کتاب «تئاتر و سینمای آربی اوانسیان» با حضور جمعی از هنرمندان سینما و تئاتر رونمایی شد و در این برنامه آربی اوانسیان که سالهاست در خارج از کشور زندگی میکند، گفت: همچنان فقط یک گذرنامه ایرانی دارم و مانند برخی از افراد دو گذرنامه مختلف ندارم.
کتاب «تئاتر و سینمای آربی اوانسیان» با حضور جمعی از هنرمندان سینما و تئاتر رونمایی شد و در این برنامه آربی اوانسیان که سالهاست در خارج از کشور زندگی میکند، گفت: همچنان فقط یک گذرنامه ایرانی دارم و مانند برخی از افراد دو گذرنامه مختلف ندارم.
به گزارش خبرنگار ایسنا، کتاب نامبرده که به کوشش مجید لشکری تدوین شده است، پنجشنبه 22 آبانماه با حضور هنرمندانی همچون جمشید مشایخی، داریوش فرهنگ، پرویز پورحسینی، مهدی هاشمی، پیروز کلانتری، خجسته کیا، فریده سپاهمنصور، احمد میراحسان، هوشنگ توکلی، عبدالله اسکندری، اسماعیل خلج، سیاوش تهمورث، لیلی گلستان، فردوس کاویانی، محمدرضا خاکی، حمید پورآذری و ... در موزه سینما واقع در عمارت باغ فردوس رونمایی شد.
در این برنامه آربی اوانسیان، هنرمند پیشکسوت تئاتر و سینما مطالبی را درباره ورودش به حوزه تئاتر بیان کرد و توضیحاتی هم درباره خروجش از ایران ارائه داد.
او بارها تاکید کرد باید به تاریخ وفادار باشیم و اتفاقات را به همان شکل که رخ دادهاند، بیان کنیم.
اوانسیان که از سالها پیش در خارج از کشور زندگی میکند، یادآور شد: پیش از انقلاب مؤسسه «گوته» در آلمان بارها برای من دعوتنامه فرستاد، اما بهدلیل مشغولیتهایم نمیتوانستم این سفر را انجام دهم تا اینکه بعد از شش بار گفتند اگر این سفر را نروم، منتفی میشود.هنوز انقلاب به ثمر نرسیده بود که از ایران خارج شدم.
فقط یک گذرنامه ایرانی دارم
او تأکید کرد: رفتن من از ایران اتفاقی بود. یک هفته بعد به آلمان رسیدم. به من گفته شد چند روز در این کشور بمانم که تبدیل شد به 25 سال!
عضو کارگاه نمایش توضیح داد: در این مدت هیچکس از همکاران و مسئولان و هنرمندان از من نپرسید چرا 25 سال ایران نبودم. کسی مرا از کشورم بیرون نکرده، هر چند که کسی هم از داخل مرا نپذیرفته است.
اوانسیان اضافه کرد: گذرنامهام تا به امروز ایرانی است و مانند دیگر ایرانیها برای سفر به بعضی کشورها دچار مشکل میشوم، اما برخلاف بعضی از افراد دو گذرنامه ندارم و هیچ چیز در من تغییر نکرده است.
او در ادامه صحبتهایش مطالبی را درباره چگونگی ورودش به تئاتر بیان کرد و توضیح داد: مسئله من از آغاز سینما بود و نمیخواستم کار تئاتر انجام بدهم. اما بعد از سال 32 که تئاترها بسته شده بود، عدهای جوان در خانه شاهین سرکیسیان گرد هم آمدند و حرکت جدیدی در تئاتر راه افتاد.
برای فضولی به خانه سرکیسیان رفتم
اوانسیان با اشاره به فعالیت هنرمندان جوان در خانه سرکیسیان یادآور شد: ما در آن زمان سال آخر متوسطه بودیم و به تدریج شاهین سرکیسیان گروه «آرمن» را تأسیس کرد. در خانه او برخی برنامههای ارمنیزبان اجرا میشد، اما من بیشتر بهخاطر فضولی به خانه سرکیسیان میرفتم چون میخواستم ببینم او چطور با هنرپیشهها کار میکند و در این رفت و آمدها برخی تئاترهای فارسیزبان را میدیدم. دورهای کوتاه بود اما شانس من این بود که در فضایی بسیار سالم که هیچ کشمکشی در آن نبود، قرار گرفتم که همین فضا چیزی را در من تهنشین کرد چراکه آفرینش، نتیجه جاهطلبی و جنگ و کشمکش نیست، بلکه به سطح دیگری از رابطه، ایجاد میشود.
