متن كامل سخنراني رييس جمهور/1/ شهيدان بزرگوار رجايي و باهنر، نماد خدمتگزاري، ساده زيستي و تلاش براي پيشبرد كشور و دفاع از آرمانها و منافع ملي هستند

متن سخنراني حجتالاسلام والمسلمين سيد محمد خاتمي در آغاز كنفرانس مطبوعاتي - 81/6/6
بسم الله الرحمن الرحيم
من هم به شما عزيزان خير مقدم ميگويم و معذرت ميخواهم از اينكه خداوند اين توفيق را به من كم داد كه بيشتر در خدمت شما باشم، حرفهاي شما را بشنوم و احياناً اگر حرفها و مطالبي هست بگويم و اميدوارم اين نشست - كه ما خيلي محدويت هم برايش قايل نيستيم - بتواند تا حدودي توقع شما و مردم را برآورده كند.
در آغاز لازم ميدانم كه ولادت با سعادت حضرت صديقه طاهره، فاطمه زهرا (ع)، را به همه شما و همه دوستداران فضيلت و به همه كساني كه زندگي را پربار و پر معنا ميخواهند تبريك عرض كنم. همچنين سالروز سلسله جنبان انقلاب اسلامي حضرت امام (ره) را به ملت ايران و به همه آزادگان جهان تبريك عرض ميكنم و نيز ياد همه شهيدان انقلاب اسلامي و دفاع مقدس و بخصوص شهيدان دولت جمهوري اسلامي و بالاخص شهيدان بزرگوار، رجايي و باهنر، نماد عزت ، آگاهي، خدمتگزاري، ساده زيستي و تلاش براي پيشبرد كشور و دفاع از آرمانها و ارزشها و منافع ملي را گرامي ميدارم.
من از شما معذرت ميخواهم كه در آغاز سخن ميخواهم كمي بحثي را مطرح كنم كه شايد خيلي هم تازگي نداشته باشد. ولي به من اجازه بدهيد كه دقايقي چند از اين وقت را بگيرم .
البته به حساب شما گذاشته نميشود و بعد از اين صحبتها بنده آمادهام كه تا وقتي كه وقت اجازه بدهد كه انشاءالله خيلي هم تنگ نخواهد بود به پرسشهاي شما پاسخ دهم - به عنوان مقدمه ميخواهم بار ديگر تكيه بكنم بر پارهاي از باورها و ديدگاههاي خودم و در واقع شخصيت خودم؛ همان را كه در قالب شعارها و برنامهها با خلوص نيت در معرض قضاوت و داوري مردم شريف قرار دادم و براساس آن با اين ملت عهد و پيمان بستم. البته باورهاي من براي خودم محترم است و سعي ميكنم كه منطبق بر منطق باشد، ولي وقتي كه اين ديدگاه و اين منش به راي گذاشته شد، دفاع از آنها تنها دفاع شخصي نيست، بلكه دفاع از پيماني است كه با مردم بستهام. خواهم گفت كه در محتواي فكري من هيچ گونه تغييري رخ نداده است و برنامههاي من و اولويتهايي كه تعيين كردم همان است كه بود و نيز در پايان بحث خود ترسيم اجمالياي خواهم كرد از اوضاع و احوالي كه در آن به سر ميبريم و معتقدم مهم است و همه بايد به آن توجه بكنيم.
اگر شما به جامعه رجوع كنيد و از فوريترين نياز و خواست و ملموسترين مطالبه و طلب مردم پرسش كنيد ،بي گمان همگي اولين نياز خود را نيازهاي معيشتي خواهند گفت. از اينكه در جامعه بيكاري بايد كم بشود، اشتغال فراوانتر بشود، رفاه و رونق بيشتر بشود و نيز آيندهاي كه به آن اميد بيشتر باشد تضمين و ترسيم شود. مردم زندگي امن، آباد و با حرمت ميخواهند. جوان نيازمند اشتغال است و بايد به آينده خود اميدوار باشد و جامعه ما جامعه جوان است.
