همزمان با روز جهاني تئاتر عروسكي؛ تاريخ شفاهي از زبان فاطمه معتمد آريا/2/

فاطمه معتمدآريا، با اشاره به دوره انقلاب فرهنگي و تعطيلي كار نمايش گفت: در آن سالها سالنهاي تئاتر تعطيل شدند و فقط برخي از كارهاي مذهبي كه در مساجد اجرا ميشد وارد اندك سالنهاي تئاتر ميشد، به تبع ما هم كه در حوزه تئاتر زنده و عروسكي فعاليت مستمر داشتيم در آن ده سال و اندي وارد عرصه تلويزيون شديم. البته قبل از اينكه اين ارتباط نمايشي زنده قطع شود، نمايش عروسكي “يك جفت كفش براي زهرا” را در صحنه با ايرج طهماسب، حميد جبلي، راضيه برومند و بهرام شاهمحمدلو كار كرديم ولي در دورهي اصلي انقلاب فرهنگي يعني بين سالهاي 62 تا 73 تمام كارهاي عروسكي تلويزيون را با همين گروه و افراد ديگري چون كامبيز صميمي مفخم و ... به عهده گرفتيم و به واقع بهترين كارهاي آن سالها حاصل تلاش همين گروه بود.
بازيگر نمايش “دايره گچي قفقازي” با تأكيد بر قابليتهاي نمايش عروسكي گفت: كار عروسكي امكان بسيار خوبي براي كار كردن در آن محدوديت بود، چون در واقع هيچ كس كار عروسكي را نميشناخت و همه فكر ميكردند كه اين شيوه محدود به كارهاي دستكشي در مهدكودكها است. ولي وقتي متوجه شدند كه عروسكي يك فن و علم است، پس براي مسئولين تلويزيون هم جالب شد كه اين مقوله را به صورت تكنيكي داشته باشند، يعني آنها تفاوت كارخاص ما را با آنچه كه در مدارس و مهدكودكها صورت ميگرفت، ديده بودند.
از طرفي ما هم سعي كرديم تا در آن دوران بهترين كارهاي ممكن را انجام دهيم كه شاخصههاي آن “مدرسه موشها”، “گرگ خونخوار”، “هاچين و واچين”، “بهارك و مبارك”، “زال و سيمرغ”، “پرپرك”، “خونه مادربزرگه”، “هادي و هدي” و ... بود.
اين هنرمند تئاتر با اشاره به ذهنيت غلطي كه درباره نمايش عروسكي در ايران وجود دارد اضافه كرد: تمام اصول نمايشي در ايران زير سؤال است حال چه برسد به نمايش عروسكي كه از ابتدا به شكل غلطي از آن صحبت شده است و يا حداقل تنها يك شكل از آن را به ما شناساندهاند.
در واقع اينجا ما يد طولايي در بيهويت كردن همه چيز داريم چون اساساً انسانهاي سهلانگار و سادهنگري هستيم و در عين حال با اين سادهنگري ايجاد پيچيدگي هم ميكنيم، در حاليكه ميتوان با هر مقولهاي عين اصل آن برخورد كرد و در آن كشف و شهود انجام داد. ولي ما برعكس ابتدا ميآييم به يك چيز اعتراض ميكنيم و تصميم در از بين بردن آن داريم ولي در عين حال هيچ چيز نداريم كه جايگزين آن كنيم.
وي ادامه داد: خوشبختانه در حال حاضر شاهد سالهاي خوبي از اين حرفه هستيم، چون قشر تحصيلكردهاي در جامعه پخش شدهاند كه با عرضه كارهايشان، اين حرفه را اثبات و مسئولين را وادار ميكنند تا به كار آنها توجه شود. ولي تا قبل از اين همه تصور داشتند كه كار عروسكي، يك كار صرف براي كودك است و هيچ توجهي نداشتند كه پيچيدهترين فلسفههاي نمايشي را ميتوان به راحتي با اين هنر نمايش داد و اگر دانشجويان اين حوزه تلاش كنند و كارهاي بيشتر و بهتري ارائه دهند، حتماً اتفاق مهمي ميافتد.
معتمدآريا در ادامه درباره تجارب خود و ويژگيهاي هنر عروسكي گفت: براي من هميشه يكي از سختترين و در عين حال زيباترين كارهاي نمايشي، كار عروسكي است چون شما مجبوريد تمام روح و حس خودتان را به يك جسم بيجان منتقل كنيد، يعني عروسك بايد به جاي شما ببيند، حرف بزند، حركت كند و ... .
