مولای من، تو را امام غریب مینامند، میدانم بد میزبانی بودند و در مهماننوازی وفا نکردند.مولای من، بعد از گذشت روزگار، حال تو میزبان ما هستی؛ تو میزبان گریهها و نیازها؛ غمها و دلتنگیهای ما هستی.
مولای من، تو را امام غریب مینامند، میدانم بد میزبانی بودند و در مهماننوازی وفا نکردند.مولای من، بعد از گذشت روزگار، حال تو میزبان ما هستی؛ تو میزبان گریهها و نیازها؛ غمها و دلتنگیهای ما هستی.
تو که غریبی را احساس کردهای، حال غریبهها به آستان کرم تو چشم دوختهاند و به دستان پر مهرت توسل کردهاند و جشن میلادت بهانهای میشود تا دلتنگیهایمان را با شما بیان کنیم.
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، یازدهم ذی القعده سال 148هجری قمری مصادف است با سالروز ولادت امام رضا(ع) هشتمین امام و پیشوای شیعیان جهان. نام شریفش "علی" کنیه آن حضرت "ابوالحسن" و مشهورترین القاب آن حضرت"رضا" است به معنای "خشنودی".
امام محمدتقی علیهالسلام امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل میفرمایند: " خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بودهاند و ایشان را برای امامت پسندیدهاند و همینطور ( به خاطر خلق و خوی نیکوی امام ) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بودند".
یکی از القاب مشهور حضرت " عالم آل محمد" است. این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان است. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش " جنبه علمی امام " آمده است. این توانایی و برتری امام، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان است و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملاً این مطلب روشن میشود که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمیتواند سرچشمه گرفته باشد.
پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم علیه السلام و مادرگرامیشان " نجمه " نام داشت.
امام رضا علیه السلام تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی میپرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست داشتند و به ایشان همچون پدری مهربان مینگریستند. تا قبل از این سفر با اینکه امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود، اما در سراسر مملکت اسلامی پیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.
مدت امامت امام هشتم در حدود 20 سال بود که میتوان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد: 10 سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون، پنج سال بعد از آن که مقارن با خلافت امین بود، پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.
چرا مامون خلافت را به امام رضا (ع) پیشنهاد کرد؟
در مورد پیشنهاد خلافت به امام رضا (ع )باید نکات زیر را مورد تحلیل و تعمق قرار داد.
اولا چرا حضرت از قبول خلافت امتناع کردند، در ثانی چرا امام ولایتعهدی را پذیرفت که هر کدام بحث جداگانه دارد.
حضرت خلافت را نپذیرفت چون زمینه برای قبول خلافت آماده نبود و نخواست موجب تضعیف مسلمین شود. اما درباره پذیرفتن ولایتعهدی باید به جو اوضاع آن روز توجه کرد که حساسترین دوران تاریخ اسلام هم از جنبههای مذهبی و هم از جنبههای سیاسی و هم از دیدگاه مقاومتهایی که به نام علویان علیه حکومت عباسی میشد و اکثر جنبه مذهبی و مردمی داشت دورهای خاص است. از طرفی هم مردمان خراسان ظلمهای فرمانداران هارون الرشید را فراموش نکرده بودند که این خلفاء ستمگر و حکامشان وقتی که مردم را مخالف امر خلافت و سیاست خود میدیدند مخالفین را ریشه کن میکردند. در اینجا برای مثال به چند نمونه از رفتار زشت هارون که مورخین نوشتهاند اشاره میشود، هارون در لذتهای حرام و ریختن خونها و غصب حقوق مردم بسیار حریص بود. در کاخ هارون چهار هزار کنیز سوگلی وجود داشت. هارون الرشید کسی است که به تعبیر احمد شبلی از شیعیان بدش میآمد و آنها را به قتل میرساند. نتیجه این رفتار سرانجام شومی برای عباسیان به ارمغان آورد. مردم از رفتار زشت آنان و حکمرانانشان به راستی متنفر شده بودند. در مقابل رفتار و زهد علویان به ویژه ائمه علیهم السلام، تقوا و پاکدامنیشان در برابر کارهای زشت و ناپسند عباسیان، این بود که مردم بی اختیار به سوی آنان "آل علی (ع)" کشیده میشدند. مردم میدیدند که مامون دشمن اهل بیت(ع) بودند و بر خود لازم میدیدند که آنان را از خود دور کنند.
در این امر (دشمنی با اهل بیت) همه خلفا اتفاق نظر داشتند و اختلاف میان خلفا فقط در شیوههایی بود که هر یک از آنان در برابر این مساله برگزیده بودند. خلفاء پیش از مامون به طور کلی شیوه زور و شقاوت داشتند ولی مامون روشی تازه و منحصر به فرد در مبارزه با علویان در پیش گرفته بود.
در اوایل خلافت، مامون وضع متزلزلی داشت و سخت به تدبیر وزیر ایرانی خود و مردم نیازمند بود. لذا چنین وانمود میکرد که او دوستدار هر کس است که مردم علاقه دارند و هنگامی که احساس تمایل خراسانیان را نسبت به علویان دریافت، تظاهر به دوستی و پیروی علویان کرد و قصد او از ولایتعهدی آن بود که میخواست پاسخی به آمال اهل خراسان بدهد.
حدیث سلسلة الذهب:
در طول سفر امام به مرو، هر کجا توقف میفرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه میشد. از جمله هنگامی که امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروههای بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: " ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند میدهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان پیامبر خدا برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد". امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن شد. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق میگریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه میزدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم میخواستند که سکوت کنند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: " کلمه لا اله الا الله حصار من است پس هرکس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود. " سپس امام فرمودند: " اما این شروطی دارد و من خود از جمله آن شروط هستم".
این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه "لاالهالاالله" که مقوم اصل توحید در دین است، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام است که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت میدانند.
شهادت حضرت:
امام رضا(ع) پس از 17 سال سکونت در مدینه و تبلیغ دین و ارشاد مردم، با نقشه و حیلۀ مأمون عباسی، راه خراسان را در پیش گرفت. آن حضرت پس از قبول اجباری ولایتعهدی مأمون و گذشت سه سال، در ۵۵ سالگی به دست مأمون خلیفه عباسی به شهادت رسید.
در تعیین سال شهادت امام نقلهای مختلفی به ثبت رسیده است. گروهی سال ۲۰۲ هجری قمری را سال شهادت حضرت میدانند و عدهای سال ۲۰۳ هجری قمری را؛ اما مشهور، نظریه دوم است.
در تعیین روز شهادت آن حضرت نیز اتفاق نظر نیست؛ مانند در روز جمعه از ماه رمضان، هفدهم ماه صفر، و آخر ماه صفر.
در میان این نقلها، نظریه آخر؛ یعنی آخرین روز از ماه صفر، مشهورترین و قابل اعتمادترین نقل است.
بنابراین، مشهورترین و قویترین نظریه در تاریخ شهادت آن حضرت، روز جمعه، آخرین روز ماه صفر سال ۲۰۳ هجری قمری است.
احادیثی گهربار از امام رضا(ع):
* اوّلین عملی که از انسان مورد محاسبه و بررسی قرار میگیرد نماز است، چنانچه صحیح و مقبول واقع شود، بقیه اعمال و عبادات نیز قبول میگردد وگرنه مردود خواهد شد.
* کسی که قبر امام حسین علیه السلام را در کرانه فرات زیارت کند، مثل کسی است که خدا را زیارت کرده است.
* مؤمن٬ مؤمن نیست مگر آنکه سه خصلت در او باشد: رازپوشی٬ مدارا با مردم٬ و شکیبایی در سختی و گرفتاری.
* به شیعیانم ابلاغ کن که "ثواب" زیارت من نزد خداوند برابر هزار حج است. راوی میگوید: به فرزندش امام جواد (علیه السّلام) عرض کردم: هزار حج؟ فرمود: آری به خدا سوگند هزار حج. البته برای کسی که او را با معرفت نسبت به حق و مقامش زیارت کند.
* هر گاه در حال کسب و کار بودی و وقت نماز رسید، کسب و کار، تو را از نماز باز ندارد.
* علم گنجینههای کمال است و کلیدهای آن گنجینهها پرسش کردن است.
* نصف عقل آدمی اظهار دوستی و محبت به عموم مردم است.
* خداوند شراب را حرام کرده برای آنکه منشأ فساد اجتماعی است. عقل را از درک حقایق باز میدارد، حیا را از شرابخور میبرد و در مواجهه با مردم، شرم نمیکند و با این همه باعث بیماری نهانی در اعضای داخلی میشود.
* ایمان یک درجه بالاتر از اسلام است و تقوا یک درجه بالاتر از ایمان است و به فرزند آدم چیزی بالاتر از یقین داده نشده است.
* زمانی بر مردم خواهد آمد که در آن عافیت 10 جزء است، که 9 جزء آن در کنارهگیری از مردم، و یک جزء آن در خاموشی است.
* از امام رضا ( ع ) از حقیقت توکل سؤال شد. فرمود: این که جز خدا از کسی نترسی.
*بخیل را آسایشی نیست و حسود را خوشی و لذتی نیست و زمامدار را وفایی نیست و دروغگو را مروت و مردانگی نیست.
*کسی که فقیر مسلمانی را ملاقات نماید و بر خلاف سلام کردنش بر اغنیا بر او سلام کند، در روز قیامت در حالی خدا را ملاقات نماید که بر او خشمگین باشد.
*بعد از انجام واجبات، کاری بهتر از ایجاد خوشحالی برای مؤمن ، نزد خداوند بزرگ نیست.
انتهای پیام
نظرات