امروز با كمال تاسف بيش از سه ميليون بيكار در جامعه ما هست كه سالانه صدها هزار نفر نيز بر اين عدد افزوده ميشود. بنابراين رسيدگي به نيازهاي معيشتي و مادي مردم و تامين يك زندگي مطمئن امر مهمي است و مورد خواست مردم هم هست و همان طور كه گفتم، ملموسترين خواست جامعه هم هست .اما ايجاد يك اقتصاد پويا و ايجاد شغل فراوان با حرف درست نميشود و نياز به سرمايهگذاري دارد؛ نياز به رونق اقتصادي دارد؛ نياز به مديريت كارآمد دارد؛ نياز به ايجاد امنيت براي فعاليت اقتصادي بخصوص براي بخش خصوصي دارد.نياز به كارگيري امكانات داخلي و خارجي دارد؛ نيازمند رشد و توسعه علم و فناوري در جامعه است. اگر اين امور فراهم شد، ما ميتوانيم شاهد حل مشكلات اقتصادي و ملموس مردم هم باشيم و جامعه ما با امنيت به آينده مطمئن چشم بدوزد و پيش برود.
مشكلات فراوان در جامعه ما هست. ما نميتوانيم چشم خود را به روي فقر لااقل براي در دهه كه جامعه مان ببنديم. بسياري از مردم به نيازهاي مبرم خودشان دسترسي ندارند. بخصوص زندگي براي طبقات متوسط و پايين و حقوق بگيران ثابت دشوار است. البته اين نكته را هم بگويم كه ثروتمند شدن در بعد اقتصادي مشكل ما را حل نميكند. ممكن است رشد توليد ناخالص داخلي بالا برود، ولي باز جامعه دچار مشكلات باشد. به همين دليل هم بايد به توزيع عادلانه امكانات انديشيد. رشد و توسعه اقتصادي توأم با عدالت اقتصادي و معتقدم كه دولت در همه زمينهها گامهاي موثري برداشت.
علي رغم همه جوسازيها، سياه نشان دادن چهره جامعه، تلاش براي خالي شدن دل جامعه، نااميد بودن به آينده، در همه زمينهها كار شده؛ گرچه هنوز مشكلات بسيار زيادي پيش روي ما است. من در اين زمينه خيلي تفضيل نخواهم داد و ميگذارم براي گزارشي كه طبق روال طي آينده نه چندان دور در پيشگاه مجلس شوراي اسلامي ،نمايندگان ملت و مردم اعلام خواهم كرد.
اما صرف نظر از اين واقعيات مسلم كه كسي نميتواند انكار بكند، شايد يك تفاوتي در كار من، در شعارهاي من و در مواضع من با ديگران بوده است. و آن اينكه همواره بر حقوق مردم و مردمسالاري به طور خاص تاكيد كردهام. حقوق مردم بسيار وسيعتر از حقوق مادي و اقتصادي آنان است. حقوق فرهنگي - سياسي و اجتماعي و بخصوص باتوجه به اينكه درد تاريخي ملت ما و كشورهايي نظير ما پايمال شدن ابتداييترين حقوق انساني آنها در طول تاريخ بوده. درست است كه جامعه فقير و بيمار و جاهل و داراي تبعيض و فساد، از ابتداييترين حقوق خود محروم است و براي رساندن او به حقوقش بايد با همه اينها مبارزه كرد، ولي جامعهاي كه در آن حق و حرمت مردم براي حاكميت بر سرنوشت خودشان به رسميت شناخته نشود، جامعهاي عقب مانده، بي روحيه و بي نشاط است و جامعه بي روحيه و بي اميد حتي براي حل مشكل فقر و جهل و تبعيض هم نميتواند كاري بكند.
برادران و خواهران من !
انسان ممكن است سير باشد، ولي ناراضي باشد و انسان ممكن است گرسنه باشد ،ولي راضي باشد. تعبير بزرگ سقراط معلم خرد و اخلاق، اين است كه انسان ناراضي بهتر از خوك راضيست. انسان يك حيوان نيست كه براي پروار شدن در اختيار قدرت فائقي به نام حكومت يا تعبير«ها بس»، لوتيان گذاشته شده باشد؛ در اختيار يك قدرت بي چون و چرا و پاسخگو كه فقط وظيفه خود را پروار كردن جامعه بداند. اگر اين جامعه از همه مزاياي مادي هم برخوردار باشد، ولي از حرمت انساني و حقوق انسانيبرخوردار نباشد،جامعهاي واقعا ناراضي است.
هم به لحاظ آموزشهاي ديني خودمان و حتي تجربهايكه در برههاي كوتاه از تاريخ درصدر اسلام شد هم به عنوان يكي از مباركترين دستاوردهاي بشر، طي چند قرن كه همواره در جستجوي آزادي بوده است و براي آن فداكاري كرده است، شناخته شدن حق مردم براي حاكميت بر سرنوشت خويش يك دستاورد مبارك است. يعني جامعه پيشرو، جامعه برخوردار و جامعه راضي تنها جامعهاي نيست كه امكانات مادياش برآورده شود. كه بايد برآورده شود، بلكه جامعهايست كه در آن قدرت مبتني بر اراده و خواست مردم باشد، قدرت برآمده از مردم باشد و تحت نظارت مردم باشد. ما اين را از آموزشهاي حقيقي دين خود دريافت ميكنيم و بشر هم طي يك تاريخ طولاني درد و رنج و فراز و نشيب به اين نكته و طرفه ممتاز رسيده است. قدرت برآمده از مردم ، پاسخگو در برابر مردم- صرف نظر از بحثهاي تئوريك كه درباره مشروعيت قدرت و مقبوليت قدرت ميشود - اين اصل مسلم است كه ما بعد از انقلاب مان اين مسأله را پذيرفتيم كه مردم بايد حاكم بر سرنوشت خود باشند. قدرت بايد مبتني بر ارادهو خواست مردم باشد. در قانون اساسي ما هم آمده است و من اعلام ميكنم :فعلاً و در موقعيت كنوني تاريخي هيچ چيزي بيش از آنچه كه در قانون اساسي آمده است، نميخواهم و معتقدم اگر درست همان كه در قانون اساسي ما آمده است عمل بكنيم، ما در اين مرحله حساس و گذرا ميتوانيم شاهد استقرار يك جامعه پويا، اميدوار و برخوردار باشيم.
تكيه شديد مردم بر مردم سالاري به همين دليل است و به عنوان يك روحاني به عنوان كسي كه هم درد مردم را داشتم و هم- فكر ميكنم- درد دين داشتم ،معتقدم در سايه انقلاب اسلامي پيوند مباركي ميان دين و مردم سالاري پديد آمده است؛ يعني آنچه لازمه و مقتضاي مردم سالاريست. مردمسالاري مقدماتي دارد. نميتوان نام مردم سالاري را برد.
قدرت در برابر مردم و وجود ساز وكارهايي كه اگر مردم پذيرفتند ودولتي را نخواستند بتوانند آن را با دولت بدون دست زدن به خشونت و شورش اگر ديگر جايگزين كنند. اينها از مقدمات مردمسالاريست و قتي ميگوئيم مردمسالاري ديني يعني همه اين لوازم و مقومات از خاستگاه ديني و از پايگاه ديني خواسته بشود. البته، معقتدم اگر مردمسالاري ديني مستقر شود، در عين حالي كه ما آزادي و مردم سالاري خواهيم داشت، اين مردمسالاري از لطافت و معنويت هم برخوردار خواهد بود. تكيه بر مردم سالاري و حقوِ مردم از آن روست كه درد تاريخي ما در استبداد نهفته شده است و بخصوص در طي دههاي اخير يا دو سده اخير استبداد وابسته به استعمار، درد مردم ما اين بوده است كه نه در درون حكومت داراي حرمتي بودهاند و نه در كشوري نظير كشور ما منافع ملي معني داشته است. براي اين كه يك قدرت وابسته منافع را عبارت ميداند از آن چه ساز گار با منافع قدرت جهاني پشتيبان اوست و اين زنجيره سياه استبداد وابسته در طول تاريخ منشأ بزرگترين مشكلات ما بوده و امروز هم اگر اين درد را نشناسيم و دقيقاً همواره متذكر نباشيم كه چگونه اين درد را درمان كنيم، ما به اهداف انقلاب وخواستهاي تاريخي ملت مان نرسيدهايم و راهي جز اين وجود ندارد كه آن چه كه در سايه انقلاب به وجود آمده است، پاس داشته شود.
