این شاعر در یادداشتی که با موضوع «بحران کتاب و افت شدید شمارگان کتاب» در اختیار ایسنا قرار داده، نوشته است: نمیخواستم دیگر درباره بحران کتاب مصاحبه کنم و چیزی بنویسم، اما چند روز پیش با خواندن گفتوگوی یکی از مترجمان «موسی بیدج» در روزنامه عصر مردم شماره 5848 به نقل از خبرگزاری ایسنا، حیفم آمد ساکت بنشینم و حرفی نزنم، چون دود فاجعه بحران کتاب بیش از همه در چشم ما شاعران رفته است.
هر چند میدانم، گوش شنوایی نیست و انگار لجاجتی برنامهریزیشده در کار است که شعر و ادبیات و هنر راستین هزارساله ما را خانه نشینکند باز هم به حکم کوشش بیهوده بِه از خفتگی، صدایم را برای چندمین بار بالا میبَرم و به عوامل و عناصر و اشخاصی که هر یک به نوعی در به وجود آمدن این سونامیِ خاموش دست داشته و دارند، یعنی کسانیکه در پی شهرت زودرس از رهگذر چاپ کتاب به ویژه شعر سر از پا نمیشناسند و برخی ناشران تاجرمسلک و جمعی از دستاندرکاران فرهنگی کشور که با آسانگیری به هر نوشته پا در هوا و بیمحتوایی به عنوان آثار ادبی مجوز چاپ دادند میگویم: حالا، دلتان خنک شد که دیگر کتاب مخاطب و مُشتری ندارد؟!! البته به جُز کتابهایی که به اصطلاح مؤلفانشان با روابط عمومی گسترده و تبلیغات آنچنانی!! بازارشان گرم است، که طبعاً امثال ما را در این حلقه راه نیست!!
مترجم مذکور در گفتوگو با خبرگزاری ایسنا میگوید: قدرت تأثیرگذاری کتاب کم شده است. اگر متولیان از کتاب حمایت میکردند این اتفاق به شکل فجیعش نمیافتاد که ناشر به من بگوید کتاب را در 200 نسخه منتشر میکنم و اگر فروش رفت 200 نسخه دیگر چاپ میکنم. قبلاً کتابهای من در 5 هزار نسخه چاپ میشد اما الان ناشر می گوید 600 نسخه مینویسم اما 200 نسخه چاپ میکنم. البته ناشر هم تقصیر ندارد زیرا باید بازگشت سرمایه باشد!!
مترجم یا اشتباه میکند یا دارد با احتیاط حرف میزند طوری که نه سیخ بسوزد نه کباب!! اگر این ناشران مانند بسیاری از شرکتها و سازمانها، مشاوران کاردان و کاربَلدی داشتند نمیآمدند هر چیزی را به نام شعر و داستان و پژوهش و ... در ازای مبالغی پول چاپ کنند و بدهند دست کسانی که بعضاً از سرِ بیکاری و فراغ خاطر یادشان آمده یکشبه نویسنده و شاعر شده و به شهرت برسند!! ظاهراً این گروه از ناشران، فکر عوارض و تبعات درازمدت کاری را که انجام داده نکرده بودند و گمان میکردند در همیشه بر همین پاشنه میچرخد.
یادم هست حدود 17-18 سال پیش من طی چند مصاحبه به تناوب زمانی گفتم باید کتاب، نخست از طریق ناشر به وسیله کارشناسان خبره و شاخص و صاحبنظر هر کدام در رشته و زمینه خاص خود رزیابی و کارشناسی شود و صرفنظر از اینکه چاپ کتاب به سرمایه ناشر یا مؤلف باشد محتوا و درونمایه آن با معیارهای ادبی و فرهنگی و زبان معیار و شناخت و جهانبینی زمانی که در آن هستیم سنجیده شود، زیرا همیشه ملاکها و موازینِ بهنجار است که در کنار ذوق و سلیقه پدیدآورندگان آثار و مردم زمانه اعتبار مییابد.
