مسافرخانهی تکیهی روستای «فیلبند» هشت اتاق دارد و جلوی در هر اتاق، یک چراغ علاءالدین و یک پیت نفت گذاشتهاند، وقتی خادم تکیه کلید اتاق را تحویل میدهد، شما را در جریان قوانین مسافرخانه هم میگذارد.
به گزارش خبرنگار بخش گردشگری خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، اتاقهای تکیه، سه طاقچه دارند و یک عالم رختخواب که بیشترشان شامل پتو میشود. زیر یک سقف چوبی، اتاق پر از بوی نفت و نم باران شب گذشته است.
.jpg/2)
روستای «فیلبند» مردم باصفایی دارد، از هر کسی که سوالی بپرسید با مهربانی شما را به صرف چای هم دعوت میکند.
یکی از مردم محلی میگوید: زمستانها آنقدر اینجا برف میبارد و سرد میشود که حتی فیل هم در این منطقه بند نمیشود و شاید دلیل انتخاب نام «فیلبند» همین باشد.
او اضافه میکند: از سالهای بسیار دور، این روستا همین نام را داشته است و از شدت سرما، سهماه از سال، روستا به کلی خالی از سکنه میشود.
با گذشتن یکماه از فصل پاییز، فقط 10 خانوار از 1700 خانوار «فیلبند» در روستا ماندهاند که آنها هم طی روزهای آینده، به سمت شهر، قشلاق میکنند.
کوچه پس کوچههای «فیلبند» خاکی است. صدای گاوها از اصطبلها شنیده میشود، مرغها و خروسها در کوچههای روستا صبح را شب میکنند و حال و هوای روستا را حفظ کردهاند؛ اما امان از دست آپارتمانهای مدرن که به روستاها هم سرایت کرده و حسن خوب سادگی را با تجملات چشمگیر از آن گرفتهاند.
.jpg/2)
در مسیر پیچ در پیچ جادهی «هراز» به سمت روستای «فیلبند» سه منطقهی جغرافیایی متفاوت را باید دید؛ مسیر ابتدایی بدون پوشش است، بعد وارد مسیری میشوید که از جنگل عبور میکند، جنگلی که خود پوشش متفاوتی دارد و در نهایت، به منطقهی کوهستانی «فیلبند» میرسید، در سراسر مسیر، حرکت مه مانند بخاری که از مغازههای خشکشویی فوران میکند، سطح جاده را میگیرد و بالا میرود. کافی است کمی شیشهی ماشین را پایین بیاورید تا تکهای از این مه را بکنید. برای رسیدن به روستای سوار بر ابر و مه «فیلبند» باید پنج روستا را ببینید و «فیلبند» ایستگاه آخر است.
در مسیر حتما سری هم به جنگل متفاوت «فیلبند» بزنید، میگویند آب این منطقه فلوراید زیادی دارد. انگار درختان جنگلی آن هم از این موهبت بینصیب نماندهاند، چون تنههایی قوی و قدهایی بلندتر از درختها در جنگلهای دیگر دارند. درختان ازگیل بهوفور در این منطقه رشد کردهاند، گلههای گوسفند هم در همه جا دیده میشوند و صدای زنگولهی بزغالههای کوهی از هر نقطه شنیده میشود. اینجا یاد سهراب سپهری زنده میشود که گفته است: «چشمههاشان جوشان/گاوهاشان شیرافشان باد/من ندیدم دهشان/بیگمان جای چیرهاشان جا پای خداست.»
برخلاف خسیسی آسمان تهران، «فیلبند» آسمان سخاوتمندی دارد و به چشمههای روستا برکت و فراوانی میبخشد.
.jpg/2)
شب که از راه میرسد، هوا بس ناجوانمردانه سرد میشود و اگر بخواهید سرمای استخوانسوز را به معنای واقعی کلمه درک کنید، باید یک شب در یکی از اتاقهای مسافرخانهی تکیهی روستا سر کنید تا متوجه شوید که چرا فیل هم با آن عظمتش در این نقطه بند نمیشود. اینجا هوا آنقدر سرد است که فکر رفتن به توالت داخل حیاط به ذهنشان هم خطور نمیکند و ترجیح میدهید با همان شان و کلاه و جوراب پشمی که برتن دارید، زیرپتو و کنار چراغ علاالدین مسافرخانه بنشینید و یک روز را بدون تلویزیون، در سکوت و بالذت شنیدن صدای ضربههای باران به سقف چوبی بالای سرتان بگذرانید و قدر نعمت هایتان از لوله کشی گاز گرفته تا توالت داخل آپارتمانتان را بیشتر بدانید.
هوای مهگرفتهی «فیلبند» فرصت دیدن ابرهای زیر پا را از ما گرفت. بومیها میگویند در فصل بهار، ابرهای زیر پای مردم بهراحتی دیده میشود.
انتهای پیام
.jpg/2)
.jpg/2)
.jpg/2)
.jpg/2)
.jpg/2)
نظرات