اولین شوک در سینما
کارگردان نمایش «پژوهشی ژرف و سترگ ...» متذکر شد: در آن سالها به طور اتفاقی طراح صحنه یکی از آثار سرکیسیان شدم که در انجمن ایران امریکا اجرا شد. پس از آن برای تحصیل به خارج از کشور رفتم اما بعد از بازگشتم اولین شوک در سینما به من وارد شد چون تصاویری را که برای ساخت فیلم «شوهر آهو خانم» تهیه کرده بودم، توسط همکارم که قرار بود، فیلمبردار فیلم باشد، گرفته شد. همزمان با این ماجراها، شاهین سرکیسیان درگذشت در حالی که قرار بود نمایشنامه «روزنه آبی» کار اکبر رادی را که شاملو به او ارائه کرده بود، اجرا کند. به همین دلیل گروهش از من خواستند کار او را ادامه دهم و من بدون دخالت، بر اجرای آن نمایش نظارت کردم.
اوانسیان یادآور شد: همزمان با اجرای نمایش جمله معروفی از جلال آل احمد منتشر شد که گفته بود «رادی خود را به ارمنیها بسته است.» نفهمیدم چرا آن سخن را گفته، چون بازیگران نمایش فارسیزبان بودند. البته عوامل پشت صحنه همه ارمنی بودند، اما اصلاً برای سرکیسیان فارسی و ارمنی مطرح نبود. فارسیاش خیلی بهتر بود و ارمنیاش افتضاح بود.
او اضافه کرد: بعد از این نمایش حس آفرینشی در کار سرکیسیان پیدا کردم، ضمن اینکه ارتباطاتی بهدست آورده بودم. از سوی دیگر فیلم دومم نمایش داده نشد و در این فکر بودم که ایران نمانم تا اینکه خانم خجسته کیا و فریدون رهنما یکی از اجراهای مرا دیدند و خانم کیا از من دعوت کرد در شورای مسابقه نمایشنامهنویسی شرکت کنم.
متنی عجیب بدون نام و نشانی
اوانسیان با اشاره به حضور فریدون رهنما، داوود رشیدی، منوچهر انور و عظمت ژانتی بهعنوان دیگر اعضای این شورا توضیحاتی درباره روند ارزیابی نمایشنامهها در این شورا ارائه کرد و یادآور شد: روزی یکی از اعضا اعلام کرد متن جالب توجهی رسیده ولی از نظر زبان و تئاتر بسیار عجیب است و اسم نویسنده و نشانی هم ندارد. این متن توجه مرا بسیار جلب کرد اما داوود رشیدی و ژانتی اصلاً آن را تئاتر نمیدانستند تا این که از طریق ایرج انور متوجه شدیم این متن نوشته عباس نعلبندیان است و او را به شورا دعوت کردیم.
این هنرمند تئاتر توضیحاتی درباره اولین حضور عباس نعلبندیان (نمایشنامهنویس فقید ایرانی) ارائه کرد و افزود: او در پاسخ به ایرج انور توضیح داد که نمایشنامهاش را برای پول فرستاده است. در ارزیابی متون همه معتقد بودند نمیشود جایزه اول را به نمایشنامه نعلبندیان داد، اما جایزه دوم به او داده شد.
اوانسیان با اشاره به اینکه بسیاری نمایشنامه «پژوهشی ...» را اجرایی نمیدانستند، توضیح داد: من با تعدادی از گروه شاهین سرکیسیان تمرین این کار را آغاز کردم. بعد از یک هفته خانم کیا و رهنما تمرین را دیدند و گفتند کار را ادامه بدهم که کامل و در جشن هنر ارائه شد.