بهتر است صاحبان ذوق و پدیدآورندگان آثار اعم از نظم و نثر، عجله نکنند و کارهایشان را پیش از چاپ شدن به چند چهره شناختهشده فرهنگی، ادبی که قابلیت و اهلیت دارند و حُب و بُغضی در کارشنان نیست نشان بدهند. آنگاه در صورت تایید، سراغ چاپ کتاب بروند و فریب تعریفها و تعارفهای آدمها و دوستان سخنناشناس را نخورند. گیرم که این دوستان خود دبیر ادبی برخی از مجلهها و نشریات پُرشمار هم باشند، اینها دلیل شناختِ فرهنگی و قابلیتهای هنریشان نمیشود، تشخیص منتقد و صاحبنظر راستین همان قدر سخت است که به تشخّص رسیدن کلام مؤلف.
تا دو سه سال پیش تیراژ 200 جلدی آفتی بود که تنها کتابهای شعر را تهدید میکرد اما حالا این امر کلیّت یافته و تسّری پیدا کرده یعنی شامل همه کتابها در تمام حوزههای نوشتاری شده است و از سویی هر ماه ما شاهد تعطیلی حداقل یک تا سه کتابفروشی در سطح استانها و شهرستانها هستیم و از سویی ناشران و کتابفروشان هم دست به دامن مدیران و نهادهای فرهنگی میشوند که بیایند و معجزه بکنند و جلو این رویه نابسامان را بگیرند. انگار نه انگار برخی از همین ناشران عزیز خودشان هم آب به آسیاب کسادیِ کتاب ریختهاند و در این پیشآمد شوم مقصرند؟!!
از سوی دیگر بعضیها که چندان بیخبر از گوشه کنار جهان و فضاهای مجازی نیستند گناه بیتوجهی مردم نسبت به کتاب را بر گردنِ اینترنت و شبکههای اجتماعی و گوشیهای همراه و چه و چه میاندازند و بهانه میآورند که در کشورهای خارج هم کتاب با بحرانهای مشابه درگیر است. اما این، همه واقعیت نیست. برخی میخواهند بار خودشان را سبک کنند که چنین حرفهایی میزنند. اینکه ظرف چند سال مردم از کتاب رویگردان شدهاند بیش از همه ریشه در عواملی دارد که من در این مصاحبه و گفتوگوهای قبلیام به آن اشاره کردهام، البته نقش شبکههای اجتماعی و رسانههای دیگر را نمیتوان نادیده گرفت. وقتی بعضی از دوستان اهل مطالعه و نویسنده از من میپرسند حالا تکلیف چیست؟ و چه باید کرد؟ به شوخی و طنز می گویم: دیگر کار از کار گذشته و از دست مؤلفان و مسئولان و نهادها هم کاری ساخته نیست، ظاهراً باید رفت سراغ کسانی که سرِ کتاب برمیدارند یا جادو و جنبل میکنند یا با رَمل و جفر آشنایند!!!
در قانونِ جزا و قضا، اصل بر برائت است مگر اینکه خلافش ثابت شود. به قرار معلوم این امر در سالهای اخیر در مورد کتاب هم مصداق پیدا کرده است. یعنی همه مردم ما شاعر و نویسندهاند مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. اگر تردید دارید به تیراژ 50 تا حداکثر 200 نسخهای کتاب برای 80 میلیون نفر، طبق آمار رسمی کشور مراجعه فرمایید!!! تا کور شود هر آنکه نتواند دید!!؟
«صحرای بایزیدی»، «عاشقانههایم را هیچکس نمیخوانَد، «کنار خوشه گندم» و «از خودت ای حوصله سر رفتهای» از جمله دفترهای شعر منتشرشده غلامحسن اولاد است.
انتهای پیام
نظرات