اين در حالي است كه وقتي شما به تنهايي بازي ميكنيد، كنترل تمام حركات و حالات خود را داريد ولي در كار عروسكي تمام اين حسها، روح، نگاه، دانش و ... منحصر به حركت يك دست و انتقال آن به يك جسم بيجان ميشود. در عين حال اين شيوه نمايشي ميتواند تبديل به يك بازي كاملاً خاص هم شود. مثلاً كارهاي “اوزاتسوف” در شوروي و يا كارهاي عروسك گردانهاي اروپايي شرقي بي شك نه شكلي از عروسكگرداني كه خود معجزه است.
اين هنرپيشه سينما و تلويزيون همچنين در خصوص تكنيكهاي مورد علاقه خود در حرفه نمايش عروسكي به ايسنا گفت: بيشترين تكنيكي كه من با آن كار كردهام، “بونراكو” است كه ويژگي خاص آن حضور خود من در كنار عروسكم بر روي صحنه است، در واقع چون بازيگري مقوله شيرين و جذابي براي من است، دوست دارم هميشه در كنار عروسكم، خودم نيز روي صحنه حضور داشته باشم.
وي اضافه كرد: متأسفانه در ايران شيوه غلطي از بونراكو اشاعه داده شده است. در حاليكه اصل نمايش بونراكو آن سكوني است كه در چهره عروسك گردان وجود دارد و اين مسئله براي من كه كارم عروسك گرداني است خيلي هيجان انگيز است كه بدون هرگونه عكسالعملي تمام حالاتم را با عروسك نمايش دهم.
يعني با وجود حضور من بر روي صحنه، تمام توجه و تمركز مخاطب و تماشاگر به حركات عروسك باشد، به همين دليل هم در كشوري مثل ژاپن، اساساً مراسم خاصي براي نمايش به شيوه “بونراكو” وجود دارد و در آنجا هر عروسك گردان براي خود هويت خاصي دارد.
معتمدآريا همچنين درباره بازي در كنار عروسكها گفت: در اكثر فيلمهاي عروسكي من در كنار عروسكها نقش داشتهام، يعني با آنها مثل يك موجود زنده برخورد كردهام و به تبع اين كار براي من خيلي آسان است، چون جانبخشي يك عروسك در من تثبيت شده است و باور كردهام كه آن عروسك وجود حقيقي دارد. پس وقتي در مقابل آن كار ميكنم واقعاً فكر ميكنم كه او هم يك بازيگر زنده است و حتي گاهي اوقات ارتباط بيشتر و بهتري با آنها برقرار ميكنم.
وي با اشاره به كار مورد علاقه خود در حوزه نمايش زنده و تلويزيوني گفت: نمايش عروسكي “سارا” كه يك كار زنده بود، تجربه خاصي براي من بود. چون فاصلهاي بين من و عروسك ميافتاد كه گاهي احساس ميكردم آن عروسك كس ديگري است كه من اصلاً نميشناسمش و آن را حس نميكنم.
كار ديگري به نام “خواجه لطيف تنبورزن” بود كه هر عروسك را دونفر و گاهي سه نفر با هم كار ميكردند و از اين جهت تجربه متفاوتي بود.
متعمدآريا با اشاره به حضور نيافتن خود بر روي صحنه طي سالها گفت: من مجموعهاي از معيارها را دارم كه اگر در جايي متوجه شوم كه به آن اعتقاداتم نميرسم، ترجيح ميدهم كه نگاه خود را خراب نكنم و آن كار را ادامه ندهم. هر چند كه به من سخت بگذرد اما در كليت امر، هميشه آدم فعالي بودهام و در چنين شرايطي هم همواره تلاش كردهام، منفعل نباشم، هر چند كه در بعد علمي كمتر ديده ميشود.
وي در پايان اضافه كرد: آن زمان ما اعتقادات و كنجكاويهايي را داشتيم كه فكر ميكنم بچههاي امروز ندارند و از طرفي آن فراق بالي را كه ما در دوران آموزش داشتيم امروز اصلاً مهيا نيست و مجموعه اين عوامل باعث ميشود تا ديگر نمايشهاي معجزه آسا و كارهاي خاص نبينيم.
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات