به دستور فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (سردار محسن رضائی) مسئولیتی در تهران به او که فرماندهی سپاه لامرد در استان فارس را داشت، داده شد؛ تا اینکه از فرماندهی سپاه لامرد استعفا کرد.
به دستور فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (سردار محسن رضائی) مسئولیتی در تهران به او که فرماندهی سپاه لامرد در استان فارس را داشت، داده شد؛ تا اینکه از فرماندهی سپاه لامرد استعفا کرد.
به گزارش سرویس «فرهنگحماسه» ایسنا، سردار «حاج درویش شریفی» در سال 1331 در روستای «هیکلی» شهر لامِرد استان فارس متولد شد.
فرزند سوم و تنها پسر خانواده بود. پدرش زود از کار افتاد. او هنوز نوجوانی 12 یا 13 ساله بیش نبود که مجبور به کار کردن و کسب درآمد برای خانواده شد. دو خواهر بزرگترش را سر و سامان داد و خود نیز مشغول به کار در کویت شد. آنجا شاگرد یک مغازه بود. بعد از کویت حدود شش ماهی به آلمان رفت. هدفش از این سفر اقامت و ادامه تحصیل بود؛ اما به علت درگیریهای خانوادگی و ناراضی بودن مادر از دوری تنها پسرش دوباره به کویت برگشت. پدرش حالش خراب میشود و از او درخواست میکند که زودتر ازدواج کند تا او عروسیاش را ببیند.
یک سال بعد از ازدواجش در سال 58 حسین اولین فرزندش به دنیا میآید. سال 59 نقطه عطف شروع فعالیتهای جدی انقلابی درویش میشود به گونهای که او یکی از موسسان سپاه لامرد میشود و به عنوان فرمانده آنجا شروع به کار میکند. حدود پنج سال در همین سمت فرمانده سپاه لامرد بود که به عملیات «رمضان» میرود و از ناحیه کمر به جانبازی میرسد.
شریفی سال 64 به تهران میآید و بنا به دستور «سرلشکر محسن رضایی» مسئولیتی به وی داده میشود. او هم فرماندهی سپاه لامرد را داشت و هم در تهران کار میکرد تا اینکه از فرماندهی سپاه لامرد استعفا میکند و از اعضای نیروی قدس سپاه پاسداران میشود.
شریفی برای کل فامیل نقش معلم و مشاور را داشت. حدود 10 سال بود درجه سرداری گرفته بود ولی هیچ وقت دوست نداشت که کسی از این موضوع اطلاع یابد؛ حتی فرزندانش هم تا چندین سال نمیدانستند. این سردار گمنام زیارت خانه خدا را در ماه ذی الحجه سال 89 انجام داد و در روز 12 محرم الحرام همان سال به دست معاندان و دشمنان جمهوری اسلامی ایران در همان شهری که اول روستایی بیش نبود ترور شد و به شهادت رسید.
وصیتنامه شهید:
در بخشی از وصیتنامه این سردار شهید آمده است:
"انالله وانا الیه راجعون
اشهدان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان علی ولی الله
خداوندا تو خود بهتر میدانی که از روز به تن کردن لباس سبز پاسداری همواره آرزوی قلبیام این بوده است که در راه اعتلای پرچم مقدس اسلام و پاسداری از ارزشهای والای این انقلاب به رهبری آن پیرمراد، بتشکن قرن و ادامه راهش و تداوم این صراط مستقیم به رهبری مقام عظمای ولایت حضرت آیتالله خامنهای توفیق شهادت در راهت نصیبم گردانی. (و قتلا فی سبیلک فوقف لنا)
خداوندا با تمام وجودم و با خون و پوستم گواهی میدهم که راه امام خمینی همان صراط مستقیم توست و راه انبیاء و اوصیا و استمرار آن حکومت بوده و هست و گواهی میدهم راه فلاح و رستگاری در گرو حمایت و پشتیبانی از علی زمانمان این نایب هادی امام عصر حضرت بقیهالله الاعظم است.
این همه عزت و سربلندی و استقلال که در جهان امروز نصیب ملت مسلمان و متدین ایران گردیده است به برکت اسلام و این انقلاب بینظیر در طول تاریخ به رهبری خمینی کبیر بوده است. حال که او این ودیعه الهی را در میان ما به امانت گذاشته و دعوت حق را لبیک گفته است از آن با تمام وجود دفاع میکنیم مبادا که به علت قدر ناشناسی، خداوند این نعمت بزرگ را از ما بگیرد. پس قدر شناسی ما از خداوند نگهدار که مطیع و گوش به فرمان ولایت باشیم و نگذاریم مظلومیت مولایمان علی (ع) یک بار دیگر در تاریخ تکرار گردد و خوارج نهروان دوباره زنده شوند و این گوهر را از ما بگیرند.
عزت، سربلندی، افتخار و عظمت این انقلاب به ولایت است و این انقلاب منهای ولایت یعنی هیچ. پس نیروهای دلسوز انقلاب است که هوشیارند، دشمن درصدد شکستن حریم مقدس ولایت دراین انقلاب است و میداند که تا زمانی که سایه ولایت بر سرمردم استوار است هیچ توطئهای کارساز نیست بنابراین امروز این نغمههای شوم که از حلقوم کوتهفکران، ساده لوحان و دنیاپرستان ساز میشود در جهت تحقق اهداف ترسیم شده استکبار یعنی شکست این انقلاب است که بحول وقوه الهی این پرچم به دست توانای رهبر انقلاب به صاحب اصلیاش تحویل خواهد شد و کبر دشمنان و عوامل مزدوران در جهت خاموش کردن نور خداهرگز به نتیجهای نخواهد رسید. وعده الهی قطعا تحقق یافتنی است و روزی حکومت عدالتگستر جهان تمامی دنیاکفر شرک و کفر و بتپرستی را فرا خواهد گرفت؛ ان شاءالله."
انتهای پیام
نظرات