استقرار پايههاي مردم سالاري ديني و مردمي و مردمسالارانهتر شدن هر چه بيشتر محتوا و مضمون نهادهاي قانوني و برآمده از قانون اساسي و راه سختي است، ولي چارهاي جز پيمودن آن نداريم . به پس شعار مردمسالاري ديني و حقوق مردم به نظر من يك شعار توخالي نيست. همان است كه به لحاظ مقتضيات تاريخي و ديني و آن چه كه زمان ما ايجاب ميكند، نياز مبرم است. كوتاهترين، مشروعترين، كم هزينهترين، ثبات بخشترين و امنيت آورترين راه سعادت كشور و ملت همين است. را هي كه راهنماي آن هم قانون اساسي ست و اين همان عهديست كه با مردم بستهام و به ياري خدا هرگز اين عهد را نخواهم شكست و تا توان دارم بر آن پافشاري ميكنم و با هر فراز و نشيبي همراه ملت بزرگوار راه را ادامه ميدهيم. همه بايد بكوشيم تا مردم دچار ياس نشوند و خداي ناخواسته راه برآورده شدن نيازهاي تاريخي خود را در خارج از نظام نجويند. دوباره در پنجمين سال اين دولت و اولين سالروز دولت دوم من، تجديد عهد ميكنم و پافشاري ميكنم بر رعايت قانون اساسي و بخصوص بخشهاي مهم آن كه در جهت درمان درد تاريخي نگاشته شده و اگر غفلت كنيم دوباره رسوبات تلخ گذشته كارگر خواهد افتاد. اگر مردم اشتغال ميخواهند كه ميخواهند، اگر پيشرفت علمي و فناوري ميخواهند، كه ميخواهند اگر جايگاه بالاتر در عرصة بين المللي ميخواهند كه ميخواهند، به ياري خدا اين دولت با تمام توان خود در اين عرصهها تلاش كرده و ميكند، ولي پشتوانه رسيدن به اين خواست جز تقويت مردمسالاري ديني و محتواي مردمي نهادهاي قانوني و به رسميت شناختن حق مشاركت مردم در عرصه حيات اقتصادي و سياسي و فرهنگي و اجتماعي نيست.
به صراحت بگويم دو دسته به اين مردم جفا ميكنند؛ يكي آنان كه در جست و جوي نوعي مردمسالاري ناسازگار با هويت تاريخ و ملي و فرهنگي ما و در جست و جوي نسخهاي از مردم سالاري ناسازگار با دين هستند و با كمال تأسف سكولاريزم كه ضد دين نيست، ولي وقتي به اين سوي عالم ميآيد به دين ستيزي تعبير ميشود و سكولاريزم ميشود ستيز با دين و كساني كه بدون توجه به مقتضيات تاريخي و غيرمحتواي فرهنگ و جان ملي اين ملت، در جست و جوي كنار گذاشتن دين به اميد دستيابي به آزادياند، هم دغدغه دينداران و مؤمنان را تحريك ميكنند و هم در جست و جوي يك آزادي بي پايه و ناسازگار با هويت تاريخي و واقعيات تاريخي اين كشورند؛ اين يك دسته و ديگر آنان كه در حصار تنگ توهمات دور از زمان خويش از ترس سستي دين با وجهه مردمسالاري نظام مقابله ميكنند و برخلاف خواست تاريخي مردم كه براي اين خواست فداكاريهاي فراواني هم شده حتي جايگاه اين مردم كه در همين قانون اساسي هم تعيين شده انكار ميكنند. پنج سال است كه فرياد ميزنم آزاديخواه دين ستيز و دينخواه آزادي ستيز، هم به لحاظ عقلي و هم به لحاظ شرايط تاريخي آفت ثبات و پيشرفت و اعتلاي جامعه ما و زمينه ساز عود بيماري تاريخيست.
نكتهديگر اين كه معتقدم مردمسالاري ديني كهدر انقلاب ما مطرح د يك الگوست؛ بخصوص براي جهاناسلام؛ جهاني كه روز به روز دانشمندتر وفرهيختهتريشود؛ جهاني كه از يك سو با حركتها و روشهايي كه با مباني تاريخي و ديني آن ناسازگار بوده است و به نام آزادي و عدالت، نفي هويت ديني و تاريخي ميكرده است دلخوراند، هم ازحركتهاي افراطي و خشني كه به نام اسلام تحميل ميشود، دلگيراند اين جامعه اسلامي بخصوص جوانان فرهيخته الگو ميخواهند. آيا ميتوانند الگوي خودشان را از بعضي از كشورهايي بگيرند كه به نام آزادي با دين مردم مبارزه ميكنند و بدترين اشكال اختناِ و فساد را بر جامعه تحميل ميكنند و به لحاظ اقتصادي و اجتماعي هم پيشرفتي ندارند؟ يا ميتوانند به حكومتها نوع طالباني و به اصطلاح اسلامي كه در واقع هم دين و هم آزادي را قرباني تنگ نظريهاي خود ميكند؟ دل ببندند به تجربه مردمسالاري ديني آن طور كه در قانون اساسي ما بوده و هنوز هم ظرفيت پياده شدن كامل دارد، ميتواند و بايد باشد براي دنياي اسلامي و من معقتدم آنهايي كه رشد و پيشرفت دنياي اسلام را نميخواهند و بسياري از قدرتهايي كه منافع خودشان را در وابستگي كشورهاي اسلامي ميدانند، براي اين كه اين الگو موفق نشود، همه تلاشهاي خود را به كار خواهند گرفت.
سوماين كه مردمسالاري يك فرا شد يا فرآيند است نه يك برنامه و يا به تعبير شما يك پروسه است نه يك پروژه و زمان ميطلبد و هزينه دارد و معتقدم - همان طور كه بيان كردهام - اعتدال نفي هر گونه افراط و تفريط، شرط كاميابي در اين پروسه، كم هزينهتر شدن و به شتابان به مقصد رسيدن آن خواهد بود. منظور از اعتدال و نفي افراط و تفريط سركوب نظرات مختلف حتي افراطي و تفريطي نيست. شعار من اين است: هر كس - البته در چارچوب قانوني - بايد بتواند اظهار نظر كند. هنوز هم شعار من زنده باد مخالف من است. من بر خلاف آناني - فقط سليقهها كه مخالف خود را سليقههاي افراطي يا تفريطي ميدانند و براي سركوب كردن آن خود را در استفاده از هر روشي مجاز ميدانند. من بر خلاف آن نظر ميگويم: همه نظرات بايد بتواند در يك روند منطقي و قانوني در جامعه جريان پيدا كند. اما حكومت اسلامي وجمهوري اسلامي بايد نمايانگر اعتدال باشد. هيچ حركت افراطي و تفريطي نبايد خودش را به بخشي از قدرت وصل كند و زمينه دار براي اعمال خواستها و تنگ خودش در جامعه بشود و قانون اساسي محور كار ماست .
نكتهاي كه ميخواهم بگويم اين است: گفته ميشود رييس جمهور مگر در چارچوب همين قانون اساسي روي كار نيامده است؟ مگر اطلاع نداشته است كه قانون اساسي چه محدوديتهايي براي او ايجاد كرده است؟ و مگر ميخواهد فراتر از قانون اساسي عمل كند؟ ميگويم نه. همين قانون اساسي را ميخواهيم و من بر اساس همان جايگاهي كه رييس جمهور در اين قانون اساسي دارد، به عرصه آمدهام و با مردم پيمان بستم و فكر ميكنم مردم هم همين را ميخواهند. رييس جمهور دو وجهه دارد؛ يكي رييس دولت است و ديگر مسؤول اجراي قانون اساسي. اين نص قانون اساسيست. من بر اين اساس آمدهام و فكر ميكنم بر اين اساس پيمان مان با مردم بسته شده است. در زمان رياست جمهوري رهبر معظم انقلاب اسلامي، حضرت آيت الله خامنهاي به اين مسأله مهم و وجهه مهمتر رياست جمهوري يعني مسؤوليت اجراي قانون اساسي توجه شد و قانون حداقلي به مجلس رفت با بعضي مخالفتها روبه رو بود و خوشبختانه آن قانون تصويب شد، ولي به علل مختلف در دوران من بخصوص در سالهاي اخير چندان توجهي به اين وظيفه مهم رياست جمهوري و تسليم در برابر قانون اساسي نشد. سه سال پيش در جمع حقوقدانان اعلام كردم كه رييس جمهور مسؤول اجراي قانون اساسيست، اما امكانات حداقلي براي اعمال اين مسؤوليت ندارد و همان روز هم به فكر اين بودم كه چاره جويي كنيم، اما باز هم گفتم با ملايمت، با كدخدامنشي، با تفاهم و تبادل نظر پيش رويم، بلكه رييس جمهور بتواند آن حداقلهايي را كه در همان قانون آمده است، انجام دهد. متأسفانه معتقدم در اين زمينه پيشرفتي نداشتيم. تذكرات متعددي در باره نقض قانون اساسي مورد بياعتنايي قرارگرفته و اخيراً حتي تلاش ميشود كه حق مسلم رييس جمهور كه به نص قانوني اساسي براي او تعيين شده است، مورد ترديد و حتي انكار قرار بگيرد. آن چه كه اينجا اعمال ميكنم، اين است كه رييس جمهور بايد بتواند با قدرت وظايف خود را انجام دهد. اين وظايف هم صد در صد در چارچوب قانون اساسي خواهد بود. به همين دليل به زودي لايحهاي را تنظيم و به مجلس ارايه خواهم داد تا انشاءالله بتوانم با قدرت بيشتر به وظيفهاي كه ذرهاي خارج از قانون اساسي و شرع و خواست ملت و تاريخ نيست و مردم هم انتظاري دارند بهتر و بيشتر عمل كنم. مسأله دوم، اگر ازمردمان و حق شركت مردم ميگويم، مهمترين ميدان بروز اين حق، انتخابات است. ما هر چه بتوانيم زمينه حضور مردم را بيشتر كنيم، قدرت انتخاب مردم را بالاتر ببريم، بيشتر به امنيت كشور به ثبات كشور به اميد و نشاط كشور و به پيشبرد برنامه هايي كه در عرصه اقتصاد و علم و روابط اداري هم هست كمك كردهايم. ما نبايد بگذاريم كه زمينهها براي محدود كردن اين حقوق مردم با اعمال سليقهها بيشتر بشود. حداقل ميشود به آن چه در دوره امام بوده است برگشت. ببينيد! در همين مجلس ششم كه از تنوع نسبي برخوردار است، اگر دخالت و عنايت رهبري نبود، قطعاً سختگيريها و اعمال سليقهها سبب ميشد عده زيادي از اين حق مسلم و مردم از حق انتخاب گستردهتر خود محروم بمانند. ما يك نظام داريم. رهبري داراي مسؤوليتهاي سنگين و دغدغههاي بالا هستند. اگر ما طوري عمل كرديم و سازوكارهايي داشتيم كه تا دائما براي موارد خاص نياز به دخالت رهبري داشته باشيم هم به رهبري جفا كردهايم، هم به جامعه. ما مجلس داريم؛ قانون داريم؛ ضوابط داريم و ضوابط اين است كه اعمال سليقهها بخصوص در آن جا كه مربوط به حق مردم و نيز ارزشهاي جامعه ميشود. به حداقل برسد و ضوابط روشن و محكمتري وجود داشته باشد.
بهلطف خداوند لايحه اصلاح انتخابات هم به مجلس داده شده است و اميدوارم با طي مراحل بتوانيم در اين زمينه هم مدافع مصالح كشور منافع كشور، و هم حقوق مردم باشيم. من روي اصلاحات اقتصادي كه در اين چهارسالي كه وارد اين عرصه شديم، هزينههاي زياد آن را هم پرداختهايم، پافشاري خواهم كرد. ما دستاوردهاي قابل توجهي در اين زمينه داشتهايم.
ادامه دارد...
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات