرا که نفس گفت‌وگو به منزله عقب نشینی از مواضع پایه ای نیست. این سیاست باید سرآمدی برای حل و فصل بحران نظامی سوریه و حرکت به سوی حل و فصل سیاسی تبدیل شود. فراموش نکنیم که ابعاد گسترش جنگ در خاورمیانه به مراتب می تواند خطرناکتر از ابعاد امنیتی و نظامی پرونده هسته ای ایران باشد،لذا اگر این ابعاد باعث شد تا ایران هوشمندانه برنامه صلح آمیز اتمی را تثبیت و سندی بین المللی از آن را در قالب گفت‌وگوهای برد برد خارج کند پس باید از همین توانایی و هوشمندی ها در حل و فصل بحران سوریه و خاورمیانه کمک گیرد. هدف اصلی هرج و مرج هوشمندانه و ویرانگر در خاورمیانه، از بین بردن توانایی ملی کشوری و جلوگیری از توسعه و رشد اقتصادی در منطقه و بر هم زدن روابط عادی و طبیعی کشورهای منطقه است و اگر ما با همکاری دیگر کشورها نتوانیم آتش جنگ در منطقه خاورمیانه را خاموش کنیم آنگاه نه تنها ایران بلکه تمام کشورهای درگیر بیشترین دستاوردهای ملی و اقتصادی خویش را از دست می دهند.

6-   بر پایه موارد فوق الذکر دولت جمهوری اسلامی ایران باید به نیروهای مسلح و امنیتی کشور به عنوان عناصر اصلی کارگزاری و تدوین استراتژی دفاعی ایران بنگرد و برنامه های رشد و توسعه اقتصادی در داخل را هم پای با استراتژی ملی دفاعی تدوین کند.آنچه مسلم است ما در چهار سال آینده شاهد روند سخت تری در منطقه خواهیم بود، غفلت از این واقعیت موجب می شود خسارت های سنگینی در عرصه داخلی و خارجی متحمل شویم.   

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha