به گزارش ایسنا، امروز 10 خرداد ماه چهل و سومین سالگرد سخنانی امام خمینی (ره) در مسجد شیخ انصاری نجف اشرف در گرامیداشت سیزدهمین سالگرد قیام 15 خرداد 1342 و تاکید بر تداوم مبارزه با رژیم طاغوت در سال 1357 است.
به سوی تمدن بزرگ عنوانی است که محمدرضا شاه پهلوی در نوروز سال ۱۳۵۵ از آن برای اشاره به پیشرفتهای جاری و برنامههای آینده ایران استفاده کرد و برنامهها و آرزوهایهای خود را برای ایران و مردم ایران در کتاب به سوی تمدن بزرگ تصویر کرد. این مقاله با استفاده از این کتاب که در سال ۲۵۳۶ شاهنشاهی به چاپ رسید نوشته شده است.
در گفتمان تمدن بزرگ، شاه علاوه بر توصیف پیشرفتهای کشور در طول ۱۵ سال پس از انقلاب سفید از زمستان 1341 تا نوروز 1355، به بیان چشمانداز خود برای تبدیل ایران از یک کشور عقب مانده به یک کشور پیشرفته پرداخت که با اجرای برنامه عمرانی ششم درهای تمدن بزرگ برای ایرانیان گشوده می شد. رهبر فقید انقلاب اسلامی نیز با اشاره به حقایق جاری در شهرها و روستاهای کشور به خصوص وضعیت عمرانی و زندگی مردم در محلات و کوچه های شهر به پهلوی پسر متذکر شد در توهم به سر می برد.
نهضت سید روح الله در 61 سالگی
با دقت در مقدمه قانون اساسی کشورمان به خوبی می توان پی به بنیان و ریشه یکپارچه شدن مردم و آغاز نهضت انقلاب اسلامی در دوران رژیم پهلوی و زمینه ها و دلایل شکل گیری نقطه عطف آن یعنی 15 خرداد 1342 و تاثیر بلند مدت این قیام در پیروزی انقلاب اسلامی برد.
بله اعتراض در هم کوبنده امام خمینی در شصت و یکمین سال تولدشان به توطئه آمریکایی «انقلاب سفید» که گامی در جهت تثبیت پایههای حکومت استبداد و تحکیم وابستگی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایران به امپریالیزم جهانی بود، بزرگترین دلیل حرکت یکپارچه ملت شد و متعاقب آن انقلاب عظیم و خونبار اسلامی در 15 خرداد 1342 که نقطه شکوفایی این قیام شکوهمند و گسترده بود، نقش محوری امام امت را به عنوان رهبر ایران اسلامی تثبیت و مستحکم کرد و با وجود تبعید 14 ساله ایشان از کشور در پی اعتراض به قانون مصونیت قضایی مستشاران آمریکایی معروف به قانون کاپیتولاسیون، پیوند امت با امام مستحکم شد و استمرار یافت.
روشنفکران متعهد و روحانیت مبارز راه خود را در میان تبعید و زندان، شکنجه و اعدام در سنگر مساجد، حوزههای علمیه و دانشگاههای کشور با الهام از مکتب انقلابی و پر بار اسلام به افشاگری و تلاش برای بالا بردن سطح آگاهی و هوشیاری مبارزاتی و مکتبی مردم معتقد و مسلمان ایران آغاز کردند و جامعه ایران در عصر پهلوی دوم بهای عزت و استقلال و آزادی را با تقدیم هزاران زن و مرد جوان با ایمان در میدانهای تیر و کوچه و بازار دادند و انقلاب اسلامی را به ثمر رساندند.
ریشه قیام
اعتراضات شدید و پیگیرانه امام خمینی به تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی و اصلاحات ارضی و اقتصادی محمدرضا شاه و انقلاب سفید شاه و همراهی برخی مراجع تقلید شناخته شده از جمله آیت الله سیدمحمدرضا گلپایگانی و آیت الله سیدمحمدکاظم شریعتمداری با ایشان و بی توجهی حکومت به انتقادات و هشدارهای آنان کار را به جایی رساند که سیدروح الله خمینی نوروز سال 1342 را عزای عمومی اعلام کرد.