صدای متن نعلبندیان را شنیدم
او اضافه کرد: در شرح صحنه این نمایش مدام این جمله تکرار میشد که «مه صحنه را پر میکند، مه صحنه را خالی میکند» به همین دلیل همه میگفتند اصلاً نمیشود این متن را اجرا کرد، اما برای من آنچه مهم بود صدایی بود که از نمایشنامه نعلبندیان شنیده بودم. او ذاتاً به کشف این قالب رسیده بود. او تصور تصویری از تئاتر نداشت. چون تئاتر ندیده بود بلکه از طریق نمایشنامههای رادیویی و شنیداری با تئاتر آشنا شده بود و بکارت ذهنیاش بسیار مهم بود، زیرا نعلبندیان مانند ساعدی، رادی، بیضایی یا نصیریان بهدنبال این نبود که نمایشنامه ایرانی را در قالب درام اروپایی ارائه کند. زبان او همچون شکسپیر غنی بود و بهتدریج کار من بر پایه متنهای او استوار شد.
کارگاه نمایش، جایی که میشد اشتباه کرد
کارگردان نمایش «باغ آلبالو» افزود: همزمان با اجرای پژوهشی، بیژن مفید هم نمایش «شهر قصه» را کار کرد. برای اولین بار دو اثر در ایران اجرا شد که قالبهای رایج را دگرگون کرد. بدین ترتیب نطفه کارگاه نمایش با متن «پژوهشی ...» شکل گرفت. هر چند موقع تمرین ما، در روزنامهها بدگویی میشد، اما این حرکت باعث شد رگه دیگری باز شود. اطرافیان نعلبندیان هم محلی پیدا کردند تا دور هم باشند و کار کنند.
اوانسیان با اشاره به اوج و نزول فعالیتهای کارگاه نمایش اضافه کرد: در آن 10 سال، اوج و نزول داشتیم اما کارگاه جایی بود که اعضا میتوانستند اشتباه کنند و سرشان به سنگ بخورد اما دوباره بلند شوند.
این هنرمند که سابقه دوستی با گروتوفسکی و پیتر بروک داشته است، تصریح کرد: همکاری با نعلبندیان باعث شد رابطههای بینالمللی من شکل بگیرد و باعث آشنایی من با بروک و گروتوفسکی شد. بنابراین، گرچه در سینما در ایران به زحمت کار کردم، ولی آفرینش تئاتری به این شکل اتفاق افتاد.
اوانسیان گفت: داد و ستد من و نعلبندیان قراردادی نبود، بلکه از جنسی دیگر بود. این نوع رابطه برای محیطهای زنده که باید به طرف آفرینش برود، بسیار اساسی است.
او با اشاره به فرهنگ غنی ایران تصریح کرد: برایم بسیار عجیب بود. چرا مردمی با این فرهنگ غنی شعری نمیتوانند به آفرینش برسند؟! در حالی که کافی است به شیوه دیگری این آثار غنی را در تئاتر بازخوانی کرد. بنابراین، تئاتر ایران نیازمند الگوهای دیگران نیست.
سکوت در برابر منتقدان
به گزارش ایسنا،این کارگردان تئاتر با اظهار تأسف از ناکامیهایش در سینما در ایران یادآور شد: اگر در آن دوره درباره کارهایم در مقابل منتقدان سکوت میکردم، به این دلیل بود که کارهای بعدی، خود پاسخ آنها را میداد. متأسفانه نقد آنان بر اثر دریافت کار نبود، بلکه تکرار حرفهایی بود که مد روز شده بود.
اوانسیان در ادامه صحبتش حضور افرادی مانند بیژن صفاری و رضا قطبی را در شکلگیری و بقای کارگاه نمایش بسیار مؤثر دانست و گفت: اگر آنها نبودند، کارگاه نمیتوانست شکل بگیرد.
تئاتر شهر به درد موسیقی میخورد
آربی اوانسیان که با اجرای نمایش «باغ آلبالو» اولین نمایش را در تئاتر شهر اجرا کرده است، یادآور شد: من در ساخت تئاتر شهر کوچکترین مشاورهای نداشتم. وقتی آنجا ساخته شد، «باغ آلبالو» را در آن اجرا کردم، اما از نظر بنا برای اجرای تئاتر محیط بسیار نامناسبی بود. اگر آکوستیکش درست شده باشد، شاید برای اجرای موسیقی خوب باشد، اما تئاتر شهر عمق صحنه ندارد و به جز آن حفرههایی در آکوستیک دارد که کار را برای بازیگران مشکل میکند. به همین دلیل دو سال بعد از ساختش، تعطیل و کمی تعمیر شد، اما من بعد از چند اجرا در آنجا، خود را کنار کشیدم چون نامناسب بود.
او با ارائه توضیحاتی درباره شکلگیری تالار «چهارسو» تئاتر شهر افزود: از آنجا که امکان مالی برای ساخت تئاتر نداشتیم، پیشنهاد شد پارکینگ تئاتر شهر را که بدون استفاده مانده بود، به سالن تبدیل کنیم که نشیمنگاه تماشاگرانش متغیر بود و میشد از چهار زاویه نمایش را دید. به همین دلیل اسم آن را «چهارسو» گذاشتیم.
حس کردم چیزی در حال شکلگیری است
اوانسیان در بخش دیگری از صحبتهایش به نگارش کتابی که با نام «تئاتر و سینمای آربی اوانسیان» که دربارهاش نوشته شده، اشاره کرد و گفت: در این کتاب انعکاس یک زندگی ضبط شده است. تضادها و حتی ابهامها میتوانند زاینده باشند به شرط اینکه به جاهطلبی تبدیل نشوند.
او که 10 سال پیش برای اولین بار بعد از 25 سال به ایران باز گشته بود، یادآور شد: در فرودگاه مهرآباد مجید لشگری را دیدم و فضایی زنده ایجاد شد که در آن لحظه حس کردم چیزی در حال شکلگیری است.
اوانسیان سپس با اشاره به روند نگارش این کتاب که 10 سال زمان برده است، توضیح داد: روند نگارش کتاب به اندازه سالهای فعالیت کارگاه نمایش است و اینها فقط شباهت تاریخی نیست، بلکه نشان میدهد منشأ هر دو یک نیرو است و من به این مسائل معتقدم. همچنان که همه فکر میکنند تصاویر آثارم را در ذهنم میسازم و به صحنه میآورم اما هرگز چنین نبوده است، بلکه تصاویر را از طریق رابطه با بازیگران دریافت میکنم.این تصاویر از عقل نمیآید، هرچند در مسیر کار به انسجام میرسد. آنچه در نمایشنامههای نعلبندیان هم برایم مهم بود، این بود که او فکر شده، نمینوشت. دستخطهای او خیلی کم خطخوردگی دارد، چون قلم او ناگهان میجوشید.
وی اضافه کرد: وقتی رونویسی مطالب کتاب را دیدم، برای خودم هم جالب توجه بود، چون دیدم نسل این جوان حتی نتوانسته برخی مطالب را کپی کند و ناچار شده آنها را دستنویس کند و این کوشش برایم بسیار ارزشمند بود. چون خود من هم آرشیو ندارم و جستجوهای آقای لشگری باعث گردآوری مطالب بسیار زیادی شد.
بغض اونسیان برای قوکاسیان
آربی اوانسیان در ادامه در حالی که بغض کرده بود، با اشاره به تصویر زاون قوکاسیان، پژوهشگر هنری که پیامی تصویری را از اتریش برای این برنامه فرستاده بود، گفت: تنها تصویری که امروز اجازه نمایشاش را داشتیم، همین بود که برایم بسیار تکاندهنده است. قرار بود در این برنامه تصاویری از آثار من پخش شود اما در آخرین لحظه گفته شد چنین اجازهای نداریم.
مجید لشگری: حتی نمیدانستم آربی زنده است
در این برنامه مجید لشگری، فارغالتحصیل تئاتر و گردآورنده این کتاب توضیحاتی را درباره روند نگارش آن ارائه کرد و یادآور شد: در کتابی از محمدعلی سپانلو با نام «عباس نعلبندیان» به عنوان یکی از نمایشنامهنویسان پیشرو آشنا شدم و با خواندن نمایشنامههای او متوجه تفاوت آثارش شدم و برایم این سؤال پیش آمد که چه کسی اینها را اجرا کرده است؟!
او اضافه کرد: وقتی فهمیدم کارگردان این آثار آربی اوانسیان بوده، حتی نمیدانستم که او زنده است. بهتدریج پژوهش خود را آغاز کردم چون میخواستم ستونی درباره هنرمندان پیشرو بنویسیم و درآمدی بهدست آورم، اما هرچه جلوتر میرفتم بیشتر متوجه میشدم که چه بسیار مطالبی را نمیدانم.
لشگری با اشاره به اولین دیدارش با اوانسیان یادآور شد: وقتی در فرودگاه به ایشان معرفی شدم، لحظه اول فقط سکوتی بین ما بود. جالب اینجاست همزمان با انجام پژوهشها خود من هم دچار تحول میشدم و پرسشهایم عوض میشد با همه اینها سعی کردم در این کتاب قلمروی از آراء مختلف را گردآورم.
پیام تبریک قوکاسیان از بیمارستان
در بخشی از این برنامه پیامی تصویری از زاون قوکاسیان پخش شد. این پژوهشگر و منتقد به دلیل بیماری در اتریش بستری است و در این پیام تصویری گفت: بیش از دو ماه است در بیمارستانی در وین بستری هستم و اگر قیافهام تغییر کرده، به دلیل بیماری است اما این گفتوگو را بهدلیل اهمیتی که آربی اوانسیان و کارهایش در سینما و تئاتر دارد، انجام میدهم.
قوکاسیان با بیان خاطرهای از فیلم «چشمه» در سال 48 افزود: این فیلم نگاه مرا به سینما عوض کرد و آن زمان کتابی درباره آن نوشتم که همین موضوع عاملی برای فعالیتم در حیطه پژوهش در سینمای ایران شد. از انتشار این کتاب بسیار خوشحالم و میخواستم با وجود بیماریام در این موفقیت شریک شوم.
در بخش دیگری از برنامه، لیدا بربریانس، نوازنده پیانو، پژوهشگر و یکی از دوستان اوانسیان مطلبی را درباره کتاب خواند.
تکذیب یک جمله تاریخی
اجرای این برنامه فریندخت زاهدی بر عهده داشت که با ابراز خرسندی از انتشار این کتاب گفت: این کتاب که تکذیب جملهای است که میگوید«ما ایرانیها حافظه تاریخیمان ضعیف است.» چون نسل جوان ما به نگارش چنین کتابی دست میزنند.
او با بیان توضیحاتی درباره بخشهای مختلف این کتاب خاطرنشان کرد: مجید لشگری با انتشار این کتاب به ثبت بخش مهمی از تاریخ تئاتر ما پرداخته و اجازه نداده یکی از حلقههای تاریخ تئاتر ایران از دست برود. این کتاب مجموعهای از اسناد پراکنده است که به راحتی میتوانست از بین برود و پژوهشگران را دچار خلأ کند و از این جهت منبع بسیار خوب و حیاتی برای پژوهشگران است چون به دورهای میپردازد که نقطه عطفی در تاریخ ماست.
همچنین آرش بهشتی، مدیر مسئول نشر «روزنه» که ناشر این کتاب است، در سخن کوتاهی گفت: خوشحالم که انتشار این کتاب بهانهای برای گردهمایی هنرمندان سینما و تئاتر شد و این گردهماییها اثرات مبارکی در فرهنگ دارد.
محمدرضا اصلانی: چاپ این کتاب خیلی عجیب است
محمدرضا اصلانی، از دوستان آربی اوانسیان و هنرمند فیلمساز نیز انتشار این کتاب را اتفاقی شگفتانگیز توصیف کرد و گفت: با نهایت تعجب دیدم کتاب مجوز گرفته و چاپ شده است! حمایت روشنفکرانه برخی مردان فرهنگ در این زمینه مؤثر بوده است اما کشور و زمانه ما جزو عجایب است.
این هنرمند اضافه کرد: این کتاب مجموعهای از صداهای متفاوت است و با این اثر برایم روشن شد نسل جوان در برابر جهان هوش را برمیگزیند. این کتاب صدای سؤال نسلی است که عقلانیت را با هوش خود میجوید.
اصلانی با اشاره به اجرای «باغ آلبالو» به کارگردانی آربی اوانسیان یادآور شد: با دیدن این اجرا ترجیح دادم اجرای دیگری از این نمایشنامه نبینم چون این تئاتر تراژدی تاریخ را روایت میکرد و اثری شگفتانگیز در رابطه با شرایط جامعه ما بود. آربی با تئاترش، وجود را به ما برگرداند.
هوشنگ توکلی:مشکل آربی سیاسی نبود
هوشنگ توکلی، دیگر سخنران این برنامه و عضو کارگاه نمایش نیز در سخنانی گفت: تئاتر ایران مشکلات زیادی را پشت سر گذاشت و فراز و فرودهای زیادی داشت. ما اختلافات فکری، سیاسی و فرهنگی عجیبی را پشت سر گذاشتم. مشکل آربی سیاسی نبود بلکه بحرانهای فکری، ایدئولوژیک و تعصبی روی آربی بهعنوان هنرمند و نیز تاریخ تئاتر ما اثر منفی گذاشت.
این بازیگر پیشکسوت با اشاره به آغاز فعالیت اوانسیان، یادآور شد: اولین منتقدی که وضعیت آربی را پیشگویی کرد، جلال آل احمد بود که گفت« ما مسلمانان باید خجالت بکشیم که چند ارمنی تئاتر ما را میگردانند!» ردپای آربی آنقدر در تئاتر ما هست که اگر بعد از انقلاب توانستیم شاگرد تربیت کنیم، بخشی از آن بهدلیل آموزههای آربی بود و چقدر افسوس خوردیم که حتی خود ما هم چه دیر او را شناختیم.
هوشنگ توکلی در پایان صحبتش گفت: افتخار میکنم که 10 سال در کنار او بودم و امیدوارم آربی دوباره در ایران کار کند.
در این برنامه آزاده شاهمیری، پژوهشگر جوان تئاتر به نمایندگی از نسل جوان مطالبی را ارائه کرد. این فارغالتحصیل تئاتر که سالها پیش همراه با تعداد دیگری از دانشجویان در مجلهای با نام «سیمیا» به تئاتر دهه 50 میپرداختند، با اشاره به مشکلات مختلف انتشار این مجله یادآور شد: ما 20 سال بعد از انحلال کارگاه نمایش به بازخوانی آن پرداختیم. سه ویژگی مهم کارگاه برای ما این بود که در وهله اول کارگاه نمایش انکار شده و به حاشیه رانده شده بود. برای ما مهم بود صدای این حاشیه را بشنویم. از سوی دیگر کارگاه و اعضای آن در ایدههای اجرایی پیشرو و تحولخواه بودند. ضمن اینکه کیفیت جمعی همکاریهای آنها برای ما مهم بود، چرا که آدمهایی از طیفهای مختلف کنار هم قرار گرفته بودند.
او اضافه کرد: در دورهای نوشتم کتاب درباره کارگاه نمایش مُد شد اما این آثار نقص داشتند. خوشبختانه کتاب حاضر چنین نیست، ضمن اینکه از اسطورهسازی و نگاه شیفتهوار پرهیز کرده و همه نظرات را منعکس کرده است.
حاشیه:
این برنامه با استقبال بسیاری روبرو شد بهطوری که تعداد از حاضران ایستاده برنامه را پیگیری میکردند.
فریندخت زاهدی استاد دانشگاه که اجرای برنامه را برعهده داشت، با تذکر یکی از حاضران روبرو شد که خطاب به او گفت: اینجا کلاس درس نیست و برنامه رونمایی است و نباید صحبتهای شما طولانی شود و حالت درس دادن پیدا کند.
محمدرضا اصلانی پیش از شروع صحبتش گفت نمیتواند حرفهایش را خلاصه کند و اگر حاضران نتوانند تحمل کنند شاید خیلی توهینآمیز باشد که بگوید کاری از دستش برنمیآید چون سخن را باید به کمال گفت.
اصلانی در میانه صحبتش با تذکری کتبی روبرو شد که خواستند زودتر صحبتش را تمام کند تا نوبت به سخنرانان بعدی هم برسد اما او گفت: همواره این تذکرات به من داده میشود اما به آنها اعتنا نمیکنم.
بعد از بیان بخش دیگری از سخنان اصلانی، داریوش فرهنگ با خواندن بیت شعری جلسه را ترک کرد و گفت: دوست داشتیم سخنوری نکنیم بلکه بعد از مدتها آربی را ببینیم.
سخنان او با کفزدن حاضران همراه شد اما اصلانی گفت ما نمیخواهیم سخنرانی کنیم هر چه مجامله کردیم، کافی است. با این حال اصلانی تصمیم گرفت صحبتش را کوتاه کند اما هوشنگ توکلی از او خواست چنین نکند چون در حق آربی در سینما و تئاتر اجحاف شده است.
به گزارش ایسنا، کتاب «تئاتر و سینمای آربی اوانسیان» شامل دو جلد است که در شمارگان 1000 عدد و با قیمت 72 هزار تومان از سوی نشر «روزنه» منتشر شده است.
انتهای پیام
نظرات