غائله انجمن های ایالتی و ولایتی دو ماه طول کشید، اما در نهایت به نفع روحانیون فروکش کرد. این غائله به تازگی فروکش کرده بود که این بار محمدرضا شاه خود به میدان آمد و طرحی با عنوان انقلاب سفید یا انقلاب شاه و میهن با اصول ششگانه اعلام کرد. به زعم شاه شکست حکومت در ماجرای تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی به دلیل عملکرد نامناسب دولت اسدالله عَلَم اتفاق افتاد اما اینک که خود پا به میدان گذاشته کسی جرات مخالفت با شاه را ندارد.
رهبر فقید قیام برای افشای اغراض و نیات محمدرضا شاه و اسدالله عَلَم وزیر دربار و نخست وزیر شاه و تحت تاثیر قرار دادن تصمیم قطعی دربار برای باز کردن پای یهودی های اسراییلی و بهاییان به ساختار مدیریتی و اجرایی کشور و حذف گام به گام اسلام و قرآن از رفتار سلطنت، آن هم در سایه پر طمطراق اجازه شاه و نخست وزیر به زنان و دختران برای انتخاب شدن و انتخاب کردن در انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی (شورای شهر و روستای فعلی) در خلاء تعطیلی مجلس شورای ملی و مجلس سنا نوروز 1342 را عزای عمومی اعلام کرد.
ایران مظلوم
ایشان در این سخنرانی که چند ساعت طول کشید بیان کردند: «ایران یک مملکت نمونه است، و من بعید می دانم که در تمام ممالک دنیا یک مملکتی مثل ایران و یک ملتی مثل ملت ایران مظلوم ـ گمان ندارم ـ باشد. حتی سابقه هم شاید کمتر داشته باشد. در تاریخ هست که چنگیز با آن طبع وحشیگری و صحرایی که داشته است، با آن خونریزیهایی که کرده است، تابع یک قانون بوده است که به آن قانون می گفتند «یاسانامه بزرگ» و مغول، چنگیز و سایر مغول ـ تخلف از آن قانون نمی کردند. حتی تعبیر بعضی این بوده است که احترام آن قانون پیش مغول مثل احترام قرآن در صدر اسلام پیش مسلمین بوده است.»
امام گفتند: «تخلف از آن قانون مساوق با مرگ بوده است. این مغول و این چنگیز که تابع یک قانونی بوده اند؛ ما ببینیم که آیا در این زمان، در این عصر که ما واقع هستیم، این رژیم ایران، این شاه ایران، آیا تابع چه قانونی است؟ آیا هیچ قانونی در ایران حکومت دارد؟ احترام برای قانونی قائل هست؟ این رژیم و این سرکردۀ رژیم احترامی برای طبقات ملت قائل هست؟ ما حساب می کنیم، یکی یکی، آن اندازه ای که مقتضی است، یکی یکی حساب می کنیم ببینیم که آیا ایران و این رژیم ایران تابع قانون اسلام است؟ در سرتاسر تهران مشروب فروشیها بیشتر از کتاب فروشیهاست، [چنین] می گویند؛ و امن و آزاد و هر طور دلشان می خواهد آنها عمل می کنند. و اگر کسی کدام یکی از قوانین اسلام در ایران و در محیط رژیم ایران جاری است؟»
رژیم سد اسلام
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی تصریح کردند: «ظلم، که در آیات قرآن و در احکام اسلام آنقدر نسبت به آن صحبت شده است،راجع به ظالمین صحبت شده است، ایران و رژیم ایران عدالت پرورند؟ عدالت اجتماعی؟ عدالت اسلامی؟ خودشان را بازی می دهند یا ملت را می خواهند بازی بدهند؟ قرآن چه احترامی پیش شاه و دار و دستۀ شاه دارد؟ احترام قرآن همین است که از روی سالوسی طبعش کنند و به مردم بدهند برای اغفال؛ نظیر احترامی که معاویه کرد و قرآن را بالای نیزه کرد که بیایید با هم به قرآن عمل بکنیم. اینها به قرآن احترام قائل هستند؟ اینها به روحانیت احترام قائل هستند؟ اسلام چقدر از روحانیت تجلیل کرده و سفارش کرده؛ اینها به روحانیت، برای روحانیت، احترام قائل هستند؟ برای مراجع اسلام احترام قائل هستند؟ خوب، چند روز پیش ریختند منزل آقایان مراجع؛ در و پنجره ها را شکستند، آدم کشتند، عربده کشیدند. الآن هم در منزل بعضی از آقایان هستند کماندوها. گفته می شود که هستند و مراقبند و آنها را تحت نظر دارند. چه کرده اند آقایان که اینطور مورد اهانت واقع شده اند؟»
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بیان کردند: «اینها به قانون اساسی عمل می کنند؟ چنگیز به «یاسا» عمل می کرد و چنگیزیها و مغولها عمل می کردند. این چنگیز عصر ما، این مغولها به قانون اساسی احترام قائل هستند؟ عمل می کنند به قانون اساسی؟ انتخاباتشان روی موازین قانون است؟ وکلایشان شرایط قانونی دارد؟ مجلسشان یک مجلس روی موازین قانون است؟ کدام یک از کارهای اینها می شود گفت که یک بویی از قوانین دارد، چه قوانین شرعی و چه قوانین عرفی و اساسی؟ فرهنگ پیش اینها احترام دارد؟ و اگر فرهنگ پیش اینها احترام دارد، چرا این مدارس ایران تعطیل و نیمه تعطیل است؟ و چرا استادهای دانشگاه از درس گفتن کنار می زنند؟ برای اینکه محیط دانشگاه را دولت نمی گذارد آرام باشد. چه کردند این دانشجوها که باید محروم باشند؟
ایشان متذکر شدند: «چه احترامی اینها برای فرهنگ قائل هستند؟ چه احترامی از برای ارتش قائل هستند؟ اینها که ارتش را به خیال خودشان از دار و دستۀ خودشان می دانند، چه احترامی برای ارتش قائل هستند؟ ارتشی که در تحت اسارت مستشارهای امریکا باشد؛ آنها را مصون کنند و اینها را تحت سیطرۀ آنها قرار بدهند! این چه اهانتی است بر ارتش ایران؟ چه ذلتی است از برای ارتش ایران؟ از برای صاحب منصبها؟ چرا این صاحب منصبها اینقدر به ذلت تن در می دهند؟ چه شده است که بیدار نمی شوند و کار این آدم را زار نمی کنند و این را نمی فرستندش به محلی که باید برود؟ اینها احترام برای چی قائل هستند؟ به چه قانونی اینها عمل می کنند؟ بیایند به قانون چنگیزی با ما عمل بکنند. یک عنوانی توی کار باشد، یک قانونی توی کار باشد. هرج و مرج! الآن ایران با هرج و مرج دارد می گذرد.»
دستگیری از ترس سالگرد 15 خرداد
امام خمینی یادآور شدند: «15 خرداد نیامده، از قبل از اینکه ـ چندین روز مانده به 15 خرداد ـ برای اینکه مبادا در 15 خرداد یک چند نفری ناله کنند و شکایت کنند از کشتاری که در 15 خرداد شد، از جنایاتی که با امر خود شاه ـ با امر خود شاه ـ در 15 خرداد شد و خودش فرماندۀ نیروها بود برای کشتار مردم، برای اینکه مبادا یک ناله ای بکنند مردم، مبادا یک صحبتی بکنند مردم، قبل از اینکه حالا 15 خرداد بیاید، مشغول گرفتن مردم هستند. الآن تهران عده ای را گرفتند، قم عدۀ زیادی را گرفتند از طلاب، از مردم، حتی از جوانهای کوچک، بچه ها. اینها هرکس را توی راه می گیرند؛ می گویند می گیرند اینها را و شهربانی قم را می گویند دیگر جا ندارد از بس که جمعیت در آن هست؛ انباشته شده.»
ادعای بی اساس
رهبر فقید انقلاب اسلامی: «این چه وضعی است که در ایران هست؟ این چه آزادی است که اعطا فرموده اند آزادی را؟! مگر آزادی اعطا شدنی است؟! خود این کلمه جرم است. کلمۀ اینکه «اعطا کردیم آزادی را» این جرم است. آزادی مال مردم هست، قانون آزادی داده، خدا آزادی داده به مردم، اسلام آزادی داده، قانون اساسی آزادی داده به مردم. «اعطا کردیم» چه غلطی است؟ به تو چه که اعطا بکنی؟ تو چه کاره هستی اصلش؟ «اعطا کردیم آزادی را بر مردم»! آزادی اعطایی این است که می بینید. آزادی اعطایی که آزادی ـ حقیقتاً ـ نیست، این است که می بینید. برای این است که مردم را اغفال کنند.»
امریکا، مجرم اول؛ شاه، مجرم دوم
امام یادآور شدند: «اینها نشستند و یک دسته ای را، شاید یک دسته ای را درست کرده اند که اینها از دار ودستۀ خودشان است؛ گاهی وقت ها یک چیزی بنویسند، یک کلمه ای بنویسند و افهام کنند که نه، آزاد است، قلم آزاد است، قلمها آزادند. البته در بین اینهایی که می نویسند عدۀ شریفی هستند از همۀ طبقات که می نویسند، که الآن با همۀ خطراتی که هست، هم در قم یک عدۀ کثیری از فضلا و از مدرسین ـ ایّدهم الله ـ هست که می نویسند فجایع را و همۀ مطالب را تقریباً می نویسند و منتشر می کنند و امضا می کنند، و هم در جناحهای سیاسی و حزبی هست که می نویسند، منتشر می کنند، مطالب را می گویند، با جرأت مطالب را می گویند ولو اینکه مورد اهانت و خطر واقع می شوند.»
ایشان ادامه دادند: «البته در اینها، در بین این جناحهای ـ به اصطلاح ـ سیاسی گاهی هم اشخاصی پیدا می شوند و بعید هم نیست که خود دار و دستۀ آنها باشند و مطلب را می خواهند منحرف کنند از مجرم اصلی به این پایینها، به دولت مثلاً. آنها الآن از خدا می خواهند که انسان هرچه می گوید، از دولت بگوید! اعلیحضرت را کنار بگذارند، مجرم اساسی و اصلی را کنار بگذارند. هرچه می خواهند از دولت بگویند. یک وقتی که ما می خواستیم یک صحبتی بکنیم، یک نفر را فرستادند که شما از امریکایی ها صحبت نکنید ولو از شاه هم بگویید مانعی نیست. من گفتم ما همۀ اشکالمان در امریکایی هاست، همۀ گرفتاری که ما داریم از دست امریکا داریم. ما آن مجرم اصلی را بگذاریم و برویم سراغ اینهایی که تَبَع هستند و آلت هستند؟ حالا در ایران البته، مجرم دست دوم ـ مجرم دست اول عبارت از امریکاست ـ مجرم دست دوم عبارت از این شاه است. ما حالا [گرفتار] این مجرمی که دست دوم است و دیگران هیچ دیگر؛ یا دیگران جوری نیستند که چیزی باشند: نه نخست وزیرش قابل ذکر است، و نه وزرایش و نه وکلایش؛ هیچ کدام اینها قابل ذکر ـ اصلاً ـ نیستند. خودش هم قابل ذکر نیست لکن چه بکنیم گرفتار شدیم ما.
امام خمینی تصریح کردند: «الآن علمای ایران گرفتارند. آقا، ملت ایران الآن گرفتارند. نفس نمی گذارند بکشند. الآن خیابانهای ایران از کماندوها پر است. از قراری که برای ما نقل کردند، همین دو ـ سه روز پیش از این کسانی آمده بودند [گفتند]: کماندوها در خانۀ آقایان هستند، در بین مردم هستند، قبل از این هم مسلسل بود و تانک بود و از آن حرفها. چه شده است؟ این ملت چه کرده؟ غیر از این است که می گوید بگذارید ما نفس بکشیم؟»
تمدن بزرگ زاغه نشین ها
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی هشدار دادند: «این آقای «دروازۀ تمدن بزرگ» ملاحظه نکرده خود تهران را، این محله های تهران را؟ آنطوری که آقایان نوشته اند چهل و چند منطقه هست که در این چهل و چند منطقه این زاغه نشینها، این چادرنشینها، اینهایی که خانه ندارند اصلاً، یا زیرِ زمین یک سوراخی پیدا کرده اند و بیچاره ها مثل حیوانات زندگی می کنند، یا یک چادری درست کرده اند؛ مناطق زیادی، چهل و چند منطقه را اسم بردند، محالّشان را ذکر کرده اند، الآن پیش من است صورتش. این آقای تمدن بزرگ نگاه نکرده است به این تهران که چهل و چند منطقه، بیچاره یعنی [محرومند] از همۀ چیزهایی که آثار تمدن است: آب ندارند، برق ندارند، اسفالت و اینها که دیگر هیچ ندارند، هیچ چیز ندارند بیچاره ها.»
ایشان گفتند: «اینها را از دهات بیرون کرده اند و اراضی دهات را گرفتند برای خودشان، و اینها آمده اند در تهران. تهرانش اینطور است که چهل و چند منطقه، اینها از چادرنشینها و زاغه نشینهایی که با فلاکت، با زحمت دارند زندگی می کنند، با بیچارگی دارند زندگی می کنند، نوشته است که اینها وقتی آب برای خودشان می خواهند تهیه کنند، از یک محلی که [از] محل خودشان قریب صد پله یا بیشتر تا محل آب هست، این زنهای بیچاره باید بیایند سر آن فشاری آب بردارند. کوزه را از این پله ها... شما فکر کنید زمستان ایران را، از این پله ها باید پایین بروند، چقدر زمین می خورند، چقدر بیچارگی می کشند تا یک خرده ای آب ببرند برای بچه هایشان.»
امام خمینی گفتند: «این آقای تمدن بزرگ کجاست که اینها را ببیند؟ اینها را نمی داند یا چشمهایش را هم می گذارد که نداند؟ همین دو ـ سه روز، همین سه ـ چهار روز پیش از این در مشهد، رفته در حرم مطهر سالوسیهایش را کرده و بعد هم آمده برای این بیچاره هایی که خودشان جمع کردند آنجا ـ یک عده ای بیچاره را ـ نطق کرده تمدن بزرگ، گفته ما بعد از چند سال دیگر به کجا خواهیم رسید؛ و در بین فرمایشاتشان فرموده اند که بعد از چند سال دیگر جمعیت ایران 65 میلیون نفر می شود و نفت هم نیست. آقا نفت را چه کسی دارد از بین می برد؟ هی می گوید نفت نیست؛ نفت هست، تو داری نفت را از بین می بری، تو داری نفت را به حلقوم امریکا و دیگران می کنی؛ نه اینکه نفت نیست. ما مخازنْ زیاد داریم؛ شما دارید این مخازن را از دست می دهید تا بعد از چند سال دیگر نفتش از بین برود و مردم بیچاره بشوند.»
ملی کردن، سرپوش غارت ذخایر کشور
رهبر فقید انقلاب اسلامی افزودند: «این از این طرف. این زاغه نشینهای ما و این بدبختهایی که در ایران هست. از آن طرف، با اسم ملی کردن جنگلها، ملی کردن مراتع، ملی کردن آبها، ملی کردن رودخانه ها، آبهای زیرزمینی، تمام جاهای خوب را به شرکتهای بزرگ امریکایی یا صهیونیستی یا انگلیسی دادند. دشتهایی برای مرتع جوری بوده است که می گویند که ـ نوشتند، الآن نوشته اش پیش من است ـ نوشتند که وقتی که شوهر ملکۀ انگلستان آمد، رفت از دشتِ اَرْژَن فقط ملاحظه کرد آنجا را گفت که بهترین جایی است، که در دنیا بهترین مرتع است از برای دامپروری هر جور دامی. این را ملی کردند، و بعد هم به انگلیسها دادند. و الآن هم ـ آنطور که به من نوشتند، الآن نوشته موجود است ـ بعد هم، ملکۀ انگلستان با یک عده از ثروتمندهای آنجا و شرکتهای آنجا، آنجا را دارند چه می کنند برای دامپروری که گوشت درست کنند.
امام بیان کردند: «حالا برای خارج درست کنند یا به ما هم یک مقدارش را بدهند، خدا می داند. دشت عمران، که اطراف قزوین است، می گویند بهترین جاست از برای زراعت. تمام مردم آنجا را از آنجا کوچ دادند و آوردند بیرون، دادند دست یهودیها، صهیونیستها؛ دادند دست آنها. آنها الآن دارند آنجا استفاده می کنند؛ شرکتهای امریکایی و صهیونیستی دارند در آنجا بهره برداری می کنند. و این زمینها، که بهترین زمینهاست از برای کشت و زرع، در دست آنهاست؛ و این ملت بیچاره گرسنه مانده است، بیچاره مانده است و نمی داند چه بکند.
ایشان گفتند: «این «تمدن بزرگ» ماست! مردم نان ندارند بخورند، آقا می فرمایند تمدن! ما در تمدن بزرگ! می خواهیم شما را به تمدن بزرگ برسانیم! دشت مغان از دشتهایی است که باز ملی کردند و مردمش را بیرون کردند، و دامدارها از بین رفتند. این را هم دادند دست یک دستۀ دیگری. این سد دز را که هفتصد میلیون برای ساختنش است و یک میلیارد و دویست میلیون دلار ـ یا تومان ـ هم خرج کردند برای کانالی که آب برسانند به آنجا، این هم در تقدیم اعلیحضرت است و دار و دستۀ او. صد و پنجاه روستا از بین رفت. اینها را از بین بردند و اینجاها را ملی کردند، یعنی برای همۀ ملت؛ لکن مال خود اعلیحضرت و دار و دستۀ او. اینها چیزهایی است که نوشتند و گفتند و شواهد هست بر آن.»
15 خرداد باید زنده بماند
رهبر فقید انقلاب اسلامی متذکر شدند: «ما یک همچو زندگی ای داریم. ما یک همچو تمدن بزرگی داریم که قبل از آمدنِ «15خرداد» جوانهای ما را می گیرند حبس می کنند. قانون جنگل هم معلوم نیست این جور باشد، مغول هم که این جور نبوده؛ آنها هم که «یاسا» داشتند، قانون داشتند به چه قانونی باید گرفت فلان را، به چه قانونی باید کشت فلان را، به چه قانونی باید چه کرد. شما که مردم را می کشید، بی قانون می روید منزل علمای اسلام. تا یک کسی بلند می شود که ما کاری نکردیم، بعد مردِکه می زند می کشدش، یکی هم نیست که بگوید چرا!»
: «15 خردادی که ... جنایاتی که این مرد در 15 خرداد کرد معلوم نیست در تاریخ نظیرش اتفاق افتاده باشد، الاّ نادر. مردم بیگناه را همین طور درو کردند. اشخاصی که دیده بودند می گفتند ـ می گفتند که ـ همین طور می آمدند، این کامیونها می آمدند، این زره پوشها همین طور مردم را درو می کردند و می ریختند توی خیابانها. این 15 خرداد را نمی گذارند یک کسی آه بکشد برای آن. لکن ملت ایران نباید این 15 خرداد را از یاد ببرند. این 15 خرداد باید زنده بماند. یک جنایتی است، آثارش باید محو نشود. حالا بحمدالله به دست خودشان یک قدری دارد زنده می شود؛ برای اینکه همین جلوگیری و همین آدم گیری و همینها زنده می کند 15 خرداد را.»
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران تصریح کردند: «ملت ایران نباید 15 خرداد را از یاد ببرند. و نباید هیچ یک از این جنایاتی که از 15 خرداد به این طرف شده است (و جلوترش به دست پدر این شده است) نباید ملت ایران اینها را از یاد ببرد؛ اینها باید سرلوحۀ قضایای آنها باشد، برای اینکه مبدأ تفکر باشد، باید سران قوم تفکر کنند در این امور؛ 15 خرداد را باید حفظش کنند. می توانند، با جار و جنجال و هیاهو و تظاهرات؛ [اگر]نمی توانند، با مقاومت منفی و بیرون نیامدن از منازل. اگر می بینند که اینها مثل گرگ به جان مردم افتادند و جوانهای آنها را می خواهند بکشند، در منازل بمانند؛ یک روز ـ تنفراً از این رژیم و از این آدم، اعتراضاً بر این آدم ـ در منزل بمانند؛ اگر [هم] می توانند،تظاهر کنند. اما از یاد نباید برد؛ باید این زنده باشد، و ان شاءالله از یاد هم نمی برند. دنبال این مطلب، آنی که مهم است این است که باید تمام جناحها، تمام جناحهایی که در ایران هست، از جناح مرجعیت و عِلمیت تا جناح ارتش، تا جناح بازاری، تا فرهنگستانی، تا دبیرستانی، تا دانشگاهی، تا بیابان نشین ها، تا کوخ نشینها، تمام اینها باید تفکر کنند و مورد تفکر خودشان قرار بدهند.»
امام خمینی افزودند: « و سران قوم باید روابط داشته باشند با هم، متفرق نباید باشند. امروز روزی نیست که شماها با تفرقه کار انجام بدهید. اگر چنانچه تفرقه داشته باشید، تا آخر همین هستید و از همین بدتر. تکلیف است، تکلیف الهی است، باید با هم باشید. باید این جناحها روابط زیرزمینی باهم داشته باشند بزرگانشان. باید آشکارا نباشد، زیرزمینی باشد روابطشان اما روابط داشته باشند که اگر یکوقتی بنا شد صحبت کنند، همه صحبت کنند. اگر یکوقتی بنا شد که هَجْمه کنند، همه هجمه کنند. اگر یکوقتی بنا شد ساکت باشند، همه ساکت باشند. دست واحد باشند، نه متفرقات. آن یکی حزب بخواهد درست کند، آن یکی ـ مثلاً فرض کنید ـ چه درست کند، این صحیح نیست. ما همه باید ید واحد باشیم، مسلمین باید ید واحد باشند. اگر مسلمین ید واحد باشند، کسی نمی تواند مقابل این جمعیت قیام کند؛ هیچ غلطی نمی توانند بکنند. نه اینها، ممالک بزرگ هم غلطی نمی توانند بکنند اگر اینها ید واحد باشند. لکن آنها تفرقه می اندازند و ما هم باور می کنیم. باید این باورها را کنار گذاشت.»
ایشان بیان کردند: «باید این ظاهرالصلاح بودن اینها را کنار گذاشت. باید این سالوسی که هر سال یک دفعه یا دو دفعه به مشهد می رود و مقابل حضرت می ایستد، باید دید حضرت چه می گوید به این آدم. خدا می داند اگر حضرت زنده بود او را راهش نمی داد توی حرمش. مگر می شود یک فاسق فاجر را حضرت رضا راه بدهد؟ یک آدم قاتل جانی را راه بدهد؟ لکن حالا ایشان که نیستند، یک آخوندی هم می برند تعریف می کند و هیاهو می کند و اینها و مردم همه به اعلیحضرت چه دارند و فلان. و خودش هم رفته در یک جای دیگر ببین چه کرده! چه حرفها زده!»
منابع:
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
محمدرضا شاه، کتاب به سوی تمدن بزرگ
صحیفه امام جلد سه ص 404 تا 418
انتهای پیام
نظرات